الأنعام ١٠٣: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۵۲
ترجمه
الأنعام ١٠٢ | آیه ١٠٣ | الأنعام ١٠٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَصَآئِرُ»: جمع بَصیرة، بینش درون. دلائل متقن و براهین روشن. در اینجا مراد قرآن و حجّتهای واضح موجود در آن است. «أَبْصَرَ»: دید. با چشم بصیرت به تأمّل و دقّت پرداخت. آگاه گردید (نگا: اعراف / . «عَمِیَ»: کور و نابینا گردید. از دید او پنهان ماند. مراد این است که از مشاهده حق چشمان خود را بست و بدان پشت کرد. «حَفِیظ»: حافظ. مراقب.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَ... (۰) أَ لاَ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ... (۲) وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَ... (۰)
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ... (۰) يَا بُنَيَ إِنَّهَا إِنْ تَکُ... (۲) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ (۰) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (۰) کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ... (۰) وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۰)
تفسیر
- آيات ۱۰۵ - ۹۱، سوره انعام
- موارد استعمال كلمه (( قدر )) و معناى جمله : (( و ما قدروا الله حق قدره )) .
- وجود كتب آسمانى و وجود معارف و احكام الهى در بين مردم ، دو شاهد بر لزوم هدايت مردم ازجانب خدا است .
- بيان اينكه در آيه : (( قل من انزل الكتاب )) كه در آن به نزول تورات بر موسى احتجاج شده ، رسول خدا(ص ) ماءمور به سؤال از يهود شده نه از مشركين .
- اشكالاتى كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته اند مسؤل در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات .
- اشكال سوم و پاسخ آن .
- آنچه از معارف الهى و ارزشهاى معنوى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد، ميراثانبياء(ع ) و از آثار وحى است .
- داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است .
- بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد.
- مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در: (( فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا )) .
- سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خدا).
- حقيقت زندگى انسان پس از مرگ .
- مراد از انشاء و پديده آوردن بنى آدم از (( نفس واحدة )) و تقسيم آنان به (( مستقر )) و (( مستودع )) .
- وصف (( بديع السموات والارض )) متضمن حجت بر استحاله فرزند داشتن خدا است .
- دقائق و لطائفى كه از جمله : (( لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار )) استفاده مىشود.
- در قرآن كريم افعال انسان به خود او نسبت داده شده و قانون (( عليت )) مسلم دانسته شدهاست .
- از نظر قرآن ذوات تمامى اشياء مخلوق خدا است ولىاعمال و رفتار آنان منسوب به (( تقدير و هدايت )) مى باشد.
- دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت .
- خلقت و حسن ، متلازمند و هر چيزى ذاتا و به لحاظ اينكه آفريننده خدا است ، نيكو است .
- حسن و قبح ، از امور اعتباريه مى باشند و قابل خلق و ايجاد نيستند.
- پاسخ به اشكالى ديگر و بيان اينكه انحصار خلقت و عليت ايجاد در خدا، مستلزم نفىقانون عليت نيست .
- جواب اين شبهه كه عليت خدا در بقاء اشياء مستلزم توارد و اجتماع دو علت مستقل در معلول واحد است .
- موجودات در بقاء خود نيز همچون حدوث محتاج خدا هستند.
- نظام جارى در عالم دلالت بر وجود صانع مى كند.
- رواياتى در ذيل (و ما قدروا الله حق قدره ).
- رواياتى در مورد نزول آيه : (( و من اظلم ممن افترى على الله ... )) درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح .
- روايتى راجع به (( طينت )) آدمى .
- رواياتى درباره (( مستقر )) و (( مستودع )) در آيه شريفه .
- چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار).
نکات آیه
۱- رؤیت خداوند با چشم ممکن نیست. (لا تدرکه الأبصر) «ابصار» مى تواند جمع «بصر» به معنى «چشم» باشد. لذا «ادراک البصر» یعنى دیدن و به چشم آمدن.
۲- ناتوانى قواى باطنى انسان از درک حقیقت و ذات خداوند. (لا تدرکه الأبصر) بنابراین که «بصر» به معناى بصیرت باشد، چنانکه راغب مى گوید: « ... و یقال لقوة القلب المدرکة بصیرة و بصر ... و جمع البصر الأبصار». همچنین وى مى گوید ادراک یعنى رسیدن به عمق و نهایت چیزى.
۳- آنچه در حس و تصور و وهم انسان بگنجد خدا نیست. (لا تدرکه الأبصر) چون خداوند «ابصار» را ناتوان از ادراک خدا دانسته است. بنابراین آنچه به عنوان او درک و تصور شود، خدا نخواهد بود.
۴- علم و ادراک بشر محدود است. (لا تدرکه الأبصر)
۵- خداوند حقیقتى فوق تصور و ادراک انسان و پیراسته از ویژگیهاى جسم است. (لا تدرکه الأبصر) عدم امکان دیدن خداوند نشانه مبرا بودن او از خصوصیات جسم است.
۶- تنها خداوند به درک و اندیشه آدمى کاملاً آگاه است. (و هو یدرک الأبصر) چنانکه راغب در المفردات گفته است. «بَصَرَ» به معناى «بصیرة» نیز آمده است، و «بصیرت» یعنى: نیروى ادراک انسان، بنابراین «یدرک الابصار» یعنى دریافت عمق اندیشه ها و ادراکات.
۷- تنها خداوند لطیف خبیر است. (و هو اللطیف الخبیر)
۸- چون خداوند لطیف است، قابل رؤیت و ادراک نیست. (لا تدرکه الأبصر ... و هو اللطیف الخبیر) جمله «و هو اللطیف الخبیر» تعلیل براى صدر آیه به صورت لف و نشر است. راغب در معنى لطیف گوید: لطیف به چیزى گفته مى شود که حواس آن را درک نمى کند، و اطلاق صفت لطیف بر خداوند از همین جهت مى تواند باشد.
۹- خداوند در عین آگاهى بر کردارهاى آدمیان، به آنان لطف دارد. (هو یدرک الأبصر و هو اللطیف الخبیر) از معانى «لطیف» رفق و لطف است و مقتضاى کنار هم آمدن دو صفت لطیف و خبیر، خصوصاً در صورتى که «الخبیر» صفت «اللطیف» باشد، برداشت فوق است.
۱۰- تنها خداوند به کنه و همه ابعاد هستى آگاه است. (و هو اللطیف الخبیر) ذکر نشدن متعلق براى «الخبیر» حکایت از اطلاق و دامنه گسترده آن دارد.
روایات و احادیث
۱۱- عن أبى الحسن الرضا (ع): ... قال الله: «لا تدرکه الابصار ... » هذه الابصار لیست هى الأعین إنما هى الأبصار التى فى القلب لا یقع علیه الأوهام و لا یدرک کیف هو.[۱] از امام رضا (ع) روایت شده است: «ابصار» در آیه «لا تدرکه الابصار ... »، به معناى چشم نیست، بلکه مراد چشم دل و قدرت دریافت قلبى است، زیرا اوهام بر خداوند احاطه پیدا نمى کند و ذات او آنگونه که هست قابل ادراک قلبى نیست.
۱۲- عن أبى الحسن (ع) فى حدیث: ... انما قلنا اللطیف للخلق اللطیف و لعلمه بالشىء اللطیف او لاترى إلى اثر صنعه فى النبات اللطیف ... و من الحیوان الصغار ... و ما هو اصغر منها ما لا یکاد تستبینه العیون ... .[۲] از ابوالحسن (امام رضا یا امام هادى علیهما السلام) روایت شده است: ... اطلاق وصف «لطیف» بر خداوند به سبب آن است که آفریننده اشیایى لطیف است و به اشیاى لطیف علم دارد. آیا نشانه آفرینش او را در گیاهان لطیف، حیوانات ریز و کوچکتر از آنها که به چشم نمى آید مشاهده نمى کنى ... ؟
۱۳- عن أبى الحسن الرضا (ع): ... و اما اللطیف فلیس قلة و قضافة و صغر، و لکن ذلک على النفاذ فى الاشیاء و الامتناع من ان یدرک ... و کذلک لطف الله تبارک و تعالى عن ان یدرک بحد او یحد بوصف ... و اما الخبیر فالذى لا یعزب عنه شىء و لا یفوته شىء، لیس للتجربة و لا الاعتبار بالاشیاء فیفیده التجربة و الاعتبار علما ... .[۳] از امام رضا (ع) روایت شده است: ... «لطیف» در صفات خداوند به معناى کمى و ریزى و کوچکى نیست، بلکه اطلاق این صفت بر ذات اقدس او به سبب نفوذش در اشیا و ممکن نبودن درک ذات بارى است ... و اما «خبیر» به معناى آن است که هیچ چیز بر او پوشیده نیست و چیزى از حیطه آگاهى او بیرون نمى باشد. آگاهى و علم خداوند از راه تجربه و اکتساب حاصل نمى شود ... .
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: خبیر اسماء و صفات ۷ ; صفات جلال ۵ ; لطیف ۷، ۸
- انسان: عمل انسان ۹ ; محدودیت ادراکات انسان ۴، ۵ ; محدودیت علم انسان ۴ ; محدودیت قواى انسان ۲
- چشم: محدوده دید چشم ۱
- خدا: احاطه علمى خدا ۱۳ ; اختصاصات خدا ۶، ۷، ۱۰ ; ادراک ذات خدا ۲، ۳، ۸، ۱۱ ; حقیقت خدا ۳، ۵ ; رؤیت خدا ۱، ۸ ; رؤیت قلبى خدا ۱۱ ; علم غیب خدا ۶، ۹، ۱۰ ; لطف خدا ۹، ۱۲، ۱۳
- موجودات: خلقت موجودات ظریف ۱۲