الأنعام ١٠٤
کپی متن آیه |
---|
قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْکُمْ بِحَفِيظٍ |
ترجمه
الأنعام ١٠٣ | آیه ١٠٤ | الأنعام ١٠٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نُصَرِّفُ»: به شیوهها و گونههای مختلف بیان میکنیم و توضیح میدهیم. «لِیَقُولُوا»: بگذار بگویند که. تا بگویند که. این واژه، عطف بر فعل مقدّری است و تقدیر چنین میشود: لِیَجْحَدُوا وَ لِیَقُولُوا. حرف لام در اینجا لام عاقبت یا صَیْرورت نام دارد (نگا: قصص / . «دَرَسْتَ»: درسخواندهای. مراد این است که کافران میگویند: تو کتابهای آسمانی گذشته را فرا گرفتهای و قرآن را از روی آنها و در پیش مردمان آموختهای (نگا: نحل / و فرقان / و . «لِنُبَیِّنَهُ»: تا آن را بیان داریم. مرجع ضمیر (هُ) واژه (الْقُرآنِ) محذوف است که از سیاق کلام پیدا است و یا (الآیاتِ) به اعتبار تأویل به (الْکِتاب) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰۵ - ۹۱، سوره انعام
- موارد استعمال كلمه (( قدر )) و معناى جمله : (( و ما قدروا الله حق قدره )) .
- وجود كتب آسمانى و وجود معارف و احكام الهى در بين مردم ، دو شاهد بر لزوم هدايت مردم ازجانب خدا است .
- بيان اينكه در آيه : (( قل من انزل الكتاب )) كه در آن به نزول تورات بر موسى احتجاج شده ، رسول خدا(ص ) ماءمور به سؤال از يهود شده نه از مشركين .
- اشكالاتى كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته اند مسؤل در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات .
- اشكال سوم و پاسخ آن .
- آنچه از معارف الهى و ارزشهاى معنوى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد، ميراثانبياء(ع ) و از آثار وحى است .
- داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است .
- بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد.
- مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در: (( فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا )) .
- سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خدا).
- حقيقت زندگى انسان پس از مرگ .
- مراد از انشاء و پديده آوردن بنى آدم از (( نفس واحدة )) و تقسيم آنان به (( مستقر )) و (( مستودع )) .
- وصف (( بديع السموات والارض )) متضمن حجت بر استحاله فرزند داشتن خدا است .
- دقائق و لطائفى كه از جمله : (( لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار )) استفاده مىشود.
- در قرآن كريم افعال انسان به خود او نسبت داده شده و قانون (( عليت )) مسلم دانسته شدهاست .
- از نظر قرآن ذوات تمامى اشياء مخلوق خدا است ولىاعمال و رفتار آنان منسوب به (( تقدير و هدايت )) مى باشد.
- دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت .
- خلقت و حسن ، متلازمند و هر چيزى ذاتا و به لحاظ اينكه آفريننده خدا است ، نيكو است .
- حسن و قبح ، از امور اعتباريه مى باشند و قابل خلق و ايجاد نيستند.
- پاسخ به اشكالى ديگر و بيان اينكه انحصار خلقت و عليت ايجاد در خدا، مستلزم نفىقانون عليت نيست .
- جواب اين شبهه كه عليت خدا در بقاء اشياء مستلزم توارد و اجتماع دو علت مستقل در معلول واحد است .
- موجودات در بقاء خود نيز همچون حدوث محتاج خدا هستند.
- نظام جارى در عالم دلالت بر وجود صانع مى كند.
- رواياتى در ذيل (و ما قدروا الله حق قدره ).
- رواياتى در مورد نزول آيه : (( و من اظلم ممن افترى على الله ... )) درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح .
- روايتى راجع به (( طينت )) آدمى .
- رواياتى درباره (( مستقر )) و (( مستودع )) در آيه شريفه .
- چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «104»
همانا از سوى پروردگارتان، مايههاى بينش و بصيرت، (كتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر كه بصيرت يافت، به سود خود اوست و هر كس كورى گزيد، به زيان خويش عمل كرده است و من نگهبان و ضامن (ايمان شما به اجبار) نيستم.
نکته ها
از آيهى 95 تا اينجا در معرّفى خدا و انتقاد از شرك بود، اين آيه به منزلهى نتيجه و خلاصهى آيات گذشته است.
«1». تفسير صافى.
جلد 2 - صفحه 524
مشابه اين آيه در قرآن زياد است كه نتيجهى ايمان وكفر، خوبى وبدى، يا بصيرت وكوردلىِ انسان را متوجّه خود او مىداند. همچون:
- «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ» «1»
- «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها» «2»
- «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» «3»
پیام ها
1- با نزول قرآن، راه عذرى بر هيچ كس باقى نمانده است. «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ»
2- مردم در انتخاب راه، آزادند. فَمَنْ أَبْصَرَ ... وَ مَنْ عَمِيَ
3- آگاه كردن مردم، از شئون ربوبيّت الهى است. «بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ»
4- سود ايمان و زيان كفر مردم، به خودشان برمىگردد نه خدا. فَلِنَفْسِهِ ... فَعَلَيْها
5- كيفر گروهى از مردم، نشانهى باطل بودن تعاليم انبيا نيست، بلكه نشانهى كوردلى خود آنان است. «وَ مَنْ عَمِيَ»
6- وظيفهى پيامبر، ابلاغ است نه اجبار. «ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (104)
بعد از ذكر آيات داله بر وحدانيت و كمال قدرت و علم، بيان رفع اعتذار فرمايد:
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ: بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به تحقيق آمد به شما بينات و دلائل ظاهره از جانب پروردگار شما و وضوح آن بر وجهى است كه گوئيا آن را مىتوان ديد فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ: پس هر كه ببيند حق را و تصديق آن نمايد بوسيله بصائر و تفكر در آن، پس نفع ايمان و تصديق مر او را باشد و فايده ثواب آن راجع به او شود وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها: و هر كه كور شد قلب او از تدبر در حجج ظاهره و بدان سبب گمراه گرديد، پس ضرر و وبال آن بر او خواهد بود. و بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ: و نيستم من بر شما نگهبان كه محافظت اعمال شما كنم و بر آن شما را جزا دهم، چه بر من فقط همين تبليغ است و حق تعالى حافظ اعمال شما و شما را مجازات خواهد داد. نزول «2» اين آيه قبل از امر قتال بود. و چون حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به آن مأمور شد حفيظ شد بر آنها و ايشان را به اعمال و افعال قبيحه جزا داد كه آن قتل و اسيرى ايشان بود.
تبصره- آيه شريفه «فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها» دليل است بر آنكه
«1» نهج البلاغه، خطبه 177 (با اندكى تفاوت)
«2» مجمع البيان ج 2 ص 346.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 348
بندگان مختارند در افعال خود به وجوهى: 1- بصيرت در بيّنات الهى كه موجب هدايت و كورى در آيات كه سبب ضلالت است، منوط به اختيار خود شخص مىباشد. 2- چون قوه فعل و ترك در شخص مساوى است، اختيار ثابت شود.
3- اگر جبر باشد، ثواب و عقاب در اعمال لغو خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (104)
ترجمه
بتحقيق آمد شما را موجبات بينائى از پروردگارتان پس كسيكه بينا شد پس بر نفع خود او است و كسيكه كور ماند پس بر ضرر او است و نيستم من بر شما نگهبان.
تفسير
پس از اقامه حجج وافيه و براهين كافيه بر توحيد و تنزيه ساحت الوهيّت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مأمور شد بآنكه مردم را متنبّه فرمايد كه حجّت بر شما تمام شد و موجبات بصيرت و بينائى از خداوند بشما واصل گرديد چون بصائر جمع بصيرت است كه آن بينائى قلب است و اطلاقش بر دليل و برهان براى آنستكه سبب بصيرت است پس كسيكه نور ايمان در قلب او جاى گير شد و پى بحق و حقيقت برد نفعش عائد خودش شده و ميشود و كسيكه كور باطن بود و از دريافت حق محروم شد و بضلالت و گمراهى باقيماند و بال و ضررش و اصل بخودش شده و ميشود و من كه پيغمبر شمايم حافظ و نگهبان شما نيستم وظيفه من ابلاغ و انذار بود كه ادا نمودم ديگر اختيار با خدا است كه شما را حفظ كند از شرّ عقائد و اعمالتان يا مجازات فرمايد بر طبق استحقاقتان در دنيا و آخرت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
3
قَد جاءَكُم بَصائِرُ مِن رَبِّكُم فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِهِ وَ مَن عَمِيَ فَعَلَيها وَ ما أَنَا عَلَيكُم بِحَفِيظٍ (104)
بتحقيق آمد براي شما اسباب بينايي و آگاهي و تنبّه از جانب پروردگار شما پس هر كس بينا و آگاه و متنبّه شد نفعش عائد خود او ميشود و هر كس كوركورانه از آنها گذشت دودش در چشم خودش ميرود و ضررش بخودش برميگردد و نيستم من موظف و مكلف بحفظ شما.
جلد 7 - صفحه 160
قَد جاءَكُم بَصائِرُ مِن رَبِّكُم در باب اصول دين گفتهايم ادلّه قطعيه براي اثبات آنها هشت قسم است هر كدام بجاي خود: 1- عقل مستقلّ براي اثبات صانع و توحيد و صفات آن و مسئله نبوت عامه و امامت عامه.
2- عقل غير مستقل که محتاج بضميمه خارجيه است مثل نبوت خاصه که باقامه معجزه يا اخبار معصوم ثابت ميشود.
3- نصّ قرآن مثل معاد جسماني. 4- نصّ خبر متواتر مثل امامة خاصه 5- ضرورت دين اسلام. 6- ضرورت مذهب. 7- نص خبر محفوف بقرائن قطعيه 8- اجماع قطعي.
و مراد از بصائر اموريست که باعث تنبّه و بينايي باشد مثل همين آيات که ببيانات واضحه و ادلّه محكمه اثبات وجود صانع و توحيد او را ميكند غاية الامر تأثير آن در قلوب مشروط بقابليت محل که در مقام تحصيل معرفت باشد و خالي از عناد و عصبيت باشد که مفاد فَمَن أَبصَرَ است که روشنايي قلب و بينايي دل است البته تأثير ميكند و هدايت ميشود و رستگار ميگردد که مفاد فلنفسه است و نتائج دنيوي و اخروي نصيب او ميشود وَ مَن عَمِيَ چشم قلبش كور يا بواسطه كثرت معاصي يا توغّل در شهوات يا متابعت هواهاي نفساني يا عناد و عصبيت قلب از قابليت تأثير افتاده و كوركورانه بر اينکه ادله و آيات ميگذرد و حمل بر كذب و افتراء و امور ديگر ميكند که در حقّش صادق ميآيد صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعُونَ بقره آيه 17 فَهُم لا يَعقِلُونَ بقره آيه 166.
فعليها ضرر و خسارت و عذاب ابدي و بليّات دنيوي متوجه بخود او است وَ ما أَنَا عَلَيكُم بِحَفِيظٍ من قدرت ندارم بر اجبار بايمان و بر دفع بليات و عقوبات لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 44، و توهّم اينكه اينکه جمله نسخ شد بآيه جهاد توهّم فاسديست زيرا تكليف جهاد براي دفع
جلد 7 - صفحه 161
دشمن است از حريم اسلام مثل قطع عضو فاسد است از سرايت بسائر اعضاء نه براي اجبار بايمان و سلب اختيار است.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- آیات قرآن آگاهیهایى ارائه شده از پروردگار به انسانهاست. (قد جاءکم بصائر من ربکم)
۲- ارائه آگاهى به انسان، پرتوى از ربوبیت و لطف الهى است. (قد جاءکم بصائر من ربکم) تکرار ضمیر «کم» و اضافه رب به آن بیانگر لطف خداوند به بندگانش است.
۳- همه انسانها داراى زمینه پذیرش هدایت و دریافت آگاهى از جانب خداوند هستند. (قد جاءکم بصائر من ربکم)
۴- نقش اساسى ارائه آگاهى و بینش در تربیت و پرورش (قد جاءکم بصائر من ربکم) ذکر نام مقدس «رب»، با ضمیر خطاب «کم» پس از بیان ارائه بینشها، بیانگر این است که این کار از جمله شؤون ربوبیت، و بالطبع در تربیت و پرورش مؤثر است.
۵- قرآن و پیامبر (ص) و برهانهاى ارائه شده از جانب خداوند، پیام آور بینش و آگاهى براى انسان است. (قد جاءکم بصائر من ربکم)
۶- آدمى برخوردار از حق انتخاب و گزینش، پس از رویارویى با حق و باطل است. (قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعلیها)
۷- بینش و آگاهیهاى ارائه شده از سوى خداوند، در جهت کمال و منافع انسان است. (فمن أبصر فلنفسه)
۸- نفع و ضرر انسان در گرو پذیرش و یا عدم پذیرش بینشهاى ارائه شده از جانب خداوند است. (فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعلیها)
۹- نپذیرفتن آیات الهى، نتیجه کوردلى است، نه معلول خفاى آیات. (قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعلیها) کاربرد فعل «عمى» (کور شد) در مورد کسانى است که آیات روشن خداوند را درک نمى کنند، بیانگر این است که آنان چشم خود را به روى حقایق مى بندند، نه اینکه حقایق پنهان باشد.
۱۰- ایمان به آیات الهى بینایى و کفر به آن کورى است. (قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعلیها)
۱۱- پیامبر(ص) روشنگر و ارائه دهنده بینش صحیح به مردم است، نه نگهبان و وادارکننده مردم به پذیرش آن. (قد جاءکم بصائر من ربکم ... و ما أنا علیکم بحفیظ) «حفیظ» به معناى «حافظ» و متعلق آن محذوف است. با توجه به اینکه بحث درباره بینشها و عقاید است، متعلق آن متناسب با همین مضمون است که مضمون عقیدتى است.
۱۲- وادار کردن مردم به پذیرش معارف و حقایق دین، خارج از حیطه مسؤولیت مبلغان و پیشوایان دین است. (قد جاءکم بصائر من ربکم ... و ما أنا علیکم بحفیظ)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: وضوح آیات خدا ۹
- انتخاب: حق انتخاب ۶
- انسان: اختیار انسان ۶، ۱۱ ; استعدادهاى انسان ۳ ; حقوق انسان ۶ ; منافع انسان ۷، ۸ ; منشأ علم انسان ۲، ۵، ۷ ; ویژگى انسان ۶ ; هدایتپذیرى انسان ۳
- ایمان: به آیات خدا ۱۰ ; متعلق ایمان ۱۰
- بصیرت: منشأ بصیرت ۲ ; موارد بصیرت ۱۰
- تربیت: آگاهى در تربیت ۴ ; عوامل مؤثر در تربیت ۴
- خدا: حجتهاى خدا ۵ ; ربوبیت خدا ۲ ; عطایاى خدا ۵، ۷، ۸ ; قبول حجتهاى خدا ۸ ; لطف خدا ۲
- دین: اکراه در دین ۱۲
- رشد: عوامل رشد ۷
- رهبرى: محدوده مسؤولیت رهبرى دینى ۱۲
- ضرر: عوامل ضرر ۸
- عقیده: منشأ عقیده صحیح ۱۱
- علم: آثار علم ۴
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۰ ; نقش قرآن ۱، ۵ ; هدایتگرى قرآن ۱
- کافران: کورى کافران ۱۰
- کفر: به آیات خدا ۱۰
- کوردلى: آثار کوردلى ۹
- مبلغان: محدوده مسؤولیت مبلغان ۱۲
- محمّد (ص): محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۱۱ ; نقش محمّد (ص) ۵ ; هدایتگرى محمّد (ص) ۱۱
منابع