الأنعام ٦٩: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۴۹
ترجمه
الأنعام ٦٨ | آیه ٦٩ | الأنعام ٧٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْرَی»: پند و اندرزدادن. تذکیر و ارشاد. مرفوع است و مبتدای مؤخّر است: عَلَیْهِمْ ذِکْرَی. یا منصوب است و مفعول مطلق فعل محذوف: عَلَیْهِمْ أَن یُذَکِّرُوهُمْ تَذْکِیراً.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷۳ - ۵۶، سوره انعام
- حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است .
- معنا و تفسير (ان الحكم الا لله ) و (يقص الحق و هو خير الفاصلين ).
- افراط و تفريط دو گروه از مسلمين در مساءله حسن و قبح و رابطه آن با تشريع .
- شرايع و احكام الهى ، معلل به جهات حسن و مزاياى مصالح است ولى نه آنچنانكه افعال و احكام بشرى چنين است .
- عقول بشرى از درك تمام حقائق عاجز است .
- جهات حسن و مصلحت نسبت به احكام و افعال ما حاكميت دارند ولى خداوند محكوم به اين جهات نيست .
- وجه ارتباط اين آيه با ماقبل خودش .
- معناى خزائن غيب و مراد از (( مفاتح الغيب )) .
- مراد از (( كتاب مبين )) .
- فرق (( كتاب مبين )) با (( مفاتح غيب )) .
- عموميت علم خداوند و نامتناهى بودن آن (يعلم ما فى البرّ و البحر... )) .
- حقيقت انسان كه از آن به (( من )) تعبير مى شود، همان روح انسانى است و بس .
- جهت و هدف از گماشتن ملائكه (( حفظه )) براى آدمى تا زمان مرگ .
- ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى هاىشديد.
- تهديد امت به نزول عذاب از ناحيه خداى تعالى .
- وجوهى كه در معناى (( عذاب از فوق )) در آيه شريفه گفته شده است .
- پيشگوئى تفرقه امت و درگيرى هاى بين آنها پس ازرسول خدا (ص ).
- مردم از قوم رسول خدا كه براى نخستين بار نفاق ورزيده ، مخالفت و اعتراض كردند وراه مخالفت را براى سايرين باز كردند.
- آنچه بر سر امت اسلام پديد آمده همه زاييده اختلافات و مشاجرات بعد از رحلت پيامبراست .
- پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب (( ينسينك )) در حقيقت خطاب به امت است .
- آميزش با گناهكاران و حضور در مجلس معصيت ، خطر وقوع در معصيت را براى انسان افزايش مى دهد.
- معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ).
- استدلالفاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبران قبل از بعثت كافر بوده اند.
- معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ).
- وجه وجهت اثبات ملك و سلطنت براى خداى تعالى در روز قيامت .
- چند نكته :
- رواياتى در ذيل آيه مربوط به نزول بلا بر امت محمد (ص ) و بيان اختلاف و عدم اعتباراين روايات .
- چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض مى كنند.
نکات آیه
۱- بر کسانى که از همنشینى با بیهوده گویان درباره قرآن و اسلام پرهیز مى کنند، ولى بناچار سخنان آنها را مى شنوند، گناهى نیست. (و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء و لکن ذکرى لعلهم یتقون) در این برداشت، «یتقون» به معناى لغوى آن گرفته شده است.
۲- بیهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است. (فلاتقعد بعد الذکرى مع القوم الظلمین. و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء) ظالم خواندن خوض کنندگان در آیات و تأکید بر تحریم همنشینى مسلمانان با آنان و همچنین جمله «من حسابهم»، مجموعاً بیانگر بزرگى گناه خوض در آیات است.
۳- بر کسانى که در همنشینى با مغالطه گران درباره قرآن و اسلام از بحث پرهیز نموده و سعى در بازداشتن دیگران کنند، گناهى نیست. (و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء و لکن ذکرى) در این برداشت، «یتقون» به معناى لغوى آن و متعلق آن «خوض» گرفته شده است. علاوه بر این که «ذکرى» نیز مفعول مطلق براى فعل محذوف «یذکرونهم» فرض شده است; یعنى: «یتقون الخوض و لکن یذکرونهم ذکرى».
۴- بر مؤمنانى که از همنشینى با مغالطه گران و یاوه گویان در مورد قرآن و اسلام پرهیز کنند، گناهى نیست، هر چند مغالطه و استهزاى آنان ادامه یابد. (و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء) ممکن است این آیه در صدد پاسخ به سؤال برخى مؤمنان باشد. بدین گونه که آنان فکر کنند که اگر ما مجالس کافران را تحریم کنیم، آنان زمینه مساعد بیشترى براى مغلطه و استهزا دارند. این آیه مى فرماید شما پرهیز کنید، گناه کار آنان به شما تسرّى نمى کند.
۵- فلسفه تحریم همنشینى با یاوه گویان مغالطه گر در آیات الهى، بازداشتن آنها از این عمل ناپسند است. (فلاتقعد بعد الذکرى ...و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء و لکن ذکرى لعلهم یتقون)
۶- همنشینى با کافران و مشرکانى که به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نیست. * (و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء) در این آیه فاعل «یتقون» کافران، و مرجع ضمیر «حسابهم» خوض کنندگان فرض شده است; یعنى حساب کافرانى که از خوض پرهیز مى کنند، از حساب خوض کنندگان جدا و همنشینى با آنان بى اشکال است.
۷- مسلمانان در همنشینى با کافران و مشرکان بى طرف باید با تذکر آنان را از مغلطه و استهزاى در اسلام و قرآن بر حذر دارند. * (و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء و لکن ذکرى لعلهم یتقون)
۸- حفظ قداست قرآن و اسلام و بازداشتن دیگران از یاوه سرایى و تخطئه و استهزاى آن، وظیفه مسلمانان است. (و ما على الذین یتقون ... و لکن ذکرى لعلهم یتقون)
روایات و احادیث
۹- قال أبو جعفر (ع): لما نزلت «فلاتقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین» قال المسلمون: کیف نصنع إن کان کلما استهزء المشرکون بالقرآن قمنا و ترکناهم فلاندخل إذا المسجد الحرام و لانطوف بالبیت الحرام فأنزل الله تعالى «و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء» و أمرهم بتذکیرهم و تبصیرهم ما استطاعوا.[۱] امام باقر (ع) فرمود: چون آیه «فلاتقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین» نازل شد، مسلمانان گفتند: حال که هرگاه مشرکان، قرآن را مسخره کنند، باید برخیزیم و از آنان دورى کنیم، در نتیجه هیچگاه نباید وارد مسجدالحرام شده و طواف خانه خدا را بجا آوریم، پس چه کنیم؟ در این هنگام خداوند آیه «و ما على الذین یتقون من حسابهم من شىء و لکن ذکرى» را نازل کرد و در آن به مسلمانان دستور داد که، کافران را متذکر نموده و در حد توان، آنان را با موعظه بیدار کنند.
موضوعات مرتبط
- اسلام: اجتناب از استهزاى اسلام ۷، ۸ ; پاسدارى از اسلام ۳ ; حفظ قداست اسلام ۸ ; گناه استهزاى اسلام ۲
- احکام: فلسفه احکام ۵
- دین: پاسدارى از دین ۵، ۷، ۸
- عذر: مقبول ۱، ۳
- قرآن: اجتناب از استهزاى قرآن ۷، ۸ ; حفظ قداست قرآن ۸ ; گناه استهزاى قرآن ۲
- کافران: موعظه کافران ۹
- گناهان: کبیره ۲
- مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۷، ۸
- معاشرت: احکام معاشرت ۱، ۳، ۶ ; معاشرت با بیگانگان ۶
- مغالطه: اعراض از مغالطهگران در آیات خدا ۵ ; اعراض از مغالطهگران در اسلام ۳ ; اعراض از مغالطهگران در قرآن ۴ ; گناه مغالطهگران در اسلام ۲ ; گناه مغالطهگران در قرآن ۲
- نهى از منکر: اهمیت نهى از منکر ۷، ۸ ; مراتب نهى از منکر ۵ ; موارد نهى از منکر ۵، ۹
- همنشینى: با استهزاگران اسلام ۱، ۳، ۴، ۶ ; همنشینى با استهزاگران قرآن ۶ ; همنشینى با کافران ۶، ۷ ; همنشینى با مشرکان ۶، ۷ ; همنشینى با مغالطهگران در آیات خدا ۵ ; همنشینى با مغالطهگران در قرآن ۱، ۳، ۴، ۶ ; همنشینى جایز ۱، ۳، ۶
منابع
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۴، ص ۱۶۷; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۷۲۸، ح ۱۲۶.