غافر ٥٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۰#link331 | آيات ۵۵ - ۶۰ سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۰#link331 | آيات ۵۵ - ۶۰ سوره مؤمن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۰#link333 | علت مجادلۀ کافران در برابر حق، كبر آنان است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۰#link333 | علت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۱#link334 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۱#link334 | | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۰
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ کِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ |
ترجمه
غافر ٥٥ | آیه ٥٦ | غافر ٥٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آیَاتِ»: آیههای کتاب آسمانی. دلائل و براهین الهی. «إِن فِی صُدُورِهِمْ ...»: حرف (إِنْ) نافیهاست. «کِبْرٌ»: تکبّر. برتری و ریاست مراد است.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره یهود نازل شده که متوقع ظهور دجال بوده اند.[۱][۲]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «56»
همانا كسانى كه در آيات خداوند بدون حجّتى كه برايشان آمده باشد به مجادله برمىخيزند، در سينههايشان جز خود بزرگ بينى نيست كه به آن نخواهند رسيد، (و از مجادله خود نتيجه نخواهند گرفت) پس به خداوند پناه ببر كه بى شك او شنواى بيناست.
نکته ها
اسلام به نيّت و روحيه و انگيزه و آن چه در دل مىگذرد بهاى اصلى را مىدهد و به همين دليل بهترين كار اگر همراه با اخلاص نباشد، بىارزش و باطل است. در سورهى عبس با ده آيهى پى در پى از كسى كه براى يك نفر نابينا چهرهى خود را عبوس كرد انتقاد مىكند. (در حالى كه براى نابينا اخم يا لبخند تفاوتى ندارد چون هيچ يك را نمىبيند) ولى قرآن به دليل آن كه ريشهى عبوس كردن تحقير است، به شدّت از آن انتقاد مىكند.
آرى، اسلام بيش از توجّه به ظاهر، به باطن و قلب توجّه دارد. در اين آيه نيز سخن از
«1». آلعمران، 17.
«2». اسراء، 78.
جلد 8 - صفحه 276
بزرگبينى و تكبّرى است كه در قلب متكبّران است.
پیام ها
1- از كوزه همان برون تراود كه در اوست. سرچشمهى جدالهاى بى منطق، تكبّر درونى است. يُجادِلُونَ .... فِي صُدُورِهِمْ ... كِبْرٌ
2- انگيزهى مجادله با حقّ، خود بزرگ بينى است نه منطق. «بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ»
3- انسان اگر از خود مراقبت نكند، تكبّر تمام وجودش را مىگيرد به نحوى كه در دل او جز تكبّر هيچ چيز ديگر نيست. «إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ»
4- كسى كه بر اساس تكبّر، لجاجت مىكند و منطق ندارد به هدف خود كه رياست و سرورى است نمىرسد. «ما هُمْ بِبالِغِيهِ»
افتادگى آموز اگر طالب فيضى
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
5- معاشرت با متكبّر، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»
6- به كسى پناه ببريم كه مىشنود و مىبيند (و قهراً توان يارى و خنثى كردن توطئهها را دارد). «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (56)
چون يهود به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله جدال مىكردند در آيات الهى، آيه شريفه نازل شد كه:
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ: بدرستى كه آنانكه جدال مىكنند و منازعه نمايند،
«1» تنزيه الانبياء (منشورات الرضى- قم) ص 117.
«2» منهج الصادقين، ج 8، ص 155.
جلد 11 - صفحه 322
فِي آياتِ اللَّهِ: در آيتهاى خدا، بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ: بىحجتى قوى كه آمده باشد ايشان را از دلايل عقليه يا نقليه كه دال بر حقيقت دعوى ايشان باشد، إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ: نيست در سينههاى آنها مگر سركشى، يعنى آرزوى سلطنت دارند و مىخواهند نبوت در ميان ايشان باشد. ما هُمْ بِبالِغِيهِ: نيستند ايشان رسنده به آن، يعنى هرگز به آن نرسند و خداى تعالى ايشان را ذليل خواهد كرد. فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ: پس پناه ببر به خدا از حسد ايشان و شر فتنه ايشان، إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ: بدرستى كه او شنواست به گفتار آنان، و بينا به كردار ايشان، پس او است ناصر و عاصم تو از ايشان.
چون مجادله آنها در انكار بعث و قيامت بود، لذا حق تعالى آيات قدرت خود را بيان فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (56) لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (57) وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لا الْمُسِيءُ قَلِيلاً ما تَتَذَكَّرُونَ (58) إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (59) وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (60)
ترجمه
همانا آنانكه مجادله مينمايند در آيتهاى خدا بدون حجّتى كه آمده باشد آنها را نيست در سينههاشان مگر بزرگى كه نباشند آنان رسندگان
جلد 4 صفحه 534
بآن پس پناه بر بخدا همانا او است آن شنواى بينا
هر آينه آفريدن آسمانها و زمين مهمّتر است از آفريدن مردم ولى بيشتر مردم نميدانند
و مساوى نيستند كور و بينا و كسانيكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و نه بدكار اندكى از شما پند ميگيريد
همانا قيامت هر آينه آينده است نيست شكّى در آن ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند
و گفت پروردگار شما بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را همانا آنانكه تكبّر ميكنند از عبادت من زود باشد داخل شوند در دوزخ ذليلان.
تفسير
گفتهاند در باره يهود نازل شده و محتمل است ناظر بمشركين مكّه باشد كه مشاجره و گفتگو ميكردند در ابطال و ردّ آيات قرآن بدون دليل و برهان و گواهى از كتب سماوى و اقوال پيغمبران خدا ميفرمايد نيست در ضميرشان مگر هواى رياست و بزرگى و سركشى از احكام الهى و وسائط ابلاغ آن ولى باين آرزو نخواهند رسيد چون خداوند بزودى آنها را خوار و ذليل اهل ايمان خواهد فرمود و بايد پناه برد از شرّ آنها بخداوندى كه ميشنود اقوال آنها را و مىبيند افعالشان را و بزودى بمجازاتشان ميرساند و عجب در آنستكه اينها خدا را خالق آسمانها و زمين ميدانند و ميدانند كه خلقت آنها براى وسعت و عظمتشان برتر و بزرگتر و مهمتر از خلقت مردم در روز جزا است ولى بيشتر مردم لازمه اينمعنى را نميدانند كه كسيكه قادر بر خلق اكبر و اهمّ باشد قادر بر خلق غير اكبر و اهمّ نيز ميباشد لذا با اعتراف بخلق آسمانها و زمين و موجودات آن براى خدا منكر معاد ميشوند و اين نيست مگر از آن جهت كه فكر نكردند و چشم دل آنها كور شده و البتّه مساوى نيست ادراكات كور با بينا و اهل ايمان و عمل صالح كه روشن ضميرانند با مرد بدكار كه قلبش تاريك و ظلمانى و سياه شده و البتّه بهمين مناسبت مقامات اخروى آنها هم تفاوت دارد مؤمن و صالح در بهشت و كافر و بدكار در جهنّم است ولى بيشتر از شما مردم متوجّه به اين معانى نيستيد لذا در مقام تحصيل علم و معرفت برنمىآئيد تا دل شما بنور دانش منوّر گردد و از آيات الهيه پند گرفته بمقامات رفيعه و اصل شويد و يتذكّرون بصيغه مغايب نيز قرائت شده و در هر حال كلمه ما زائده يا مصدريّه است يعنى كم است تذكّر شما يا مردم و روز قيامت كه يكى از اسمائش
جلد 4 صفحه 535
ساعت است يعنى آن زمانى كه جز خدا كسى نمىداند البتّه خواهد آمد شكّى در آن راه ندارد ولى بيشتر مردم قلبا و عملا بآن اعتقاد قطعى ندارند و بعيد ميشمارند آنرا خصوصا با تمام خصوصياتى كه خدا و پيغمبران براى آنروز بيان فرمودهاند چون ادراكاتشان مأنوس بمحسوسات شده و از معقولات وحشت دارند و خدا فرموده آنچه ميخواهيد از خير دنيا و آخرت از من بخواهيد و بخوانيد مرا تا روا كنم حاجات شما را بتها از دستشان كارى برنمىآيد كه بتوانند حاجت كسيرا برآورند و كسانيكه تكبّر كنند از رفتن در خانه خدا و تأنّف نمايند از طلب حاجات خودشان از قاضى الحاجات بىاعتنائى بخدا نمودهاند و مستحق شدند كه با ذلّت و خوارى بجهنّم روند و البته معلوم است كه خداوند اختيار مملكت وجود را كه بايد با نظام احسن مرتّب شود بدست تمام بندگانيكه حاجات مختلفه دارند و دعا ميكنند نميدهد و معناى اجابت دعا آنستكه اگر مصلحت باشد خواسته دعا كنندگان براى آنها و مفسدهاى هم براى غير نداشته باشد بآنها عطا شود چون بسيارى از عطايا چنين است كه با تقاضا مصلحت دارد و بدون طلب ندارد خداوند ميفرمايد تقاضا كنيد تا اگر مصلحت در برآوردن حاجات شما باشد برآورم و الّا ثواب دعا را بشما مسلّما خواهم داد در دنيا يا آخرت چون دعا عبادت است و عبادت مسلّما اجر اخروى دارد بلكه بر حسب بعضى از روايات مأثوره در اينمقام از ائمه اطهار افضل عبادات است حتّى از نماز هم افضل است و ظاهرا مراد افضليّت آن از نوافل باشد و شمّهاى از اين مقال و پارهاى از اخبار اين باب در سوره بقره ذيل قول خداوند اجيب دعوة الدّاع اذا دعان گذشت و در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه ادعونى أستجب لكم را به اعبدونى اثبكم تفسير نموده و استدلال فرموده بر آن بقول پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه فرموده دعا عبادت است و اين را قرينه قرار داده بر آنكه مراد از اجابت اثابت است با آنكه ائمه عليهم السلام هم فرمودهاند دعا عبادت است ولى با آنكه دعا است عبادت است و با اينحال موجبى از براى صرف اجابت از معناى حقيقى خود نيست و ظاهر آيه شريفه مطابق با صريح روايات مفسّره است.
جلد 4 صفحه 536
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم إِن فِي صُدُورِهِم إِلاّ كِبرٌ ما هُم بِبالِغِيهِ فَاستَعِذ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ (56)
بدرستي که كساني که مجادله ميكنند در آيات الهي بدون دليل و برهان و مدركي که آمده باشد آنها را نيست در سينههاي آنها مگر كبر و نميرساند او آنها را بمقاصد خود پس شما پناه ببر به خداوند متعال محقّقا او سميع و بصير است.
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ گفتيم مجادله دو قسم است: يك قسم
جلد 15 - صفحه 389
براي اثبات حق است و ابطال باطل بسيار ممدوح است و بسا واجب چنانچه ميفرمايد وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ از روي مدرك و دليل و اقامه حجة و يك قسم براي ابطال حق است و اثبات باطل حرام است بلكه بسا موجب كفر ميشود بدون مدرك چنانچه در همين سوره آيه 5 گذشت که فرمود وَ جادَلُوا بِالباطِلِ لِيُدحِضُوا بِهِ الحَقَّ و مجادله في آيات اللّه اينست که معجزات را حمل بر سحر كنند انبياء را ساحر گويند و امثال اينها.
بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم البتّه باطل مدركي ندارد فقط تقليد آباء و حبّ دنيا و حبّ نفس و متابعت شياطين انس و جنّي.
إِن فِي صُدُورِهِم إِلّا كِبرٌ که منشأ تمام اينها كبر است که زير بار حق نروند و باطل خود را ترويج كنند.
ما هُم بِبالِغِيهِ هرگز بمقصود خود نميرسند قُل جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ إِنَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً- اسراء آيه 83- فَاستَعِذ بِاللّهِ در كلّيه امور بالاخص در شرور و بليات بايد پناه برد بخداي متعال.
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ معني واضح است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 56)- در آیات گذشته خداوند پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را به صبر و شکیبایی در مقابل مخالفان و نغمههای ناموزون و توطئههای شوم آنها دعوت میکرد، در اینجا انگیزه مجادله و ستیزه جوئیهای آنان را در مقابل حق شرح میدهد.
میگوید: «کسانی که بدون منطق و دلیلی که از سوی خدا برای آنها آمده باشد در آیات الهی مجادله میکنند، در سینههاشان جز تکبر نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ).
و به این ترتیب آیه گواه زندهای بر این حقیقت است که سر چشمه اصلی این گونه مجادلهها، کبر و غرور و خود محوری است.
سپس میافزاید: «آنها هرگز به منظور خود نخواهند رسید» (ما هُمْ بِبالِغِیهِ).
هدف آنان این است که خود را بزرگ ببینند، فخر بفروشند و بر جامعه حکومت کنند، اما جز ذلت و زیر دست بودن بهرهای نخواهند گرفت.
در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دستور میدهد که از شرّ این گونه افراد مغرور و خودخواه و بیمنطق به خدا پناه ببرد، میفرماید: «اکنون که چنین است به خدا پناه ببر که او شنوا و بیناست» (فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
هم سخنان بی اساس آنها را میشنود و هم توطئهها و اعمال زشتشان را میبیند.
نکات آیه
۱ - کسانى که بدون هیچ دلیل و برهانى، به مجادله و ستیزه جویى در آیات الهى (دین) بر مى خیزند، در دل آنان نوعى کبر و خودبرتربینى نهفته است. (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم إن فى صدورهم إلاّ کبر) «سلطان» به معناى حجت و برهان است.
۲ - دشمنان دیانت و ستیزه جویان با آیات الهى، فاقد منطق و برهان (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) برداشت یاد شده بر این اساس است که عبارت «بغیر سلطان» قید توضیحى باشد; یعنى، همواره چنین است که مجادله گران در آیات الهى، بدون حجت و برهان به جدال برمى خیزند.
۳ - آیات الهى و معارف قرآنى، مبتنى بر دلیل و برهان است. (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم)
۴ - مبانى دینى و اصول اعتقادى و نیز بحث و گفت وگو درباره آنها، باید مبتنى بر دلیل و برهان باشد. (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که خداوند، کسانى را که بدون دلیل و برهان درباره دین مجادله مى کنند، محکوم کرده است.
۵ - کبر و خودبرتربینى، عامل جدال و ستیزه جویى کافران و مشرکان با آیات الهى و پیامبر اسلام(ص) (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... إن فى صدورهم إلاّ کبر)
۶ - خداوند، کافران و مشرکان ستیزه جوى صدر اسلام را از دست یافتن به هدف خود (ریاست و سرورى بر مردم) مأیوس ساخت. (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... إن فى صدورهم إلاّ کبر ما هم ببلغیه) این فرموده خداوند که: «در دل کافران کبر و خودبرتر بینى وجود دارد; ولى به آن نمى رسند»; کنایه از این است که آنان نمى توانند با ریاست و سرورى بر مردم، - که آرزوى آنها است - کبر و خودبرتر بینى خود را تحقق بخشند.
۷ - کسانى که بدون منطق و برهان، به ستیزه جویى و مبارزه با تعالیم قرآن مى پردازند، به مقصود خود نخواهند رسید. (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... إن فى صدورهم إلاّ کبر ما هم ببلغیه)
۸ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص) و مؤمنان اندک او، در برابر کارشکنى ها و دشمنى هاى کافران و مشرکان (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... إن فى صدورهم إلاّ کبر ما هم ببلغیه) از این آیه و آیات قبل و بعد آن، استفاده مى شود که خداوند درصدد دلدارى به پیامبر(ص) و ایمان آورندگان اندک به آن حضرت در مکه مى باشد.
۹ - انگیزه ها و خصلت هاى درونى انسان ها، عامل تأثیرگذار در مجموعه رفتارها و شکل دهنده چگونگى آنها (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم إن فى صدورهم إلاّ کبر)
۱۰ - توصیه خداوند به پیامبر(ص)، مبنى بر پناه بردن به او، در برابر کارشکنى ها و دشمنى هاى کافران و مشرکان (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... فاستعذ باللّه)
۱۱ - لزوم پناه بردن به خدا و یارى جستن از او، در برابر دشمنان دیانت (إنّ الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... فاستعذ باللّه)
۱۲ - خداوند، سمیع (شنوا) و بصیر (بینا) است. (إنّه هو السمیع البصیر)
۱۳ - شنوا و بینا بودن خداوند، مقتضى پناه بردن بشر به او و استمداد از او، در برابر بدى ها و دشمنى ها (فاستعذ باللّه إنّه هو السمیع البصیر) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که جمله «إنّه هو السمیع البصیر»، تعلیل براى «فاستعذ» است.
۱۴ - خداوند، یارى دهنده به مؤمنان پناه جو و خنثى کننده توطئه هاى دشمنان آنان است. (فاستعذ باللّه إنّه هو السمیع البصیر) همان طور که در برداشت قبل آمده، جمله «إنّه هو السمیع البصیر» تعلیل براى «فاستعذ باللّه» است، و چون مجرد شنوایى و بینایى خداوند نمى تواند دلیل لزوم استعاذه به او باشد، مى توان گفت که شنوایى و بینایى خداوند، کنایه از اجابت پناه خواهى است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: برهان در آیات خدا ۳; بى منطقى مکذبان آیات خدا ۲; تکبر مکذبان آیات خدا ۱; منشأ مجادله در آیات خدا ۱، ۵; ویژگیهاى آیات خدا ۳
- اخلاق: آثار صفات اخلاقى ۹
- استعاذه: استعاذه از دشمنان دین ۱۱; استعاذه به خدا ۱۰، ۱۱، ۱۳، ۱۴; توصیه به استعاذه ۱۰
- استمداد: استمداد از خدا ۱۱، ۱۳
- اسماء و صفات: بصیر ۱۲; سمیع ۱۲
- تکبر: نشانه هاى تکبر ۱
- خدا: افعال خدا ۶، ۱۴; امدادهاى خدا ۱۴; بصیرت خدا ۱۳; توصیه هاى خدا ۱۰; شنوایى خدا ۱۳
- دشمنان: منشأ دفع توطئه دشمنان ۱۴
- دین: بى منطقى دشمنان دین ۲; تکبر مکذبان دین ۱; منشأ مجادله در دین ۱
- شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۹
- عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۴
- قرآن: برهان در تعالیم قرآن ۳; شکست دشمنان قرآن ۷; ویژگیهاى قرآن ۳
- کافران: آثار تکبر کافران ۵; توطئه کافران ۱۰; دشمنى کافران ۸; عهدشکنى کافران ۸; منشأ شکست کافران صدراسلام ۶; منشأ مجادله کافران ۵
- مؤمنان: امداد به مؤمنان ۱۴; دلدارى به مؤمنان ۸
- محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱۰; توطئه دشمنان محمد(ص) ۱۰; دلدارى به محمد(ص) ۸; منشأ مجادله با محمد(ص) ۵
- مشرکان: آثار تکبر مشرکان ۵; توطئه مشرکان ۱۰; دشمنى مشرکان ۸; عهدشکنى مشرکان ۸; منشأ شکست مشرکان صدراسلام ۶; منشأ مجادله مشرکان ۵
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان از ابوالعالیه نقل نماید که این آیه درباره یهود است که مى گفتند: بزودى مسیح دجال خواهد آمد و ما او را بر ضد محمد و یاران او یارى مى کنیم و از دست محمد راحت مى شویم و ملک و سلطنت به طرف ما خواهد برگشت.
- ↑ ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابوالعالیه روایت کند که یهود نزد پیامبر آمدند و اسم مسیح بن داود دجال را به میان آوردند و او را بزرگ شمردند و گفتند: او از ما هست و چنین و چنان خواهد کرد سپس این آیه نازل گردید و به پیامبر دستور داده شد که از فتنه دجال به خداوند پناه ببرد و نیز حدیث مزبور، از کعب الاحبار هم در تفسیر ابن ابى حاتم ذکر شده است.