گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


==آيات ۱۳ - ۱۶ سوره شورى ==
==آيات ۱۳ - ۱۶ سوره شورى ==
شرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك وَ مَا وَصيْنَا بِهِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبرَ عَلى الْمُشرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يجْتَبى إِلَيْهِ مَن يَشاءُ وَ يهْدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيب (۱۳)
شرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك وَ مَا وَصّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلى الْمُشرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبى إِلَيْهِ مَن يَشاءُ وَ يَهْدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (۱۳)
وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهُمْ وَ لَوْ لا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى لَّقُضىَ بَيْنهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَب مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شكٍ مِّنْهُ مُرِيبٍ(۱۴)
وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهُمْ وَ لَوْلا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى لَّقُضىَ بَيْنهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَاب مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ(۱۴)
فَلِذَلِك فَادْعُ وَ استَقِمْ كمَا أُمِرْت وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنت بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كتَبٍ وَ أُمِرْت لاَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَلُكمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يجْمَعُ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۱۵)
فَلِذَلِك فَادْعُ وَ استَقِمْ كمَا أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنت بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كتَابٍ وَ أُمِرْت لاَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يجْمَعُ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۱۵)
وَ الَّذِينَ يحَاجُّونَ فى اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا استُجِيب لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضةٌ عِندَ رَبهِمْ وَ عَلَيهِمْ غَضبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ(۱۶)
وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فى اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا استُجِيب لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضةٌ عِندَ رَبهِمْ وَ عَلَيهِمْ غَضبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ(۱۶)
ترجمه آيات
 
برايتان از دين همان را تشريع كرد كه نوح را بدان توصيه فرمود، و آنچه ما به تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى توصيه نموديم اين بود كه دين را بپا بداريد، و در آن تفرقه نيندازيد. آنچه كه شما مشركين را به سويش دعوت مى كنيد بر آنان گران مى آيد، و اين خدا است كه هر كس را بخواهد براى تقرب به درگاه خود برمى گزيند، و كسانى را به سوى خود هدايت مى كند كه همواره در امور به او مراجعه نمايند (۱۳).
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
 
برايتان از دين، همان را تشريع كرد كه نوح را بدان توصيه فرمود، و آنچه ما به تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى توصيه نموديم اين بود كه دين را بپا بداريد، و در آن تفرقه نيندازيد. آنچه كه شما مشركان را به سويش دعوت مى كنيد، بر آنان گران مى آيد، و اين خدا است كه هر كس را بخواهد، براى تقرب به درگاه خود بر مى گزيند، و كسانى را به سوى خود هدايت مى كند، كه همواره در امور به او مراجعه نمايند(۱۳).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۶ </center>
در دين تفرقه نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت دين يقين داشتند، و حسدى كه به يكديگر مى ورزيدند وادارشان كرد تفرقه كنند، و اگر حكم ازلى خدا بر اين قرار نگرفته بود كه تا مدتى معين زنده بمانند، كارشان را يكسره مى كرديم ، چون اينان كه با علم به حقانيت ، آن را انكار كردند باعث شدند نسلهاى بعدى درباره آن در شكى عميق قرار گيرند (۱۴).
در دين تفرقه نكردند، مگر بعد از آن كه به حقانيت دين يقين داشتند، و حسدى كه به يكديگر مى ورزيدند، وادارشان كرد تفرقه كنند، و اگر حكم ازلى خدا بر اين قرار نگرفته بود كه تا مدتى معين زنده بمانند، كارشان را يكسره مى كرديم، چون اينان كه با علم به حقانيت، آن را انكار كردند، باعث شدند نسل هاى بعدى درباره آن در شكى عميق قرار گيرند(۱۴).
و به همين جهت تو دعوت كن ، و همان طور كه ماءمور شده اى استقامت بورز، و دنبال هواهاى آنان مرو، و بگو من خود به آنچه خدا از كتاب نازل كرده ايمان دارم ، و ماءمور شده ام بين شما عدالت برقرار كنم ، پروردگار ما و شما همان اللّه است ، نتيجه اعمال ما عايد خود ما مى شود، و از شما هم عايد خودتان ، هيچ حجتى بين ما و شما نيست ، خدا بين ما جمع مى كند، و بازگشت به سوى او است (۱۵).
 
و كسانى كه عليه ربوبيت خدا احتجاج مى كنند بعد از آنكه مردم آن را پذيرفتند، حجتشان نزد پروردگارشان باطل است ، و غضبى شامل حال آنان است و عذابى شديد دارند (۱۶).
و به همين جهت تو دعوت كن، و همان طور كه مأمور شده اى، استقامت بورز، و دنبال هواهاى آنان مرو، و بگو من خود به آنچه خدا از كتاب نازل كرده، ايمان دارم و مأمور شده ام بين شما عدالت برقرار كنم، پروردگار ما و شما، همان اللّه است، نتيجۀ اعمال ما عايد خودِ ما مى شود، و از شما هم عايد خودتان، هيچ حجتى بين ما و شما نيست، خدا بين ما جمع مى كند، و بازگشت به سوى او است(۱۵).
بيان آيات
 
اين آيات فصل سوم از آياتى است كه وحى الهى را تعريف مى كند. فصل اول درباره خود وحى بود و فصل دوم در باره اثرش ، و اين فصل آن را از نظر مفاد و محتوى تعريف مى كند. و محتواى وحى عبارت است از دين الهى واحدى كه بايد تمامى ابناء بشر به آن يك دين بگروند، و آن را سنت و روش زندگى خود و راه به سوى سعادت خود بگيرند.
و كسانى كه عليه ربوبيت خدا احتجاج مى كنند، بعد از آن كه مردم آن را پذيرفتند، حجتشان نزد پروردگارشان باطل است، و غضبى شامل حال آنان است و عذابى شديد دارند(۱۶).
البته در اين فصل به مناسبت ، اين را نيز بيان مى كند كه شريعت محمدى جامع ترين شرايعى است كه از ناحيه خدا نازل شده ، و نيز اختلافهايى كه در اين دين واحد پيدا شده از ناحيه وحى آسمانى نيست ، بلكه از ناحيه ستمكارى و ياغى گريهايى است كه عده اى با علم و اطلاع در دين خدا به راه انداختند. و نيز در آيات اين فصل فوائد ديگرى است كه در ضمن به آنها اشاره شده .
 
شرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك وَ مَا وَصيْنَا بِهِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
وقتى گفته مى شود: فلانى ((شرع الطريق (( معنايش اين است كه راه را هموار، و از بى راهه متمايز كرد. راغب مى گويد كلمه وصيت به معناى آن است كه دستورالعملى را همراه با اندرز و پند به كسى بدهى تا مطابق آن عمل كند، و ريشه اين كلمه از اين قول عرب گرفته شده كه مى گويد ((ارض واصيه (( يعنى زمينى كه در اثر كثرت ، گياهانش به هم متصل است ، و در معناى آن دلالتى بر اهميت بدان هست ، چون هر سفارشى را وصيت نمى نامند، بلكه تنها در موردى به كار مى برند كه براى وصيت كننده اهميت داشته و مورد عنايتش باشد.
اين آيات، فصل سوم از آياتى است كه وحى الهى را تعريف مى كند. فصل اول، درباره خود وحى بود. و فصل دوم، در باره اثرش. و اين فصل، آن را از نظر مفاد و محتوا تعريف مى كند.  
 
و محتواى «وحى»، عبارت است از دين الهىِ واحدى كه بايد تمامى ابناء بشر به آن يك دين بگروند، و آن را سنت و روش زندگى خود و راه به سوى سعادت خود بگيرند.
 
البته در اين فصل به مناسبت، اين را نيز بيان مى كند كه شريعت محمدى، جامع ترين شرايعى است كه از ناحيه خدا نازل شده، و نيز اختلاف هايى كه در اين دين واحد پيدا شده، از ناحيه وحى آسمانى نيست، بلكه از ناحيه ستمكارى و ياغىگری هايى است كه عده اى با علم و اطلاع در دين خدا به راه انداختند. و نيز در آيات اين فصل، فواید ديگرى است كه در ضمن به آن ها اشاره شده.
 
«'''شرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك وَ مَا وَصّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى'''»:
 
وقتى گفته مى شود: فلانى «شَرَعَ الطّرِيق»، معنايش اين است كه: راه را هموار، و از بیراهه متمايز كرد. راغب مى گويد: كلمه «وصيت»، به معناى آن است كه دستورالعملى را همراه با اندرز و پند به كسى بدهى تا مطابق آن عمل كند. و ريشۀ اين كلمه، از اين قول عرب گرفته شده كه مى گويد: «أرض واصية». يعنى زمينى كه در اثر كثرت، گياهانش به هم متصل است.
 
و در معناى آن، دلالتى بر اهميت بدان هست، چون هر سفارشى را «وصيت» نمى نامند، بلكه تنها در موردى به كار مى برند كه براى وصيت كننده، اهميت داشته و مورد عنايتش باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۷ </center>
معناى آيه : ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا...(( و نكاتى راجع به انبياىاولواالعزم عليه السلام و جامعيت اسلام ، كه از اين آيه استفاده مى شود
 
پس معناى اينكه فرمود ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا(( اين است كه خداى تعالى بيان كرد و روشن ساخت براى شما از دين - كه سنت زندگى است - همان را كه قبلا با كمال اعتناء و اهميت براى نوح بيان كرده بود. و از اين معنا به خوبى برمى آيد كه خطاب در آيه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و امت او است ، و اينكه مراد از آنچه به نوح وصيت كرده همان شريعت نوح (عليه السلام ) است .
پس معناى اين كه فرمود: «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّينِ مَا وَصّى بِهِ نُوحاً» اين است كه: خداى تعالى بيان كرد و روشن ساخت براى شما از دين - كه سنّت زندگى است - همان را كه قبلا با كمال اعتناء و اهميت براى نوح بيان كرده بود. و از اين معنا به خوبى بر مى آيد كه خطاب در آيه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و امت اوست، و اين كه مراد از آنچه به نوح وصيت كرده، همان شريعت نوح «عليه السلام» است.
((و الذى اوحينا اليك (( - در اين جمله بين نوح و رسول خدا (عليهماالسلام ) مقابله واقع شده و ظاهر اين مقابله مى رساند كه مراد از آنچه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) وحى شده معارف و احكامى است كه مخصوص شريعت او است ، و اگر نام آن را ((ايحاء(( نهاده ، و فرموده ((اوحينا اليك (( ولى درباره شريعت نوح و ابراهيم (عليهماالسلام ) اين تعبير را نياورده بلكه تعبير به وصيت كرده براى اين است كه وصيت همانطور كه گفتيم در جايى به كار مى رود كه بخواهيم از بين چند چيز به آنچه كه مورد اهميت و اعتناء ماست سفارش كنيم ، و اين درباره شريعت نوح و ابراهيم كه چند حكم بيشتر نبود صادق است ، چون در آن شريعت تنها به مسائلى كه خيلى مورد اهميت بوده سفارش ‍ شده ، ولى درباره شريعت اسلام صادق نيست ، چون اين شريعت همه چيز را شامل است . هم مسائل مهم را متعرض است ، و هم غير آن را. ولى در آن دو شريعت ديگر، تنها احكامى سفارش شده بود كه مهمترين حكم و مناسب ترين آنها به حال امتها و به مقدار استعداد آنان بود.
 
التفاتى كه در جمله ((و الذى اوحينا(( از غيبت به تكلم مع الغير به كار رفته براى اين است كه بر عظمت خدا دلالت كند، چون عظماء و بزرگان هميشه از جانب خودشان و خدمتگزاران و پيروانشان سخن مى گويند (و به ما چنين كرديم و چنان مى كنيم تعبير مى آورند).
«'''وَ الّذِى أوحَينَا إلَيكَ'''» - در اين جمله، بين نوح و رسول خدا «عليهما السلام» مقابله واقع شده و ظاهر اين مقابله، مى رساند كه مراد از آنچه به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» وحى شده، معارف و احكامى است كه مخصوص شريعت او است. و اگر نام آن را «إيحاء» نهاده و فرموده: «أوحَينَا إلَيكَ»، ولى درباره شريعت نوح و ابراهيم «عليهما السلام» اين تعبير را نياورده، بلكه تعبير به «وصيت» كرده، براى اين است كه وصيت - همان طور كه گفتيم - در جايى به كار مى رود كه بخواهيم از بين چند چيز به آنچه كه مورد اهميت و اعتنا ماست، سفارش كنيم. و اين، درباره شريعت نوح و ابراهيم - كه چند حكم بيشتر نبود - صادق است. چون در آن شريعت، تنها به مسائلى كه خيلى مورد اهميت بوده، سفارش شده، ولى درباره شريعت اسلام صادق نيست. چون اين شريعت، همه چيز را شامل است. هم مسائل مهم را متعرض است، و هم غير آن را. ولى در آن دو شريعت ديگر، تنها احكامى سفارش شده بود كه مهمترين حكم و مناسب ترين آن ها به حال امت ها و به مقدار استعداد آنان بود.
((و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (( - اين جمله عطف است بر جمله ((و ما وصى به نوحا((. و مراد از آن ، شريعتهايى است كه براى هر يك از نامبردگان در آيه تشريع كرده .
 
التفاتى كه در جملۀ «وَ الّذِى أوحَينَا» از غيبت به تكلم مع الغير به كار رفته، براى اين است كه بر عظمت خدا دلالت كند، چون عظماء و بزرگان هميشه از جانب خودشان و خدمتگزاران و پيروانشان سخن مى گويند. (و به: «ما چنين كرديم و چنان مى كنيم»، تعبير مى آورند).
 
«'''وَ مَا وَصِينَا بِهِ إبرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى'''» - اين جمله عطف است بر جمله «وَ مَا وَصّى بِهِ نُوحاً». و مراد از آن، شريعت هايى است كه براى هر يك از نامبردگان در آيه تشريع كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸ </center>
و ترتيبى كه در بردن نام اين پيامبران گرامى به كار رفته ترتيب ذكرى است ، ليكن مطابق با ترتيب زمانى ، چون اول نوح بود، بعد ابراهيم ، و بعد از آن موسى و سپس عيسى (عليه السلام ). و اگر نام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را مقدم بر سايرين ذكر كرد، به منظور شرافت و برترى دادن بوده ، همچنانكه اين نكته در آيه ((و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ابن مريم (( نيز به چشم مى خورد. و اگر در آيه مورد بحث اول نام شريعت نوح را برد، براى اين است كه بفهماند قديمى ترين شريعتها، شريعت نوح است كه عهدى طولانى دارد.
و ترتيبى كه در بردن نام اين پيامبران گرامى به كار رفته، ترتيب ذكرى است، ليكن مطابق با ترتيب زمانى، چون اول نوح بود، بعد ابراهيم، و بعد از آن موسى و سپس عيسى «عليهم السلام». و اگر نام رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را مقدّم بر سايرين ذكر كرد، به منظور شرافت و برترى دادن بوده، همچنان كه اين نكته در آيه «وَ إذ أخَذنَا مِنَ النّبِيّينَ مِيثَاقَهُم وَ مِنكَ وَ مِن نُوحٍ وَ إبرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابنِ مَريَم» نيز، به چشم مى خورد. و اگر در آيه مورد بحث، اول نام شريعت نوح را برد، براى اين است كه بفهماند قديمى ترين شريعت ها، شريعت نوح است كه عهدى طولانى دارد.
<span id='link27'><span>
<span id='link27'><span>
==نكاتى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود ==
==نكاتى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود ==
۱ سياق آيه بدان جهت كه سياق منت نهادن است - مخصوصا با در نظر داشتن ذيل آن ، و نيز با در نظر داشتن آيه بعد از آن - اين معنا را افاده مى كند كه شريعت محمدى جامع همه شريعتهاى گذشته است . و خواننده عزيز خيال نكند كه جامع بودن اين شريعت با آيه ((لكل جعلنا منكم شرعه و منهاجا(( منافات دارد، چون خاص بودن يك شريعت با جامعيت آن منافات ندارد.
۱ سياق آيه بدان جهت كه سياق منت نهادن است - مخصوصا با در نظر داشتن ذيل آن ، و نيز با در نظر داشتن آيه بعد از آن - اين معنا را افاده مى كند كه شريعت محمدى جامع همه شريعتهاى گذشته است . و خواننده عزيز خيال نكند كه جامع بودن اين شريعت با آيه ((لكل جعلنا منكم شرعه و منهاجا(( منافات دارد، چون خاص بودن يك شريعت با جامعيت آن منافات ندارد.
۱۷٬۰۰۸

ویرایش