۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
<span id='link27'><span> | <span id='link27'><span> | ||
==نكاتى كه از | ==نكاتى كه از آيه: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّین...» استفاده مى شود == | ||
۱ سياق آيه بدان جهت كه سياق منت نهادن است - مخصوصا با در نظر داشتن ذيل | * از این آیه شریفه، چند نکته استفاده می شود: | ||
۲ شرايع الهى و آن اديانى كه مستند به وحى | |||
و لازمه اين نكته آن است كه | ۱ - سياق آيه بدان جهت كه سياق منت نهادن است - مخصوصا با در نظر داشتن ذيل آن، و نيز با در نظر داشتن آيه بعد از آن - اين معنا را افاده مى كند كه: شريعت محمّدى، جامع همه شريعت هاى گذشته است. و خواننده عزيز خيال نكند كه جامع بودن اين شريعت با آيه «لِكُلٍّ جَعَلنَا مِنكُم شِرعَةً وَ مِنهَاجاً» منافات دارد. چون خاص بودن يك شريعت، با جامعيت آن منافات ندارد. | ||
و | |||
۲ - شرايع الهى و آن اديانى كه مستند به وحى هستند، تنها همين شرايع مذكور در آيه اند. يعنى شريعت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد «صلوات اللّه عليهم». چون اگر شريعت ديگرى مى بود، بايد در اين مقام - كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است - نام برده مى شد. | |||
و لازمه اين نكته آن است كه: اولاً قبل از نوح، شريعتى يعنى قوانين حاكمه اى در جوامع بشرى آن روز وجود نداشته، تا در رفع اختلافات اجتماعى كه پيش مى آمده، به كار رود. و ما در تفسير آيه «كَانَ النّاسُ أُمّةً وَاحِدَة فَبَعَثَ اللّهُ النّبِيّين...»، مقدارى در اين باره صحبت كرديم. | |||
و ثانياً، انبيايى كه بعد از نوح «عليه السلام» و تا زمان ابراهيم «عليه السلام» مبعوث شدند، همه پيروِ شريعت نوح بوده اند، و انبيايى كه بعد از ابراهيم و قبل از موسى مبعوث شده بودند، تابع و پيرو شريعت ابراهيم بودند، و انبياء بعد از موسى و قبل از عيسى، پيروِ شريعت موسى، و انبياء بعد از عيسى، تابع شريعت آن جناب بوده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹ </center> | ||
۳ | ۳ - اين كه انبياء صاحبان شريعت كه قرآن كريم ايشان را «اُولواالعَزم» خوانده، تنها همين پنج نفرند. چون اگر پيغمبرِ «اُولوا العَزم» ديگرى مى بود، بايد در اين مقام - كه مقام مقايسه شريعت اسلام با ساير شرايع است - نامش برده مى شد. پس اين پنج تن، بزرگان انبياء هستند، و آيه شريفه «وَ إذ أخَذنَا مِنَ النّبِيّينَ مِيثَاقَهُم وَ مِنكَ وَ مِن نُوحٍ وَ إبرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى بن مَريَم» نيز، مؤيّد اين استفاده هايى است كه ما از آيه مورد بحث كرديم. | ||
«'''أن أقِيمُوا الدّين وَ لا تَتَفَرّقُوا'''» - كلمه «أن» در اين جمله تفسيرى است. و معناى «اقامه دين»، حفظ آن است به اين كه پيروى اش كنند و به احكامش عمل نمايند. و الف و لام در كلمه «الدين»، الف و لام عهد است. يعنى آنچه به همه انبياء نامبرده وصيت و وحى كرده بوديم، اين بود كه اين دينى كه براى شما تشريع شده، پيروى كنيد و در آن تفرقه ننماييد، و وحدت آن را حفظ نموده، در آن اختلاف نكنيد. | |||
<span id='link28'><span> | <span id='link28'><span> | ||
==مقصود از اقامه دين و تفرقه نكردن در آن با توجه به اينكه بعضى شرايع احكامىمخصوص به خود داشته اند. == | ==مقصود از اقامه دين و تفرقه نكردن در آن با توجه به اينكه بعضى شرايع احكامىمخصوص به خود داشته اند. == | ||
بعد از آنكه تشريع دين براى نامبردگان به معناى اين بود كه همه را به پيروى و عمل به دين دعوت كند، و اينكه در آن اختلاف نكنند، در جمله مورد بحث همين را به اقامه دين تفسير نموده ، و اينكه در دين خدا متفرق نشوند. در نتيجه حاصل معناى جمله اين مى شود: بر همه مردم واجب است دين خدا را به طور كامل به پا دارند، و در انجام اين وظيفه تبعيض قائل نشوند، كه پاره اى از احكام دين را به پا بدارند، و پاره اى را رها كنند. و اقامه كردن دين عبارت است از اينكه به تمامى آنچه كه خدا نازل كرده و عمل بدان را واجب نموده ايمان بياورند. | بعد از آنكه تشريع دين براى نامبردگان به معناى اين بود كه همه را به پيروى و عمل به دين دعوت كند، و اينكه در آن اختلاف نكنند، در جمله مورد بحث همين را به اقامه دين تفسير نموده ، و اينكه در دين خدا متفرق نشوند. در نتيجه حاصل معناى جمله اين مى شود: بر همه مردم واجب است دين خدا را به طور كامل به پا دارند، و در انجام اين وظيفه تبعيض قائل نشوند، كه پاره اى از احكام دين را به پا بدارند، و پاره اى را رها كنند. و اقامه كردن دين عبارت است از اينكه به تمامى آنچه كه خدا نازل كرده و عمل بدان را واجب نموده ايمان بياورند. |
ویرایش