الأعراف ٣٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link59 | آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link59 | آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link60 | جميع موجودات و آثار و اعمال طبيعى و اختيارى آنها منتهى به ذات پروردگارند.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۷#link60 | جميع موجودات و آثار و اعمال طبيعى و اختيارى آنها منتهى به ذات پروردگارند.]] | ||
خط ۶۰: | خط ۶۱: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۱#link91 | وجه اختصاص حسنات به ذوات طيبه و اختصاص سيئات به ذوات خبثيه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۱#link91 | وجه اختصاص حسنات به ذوات طيبه و اختصاص سيئات به ذوات خبثيه]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۱#link25 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۱#link25 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «34» | |||
و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسيد، نه مىتوانند لحظهاى تأخير اندازند و نه پيشى گيرند. | |||
===نکته ها=== | |||
بر اساس اين آيه از قرآن، نه تنها افراد، بلكه دولتها، ملّتها، امّتها و تمدّنها نيز سرآمد و أجلى دارند. | |||
أجل چون فرو آيد از پيش و پس | |||
پس و پيش نگذاردت يك نفس | |||
===پیام ها=== | |||
1- به دنيا و عناوين آن مغرور نشويم و از حرامها پرهيز كنيم. إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ ... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ | |||
2- در هستى، هيچ تحوّلى، تصادفى و خارج از تدبير و نظم دقيق وحساب شدهى | |||
جلد 3 - صفحه 58 | |||
الهى نيست. برامّتها نيز قوانينى حاكم است. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» | |||
3- فرصت و امكاناتى كه در دست ماست، رفتنى است، پس تا حدّ توان، صحيحترين استفاده را بكنيم. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» | |||
4- ستمگران، مهلت الهى را نشانهى لطف او بر خود ندانند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» زيرا زمان آنان هم سرخواهد آمد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» «1» | |||
5- مجاهدان راه خدا، به خاطر سلطهى طاغوتيان، گرفتار يأس نشوند. تلاش كنند، چون طاغوتها نيز رفتنى هستند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» | |||
6- پيوسته گروههايى به قدرت مىرسند، آزمايش مىشوند و محو مىگردند. | |||
«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34) | |||
بعد از آن جهت تسليت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تأخير عذاب كفار مىفرمايد: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ: و براى هر طايفهاى از اهل هر عصرى، زمانى محدود و معين براى زندگانى ايشان است كه به رسيدن حدّ محدود زمانى، همه اهل آن عصر ميميرند. يا براى هر امتى از مكذبين انبياء، انظار و امهال تا رسيدن وقت مرگ ايشان داده شده، به اتمام آن اجل در دنيا مستحق عذاب استيصال و اهلاك مىشوند. فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ: وقتى كه مدت معينه تمام و بيايد مرگ ايشان، لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ: | |||
متأخر نشود موت آنى و مقدم نشود. | |||
اجل چون فرود آيد از پيش و پس | |||
پس و پيش نگذاردت يك نفس | |||
يعنى به محض رسيدن اجل آنى، تقدم و تأخر در ابقاى ايشان اصلا و ابدا نخواهد شد. | |||
تنبيه: در اجل مقتول متكلمين سه قول دارند: | |||
اول- آنكه مقتول به اجل رسيده مقتول شد، چه اگر مقتول نمىگرديد | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 59 | |||
بالفور همان ساعت مىمرد، پس قصاص و ذم قاتل به جهت اقدام است بر ايذاء و آزار زنده به ريختن خون محترم او بلا سبب تحليل و به غير اجازه مالك و خالقش، لذا قصاص و ذم، عايد قاتل مىباشد، چنانچه ضامن است آن كس كه بدون اجازه اقدام كرده بر ذبح گوسفند شخصى كه مخبر صادق خبر به موت او داده بود. | |||
دوم- مقتول به غير اجل خود قتل گرديده، چه اگر حايلى از قتل قاتل واقع مىشد، البته زنده مىماند؛ پس قصاص قاتل به سبب آن است كه حيات محترمه، ممنوعه، و تمتعات و ثواب عبادات او را زايل و فانى ساخته و به نا حق برهم زده. | |||
سوم- حيات و موت هر دو در مقتول محتمل است اگر قتل نشد، و همين قول محقق طوسى رحمه اللّه است در تجريد، پس قصاص قاتل به جهت وجهين مذكورين مىباشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34) | |||
ترجمه | |||
و از براى هر گروهى مدتى است پس چون برسد مدت آنها واپس نمىمانند زمانى و پيشى نميگيرند. | |||
تفسير | |||
از براى هر گروه و فرقه و جماعتى مدت و مهلت و امد معيّنى است كه بايد در آن مدت زندگانى نمايند و پس از اتمام آن مرگ بر آنها وارد يا عذاب نازل ميشود و در سر رسيد موعد زمانى بآنها مهلت داده نمىشود و نمىتوانند موعود را قبلا مطالبه نمايند خلاصه آنكه دير و زود ندارد در وقت مقدر هر جا باشند خواهد رسيد و اگر مراد از اجل مرگ باشد چنانچه ظاهر است اختصاص بجماعت ندارد بلكه از براى هر فردى اجل معيّنى است و شايد تعبير بامت براى بيان حال اهل هر عصرى است باعتبار افراد موجود در | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 423 | |||
آنزمان تا متذكّر شوند كه چنانچه اهل اعصار سابقه باقى نماندند آنها هم باقى نخواهند ماند و مراد از ساعت نجومى نيست بلكه پاره از زمان است و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه خداوند آجال را در شب قدر براى ملك الموت تعيين ميفرمايد و در كافى از آنحضرت روايت نموده است كه سالها و ماهها و روزها و نفسها تعداد ميشود وقتى تمام شد اجل ميرسد و تأخير و تقديمى نميشود حقير عرض ميكنم پس بايد سرعت در خير نمود و از براى موعد مجهول قبلا تهيّه ديد كه آن وقت فرصتى نخواهد بود .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ (34) | |||
و از براي هر جماعتي مدتي است پس زماني که مدّت آنها رسيد تأخير نميافتد ساعتي و جلو هم نميافتد از براي آنها. | |||
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ مراد از اجل اگر مرگ باشد که مدت عمر هر كسي در دفتر الهي ثبت است حتي نفس كشيدن آنها محدود و معين است وقتي بانتهاء رسيد مرگ او را دررسد و كسي نميداند جز ذات اقدس ربوبي وَ ما تَدرِي نَفسٌ بِأَيِّ أَرضٍ تَمُوتُ لقمان آيه 34، چه آجال حتمي باشد و چه معلقي زيرا خداوند ميداند معلّق عليه واقع ميشود يا نميشود، چه در لوح محفوظ ثبت شده باشد و چه در لوح محو و اثبات زيرا خدا ميداند محو ميشود يا اثبات ميشود، و اگر مراد مدت رياست و عنوان باشد مثل مدت سلطنت بني اميّه و بني عباس و ساير سلاطين مثل صفويه و قاجاريه زماني که مدت رسيد از اينکه عنوان خواهند افتاد و از اينکه قبيل است ساير امور مثل غني، فقر، عزت، ذلّت، صحت، مرض، نعمت، بلاء هر چه که بر هر قومي معين شده فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم يعني انقضاء مدت شد و بسر رسيد لا يَستَأخِرُونَ نميتوانند عقب بيندازند و بر مدت خود اضافه كنند ساعَةً تعبير بساعت نه بمعني اينست که كمتر از ساعت بتوانند بلكه آني نميتوانند با اينكه كمال جديت را ميكنند در | |||
جلد 7 - صفحه 312 | |||
عقب انداختن و در ابقاء مدت و توهّم ميكنند که ميتوانند وَ لا يَستَقدِمُونَ اشاره باينست که اگر ديگران بخواهند اينها را از بين ببرند تا مدت اينها باقيست در علم الهي قدرت ندارند خلاصه اينكه اينگونه امور از تحت قدرت ممكنات خارج است حتي مسئله ايمان و كفر إِنَّكَ لا تَهدِي مَن أَحبَبتَ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهدِي مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِينَ قصص آيه 56، و اينکه موضوع منافات با تكليف ندارد که قاتل بگويد مدت عمر مقتول تمام شده بود يا كفار بگويند اگر خدا ميخواست ما ايمان ميآورديم يا خيام بگويد: | |||
مي خوردن من حق ز ازل ميدانست || گر مي نخورم علم خدا جهل بود | |||
اينکه عقيده جبريه است احكام تشريعيه تكليفيه مربوط بامور تكوينيه نيست و سلب اختيار نميكند خداوند ميدانست که اينکه كافر باختيار ايمان نميآورد و اينکه قاتل باختيار مرتكب قتل ميشود و خيّام باختيار مي ميخورد و چنانچه اينها را ميدانست ميداند که اينها بجهنم ميروند و معذّب ميشوند، در جواب خيام بايد گفت جهنم رفتن تو را هم حق ز ازل ميدانست گر جهنم نروي علم خدا جهل بود. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 34)- هر جمعیتی سر انجامی دارد! در این آیه خداوند به یکی از قوانین آفرینش یعنی فنا و نیستی ملتها، اشاره میکند و بحثهای مربوط به زندگی فرزندان آدم در روی زمین و سر انجام و سرنوشت گنهکاران که در آیات قبل گفته شد با این بحث روشنتر میشود نخست میگوید: «برای هر امتی زمان و مدت معینی | |||
ج2، ص43 | |||
وجود دارد» (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ). | |||
«و به هنگامی که این اجل فرا رسد، نه لحظهای تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای بر آن پیشی میگیرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ). | |||
یعنی، ملتهای جهان همانند افراد، دارای مرگ و حیاتند، ملتهایی از صفحه زمین برچیده میشوند، و به جای آنها ملتهای دیگری قرار میگیرند، قانون مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیتها و جامعهها را نیز در بر میگیرد با این تفاوت که مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تنپروری میباشد. | |||
هنگامی که ملتهای جهان در چنین مسیرهایی گام بگذارند، و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند، سرمایههای هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سر انجام سقوط میکنند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۶
ترجمه
الأعراف ٣٣ | آیه ٣٤ | الأعراف ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَجَلٌ»: مدّت. زمان. وقت سررسید. «سَاعَةً»: مراد کمترین وقت ممکن است. «لا یَسْتَأْخِرُونَ»: درنگ نمیکنند. «لا یَسْتَقْدِمُونَ»: پیشی نمیگیرند و جلو نمیافتند.
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف
- جميع موجودات و آثار و اعمال طبيعى و اختيارى آنها منتهى به ذات پروردگارند.
- مراد از (( لباس تقوى (( و بهتر بودن لباس تقوى از لباس ظاهر.
- بيان ولايت شيطان بر غيرمؤ من و اشاره به اينكه بيرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشتتمثيلى است از درآوردن لباس تقوى از اندام همه آدميان توسط شيطان .
- آنچه در مورد مراد از (( فاحشه (( در: (( اذا فعلوا فاحشة قالوا...(( گفته شده است .
- معناى (( قسط((
- وجوهى كه در معناى جمله : (( اقيموا وجوهكم عندكل مسجد(( گفته شده است .
- معناى جمله : (( كما بداكم تعودون ((
- وجوه ديگرى كه در معناى جمله فوق محتمل است .
- اگر انسان به جايى برسد كه باطل را حق بپندارد، اميدى به رستگارى و هدايت يافتن اونيست .
- اختلاف مفسرين در بيان ارتباط جمله : (( كما بداءكم تعودون ...(( با آياتقبل از آن
- معناى اخراج زينت در طيبات رزق (در ذيل آيه :قل من حرم زينة الله ...)
- چرا خداوند به ضروريات زندگى از قبيل لباس پوشيدن و خود را آراستن امر نموده است؟
- معناى عبارت : (( خالصة يوم القيمة (( در آيه شريفه و اشكالى كه بر بيان صاحبالمنار در اين مورد وارد است .
- معناى (( فواحش ))، (( اثم (( و (( بغى (( و اشاره به اينكه امم و جوامع بشرى هم مانندافراد عمر و اجل معينى دارند.
- بحث روايتى رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( قد انزلنا عليكم لباسا...(( و((خذوا زينتكم عند كل مسجد((
- چند روايت درباره : (( لباس التّقوى (( در آيه شريفه
- روايتى كه مى گويد فاحشه اى كه مى گفتند خدا به آن امر كرده است ، ادعاى لزوم اطاعتاز زمامداران جائر است .
- چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى
- رواياتى در ذيل جمله : (( و اقيموا وجوهكم عندكل مسجد((
- رواياتى در ذيل جمله : (( خذوا زينتكم ...(( و(( قل من حرم زينة الله ...(( پيرامون استفاده از نعمتهاى الهى
- روايتى در معناى : (( اسراف (( و (( اقتار(( چند روايت در بيان مراد از فواحش ظاهر وباطن .
- بحث و بررسى پيرامون چند روايت بررسى آيات و رواياتى كه ذاتى بودن سعادت وشقاوت را مى رسانند.
- آنچه از قرآن درباره ماهيت انسان و سعادت و شقاوت او استفاده مى شود.
- بررسى رواياتى كه به خلقت انسانها از طبيعتهاى مختلف دلالت دارند و بيان مراد آنروايات .
- سعادت و شقاوت آدمى ، به نحو اقتضا نه عليت ، ارتباط مستقيمى با آب وگل (مواد اصلى ) او دارد.
- وجه دقيق ترى در بيان روايات گذشته
- بررسى رواياتى كه مى گويند خلقت انسان منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور است.
- بررسى رواياتى كه برگشت اختلاف در خلقت را به نور و ظلمت مى داند
- بررسى روايات كه به انتقال حسنات اشقياء به نامهاعمال سعداء و انتقال سيئات سعداء به نامه عمل اشقياء دلالت دارند.
- توضيح بخش ديگرى از كلام امام (ع )
- وجه استشهاد در روايت به آيه : (( لائسئل عمّايفعل و هم يسئلون (( براى اينكه نقل حسنات سعداء به اشقياء و به عكس ، ظلم و خلافعدل نيست .
- وجه اختصاص حسنات به ذوات طيبه و اختصاص سيئات به ذوات خبثيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «34»
و براى هر امّتى اجل و سرآمدى است. پس هرگاه اجلشان فرا رسيد، نه مىتوانند لحظهاى تأخير اندازند و نه پيشى گيرند.
نکته ها
بر اساس اين آيه از قرآن، نه تنها افراد، بلكه دولتها، ملّتها، امّتها و تمدّنها نيز سرآمد و أجلى دارند.
أجل چون فرو آيد از پيش و پس
پس و پيش نگذاردت يك نفس
پیام ها
1- به دنيا و عناوين آن مغرور نشويم و از حرامها پرهيز كنيم. إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ ... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ
2- در هستى، هيچ تحوّلى، تصادفى و خارج از تدبير و نظم دقيق وحساب شدهى
جلد 3 - صفحه 58
الهى نيست. برامّتها نيز قوانينى حاكم است. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
3- فرصت و امكاناتى كه در دست ماست، رفتنى است، پس تا حدّ توان، صحيحترين استفاده را بكنيم. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
4- ستمگران، مهلت الهى را نشانهى لطف او بر خود ندانند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» زيرا زمان آنان هم سرخواهد آمد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» «1»
5- مجاهدان راه خدا، به خاطر سلطهى طاغوتيان، گرفتار يأس نشوند. تلاش كنند، چون طاغوتها نيز رفتنى هستند. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
6- پيوسته گروههايى به قدرت مىرسند، آزمايش مىشوند و محو مىگردند.
«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34)
بعد از آن جهت تسليت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تأخير عذاب كفار مىفرمايد: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ: و براى هر طايفهاى از اهل هر عصرى، زمانى محدود و معين براى زندگانى ايشان است كه به رسيدن حدّ محدود زمانى، همه اهل آن عصر ميميرند. يا براى هر امتى از مكذبين انبياء، انظار و امهال تا رسيدن وقت مرگ ايشان داده شده، به اتمام آن اجل در دنيا مستحق عذاب استيصال و اهلاك مىشوند. فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ: وقتى كه مدت معينه تمام و بيايد مرگ ايشان، لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ:
متأخر نشود موت آنى و مقدم نشود.
اجل چون فرود آيد از پيش و پس
پس و پيش نگذاردت يك نفس
يعنى به محض رسيدن اجل آنى، تقدم و تأخر در ابقاى ايشان اصلا و ابدا نخواهد شد.
تنبيه: در اجل مقتول متكلمين سه قول دارند:
اول- آنكه مقتول به اجل رسيده مقتول شد، چه اگر مقتول نمىگرديد
جلد 4 صفحه 59
بالفور همان ساعت مىمرد، پس قصاص و ذم قاتل به جهت اقدام است بر ايذاء و آزار زنده به ريختن خون محترم او بلا سبب تحليل و به غير اجازه مالك و خالقش، لذا قصاص و ذم، عايد قاتل مىباشد، چنانچه ضامن است آن كس كه بدون اجازه اقدام كرده بر ذبح گوسفند شخصى كه مخبر صادق خبر به موت او داده بود.
دوم- مقتول به غير اجل خود قتل گرديده، چه اگر حايلى از قتل قاتل واقع مىشد، البته زنده مىماند؛ پس قصاص قاتل به سبب آن است كه حيات محترمه، ممنوعه، و تمتعات و ثواب عبادات او را زايل و فانى ساخته و به نا حق برهم زده.
سوم- حيات و موت هر دو در مقتول محتمل است اگر قتل نشد، و همين قول محقق طوسى رحمه اللّه است در تجريد، پس قصاص قاتل به جهت وجهين مذكورين مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34)
ترجمه
و از براى هر گروهى مدتى است پس چون برسد مدت آنها واپس نمىمانند زمانى و پيشى نميگيرند.
تفسير
از براى هر گروه و فرقه و جماعتى مدت و مهلت و امد معيّنى است كه بايد در آن مدت زندگانى نمايند و پس از اتمام آن مرگ بر آنها وارد يا عذاب نازل ميشود و در سر رسيد موعد زمانى بآنها مهلت داده نمىشود و نمىتوانند موعود را قبلا مطالبه نمايند خلاصه آنكه دير و زود ندارد در وقت مقدر هر جا باشند خواهد رسيد و اگر مراد از اجل مرگ باشد چنانچه ظاهر است اختصاص بجماعت ندارد بلكه از براى هر فردى اجل معيّنى است و شايد تعبير بامت براى بيان حال اهل هر عصرى است باعتبار افراد موجود در
جلد 2 صفحه 423
آنزمان تا متذكّر شوند كه چنانچه اهل اعصار سابقه باقى نماندند آنها هم باقى نخواهند ماند و مراد از ساعت نجومى نيست بلكه پاره از زمان است و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه خداوند آجال را در شب قدر براى ملك الموت تعيين ميفرمايد و در كافى از آنحضرت روايت نموده است كه سالها و ماهها و روزها و نفسها تعداد ميشود وقتى تمام شد اجل ميرسد و تأخير و تقديمى نميشود حقير عرض ميكنم پس بايد سرعت در خير نمود و از براى موعد مجهول قبلا تهيّه ديد كه آن وقت فرصتى نخواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ (34)
و از براي هر جماعتي مدتي است پس زماني که مدّت آنها رسيد تأخير نميافتد ساعتي و جلو هم نميافتد از براي آنها.
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ مراد از اجل اگر مرگ باشد که مدت عمر هر كسي در دفتر الهي ثبت است حتي نفس كشيدن آنها محدود و معين است وقتي بانتهاء رسيد مرگ او را دررسد و كسي نميداند جز ذات اقدس ربوبي وَ ما تَدرِي نَفسٌ بِأَيِّ أَرضٍ تَمُوتُ لقمان آيه 34، چه آجال حتمي باشد و چه معلقي زيرا خداوند ميداند معلّق عليه واقع ميشود يا نميشود، چه در لوح محفوظ ثبت شده باشد و چه در لوح محو و اثبات زيرا خدا ميداند محو ميشود يا اثبات ميشود، و اگر مراد مدت رياست و عنوان باشد مثل مدت سلطنت بني اميّه و بني عباس و ساير سلاطين مثل صفويه و قاجاريه زماني که مدت رسيد از اينکه عنوان خواهند افتاد و از اينکه قبيل است ساير امور مثل غني، فقر، عزت، ذلّت، صحت، مرض، نعمت، بلاء هر چه که بر هر قومي معين شده فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم يعني انقضاء مدت شد و بسر رسيد لا يَستَأخِرُونَ نميتوانند عقب بيندازند و بر مدت خود اضافه كنند ساعَةً تعبير بساعت نه بمعني اينست که كمتر از ساعت بتوانند بلكه آني نميتوانند با اينكه كمال جديت را ميكنند در
جلد 7 - صفحه 312
عقب انداختن و در ابقاء مدت و توهّم ميكنند که ميتوانند وَ لا يَستَقدِمُونَ اشاره باينست که اگر ديگران بخواهند اينها را از بين ببرند تا مدت اينها باقيست در علم الهي قدرت ندارند خلاصه اينكه اينگونه امور از تحت قدرت ممكنات خارج است حتي مسئله ايمان و كفر إِنَّكَ لا تَهدِي مَن أَحبَبتَ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهدِي مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِينَ قصص آيه 56، و اينکه موضوع منافات با تكليف ندارد که قاتل بگويد مدت عمر مقتول تمام شده بود يا كفار بگويند اگر خدا ميخواست ما ايمان ميآورديم يا خيام بگويد:
مي خوردن من حق ز ازل ميدانستبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 34)- هر جمعیتی سر انجامی دارد! در این آیه خداوند به یکی از قوانین آفرینش یعنی فنا و نیستی ملتها، اشاره میکند و بحثهای مربوط به زندگی فرزندان آدم در روی زمین و سر انجام و سرنوشت گنهکاران که در آیات قبل گفته شد با این بحث روشنتر میشود نخست میگوید: «برای هر امتی زمان و مدت معینی
ج2، ص43
وجود دارد» (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ).
«و به هنگامی که این اجل فرا رسد، نه لحظهای تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای بر آن پیشی میگیرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ).
یعنی، ملتهای جهان همانند افراد، دارای مرگ و حیاتند، ملتهایی از صفحه زمین برچیده میشوند، و به جای آنها ملتهای دیگری قرار میگیرند، قانون مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیتها و جامعهها را نیز در بر میگیرد با این تفاوت که مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تنپروری میباشد.
هنگامی که ملتهای جهان در چنین مسیرهایی گام بگذارند، و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند، سرمایههای هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سر انجام سقوط میکنند.
نکات آیه
۱- پیدایش و زوال هر یک از امتها، زمان بندى شده و داراى نظمى دقیق (و لکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم ... و لا یستقدمون)
۲- ظهور امتها در دوران ویژه خود، تخلف ناپذیر بوده و کمترین تأخیرى نخواهد داشت. (فإذا جاء أجلهم لا یستاخرون ساعة)
۳- امتها و جوامع بشرى، ناتوان از کمترین شتاب در سپرى ساختن تاریخ حیات خویش (فإذا جاء أجلهم ... لا یستقدمون)
۴- پیدایش و انقراض امتها، بیرون از اختیار آنان است. (فإذا جاء أجلهم لا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون)
۵- توجه به محدود بودن زندگى و مجالهاى آن، مایه پرهیز از محرمات الهى است. (حرم ربى الفوحش ... و لکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا یستاخرون ساعة)
۶- هشدار و تهدید الهى نسبت به جوامع منحرف و زشتکردار (قل إنما حرم ربى الفوحش ... و لکل أمة أجل)
موضوعات مرتبط
- امتها: اجل امتها ۱، ۳، ۴ ; انقراض امتها ۱، ۴ ; قانونمندى پیدایش امتها ۱، ۲، ۴ ; قانونمندى حیات امتها ۳
- جامعه: جوامع منحرف ۶ ; قانونمندى جامعه ۳
- حیات: محدودیت حیات دنیوى ۵
- خدا: سنّتهاى خدا ۱، ۲ ; هشدار خدا ۶
- کنترل اجتماعى: عوامل کنترل اجتماعى ۵
- محرمات: عوامل اجتناب از محرمات ۵
- منحرفان: هشدار به منحرفان ۶