يوسف ١٩
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
يوسف ١٨ | آیه ١٩ | يوسف ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وارِدَ»: آبدار. آبآور. مأمور تهیّه آب کاروان. «أَدْلَی»: سرازیر کرد. فرو انداخت. «دَلْو»: سطل. ظرفی از پوست. «یَا بُشْرَی»: مژده باد! ترکیبی است که به هنگام سُرور و شادمانی گفته میشود، در مقابل (یا حَسْرَتا) که به هنگام جزع و فزع بیان میگردد. «غُلامٌ»: پسر بچّه، از روز تولّد تا آغاز جوانی. «أَسَرُّوهُ»: او را پنهان کردند. او را به دل جای دادند. «بِضَاعَة»: کالا. دارائی. حال است از ضمیر (ه) در فعل (أَسَرُّوهُ). «أَسَرُّوهُ بِضَاعَة»: او را کالائی برای فروش انگاشتند و به دل راه دادند. او را به عنوان متاعی نهان داشتند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷ - ۲۱ سوره يوسف
- نشانه های الهی، در داستان يوسف و برادرانش، برای پرسشگران
- مراد پسران يعقوب «ع»، از جمله: «إنّ أبَانَا لَفِى ضَلَالٍ مُبِين» چیست؟
- توجیهاتی از چند مفسّر، در باره مقصود از «ضلالت»، در كلام پسران يعقوب
- گفتگوی برادران يوسف، در مورد يوسف «ع» و از ميان برداشتن او
- توبه اى كه همزمان با عزم بر گناه قصد شود، توبه حقيقى نيست
- گفتگوى برادران يوسف «ع» با پدر، براى بردن او به صحرا
- بیان نكته اى كه در آيه: «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ...» به كار رفته
- وجوهی که در معناى آیه: «وَ أوحَينَا إلَيهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأمرِهِم هَذَا...» گفته شده
- بيان معناى كلمه: «نَستَبِقُ» در آيه «قَالُوا یَا أبَانَا إنّا ذَهَبنَا نَستَبِقُ...»
- گفتاری در این که در دروغگویی، رستگاری نیست
- جواب يعقوب «ع» به پسرانش كه گفتند: يوسف را گرگ خورده
- صبر و توکل یعقوب«ع»، در فقدان فرزندش یوسف
- بیرون آوردن يوسف «ع» از چاه، توسط کاروانیان
- وجوهی که در معناى آيه: «یوسف را به ثمن بخس فروختند»، گفته شده
- خريدار يوسف «ع»، عزيز مصر، و منزل جديد او، كاخ سلطنتی بوده است
- معناى جمله: «وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الأرض»
- معناى جمله: «وَ اللهُ غَالِبٌ عَلَى أمرِهِ»
- بحث روايتى
- بحث روایتی: علت ابتلاء يعقوب، به فراق يوسف
- چند روايت ديگر، در مورد داستان يوسف «ع»
نکات آیه
۱- کاروانى در اطراف چاهى که یوسف(ع) در آن بود ، منزل گزیدند و مأمور تهیه آب را به سوى آن چاه روانه کردند. (و جاءت سیّارة فأرسلوا واردهم) «وارد» به کسى که براى تهیه آب بر سر چاه ، نهر و مانند آن مى رود ، گفته مى شود.
۲- آب آور کاروان به منظور آب کشیدن ، دلو خویش را در چاه کنعان افکند و برخلاف انتظار ، کودکى را از آن بیرون آورد. (فأدلى دلوه قال یبشرى هذا غلم) «أدلاء» (مصدر أدلى) به معناى فرستادن «دلو» است. «غلام» به پسر کوچک گفته مى شود (مصباح المنیر).
۳- یوسف(ع) با چنگ زدن به طناب و دلو آب آورِ کاروان ، خود را از چاه نجات داد. (فأرسلوا واردهم فأدلى دلوه قال یبشرى هذا غلم)
۴- آب آور کاروان ، از یافتن یوسف(ع) شادمان و شگفت زده شد و آن را به همسفران خویش بشارت داد. (قال یبشرى هذا غلم)
۵- کاروانِ یابنده یوسف(ع) ، او را به عنوان کالاى تجارى به همراه خود بردند. (و أسرّوه بضعة) «بضاعة» به مال و کالایى اطلاق مى شود که براى تجارت قرار داده شده است.
۶- کاروانِ یابنده یوسف(ع) به منظور کالاى تجارتى قرار دادن او ، سعى در مخفى ساختن وى داشتند. (و أسرّوه بضعة) در فعل «أسرّوا» (پنهان ساختند) معناى جعل و قرار دادن اشراب شده است ; از این رو «بضاعة» را به عنوان مفعول دوم نصب داده است. معناى جمله نیز چنین مى شود: یوسف(ع) را کالاى تجارتى قرار دادند و او را پنهان ساختند.
۷- نجات یوسف(ع) از چاه سرآغاز بردگى او (و أسرّوه بضعة) بضاعت و کالاى تجارتى قرار دادن انسان ، مستلزم برده بودن و یا برده شمردن اوست.
۸- رواج برده دارى و خرید و فروش انسان در عصر حضرت یعقوب(ع) (و أسرّوه بضعة)
۹- خداوند ، به اعمال و رفتار انسانها آگاه است. (والله علیم بما یعملون)
۱۰- کاروانیان بردن یوسف(ع) را به بردگى ، کارى نامشروع و غیرقانونى مى دانستند. (و أسرّوه بضعة والله علیم بما یعملون) چنان چه برده قرار دادن و فروش کودکى که پیدا شده امرى مجاز و قانونى بود ، مخفى ساختن یوسف(ع) (أسرّوه بضاعة) وجهى نداشت.
۱۱- کاروان یابنده یوسف(ع) به خاطر کالا قرار دادن او ، گنه کار و مستحق کیفر الهى شدند. (و أسرّوه بضعة والله علیم بما یعملون) یادآورى علم خدا به اعمال بندگان ، مى تواند کنایه از کیفردهى او باشد.
۱۲- خرید و فروش لقیط (انسان یافت شده) امرى ناروا و غیرقانونى در عصر یعقوب (و أسرّوه بضعة)
۱۳- اتراق کاروانیان در اطراف چاه کنعان ، نجات دادن یوسف(ع) از آن چاه و به همراه خویش بردن او ، به تقدیر خداوند و تحت نظارت دقیق او انجام مى گرفت. (و جاءت سیّارة ... والله علیم بما یعملون) مراد از «ما» در «ما یعملون» مى تواند کالا قرار دادن یوسف(ع) باشد (أسرّوه بضاعة). و نیز محتمل است همه داستان کاروان، در رابطه با یوسف(ع) باشد. بنابر فرض نخست، علم خدا به رفتار آنان (کالا قرار دادن) کنایه از کیفردهى است و بنابر فرض دوم، علم خدا کنایه از تقدیر و تدبیر اوست ; یعنى، تمام مقدماتى که مایه نجات یوسف(ع) از چاه شد (گذر کردن کاروان در اطراف کنعان، منزل کردن در اطراف چاه و ...) همه به نظارت خدا و تدبیر او بود.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: علیم ۹
- برده دارى: برده دارى در دوران یعقوب(ع)۸; تاریخ برده دارى ۸
- خدا: علم غیب خدا ۹; مقدرات خدا ۱۳; نظارتهاى خدا ۱۳
- کاروان یابنده یوسف: اُتراق کاروان یابنده یوسف ۱۳; بشارت به کاروان یابنده یوسف ۴; بشارت ساقى کاروان یابنده یوسف ۴; بینش کاروان یابنده یوسف ۱۰; ساقى کاروان یابنده یوسف ۱; سرور ساقى کاروان یابنده یوسف ۴; کاروان یابنده یوسف و یوسف(ع) ۵، ۶، ۱۰، ۱۱; کیفر کاروان یابنده یوسف ۱۱
- لقیط: معامله لقیط در دوران یعقوب(ع) ۱۲; ناپسندى معامله لقیط۱۲
- یوسف(ع): اختفاى یوسف(ع) ۶; بردگى یوسف(ع) ۷، ۱۰; چاه قصه یوسف(ع) ۱; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۳; نجات یوسف(ع) از چاه ۲، ۳، ۷، ۱۳
منابع