ریشه الف
تکرار در قرآن: ۲۲(بار)
اَلِف، يا ساكن است كه به آن لَيِّنه گويند و يا متحرّك است كه به آن همزه گويند. راغب در مفردات گويد: بطور كلّى الفهائى كه (اعّم از الف و همزه) براى اثبات معنائى مىنمايند سه نوعند. نوعى به اول كلام داخل مىشوند و بوسط و نوعى به آخر آن. نوع اول براى استخبار است نظير «اَتَجْعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها» و براى مغلوب كردن مخاطب و غير آن، مثل «اَهُمْ خَيْرٌ اَمْ قَوْمُ تُبَّع» و «اَفَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الخالِدونَ» و براى تسويه نحو «سَواءٌ عَلَينا اَجَزِ عَنا اَمْ صَبَرنا» و براى نفى و اين همزه چون بر نفى داخل شود افاده اثبات مىكند و بالعكس نحو «اَلَستْ بِرَبِّكُمْ اَلَيسَ اللّهُ بِاَحَمِ الحاكِمين». نوعى كه در وسط مىآيند عبارتند از الف تثنيه و الف بعضى از جمعها مثل مُسلِمان، مسلمات و مساكين نوعى كه در آخر واقع مىشوند عبارتند از الف تأنيت مثل حُبلى و بيضاء و الف ضمير در تثنيه مثل «اِذْهَبا اِلى فِرعَونَ» و اَلفَهائى كه به آخر آيات داخل مىشوند همچنان كه در آخر ابيات مىآيند مثل «وَ تَظْنُّونَ بِاللّهِ الظُّنونا - فَاَضَلوُنا السبيلا» ليكن اين الفها معنائى ندارد و فقط براى اصلاح لفظ وارد مىشوند (مفردات باختصار).
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
| کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
|---|---|
| أَلْفَ | ۴ |
| أُلُوفٌ | ۱ |
| فَأَلَّفَ | ۱ |
| آلاَفٍ | ۲ |
| بِأَلْفٍ | ۱ |
| أَلَّفَ | ۲ |
| أَلَّفْتَ | ۱ |
| أَلْفاً | ۱ |
| أَلْفٌ | ۱ |
| أَلْفَيْنِ | ۱ |
| الْمُؤَلَّفَةِ | ۱ |
| کَأَلْفِ | ۱ |
| يُؤَلِّفُ | ۱ |
| أَلْفٍ | ۱ |
| أَلْفِ | ۱ |
| لِإِيلاَفِ | ۱ |
| إِيلاَفِهِمْ | ۱ |