روایت:الکافی جلد ۸ ش ۲۳

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن علي بن رياب و يعقوب السراج عن ابي عبد الله ع :

أَنَ‏ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ لَمَّا بُويِعَ‏ بَعْدَ مَقْتَلِ‏ عُثْمَانَ‏ صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي عَلاَ فَاسْتَعْلَى وَ دَنَا فَتَعَالَى‏ وَ اِرْتَفَعَ فَوْقَ كُلِّ مَنْظَرٍ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ‏ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِيِّينَ‏ وَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْعَالَمِينَ مُصَدِّقاً لِلرُّسُلِ اَلْأَوَّلِينَ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفاً رَحِيماً فَصَلَّى اَللَّهُ وَ مَلاَئِكَتُهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ أَمَّا بَعْدُ أَيُّهَا اَلنَّاسُ فَإِنَّ اَلْبَغْيَ يَقُودُ أَصْحَابَهُ إِلَى‏ اَلنَّارِ وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ بَغَى‏ عَلَى اَللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ عَنَاقُ بِنْتُ آدَمَ‏ وَ أَوَّلَ قَتِيلٍ قَتَلَهُ اَللَّهُ‏ عَنَاقُ‏ وَ كَانَ مَجْلِسُهَا جَرِيباً مِنَ اَلْأَرْضِ‏ فِي جَرِيبٍ وَ كَانَ لَهَا عِشْرُونَ إِصْبَعاً فِي كُلِّ إِصْبَعٍ ظُفُرَانِ مِثْلُ اَلْمِنْجَلَيْنِ فَسَلَّطَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا أَسَداً كَالْفِيلِ وَ ذِئْباً كَالْبَعِيرِ وَ نَسْراً مِثْلَ اَلْبَغْلِ فَقَتَلُوهَا وَ قَدْ قَتَلَ اَللَّهُ اَلْجَبَابِرَةَ عَلَى أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا كَانُوا وَ أَمَاتَ‏ هَامَانَ‏ وَ أَهْلَكَ‏ فِرْعَوْنَ‏ وَ قَدْ قُتِلَ‏ عُثْمَانُ‏ أَلاَ وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ‏ نَبِيَّهُ ص‏ وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَةَ اَلْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاَكُمْ وَ أَعْلاَكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ‏ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَابِقُونَ‏ كَانُوا سَبَقُوا وَ اَللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاَ كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا اَلْمَقَامِ وَ هَذَا اَلْيَوْمِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْخَطَايَا خَيْلٌ‏ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي‏ اَلنَّارِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلتَّقْوَى‏ مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ‏ اَلْجَنَّةَ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُهَا وَ وَجَدُوا رِيحَهَا وَ طِيبَهَا وَ قِيلَ لَهُمْ‏ اُدْخُلُوهََا بِسَلاََمٍ آمِنِينَ‏ أَلاَ وَ قَدْ سَبَقَنِي إِلَى هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْ لَمْ أُشْرِكْهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ أَهَبْهُ لَهُ وَ مَنْ لَيْسَتْ لَهُ مِنْهُ‏ نَوْبَةٌ إِلاَّ بِنَبِيٍّ يُبْعَثُ أَلاَ وَ لاَ نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص‏ أَشْرَفَ مِنْهُ عَلى‏ََ شَفََا جُرُفٍ‏ هََارٍ فَانْهََارَ بِهِ فِي نََارِ جَهَنَّمَ‏ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍ‏ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ اَلْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ اَلْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ أَنَّكُمْ سُعَدَاءُ وَ مَا عَلَيَّ إِلاَّ اَلْجُهْدُ وَ إِنِّي لَأَخْشَى أَنْ تَكُونُوا عَلَى فَتْرَةٍ مِلْتُمْ عَنِّي مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِي اَلرَّأْيِ وَ لَوْ أَشَاءُ لَقُلْتُ عَفَا اَللََّهُ عَمََّا سَلَفَ‏ سَبَقَ فِيهِ اَلرَّجُلاَنِ وَ قَامَ اَلثَّالِثُ‏ كَالْغُرَابِ هَمُّهُ‏ بَطْنُهُ وَيْلَهُ لَوْ قُصَّ جَنَاحَاهُ وَ قُطِعَ رَأْسُهُ‏ كَانَ خَيْراً لَهُ شُغِلَ‏ عَنِ‏ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارُ أَمَامَهُ ثَلاَثَةٌ وَ اِثْنَانِ خَمْسَةٌ لَيْسَ لَهُمْ سَادِسٌ مَلَكٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ وَ نَبِيٌّ أَخَذَ اَللَّهُ بِضَبْعَيْهِ وَ سَاعٍ‏ مُجْتَهِدٌ وَ طَالِبٌ يَرْجُو وَ مُقَصِّرٌ فِي‏ اَلنَّارِ اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ اَلطَّرِيقُ اَلْوُسْطَى هِيَ اَلْجَادَّةُ عَلَيْهَا يَأْتِي‏ اَلْكِتَابُ‏ وَ آثَارُ اَلنُّبُوَّةِ هَلَكَ مَنِ اِدَّعَى‏ وَ خََابَ‏ مَنِ اِفْتَرى‏ََ إِنَّ اَللَّهَ أَدَّبَ هَذِهِ اَلْأُمَّةَ بِالسَّيْفِ وَ اَلسَّوْطِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ عِنْدَ اَلْإِمَامِ فِيهِمَا هَوَادَةٌ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذََاتَ بَيْنِكُمْ‏ وَ اَلتَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِ‏ هَلَكَ‏


الکافی جلد ۸ ش ۲۲ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۲۴
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام على (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۹۵

على بن رئاب و يعقوب سراج از امام صادق عليه السّلام روايت كرده‏اند كه چون پس از كشته شدن عثمان مردم با امير مؤمنان عليه السّلام بيعت كردند آن حضرت بمنبر رفته و فرمود: ستايش خدائى را است كه برتر است و برترى جويد (از تشبيه مخلوقين و صفاتشان) و نزديك است و برتر (از مكان و جايگاه) و بالاتر از هر ديدگاه، و گواهى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست كه شريكى ندارد، و گواهى دهم كه همانا محمد بنده و رسول او خاتم پيغمبران و حجت خدا بر جهانيان است، و تصديق‏كننده همه پيمبران پيشين و نسبت بمؤمنان مهر ورز و مهربان بود و خدا و فرشتگانش بر او درود فرستند. اما بعد اى مردم براستى كه ستم و ظلم پيروان خود را بدوزخ كشاند، و نخستين كسى كه نسبت بخداى جل ذكره تجاوز روا داشت «عناق» دختر آدم بود و نخستين كسى را نيز كه خدا بكيفرش كشت همان عناق بود، جاى نشيمنش در روى زمين يك جريب در يك جريب بود، و داراى بيست انگشت بود كه هر انگشتى دو ناخن داشت، و خداى عز و جل شيرى را همانند فيل، و گرگى را بمانند شتر و لاشخورى را بمانند قاطر بر او مسلط كرد و آنها او را كشتند، و خداوند گردنكشان را در بهترين حال و آسوده‏ترين وضعى كه داشتند بكشت، و جان هامان را بگرفت، و فرعون را هلاك ساخت، و عثمان را نيز بكشت (فيض (ره) گويد: شايد مقصود از هامان و فرعون اولى و دومى باشند) آگاه باشيد كه بلا و آزمايش شما دوباره بازگشت مانند همان روزى كه خدا پيغمبرش (ص) را برانگيخت، و سوگند بدان كه آن حضرت را بحق و راستى فرستاد حتما (در غربال آزمايش) بهم آميخته خواهيد شد و حتما شما غربال خواهيد شد (و خوب و بدتان از هم جدا شود) و زير و رو شويد مانند زير و رو شدن آنچه در ديگ سر آتش است بوسيله كفگير، تا اينكه زيرترين شما بالاترين شما گردد و بالاترين شما در زيرترين جايگاه رود، و پيشى گيرند آنان كه در حقشان كوتاهى شد (و بستم عقب رفتند يا آنان كه بعقب رفتند) و بدنبال افتند پيش‏تازانى كه (بناحق) جلو افتادند، بخدا سوگند كلمه‏اى را (از آنچه از رسول خدا (ص) در اين باره شنيده‏ام) كتمان نكنم، و يك دروغ هم نگفته‏ام، و همانا مرا باين جايگاه و اين روز خبر داده‏اند، آگاه باشيد كه براستى خطاكاريها همانند اسب سركش و چموشى است كه خطاكاران را بر آنها سوار كرده‏اند و دهنه‏شان را رها كرده‏اند و (همچنان بروند تا) سواران خود را در آتش اندازند، و همانا تقوى و پرهيزكارى (براى هر كس) مركب رامى است كه پرهيزگاران را بر آن سوار كرده و مهارش را بدست آنها داده‏اند تا آنها را ببهشت ببرند، و درهاى بهشت را براى آنها گشوده‏اند و نسيم جانبخش و بوى خوش آن را بيابند، و بدانها گفته شود: «بآسودگى و تندرستى بدينجا درآئيد». آگاه باشيد كه پيشى جست بر من در اين امر خلافت كسى كه من او را شريك در اين كار نساختم و اين منصب را باو نبخشيدم و آن كسى كه نوبت و سهمى از اين مقام نداشت مگر آنكه بر فرض محال پيامبرى برانگيخته شود (و باو گزارش دهد كه او را از خلافت سهمى است) و آگاه باشيد كه پيغمبرى بعد از محمد نباشد. اين (غصب‏كننده خلافت) بر لب پرتگاه سست بنيانى برآمد و همان پرتگاه او را در آتش دوزخ انداخت حق و باطلى در كار است، و براى هر كدام اهلى است، پس اگر باطل فراوان (يا فرمانروا) شد از قديم چنين بوده و چيز تازه‏اى نيست، و اگر حق اندك شد پس چه بسا كه چنين بوده، و شايد! (شايد چيزى نگذرد كه حق بسيار گردد، و طرفداران حق عزيز گردند، و خدا آنان را يارى دهد .. و ..) و بندرت اتفاق افتد كه چيزى برود و دوباره رو كند، و اگر براستى (در اين زمان نيز كه كار بدست من افتاده و حق رو كرده) كار شما را بخودتان واگذارند شما سعادتمند و خوشبخت هستيد (ولى مگر دنياپرستان مغرض كه نقشه غصب حكومت را در سر ميپرورانند دست بردار هستند) و بر من جز اين نيست كه كوشش كنم (يعنى من تلاش خود را ميكنم) و من براستى ترس آن را دارم كه شما دوران فترت را بگذرانيد (يعنى مانند ملتهائى كه‏ در ما بين دو پيغمبر قرار ميگرفتند و كارها برايشان مشتبه ميگشت و ببدبختى دچار ميگشتند، و ممكن است مقصود از فترت در اينجا معناى لغوى آن باشد كه از فتور و سستى گرفته شده يعنى ميترسم كه شما سستى ورزيد). شما (در زمان گذشته و هنگام بيعت با ابى بكر) از من روى گردانديد و انحرافى پيدا كرديد كه در آن كارتان نزد من پسنديده رأى نبوديد، و اگر بخواهم (كه وضع ناهنجار گذشته را تشريح كنم) ميتوانم گفت، و خدا از گذشته‏ها بگذرد، آن دو نفر در خلافت پيشى جستند، و سومى چون كلاغى كه همواره در فكر شكم خويش است باين كار قيام كرد، واى بر او كه اگر دو بالش چيده شده بود و سرش جدا گشته بود (و بتصدى منصب خلافت نميرسيد) برايش بهتر بود، از بهشت بازماند و (اينك) دوزخ در جلوى او است. سه و دو رويهم پنج مى‏شود و ششمى ندارد (يعنى مخلوق خدا از اين پنج دسته خارج نيستند): (۱) فرشته‏اى كه با دو بال خود (در درجات كمال ظاهرى و معنوى) پرواز ميكند. (۲) پيامبرى كه خدا زير بازويش را گرفته (و او را از خلق برگزيده و از گناه حفظ كرده). (۳) كوشاى پرتلاشى كه نهايت كوشش خود را (در راه كسب كمالات يا در اقامه حق و از بين بردن باطل و واداشتن مردم بپرستش حق) ميكند (فيض (ره) گويد: مقصود از اين دسته امام معصوم عليه السّلام است، و اين سه دسته اهل عصمت و مقرب درگاه حق هستند). (۴) جوينده اميدوار (بلطف حق). (۵) تقصير كار (گمراه) كه در آتش است. راست و چپ (راه) گمراه‏كننده است، و راه ميانه آن جاده‏اى است كه كتاب خدا و آثار نبوت بر آن قرار گيرد، بهلاكت رسيد هر آنكه ادعاى (بيجا) كرد، و نوميد گشت هر كه دروغ بست، خداوند اين امت را بوسيله شمشير و تازيانه ادب فرمود، و در پيشگاه امام بحق هيچ كس را در آن دو رخصت و مسامحه نيست (يعنى امام هر گاه براى اجراى حد خدا لازم داند كسى را با شمشير و تازيانه ادب كند كسى نتواند در اجراى آن مسامحه نموده و شانه خالى كند و مسامحه و سازش با كسى نشود) پس در خانه‏هاى خود پنهان شويد (و از اعمال تعصب و ستيزه‏جوئى پرهيز كنيد) و ميان يك ديگر را اصلاح كنيد، و توبه پشت سر شما است (و شما را از آلودگى بگناه بعقب ميكشد مانند طنابى كه بگردن حيوان بيندازند و كسى از عقب او را بكشد كه بسوى مال مردم نرود) و هر كه رو در روى حق ايستاد و بستيزه با آنان برخاست هلاك گردد.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۹۸

از امام صادق عليه السّلام رسيده است كه پس از كشته شدن عثمان و بيعت مردم با على عليه السّلام آن حضرت عليه السّلام به منبر رفت و فرمود: سپاس از آن خداست كه متعالى است و تعالى را مى‏طلبد و نزديك است و برتر و بالاتر از هر ديدگاه برآمده است، و گواهى مى‏دهم كه نيست شايسته پرستش جز خداوند يگانه كه شريك ندارد، و گواهى مى‏دهم كه‏ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده او، پايان پيامبران است، و حجّت خدا بر همه جهانيان. تصديق‏كننده همه رسولان نخستين، و به مؤمنان مهرورز و مهربان بود، و خدا و فرشته‏ها بر او و بر خاندان او صلوات فرستادند. امّا بعد، اى مردم همانا ستم و تجاوز، صاحبان خود را به دوزخ مى‏كشند، و نخستين كسى كه بر خدا ستم كرد عناق دختر آدم عليه السّلام، بود و نخستين كشته خشم خدا عناق بود كه يك جريب بود در يك جريب زمين را نشيمن خود مى‏داشت، و داراى بيست انگشت بود كه در هر انگشتى دو ناخن همچون داس داشت. و خداوند عزّ و جل بر او شيرى مسلّط كرد همچون فيلى و گرگى به مانند شترى و كركسى به بزرگى استرى كه او را كشتند، و محققا خداوند پيشگان را، در بهترين و ايمن‏ترين وضعى كه داشتند بكشت، از هامان جان گرفت و فرعون را نابود كرد و عثمان هم كشته شد. گرفتارى شما به وضعى برمى‏گردد كه در آن روز خداوند، پيامبر خود را برانگيخت. سوگند بخدايى كه او را به راستى برانگيخت، درهم شويد و كاملا غربال گرديد، و همچون ديگى كه بر سه آتش باشد، با چوبه آزمايش شما را زير و رو كنند و از اين رو به آن رو بگردانند و به هم آميزند تا آنكه زيرترين شما بر فراز آيد و فرازترين شما زيرتر از همه گردد، و بايد پيشتازانى به جلو روند كه عقب نگاهداشته شده‏اند، و عقب نگاهداشته شوند كسانى كه پيش افتاده بودند. بخدا سوگند به اندازه يك نقطه خال، چيزى بر من پوشيده نيست، و حتى يك بار هم دروغ نگفته‏ام، و من به اين مقام و اين روز خبر داده شده‏ام. همانا خطاها مانند اسبهاى چموش و سركشى هستند كه اهل آنها را، بر آن سوار كرده و لگام از آن برگرفته شده تا آنجا كه سوار خود را به دوزخ برد. همانا تقوى در هر چيزى، مانند مركبى است رام، كه اهل آن را بر آنها سوار كنند و مهارشان را به دست سواران مى‏دهند و به اختيار خود آنها را مى‏رانند تا آنكه سواران خود را به بهشت مى‏رسانند. درهاى بهشت به روى آنان باز است و بوى آن را مى‏شنوند و نسيم خوش آن را در مى‏يابند و به آنها گويند: درآييد با سلامتى و آسودگى.همانا در امر خلافت، كسى بر من پيشى گرفت كه من او را در امر خلافت شريك خود نمى‏دانستم، و امر خلافت را بدو نبخشيده بودم و براى او در اين كار قسمتى نبود مگر آنكه پيغمبرى مبعوث مى‏شد، و حال آنكه پس از محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پيامبرى نيست. از راه غصب خلافت، بر پرتگاه سست بنيانى برآمد، و او را در آتش دوزخ پرتاب كرد. حقّى هست و باطلى، و هر كدام اهلى دارند و طالبى، و اگر باطل زياد باشد براى اين است كه از قديم چنين بوده است، و اگر حق اندك باشد براى اين است كه چه كم مى‏شود چيزى كه پشت كند و برود و باز گردد و رو آورد. باز هم اگر در همين زمان كار شما را به شما باز دهند، و توطئه‏گران و مغرضان از شما دست بردارند، به راستى كه شما خوشبخت و سعادتمند خواهيد شد. بر من جز اين نيست كه نهايت كوشش و تلاش را بنمايم ولى باز هم از شما نگرانم و مى‏ترسم يكباره سست شويد و از من روى گردانيد به گونه‏اى كه مورد پسند من نباشيد، و اگر بخواهم مى‏توانم بگويم خدا از آنچه گذشته، عفو كرده است. دو مرد در باره تصدّى امر خلافت پيشى گرفتند، ولى اين سومى همچون كلاغى بود كه همّ و غمّى نداشت جز شكمش، واى بر او اگر دو پرش چيده مى‏شد و سرش بريده مى‏گشت كه اين براى او از تصدّى امر خلافت بهتر بود. از بهشت باز ماند و دوزخ در پيش رو دارد، سه و دو پنج است كه ششمى ندارد. فرشته‏اى كه با دو پرش پرواز مى‏كند، پيامبرى كه خداوند زير دو بازويش را دارد، و مؤمنى كه كوشاست در راه خدا، و جوينده اميدوار به حق، و مقصّرى كه در دوزخ است. راست و چپ هر دو گمراه‏كننده‏اند، و راه ميانه همان راه مستقيم است كه بر پايه آن كتاب خدا مى‏آيد، و آثار نبوّت آن را نشان مى‏دهد. هر كه ادعا كرد هلاك شد، و هر كه افترا بست و از خود حكمى درآورد نوميد شد. همانا خداوند اين امّت را با شمشير و تازيانه ادب كرده است، و براى هيچ كس در نظر امام به حق، هوى خواهى و مسامحه نيست، و در خانه‏هاى خود نهان شويد و خود را اصلاح كنيد، و توبه به دنبال شماست. هر كه رو در روى حق بايستد هلاك گردد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)