روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸۱۲
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عنه عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن عبد الاعلي قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۸۱۱ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۸۱۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۶۵۷
از عبد الأعلى كه شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: راستش اين است كه پذيرش امامت تنها همان باور كردن و قبول داشتن نيست، از پذيرفتن امامت: نهان كردن آن و حفظ آن از نااهل است، به آنها سلام برسان و به آنها بگو: خدا رحمت كند بندهاى را كه دوستى مردم را به خود جلب كند، با مردم چيزى را بگوئيد كه مىفهمند و مىشناسند و از آنها نهان كنيد آنچه را منكرند، سپس فرمود: به خداوند سوگند آنكه شمشير دشمنى به روى ما بكشد، به ما ناگوارتر تمام نمىشود از آنكه سخن بر زبان ما بگويد كه ما آن را بد داريم، چون از بندهاى بفهميد كه راز را فاش مىكند، نزد او برويد و او را از آن باز داريد و اگر از شما بپذيرد (كه بسيار خوب) و گر نه كسى را بر او وادار كنيد كه بر او گران آيد و از او بشنود، به راستى از شما هر كه حاجتى دارد، در باره آن خرده بينى كند تا بر آورده شود، شما در حاجت من هم خرده بينى و چارهجوئى كنيد چنانچه براى حوائج خود خرده بينى و چارهجوئى مىكنيد و اگر او از شما بپذيرد (چه بهتر) و گر نه سخن او را زير پاى خود خاك كنيد و مىگوئيد كه: او مىگويد و او مىگويد: زيرا اين بر من و شما هر دو گران بار مىآيد، هلا به خدا اگر شماها بگوئيد آنچه من مىگوئيد آنچه من مىگويم، اقرار دارم كه ياران منيد، اين ابو حنيفه يارانى دارد و اين حسن بصرى يارانى دارد، من مردى از قريشم و زاده رسول خدايم و قرآن خدا را خوب مىدانم و در آن بيان هر چيزى هست، آغاز آفرينش، امر آسمان، امر زمين، امر اولين و امر آخرين و امر آنچه بوده و امر آنچه مىباشد، گويا من در برابر چشم خود به آن نگاه مىكنم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۱۵
عبد الاعلى گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: تحمل امر ما تنها بتصديق و پذيرفتن آن نيست، از جمله تحمل امر ما پنهاندارى و نگهداشتن آن از نااهلش باشد. بشيعيان ما سلام برسان و بآنها بگو: خدا رحمت كند بندهئى را كه دوستى مردم (مخالفين ما) را بسوى خود كشاند، آنچه را ميفهمند بآنها بگوئيد و آنچه را نمىپذيرند از آنها بپوشيد. سپس فرمود: بخدا كسى كه بجنگ ما برخاسته زحمتش براى ما از كسى كه چيزى را كه نميخواهيم از قول ما ميگويد بيشتر نيست. چون دانستيد كسى (امر امامت و احاديث مخصوص ما را) فاش ميكند، نزدش رويد و او را از آن بازداريد، اگر پذيرفت چه بهتر و گر نه كسى را كه بالاتر از اوست و از او شنوائى دارد بر او تحميل كنيد (تا منعش كند و بازش دارد) همانا مردى از شما مطلوبى كه دارد چارهجوئى و لطيفه كارى ميكند تا حاجتش بر آورده شود، نسبت بحاجت من هم چارهجوئى كنيد چنان كه نسبت بحوائج خود ميكنيد (يعنى با لطائف و حيل او را از فاش كردن اسرار ما باز داريد) اگر از شما پذيرفت چه بهتر و گر نه سخنش را زير پاى خود دفن كنيد (نشنيده انگاريد) و نگوئيد او چنين و چنان ميگويد، زيرا نقل شما بديگران، مردم را بر من و شما ميشوراند. هان بخدا اگر شما آنچه را من ميگويم بگوئيد، اعتراف ميكنم كه شما اصحاب منيد، اين ابو حنيفه است كه اصحابى دارد، و اين حسن بصرى است كه اصحابى دارد (با وجود نادانى و گمراهى آنها اصحابشان سخن آنها را ميشنوند و فرمان ميبرند) و من مردى قرشى و زاده رسول خدايم صلى اللَّه عليه و آله و كتاب خدا را فهميدهام، بيان همه چيز در كتاب خدا هست از ابتداء خلقت و امر آسمان و زمين و امر پيشينيان و پسينيان و امر گذشته و آينده و گويا همگى در برابر چشم من است و بآن مينگرم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۵۳
از او، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از عبدالاعلى روايت است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مىفرمود: «به درستى كه برداشتن امر ما تصديق كردن و قبول نمودن آن به تنهايى نيست؛ بلكه از جمله برداشتن امر ما، پوشيدن و نگاه داشتن آن است از كسى كه اهل آن نباشد. و چون چنين كسى را ديدى، سلام مرا به ايشان برسان و به ايشان بگو كه: خدا رحمت كند بندهاى را كه دوستى مردم را به سوى خويش بكشاند. و ايشان را حديث كنيد به چيزى كه مىشناسند، و آنچه را كه انكار دارند، از ايشان بپوشيد». بعد از آن فرمود: «به خدا سوگند كه آنكه جنگ را از براى ما برپا مىكند، مؤنت [/ رنج] و شدّتش بر ما سختتر نيست از كسى كه بر ما سخن مىگويد به چيزى كه ما ناخوش داريم، پس هر گاه آشكار كردن را از بندهاى بشناسيد، به سوى او دويد و او را از آن برگردانيد؛ پس اگر از شما قبول كند، نعمالاتّفاق، و اگر نه، اين را بر او بار كنيد و به گردنش بگذاريد، به واسطه كسى كه بر او گران است و در نزد او عظمتى دارد و از او مىشنود و سخنش را قبول مىكند؛ پس به درستى كه مردى از شما حاجتى مىطلبد و خواهان آن مىشود و در آن دقّت مىكند، تا آنكه از برايش دوا مىشود؛ پس در حاجت من دقّت كنيد، چنان كه در حاجتهاى خويش دقّت مىكنيد؛ پس اگر آن كس از شما بپذيرد، نعمالمطلوب، و اگر نه،، سخن او را در زير پاىهاى خويش در زير خاك كنيد و پيوسته مگوييد كه مىگويد، و سخن او را نقل مكنيد؛ چه آن باعث شهرتش مىشود؛ پس به درستى كه نقل و شهرت آن بر من و شما بار مىشود و باعث اين مىشود كه بر ما حمله كنند. و بدانيد به خدا سوگند كه اگر شما مىگفتيد آنچه من مىگويم، هر آينه اقرار و اعتراف مىنمودم كه شما اصحاب منيد. اينك ابوحنيفه است كه او را اصحابى چندند. و اينك حسن بصرى است كه او را اصحابى چندند. و من مردى از قريشم كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله متولّد شدهام و از آن حضرت به وجود آمدهام و كتاب خدا را دانستهام. و در آن بيان هر چيزى هست از ابتداى آفرينش و امر آسمان و امر زمين و امر پيشينيان و امر پسينيان و امر آنچه بوده و آنچه خواهد بود، كه گويا به سوى آنها مىنگرم و همه در برابر چشم من است». «۱» __________________________________________________
(۱). حاصل مراد آنكه حضرت مىفرمايد كه: اگر شما تقيّه كنيد و آنچه نبايد بگوييد، نگوييد و آنچه نشايد بكنيد، نكنيد، نبايد كه من، شما را از خود سلب كنم و اقرار نكنم كه شما اصحاب منيد؛ زيرا كه ابوحنيفه و حسن بصرى اصحاب دارند و نجابت و زادگى [/ نژاد و نسب] و علمى كه من دارم ايشان ندارند، وليكن چون به خلاف تقيّه رفتار مىكنيد، ناچار بايد كه شما را اصحاب خود نشمارم و انكار كنم. (مترجم)