روایت:الکافی جلد ۲ ش ۷۹

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

محمد بن الحسن عن بعض اصحابنا عن الاشعث بن محمد عن محمد بن حفص بن خارجه قال :

سَمِعْتُ‏ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ يَقُولُ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ‏ اَلْمُرْجِئَةِ فِي اَلْكُفْرِ وَ اَلْإِيمَانِ‏ وَ قَالَ إِنَّهُمْ يَحْتَجُّونَ عَلَيْنَا وَ يَقُولُونَ كَمَا أَنَّ اَلْكَافِرَ عِنْدَنَا هُوَ اَلْكَافِرُ عِنْدَ اَللَّهِ فَكَذَلِكَ نَجِدُ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا أَقَرَّ بِإِيمَانِهِ أَنَّهُ عِنْدَ اَللَّهِ مُؤْمِنٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ‏ وَ كَيْفَ يَسْتَوِي هَذَانِ وَ اَلْكُفْرُ إِقْرَارٌ مِنَ اَلْعَبْدِ فَلاَ يُكَلَّفُ بَعْدَ إِقْرَارِهِ بِبَيِّنَةٍ وَ اَلْإِيمَانُ دَعْوَى لاَ تَجُوزُ إِلاَّ بِبَيِّنَةٍ وَ بَيِّنَتُهُ عَمَلُهُ وَ نِيَّتُهُ فَإِذَا اِتَّفَقَا فَالْعَبْدُ عِنْدَ اَللَّهِ مُؤْمِنٌ وَ اَلْكُفْرُ مَوْجُودٌ بِكُلِّ جِهَةٍ مِنْ هَذِهِ اَلْجِهَاتِ اَلثَّلاَثِ مِنْ نِيَّةٍ أَوْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ وَ اَلْأَحْكَامُ تَجْرِي عَلَى اَلْقَوْلِ وَ اَلْعَمَلِ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَشْهَدُ لَهُ اَلْمُؤْمِنُونَ بِالْإِيمَانِ وَ يَجْرِي عَلَيْهِ أَحْكَامُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ كَافِرٌ وَ قَدْ أَصَابَ‏ مَنْ أَجْرَى عَلَيْهِ أَحْكَامَ اَلْمُؤْمِنِينَ بِظَاهِرِ قَوْلِهِ وَ عَمَلِهِ‏


الکافی جلد ۲ ش ۷۸ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۸۰
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابٌ فِي أَنَّ الْإِيمَانَ مَبْثُوثٌ لِجَوَارِحِ الْبَدَنِ كُلِّهَا
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۳۱

حفص بن خارجه گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود (در پاسخ اين كه مردى از او در باره گفتار مرجئه نسبت به معنى كفر و ايمان پرسيده بود و گفته بود: آنها بر ما حجت مياورند و مى‏گويند: چنانچه كسى كه نزد ما كافر است نزد خدا هم كافر است، پس كسى كه به حكم اقرارش ما او را مؤمن بدانيم نزد خدا هم بايد مؤمن باشد) امام در پاسخ فرمود: سبحان الله چگونه اين دو يكسانند؟ كفر به اعتراف خود بنده محقق شود و پس از اعتراف او به كفر، بيّنه و گواهى از او نخواهند، ولى ايمان دعوى او است كه ثابت نشود جز با بينه و دليل و بينه او كردار و نيت با اقرار موافق‏ باشند، بنده در نزد خدا مؤمن است ولى كفر به هر يك از اين سه وجه كه نيت و گفتار و كردار است موجود شود، حكم طبق همان گفتار و كردار جارى مى‏شود، چه بسيارند كسانى كه مؤمنان به حسب ظاهر گواه ايمان آنها باشند و احكام مؤمنان بر آنها جارى است و نزد خدا كافرند و هر كس هم احكام مؤمنين را در ظاهر بر آنها جارى كرده است، درست رفته، به واسطه ظاهر گفتار و كردارش.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۶۱

محمد بن حفص خارجه گويد: شنيدم مردى از امام صادق عليه السّلام از قول مرجئه راجع بكفر و ايمان پرسيد و عرضكرد: مرجئه بر ما احتجاج ميكنند و ميگويند: چنان كه كسى را كه ما كافر ميدانيم، نزد خدا هم كافر است. همچنين مؤمن هم زمانى كه بايمانش اقرار كرد او را نزد خدا مؤمن مى‏دانيم، حضرت فرمود، سبحان اللَّه! چگونه اين دو برابرند؟! در صورتى كه كفر فقط اقرار بنده است (باينكه خدائى نيست) و پس از اقرارش از او گواه و دليلى نخواهند، ولى ايمان ادعائى است كه جز با دليل ثابت نشود، و دليل مؤمن عمل و نيت او است كه اگر متفق شدند (نيت و عمل) بنده نزد خدا مؤمن است، و كفر بهر يك از اين سه جهت نيت و قول و عمل ثابت مى‏شود (پس مؤمن كسى است كه به يگانگى خدا و رسالت پيغمبر خاتم بزبان شهادت دهد و عقيده قلبى و نيتش هم همين باشد و مقررات عملى اسلام را هم انجام دهد، و اگر يكى از اين سه نباشد كافر است) ولى احكام طبق گفتار و كردار جارى مى‏شود (پس بمحض اينكه شخصى را ديديم شهادتين ميگويد و مقررات عملى اسلام را انجام ميدهد، بايد او را مؤمن بدانيم و احكام ايمان را نسبت باو اجرا كنيم، اگر چه عقيده و نيتش بر خلاف گفتار و كردارش باشد) زيرا چه بسا شخصى كه مؤمنين بايمانش شهادت دهند و أحكام مؤمنين را بر او جارى كنند (مثل اينكه پشت سرش نماز خوانند و شهادتش را بپذيرند) ولى او نزد خدا كافر باشد (براى آنكه بخدا يا پيغمبر عقيده نداشته باشد) و كسى هم كه از روى ظاهر گفتار و كردارش احكام مؤمنين را بر او جارى كرده، درست رفته است (زيرا كسى از عقيده و باطن ديگرى خبر ندارد و اگر مردم مأمور بكنجكاوى از باطن و حقيقت ميبودند، امر دعاوى و شهادات و بلكه نظام زندگى مختل ميگشت).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۲۹

محمد بن حسن، از بعضى از اصحاب ما، از اشعث بن محمد، از محمد بن حفص بن خارجه روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود، در حالى كه مردى آن حضرت را از قول طائفه مرجئه در كفر و ايمان سؤال نموده و عرض كرده بود كه: ايشان بر ما حجّت مى‏آورند و استدلال مى‏كنند و مى‏گويند كه: چنانچه كافر در نزد ما كافر است، در نزد خدا همچنين مى‏يابيم مؤمن را كه چون به ايمان خويش اقرار كند، در نزد خدا مؤمن است. فرمود: «سبحان اللَّه. چگونه اين دو چيز برابر مى‏توانند بود، و حال آنكه كفر اقرارى است از بنده؛ پس او را بعد از اقرارش تكليف به شاهد نمى‏كنند و اين رنج را بر او نمى‏گذارند. و ايمان ادّعا است، و جائز و ممضى نيست، مگر به شاهد، و شاهدِ اين ادّعا، عمل و نيّت مدّعى است؛ پس هرگاه اين دو شاهد متفّق باشند و اختلافى در ميان آنها نباشد، بنده در نزد خدا مؤمن است. و كفر به هر جهتى از اين جهات سه‏گانه موجود است؛ خواه نيّت و اعتقاد باشد، و خواه گفتار، و خواه كردار. و جميع احكام بر گفتار و كردار جارى مى‏شود، نه بر اعتقاد؛ پس چه بسيار است كه كسى مؤمنان از برايش به ايمان گواهى مى‏دهند، و احكام مؤمنان بر او جارى مى‏شود، و حال آنكه او در نزد خدا كافر است. و آنكه احكام مؤمنان را بر او جارى ساخته، نظر به ظاهر گفتار و گفتار او درست كرده و به حق و صواب رسيده [است‏]». __________________________________________________


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)