روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج عن هاشم صاحب البريد قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۳۷
از هاشم صاحب پست، گويد: من با محمد بن مسلم و ابو الخطاب گردهم بوديم، أبو الخطاب به ما گفت: چه گوئيد در باره كسى كه امر امامت را نشناسد؟ من گفتم: هر كه امر امامت را نشناسد، كافر است، أبو الخطاب گفت: كافر نيست تا حجّت بر او تمام شود و چون حجت بر او اقامه شود و آن را نپذيرد پس او كافر است، محمد بن مسلم گفت: سبحان اللَّه! اگر نپذيرد، انكار هم نكند، چرا كافر باشد؟ هر گاه انكار نكند كافر نيست، گويد: به حج رفتم خدمت امام صادق (ع) رسيدم و اين موضوع را به او گزارش دادم، فرمود: تو حاضرى و آن طرف غايبند، موعد شما امشب نزد جمره وسطى در منى باشد (كه در حضور همه مسأله مطرح شود)، چون شب شد همه نزد او گرد آمديم، أبو الخطاب و محمد بن مسلم هم بودند و آن حضرت بالشى گرفت و به سينه نهاد (به رسم عرب كه بالش بر سينه نهند و بر آن تكيه دهند) سپس به ما فرمود: در باره خدمتكاران و زنان و خاندان خود چه گوئيد؟ آيا اقرار به يگانگى خدا ندارند؟ گفتم: چرا، فرمود: محمد (ص) را رسول خدا ندانند؟ گفتم: چرا، فرمود: نماز نمىخوانند و روزه نمىگيرند و حج نمىكنند؟ گفتم: چرا، فرمود: آنچه را شما عقيده داريد مىفهمند و معتقدند؟ گفتم: نه، فرمود: آنها در نزد شما چه وضعى دارند؟ گفتم: هر كه امر امامت را نشناسد كافر است، فرمود: سبحان اللَّه! آيا اين مردمى كه در راهها و سر آبها هستند ديدى؟ گفتم: آرى، فرمود: نيست كه نماز مىخوانند و روزه مىدارند و حج مىروند؟ نيست كه خدا را يگانه مىدانند و محمد (ص) را رسول خدا مىدانند؟ گفتم: آرى، فرمود: مىفهمند آنچه را شما عقيده داريد؟ گفتم: نه، فرمود: آنها نزد شما چه حالى دارند؟ گفتم: هر كه اين امر امامت را نداند كافر است. فرمود: سبحان اللَّه! تو خانه كعبه را نبينى و آن همه طوافكنندگان بر آن را و اهل يمن را و اينكه همه به پرده كعبه چسبيدند؟ گفتم: چرا، فرمود: همه نمىگويند: اشهد ان لا اله الّا اللَّه و اشهد ان محمداً رسول اللَّه و نماز مىخوانند و روزه مىدارند و به حج مىروند؟ گفتم: چرا، گفت: اينها مىدانند آنچه را شماها عقيده داريد؟ گفتم: نه، فرمود: در باره آنها چه گوئى؟ گفتم: هر كه اين امر امامت را نداند كافر است، فرمود: سبحان اللَّه! اين عقيده خوارج است، سپس فرمود: اگر بخواهيد به شما خبر دهم، من گفتم: نه، پس فرمود: هلا براى شما بد است كه چيزى را بگوئيد تا از ما نشنويد، گويد: من پنداشتم كه او ما را به گفته محمد بن مسلم مىچرخاند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۲۰
هاشم صاحب بريد گويد: من با محمد بن مسلم و أبو الخطاب گرد هم بوديم پس ابو الخطاب بما گفت: چه گوئيد در باره كسى كه امر امامت را نشناسد؟ من گفتم: هر كه آن را نشناسد كافر است، ابو الخطاب گفت: كافر نيست تا حجت بر او اقامه شود و چون حجت بر او اقامه شد و آن را نپذيرفت آنگاه كافر است، محمد بن مسلم باو گفت: سبحان اللَّه اگر نپذيرد و انكار هم نكند كافر است؟ اگر انكار نكند كافر نيست، گويد (اين جريان گذشت تا بحج رفتيم) همين كه حج كردم خدمت حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شدم و جريان را خدمتش عرضه داشتم، فرمود: تو اكنون هستى ولى آن دو غايبند موعد شما (هر سه) امشب نزد جمره وسطى در منى باشد. گويد: همين كه شب شد من و محمد بن مسلم و أبو الخطاب خدمتش رفتيم، پس حضرت بالشى برداشت و بسينه نهاد (و بر آن تكيه زد) سپس بما فرمود: شما در باره خدمتكاران و زنان و خاندان خود چه گوئيد؟ آيا شهادت و گواهى بيگانگى خداى يگانه ندهند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا گواهى ندهند كه محمد (ص) رسول (و فرستاده) خدا است؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا نماز نميخوانند، و روزه نميگيرند، و حج نميكنند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا آنچه شما بر آنيد (از شناسائى امام و امر امامت) آنها مىشناسند و ميفهمند؟ عرضكردم: نه، فرمود: آنها در نظر شما چگونه هستند؟ عرضكردم: هر كه امر امامت را نشناسد كافر است. فرمود: سبحان اللَّه: آيا اينان كه سر راهها (ى مكه و غير آن) و كنار آبها (ى چاه و غيره منزل كردهاند) نديدهاى؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا نيست كه اينها نماز ميخوانند و روزه ميگيرند و حج ميكنند؟ آيا نيست كه گواهى دهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد (ص) رسول خدا است؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آنچه شما برآنيد (از أمر امامت) ميدانند؟ عرضكردم: نه، فرمود: آنها در نزد شما چگونه هستند؟ عرضكردم: هر كه اين امر امامت را نشناسد كافر است. فرمود: سبحان اللَّه: آيا تو خانه كعبه و طوافكنندگان آن و اهل يمن و آويختن آنها را بپرده كعبه نديدهاى؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا گواهى ندهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد (ص) رسول خدا است و [آيا] نماز نخوانند و روزه نگيرند و حج نكنند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا آنچه شما بر آيند (از امر امامت) ميدانند؟ عرضكردم: نه، فرمود: در باره انها چه گوئيد؟ عرضكردم: هر كه نشناسد (امر امامت را) او كافر است. فرمود: سبحان اللَّه: اين گفتار خوارج است، سپس فرمود: اگر بخواهيد آگاهتان كنم؟ من عرضكردم: نه، پس فرمود: همانا براى شما بد است كه چيزى را تا از ما نشنيدهايد بگوئيد، گويد: من فهميدم كه حضرت ما را بگفتار محمد بن مسلم واميدارد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۶۱
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از عبد الرحمان بن حجّاج، از هاشم صاحب بريد روايت كرده است كه گفت: من و محمد بن مسلم و ابو الخطّاب، با هم مجتمع بوديم. پس ابو الخطّاب به محمد بن مسلم گفت كه: چه مىگوييد در باب كسى كه اين امر- يعنى امامت- را نشناسند. من گفتم كه: هر كه اين امر را نمىشناسد، كافر است. ابوالخطّاب گفت كه: كافر نيست، تا آنكه حجّت بر او اقامه شود؛ پس چون حجّت بر او اقامه شود و بعد از آن نشناسد، كافر است. پس محمد بن مسلم به ابوالخطّاب گفت: سبحان اللَّه! او را چه مىشود كه چون شناسند و انكار نكند، كافر باشد؟ و كافر نيست، چون انكار نكند؟ هاشم مىگويد كه: پس چون به حج رفتم، بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم و آن حضرت را به اين امر خبر دادم. فرمود كه: «تو حاضر شدهاى و ايشان غائباند، وليكن زمان وعده شما، امشب است، در نزد جمره وسطى در منى» پس چون شب شد، من و ابوالخطّاب و محمد بن مسلم، در نزد آن حضرت جمع شديم؛ پس بالشى را فرا گرفت و آن را در سينه خود گذاشت. بعد از آن، به ما فرمود كه: «در باب خدمتكاران و زنان و فرزندان و كسان خود چه مىگوييد؟ آيا گواهى نمىدهند كه خدايى نيست، مگر خدا؟» عرض كردم:بلى، گواهى مىدهند. فرمود كه: «آيا گواهى نمىدهند كه محمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله است؟» عرض كردم: بلى، گواهى مىدهند. فرمود كه: «آيا نماز نمىكنند و روزه نمىگيرند و حج را به جا نمىآورند؟» عرض كردم: بلى، همه اينها را مىكنند. فرمود: «پس آنچه را كه شما برآنيد، مىشناسند؟» عرض كردم: نه. فرمود: «پس ايشان، در نزد شما چه حكم دارند؟» عرض كردم كه: هر كه اين امر را نشناسد، كافر است. فرمود: «سبحان اللَّه! آيا آنها كه در اين راهها و آنها كه بر سر آبها مىباشند، نديدهاى؟» عرض كردم: بلى، ديدهام. فرمود: «آيا نماز نمىكنند و روزه نمىگيرند و حجّ را به جا نمىآورند؟ آيا گواهى نمىدهند به اينكه غير از خدا، خدايى نيست؟ و به اينكه محمد، رسول و فرستاده خدا است؟» عرض كردم: بلى. فرمود: «پس مىشناسند، آنچه را كه شما بر آنيد؟» عرض كردم: نه. فرمود: «پس ايشان، در نزد شما چه حكم دارند؟» عرض كردم كه:هر كه اين امر را نشناسد، كافر است. فرمود: «سبحان اللَّه! آيا خانه كعبه و طواف در دور آن، و اهل يمن و چسبيدن ايشان را به پردههاى كعبه، نديدهاى؟» عرض كردم: بلى، ديدهام. فرمود: «آيا گواهى نمىدهند به اينكه خدايى غير از خدا نيست، و به اينكه محمد، رسول خدا است؟ و آيا نماز نمىكنند و روزه نمىگيرند و حجّ نمىگذارند؟» عرض كردم: بلى، همه اينها، از ايشان صادر مىشود. فرمود: «پس مىشناسند، آنچه را كه شما بر آنيد؟» عرض كردم: نه. فرمود: «پس در حقّ ايشان چه مىگوييد؟» عرض كردم كه: هر كه اين امر را نشناسد، كافر است. فرمود: «سبحان اللَّه! اين قول، قول خارجىها «۱» است». بعد از آن فرمود: «اگر خواهيد، شما را خبر دهم؟» عرض كردم كه: من نمىخواهم. فرمود: «بدانيد و آگاه باشيد! كه بد است از براى شما و شما را زيان مىرساند، آنكه به چيزى قائل شويد، مادامى كه آن را از ما نشنيده باشيد». هاشم مىگويد كه: پس من گمان كردم كه آن حضرت ما را مىگرداند- و بنا بر بعضى __________________________________________________
(۱). يعنى خوارج كه نگاهى سختگيرانه به دين داشتند و ارتكاب گناه را موجب كفر مىدانستند.
از نسخ كافى: مىخواهد كه ما را بر سر گفتار محمد بن مسلم فرود آورد-