روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۷
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عنه عن علي بن اسباط عن العلا بن رزين عن محمد بن مسلم عن احدهما ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۴۲۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۳۵
از محمد بن مسلم، گويد: از امام باقر و يا امام صادق (ع) پرسيدم كه ما مىبينيم مردى عبادت و كوشش در امر دين و خشوع دارد و معتقد به حق (در امر امامت) نيست آيا از اين كردار خود سودى مىبرد؟ در پاسخ فرمود: اى ابا محمد! همانا مَثَل اهل بيت چون اهل بيتى است كه در بنى اسرائيل، هيچ كدام آنها چهل شب كوشش نمىكرد جز آنكه دعا مىكرد و دعاى او اجابت مىشد، ولى يك مرد از ميان آنها چهل شب كوشش كرد و سپس دعا كرد و دعاى او مستجاب نشد و نزد عيسى بن مريم عليهما السلام آمد و از حال خود شكايت كرد و از او خواسته كه براى او دعا كند، فرمود: عيسى (ع) تطهير كرد و نماز خواند و به درگاه خدا عز و جل دعا كرد، خدا عز و جل به او وحى كرد: اى عيسى! راستى كه بنده من نزد من آمد از جز درى كه بايد از آن وارد شود او به درگاه من دعا كرد و در باره تو شك داشت و اگر دعا كند تا گردنش ببرد و انگشتانش بريزند، براى او مستجاب نكنم، عيسى رو بدان كرد و فرمود: به درگاه پروردگارت دعا كنى و در باره پيغمبرش شك دارى؟ گفت: يا روح اللَّه و كلمته! محققاً آنچه فرمودى درست است، از خدا بخواه كه شك را از دل من ببرد، فرمود: عيسى براى او دعا كرد و خدا توبه او را پذيرفت و از او قبول كرد و در شمار خاندان خود قرار گرفت.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۱۹
محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر يا صادق عليهما السّلام حديث كند كه بوى عرضكردم: ما مىبينيم مردى را كه داراى عبادت و كوشش و خشوع در دين است ولى معتقد بحق (يعنى امامت شما) نيست، آيا اين اعمال باو سودى بخشد؟ فرمود: اى ابا محمد جز اين نيست كه مثل (ما) اهل بيت و (و مردم)، مثل آن خاندانى هستند كه در بنى اسرائيل بودند، و هيچ يك از آنها نبود كه چهل شب كوشش كند (و رياضت كشد) جز اينكه (پس از چهل شب) دعا ميكرد و دعايش اجابت ميشد، (ولى وقتى) يكى از آنها چهل شب كوشش كرد سپس دعا كرد، و دعايش باجابت نرسيد، پس نزد عيسى بن مريم عليه السّلام آمد و از حال خود باو شكايت كرد و از او خواست كه برايش دعا كند، پس عيسى عليه السّلام تطهير كرده و نماز خواند سپس بدرگاه خداى عز و جل دعا كرد، خداى عز و جل باو وحى كرد اى عيسى اين بنده من نزد من آمد اما بغير از آن درى كه بايد بيايد، او مرا خواند ولى در دلش نسبت بتو شك داشت، پس (با اين حال) اگر (آنقدر) مرا بخواند كه گردنش ببرد و انگشتانش بريزد دعايش را اجابت نكنم، پس حضرت عيسى عليه السّلام بآن مرد رو كرده فرمود: تو پروردگارت را ميخوانى و نسبت به پيغمبرش شك دارى؟ عرضكرد: يا روح اللَّه بخدا سوگند آنچه گفتى همان طور بود (و من در باره تو شك داشتم) اكنون از خدا بخواه كه اين شك را از دل من ببرد، (حضرت صادق عليه السّلام) فرمود: كه عيسى براى او دعا كرد و خدا توبه آن مرد را پذيرفت و قبول كرد و او بمانند خاندان خود گرديد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۵۹
از او، از على بن اسباط، از علا بن زرين، از محمد بن مسلم، از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق عليهما السلام روايت است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم: به درستى كه ما مردى را مىبينيم كه او را عبادت و نهايت جدّ و جهد و خشوع و فروتنى است، و به حق قائل نيست؛ پس آيا اينها، هيچ نفع به او مىرساند؟ فرمود كه: «اى محمد! جز اين نيست كه داستان اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله، چون داستان اهل بيتى است كه در بنىاسرائيل بودند. و چنان بود كه هيچيك از ايشان، چهل شب در عبادت جدّ و جهد نمىكرد، مگر آنكه هر دعا كه مىكرد، مستجاب مىگرديد. و به درستى كه مردى از ايشان، چهل شب جد و جهد نمود. بعد از آن، دعا كرد و از برايش مستجاب نشد؛ پس به خدمت حضرت عيسى بن مريم عليه السلام آمد، در حالتى كه به سوى آن حضرت شكايت مىنمود، آنچه را كه او در آن بود. و از آن حضرت درخواست مىكرد كه دعا كند». حضرت فرمود كه: «پس حضرت عيسى عليه السلام طهارت به جا آورد، كه وضو ساخت يا غسل كرد. بعد از آن، نماز كرد و خداى عز و جل را خواند؛ پس خداى- تعالى- به سوى او وحى فرمود كه: اى عيسى! به درستى كه اين بنده من، به درگاه من آمده است، از غير آن درى كه از آن آمده مىشوم؛ زيرا كه او مرا خواند، و حال آنكه در دلش از امر پيغمبرى تو شكى بود، و اگر مرا بخواند، تا آنكه گردنش پاره پاره شود، و بندهاى انگشتانش از هم بپاشد، دعاى او را مستجاب نكنم». حضرت فرمود كه: «پس عيسى بن مريم عليه السلام به سوى آن مرد التفات فرمود و فرمود كه: پروردگار خود را مىخوانى، و حال آنكه تو در باب پيغمبرش در شكّى؟ عرض كرد كه: يا روح اللَّه! و اى آنكه به يك سخن او موجود شدهاى! به خدا سوگند كه آنچه فرمودى، چنان بود؛ پس خدا را بخوان و دعا كن كه خدا آن را از من ببرد». حضرت فرمود: «پس عيسى عليه السلام از برايش دعا كرد، و خداى عز و جل توبه او را قبول فرمود و از او پذيرفت. و آن مرد، در حدّ اهل بيت آن حضرت گرديد».