النساء ٧٧

از الکتاب
کپی متن آیه
أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى‌ الَّذِينَ‌ قِيلَ‌ لَهُمْ‌ کُفُّوا أَيْدِيَکُمْ‌ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ‌ عَلَيْهِمُ‌ الْقِتَالُ‌ إِذَا فَرِيقٌ‌ مِنْهُمْ‌ يَخْشَوْنَ‌ النَّاسَ‌ کَخَشْيَةِ اللَّهِ‌ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ‌ کَتَبْتَ‌ عَلَيْنَا الْقِتَالَ‌ لَوْ لاَ أَخَّرْتَنَا إِلَى‌ أَجَلٍ‌ قَرِيبٍ‌ قُلْ‌ مَتَاعُ‌ الدُّنْيَا قَلِيلٌ‌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ‌ اتَّقَى‌ وَ لاَ تُظْلَمُونَ‌ فَتِيلاً

ترجمه

آیا ندیدی کسانی را که (در مکّه) به آنها گفته شد: «فعلا) ً دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!» (امّا آنها از این دستور، ناراحت بودند)، ولی هنگامی که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعی از آنان، از مردم می‌ترسیدند، همان گونه که از خدا می‌ترسند، بلکه بیشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتی؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکی تأخیر نینداختی؟!» به آنها بگو: «سرمایه زندگی دنیا، ناچیز است! و سرای آخرت، برای کسی که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شکافِ هسته خرمایی، به شما ستم نخواهد شد!

آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: [فعلا] دست از جنگ بداريد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد، ولى وقتى كه كارزار بر آنها مقرر شد، به ناگاه گروهى از آنها از مردم (مشرك) مى‌ترسيدند مانند ترسيدن از خدا يا بالاتر از آن، و گفتند: پروردگارا! چرا بر ما جن
آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: «[فعلاً] دست [از جنگ‌] بداريد، و نماز را برپا كنيد و زكات بدهيد»، و[لى‌] همين كه كارزار بر آنان مقرر شد، بناگاه گروهى از آنان از مردم [=مشركان مكّه‌] ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر. و گفتند: «پروردگارا، چرا بر ما كارزار مقرّر داشتى؟ چرا ما را تا مدتى كوتاه مهلت ندادى؟» بگو: «برخوردارى [از اين‌] دنيا اندك، و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است، و [در آنجا] به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد رفت.»
آیا نمی‌نگری به حال مردمی که (گفتند: به ما اجازه جنگ ده و) به آنها گفته شد: اکنون از جنگ خودداری کرده، به نماز و زکات قیام کنید؛ پس آن‌گاه که بر آنها حکم جهاد آمد در آن هنگام گروهی از آنان به همان اندازه که باید از خدا ترسند یا بیش از آن، از مردم ترسیدند و گفتند: ای خدا، چرا بر ما حکم جنگ را فرض کردی؟ چرا عمر ما را تا اجل نزدیک طبیعی به تأخیر نیفکندی؟ بگو: زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر کس که خداترس باشد بهتر از دنیاست، و (در آنجا) کمترین ستمی به شما نخواهد شد.
آیا ندیدی کسانی را که [پیش از اعلام حکم جهاد] به آنان گفته شد: [چون زمینه جنگ فراهم نیست] دست از جنگ بازدارید و [در این شرایط] نماز را بر پا دارید، و زکات بپردازید. ولی هنگامی که جنگ بر آنان لازم و مقرّر شد، ناگاه گروهی از آنان مانند ترس از [عقوبت] خدا یا ترسی سخت تر از آن از مردمِ [مُشرک] ترسیدند و گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما لازم و مقرّر کردی؟ و چرا ما را تا زمانی نزدیک [که زمان مرگ طبیعی است] مهلت ندادی؟ بگو: متاع دنیا اندک، و آخرت برای آنان که تقوا ورزیده اند بهتر است؛ و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمی گیرند.
آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه اكنون از جنگ بازايستيد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد، كه چون جنگيدن بر آنان مقرر شد، گروهى چنان از مردم ترسيدند كه بايد از خدا مى‌ترسيدند؟ حتى ترسى بيشتر از ترس خدا. و گفتند: اى پروردگار ما، چرا جنگ را بر ما واجب كرده‌اى و ما را مهلت نمى‌دهى تا به مرگ خود -كه نزديك است- بميريم؟ بگو: متاع اينجهانى اندك است و آخرت از آن پرهيزگاران است و به شما حتى به قدر رشته‌اى كه در ميان هسته خرماست ستم نمى شود.
آیا داستان کسانی را که به آنان گفته شد [عجالتا] دست از جهاد نگه دارید و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید ندانسته‌ای؟ که چون بر آنان جهاد مقرر گشت، آنگاه گروهی از آنان از مردم [مشرکان مکه‌] چنان می‌ترسیدند که باید از خداوند ترسید، یا حتی از آن شدیدتر، و [در دل‌] می‌گفتند پروردگارا چرا بر ما جهاد را مقرر داشتی، کاش ما را تا زمانی نزدیک واپس می‌داشتی، بگو بهره دنیا ناچیز است و برای کسی که تقوا پیشه کند آخرت بهتر است، و بر شما به اندازه ذره ناچیزی هم ستم نخواهد رفت‌
آيا به كسانى ننگريستى كه [پيش از فرمان جهاد] به آنان گفته شد دستهاى خويش [از پيكار] باز داريد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد [ولى آنها اعتراض داشتند و خواستار جنگ بودند] پس چون كارزار بر آنان نوشته شد آنگاه گروهى از ايشان از مردم مى‌ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى بيشتر، و گفتند: پروردگارا، چرا كارزار بر ما نوشتى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك- مرگ- مهلت ندادى؟ بگو: كالا و برخوردارى اين جهان اندك است و آن جهان براى كسى كه پرهيزگار باشد بهتر است و بر شما به اندازه رشته هسته خرمايى- اندكى- ستم نرود.
آیا نمی‌بینی (ای محمّد و تعجّب نمی‌کنی از) کسانی که (پیش از آن که اجازه‌ی جنگ صادر شود، نسبت به جنگ علاقه نشان می‌دادند و هر چند) بدیشان گفته می‌شد: (وقت جهاد فرا نرسیده است؛) دست از جنگ بدارید و نماز را برپا دارید و زکات مال بدر کنید (در ظاهر شتاب می‌کردند و گوششان به کسی بدهکار نبود). امّا وقتی که جنگ بر آنان واجب گردید (و فرمان جهاد داده شد) بدین هنگام دسته‌ای از ایشان از مردم همان گونه ترسیدند و هراس برداشتند که از خدا ترس و هراس داشتند! و بلکه بیشتر هم دچار خوف و وحشت شدند! و گفتند: پروردگارا! چرا (بدین زودی) جنگ را بر ما واجب کردی؟ چه می‌شد اگر به ما فرصت بیشتری می‌دادی (تا از لذائذ دنیا بهره می‌گرفتیم؟). بگو: کالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد بهتر است، (و جزای شما داده شود) و کمترین ستمی به شما نشود.
آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد: «دست (از جنگ) بدارید و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید.» پس چون کشتار بر آنان نوشته شد، ناگاه گروهی از آنان از مردمان می‌ترسند - مانند ترس از خدا یا ترسی سخت‌تر - و گفتند: «پروردگارمان! چرا بر ما آن کشتار را برنبشتی‌؟ چرا تا مدتی کوتاه مهلتمان ندادی‌؟» بگو: «برخورداری(‌تان از) دنیا کم (است)، و برای کسی که تقوا پیشه کرده، آخرت بهتر است و (در آنجا) به قدر نَخَک هسته‌ی خرمایی (هم) بر شما ستم نخواهد رفت.»
آیا ننگریستی بدانان که بدیشان گفته شد بازدارید دستهای خود را و بپای دارید نماز را و بدهید زکات را تا گاهی که بر ایشان جنگ نوشته شد ناگهان گروهی از ایشان ترسند مردم را مانند ترسیدن خدا یا سخت‌تر و گفتند پروردگارا چرا جنگ بر ما نوشتی کاش ما را مهلت می‌دادی تا سرآمدی نزدیک بگو کامیابی دنیااست اندک و آخرت بهتر است برای آنکه پرهیزکاری کند و ستم بر شما نشود به مقدار تاری که در هسته خرما است‌

Have you not considered those who were told, “Restrain your hands, and perform your prayers, and spend in regular charity”? But when fighting was ordained for them, a faction of them feared the people as Allah is ought to be feared, or even more. And they said, “Our Lord, why did You ordain fighting for us? If only You would postpone it for us for a short while.” Say, “The enjoyments of this life are brief, but the Hereafter is better for the righteous, and you will not be wronged one bit.”
ترتیل:
ترجمه:
النساء ٧٦ آیه ٧٧ النساء ٧٨
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کُفُّوا أَیْدِیَکُم»: دست نگاه دارید. دست بکشید. «فَرِیق»: گروه. دسته. «أَشَدَّ خَشْیَةً»: بلکه ترس بیشتری. (أَشَدَّ) مجرور است و چون غیرمنصرف است فتحه به جای کسره به کار رفته است و عطف بر (خَشْیَةِ) است. و (خَشْیَةً) تمییز است. «أَجَل»: مدّت. «فَتِیلاً»: رشته‌گونه‌ای که در شکاف هسته خرما وجود دارد (نگا: نساء / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسى» گوید: در سبب نزول آيه دو وجه ذكر نموده اند: اول، ابن عباس و حسن بصرى و عكرمة و قتادة و سدى گويند: درباره عده اى از صحابه است كه اجازه جهاد با مشركين را از پيامبر خواسته بودند كه از آن جمله عبدالرحمن بن عوف بود كه در مكه اقامت داشته است وقتى كه حكم قتال و جهاد در مدينه به آن‌ها داده شد بر عده اى از آن‌ها دشوار و سخت آمد.

دوم، مجاهد گويد: درباره يهود نازل گرديده كه خداوند امت پيامبر خود را از اين كه روشى مانند روش يهود اتخاذ نمايند، نهى فرمود.[۳][۴]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا «77» آيا نمى‌نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه) چنان مى‌ترسيدند كه گويا از خدا مى‌ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى‌ترسيدند) و (از روى اعتراض) گفتند:

پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است، و به اندازه‌ى رشته‌ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.

نکته ها

مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مكّه، از پيامبر اسلام اجازه‌ى جنگ با مشركان را مى‌خواستند و مى‌گفتند: پيش از اسلام عزيز بوديم، اينك به خاطر اسلام گرفتار فشاريم، بگذار بجنگيم تا عزّت خود را به دست آوريم. پيامبر صلى الله عليه و آله كه آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمى‌داد، ولى پس از هجرت كه فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان، دست به اعتراض و بهانه جويى زدند و كفّار مكّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى‌ترسيدند.

«خَشْيَةِ» به ترسى گفته مى‌شود كه برخاسته از عظمت و بزرگ دانستن طرف مقابل باشد.

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»، «كفّوا السنتكم» است، گويا شعارهاى توخالى مى‌دادند كه آيه نازل شد، دست برداريد. «1»


«1» تفسير نوالثقلين كافى ج 2 ص 114.

جلد 2 - صفحه 110

امام باقر عليه السلام يكى از نمونه‌ها را صلح امام حسن عليه السلام معرّفى فرمودند كه آن صلح از آنچه خورشيد بر آن مى‌تابد براى امّت اسلام بهتر بود. «1»

آرى، رهبر معصوم گاهى مثل امام حسن عليه السلام فرمان آتش‌بس مى‌دهد و گاهى مانند امام حسين عليه السلام جنگ و شهادت را لازم مى‌داند.

در روايات متعددى مى‌خوانيم كه مراد از اجل قريب كه مردم تقاضاى تأخير جهاد را تا آن زمان دارند، قيام حضرت مهدى عليه السلام است. «2» يعنى افرادى مى‌گويند: تا زمان قيام امام زمان عليه السلام نبايد حكم قتال بيايد.

پیام ها

1- توجّه به تاريخ، سازنده است. أَ لَمْ تَرَ ...

2- در آغاز هر انقلابى، تحمل مشكلات و سعه‌ى صدر لازم است. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

3- بايد احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را كنترل كرد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

4- دستورهاى خداوند، طبق مصالح واقعى است، نه تقاضاى مردم. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» (با توجّه به شأن نزول)

5- هميشه و همه جا شمشير كارساز نيست. در شرايط بحرانى و عدم آمادگى، نبايد بهانه به دشمن قوى پنجه داد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

6- از رسول خدا و فرمان خدا جلو نيفتيد و در امور دينى، اظهار سليقه‌ى شخصى نكنيد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

7- با نماز كه ياد خداست، آرامش درونى كسب كنيد و با زكات، خلاهاى اقتصادى را پر كنيد. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»

8- مسائل عبادى اسلام با مسائل اقتصادى آن بهم پيوسته است. «الصَّلاةَ، الزَّكاةَ»

9- در ميان عبادات، نماز و زكات جايگاه ويژه دارد. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»

10- نماز بر زكات مقدّم است. (هر كجا نامى از اين دو است، اوّل نام نماز است)


«1». كافى ج 8 ص 330.

«2». تفسير عيّاشى، ج 1، ص 257.

جلد 2 - صفحه 111

11- فرمان نماز وزكات قبل از جهاد صادر وتشريع شده است. كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ ...

12- خودسازى، مقدّم بر جامعه‌سازى است، آنكه اهل نماز و زكات نباشد، اهل اخلاص و ايثار نخواهد بود. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» 13- آنان كه زود داغ مى‌شوند، زود هم سرد مى‌شوند. آرى هر داغى، سرد مى‌شود، ولى هيچ پخته‌اى خام نمى‌شود. كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ‌ ... فَلَمَّا كُتِبَ‌ ... لِمَ كَتَبْتَ‌

14- انقلابى بودن مهم نيست، انقلابى ماندن مهم است. گاهى از شعار تا عمل فاصله زياد است. فَلَمَّا كُتِبَ‌ ... إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ‌

15- فرمان جهاد، وسيله‌ى آزمايش مردم است. كُتِبَ‌ ... الْقِتالُ‌ ... فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ‌

16- سرچشمه اعتراض به‌فرمان جهاد، ترس است. يَخْشَوْنَ‌ ... لِمَ كَتَبْتَ‌

17- عامل مهم ترك جبهه و جهاد، دلبستگى‌هاى دنيوى است. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ»

18- به فرمان‌هاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نكنيد. در برابر امر الهى، محاسبات زمانى و مكانى خود را كنار بگذاريد. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ»

19- اعتراض به فرمان خدا، نشانه‌ى بى‌تقوايى است. لِمَ كَتَبْتَ‌ ... خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌

20- اگر چشم اندازتان را وسيعتر از اين جهان مادّى قرار دهيد، به متاع اندك دنيا دلبسته نمى‌شويد. «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ»

21- كاميابان آخرت، تنها اهل تقوايند. «خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً (77)

شأن نزول: آورده‌اند كه عبد اللّه بن عوف زهرى، و مقداد بن اسود كندى، و قدامة بن مطعون حجمى، و سعيد بن ابى وقاص و اتباع ايشان در مكه، قبل از مهاجرت اذيت بسيار از كفار مى‌يافتند. خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به شكايت عرضه داشتند كه يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 507

را دستورى ده كه با اهل شرك حرب كنيم، آزار و ايذاء آنها از حد گذشت.

فرمود: من مأمور نشده‌ام براى قتال، صبر كنيد تا وقت جهاد رسد. چون از مكه به مدينه مهاجرت كردند، حق تعالى همه مسلمانان را امر فرمود به حرب «بدر» بعضى از آنها كه در مكه آرزوى قتال مى‌كردند، چون دانستند به جهاد مأمور شده‌اند، اظهار كراهت و ضعف در جبين ظاهر كردند، آيه شريفه نازل شد:

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ‌: آيا نظر نكردى به سوى كسانى كه گفته شد مر ايشان را، باز داريد دستهاى خود را از مقاتله كفار تا فرمان الهى در جهاد صادر گردد، وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ: و بپا داريد نماز را با شرايط و اركان، وَ آتُوا الزَّكاةَ: و بدهيد زكات را به مستحقان، و در مراقبت اين دو امر، سعى و كوشش نمائيد. فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ‌: پس آن هنگام كه در مدينه واجب شد بر ايشان مقاتله و محاربه كردن با كفار، إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ‌: آن وقت گروهى از ايشان كه ضعيف الاسلام بودند، يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ‌:

مى‌ترسيدند از جنگ مشركان، چنان ترسيدنى كه بايد ترسيد از خدا، أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً: بلكه ترسى سخت‌تر از آن، بر حسب فرض. از حسن روايت است كه خشيت ايشان محمول بر ضعف بشريت بود، نه به جهت كراهت امر الهى، يعنى بالطبع از فوت و موت ترسيدند. وَ قالُوا: و گفتند از روى جبانت و تزلزل، يا بر وجه اقتضاى طبيعت، يا بر سبيل استفهام نه انكار، رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ‌: اى پروردگار ما، براى چه چيز واجب گردانيدى بر ما مقاتله كفار را، لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ‌: چرا ما را باز نگذاشتى ايمن و فارغ تا به اجلى كه نزديك است به همه كس، يعنى مرگ.

«كاشفى» در تفسير خود آورده كه: اگر اين سؤال از منافقان صادر شده، عجب نيست. و اگر از مؤمنان وقوع يافته، از روى خوف و بد دلى گفته و بعد توبه كرده باشند. قولى آنست كه جمعى از مؤمنان بعد از نزول آيه قتال، منافق شده، از جهاد تخلف ورزيدند. و اين سخن ايشان بوده؛ و اصحّ آن است كه سؤال را محمول بر تمنّاى تخفيف تكليف دارند، نه بر وجه انكار. و محتمل‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 508

است اين كلام را بر زبان جارى نكرده‌اند، لكن چون در قلوب آنها بوده، حق تعالى از آن حكايت نموده باشد.

قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ‌: بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مر اين ترسندگان را كه دل به دنيا بسته‌اند، آنچه بدان متمتع شويد از دنيا، اندك و سريع الزوال است در جنب نعم آخرت. وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌: و دار آخرت و نعيم آن بهتر و فاضل‌تر است از دنيا و متاع آن براى كسى كه پرهيز نمايد از شرك و يا تمام معاصى و منهيات الهى، وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا: و ظلم نخواهد شد به شما، يعنى از ثواب جهاد شما كم نخواهند كرد، به مقدار رشته‌اى كه بر دانه خرما است، يا به مقدار چرك ميان انگشتان. پس به وعده ثواب و استيفاى ثواب جهاد منتظر باشيد و از مرگ كه به ضرورت وقوع خواهد يافت، مينديشيد كه هيچ گردنى را از اين كمند رهائى ميسر نيست و در هيچ پناهى، از حدوث اين واقعه خلاصى متصور نه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً (77)

ترجمه‌

آيا نديدى آنانرا كه گفته شد بآنها باز داريد دستهاى خود را و بر پا كنيد نماز را و بدهيد زكوة را پس چون نوشته شد بر آنها جهاد آنگاه پاره از ايشان ميترسيدند از مردم مانند ترسيدن از خدا يا شديدتر در ترسيدن و گفتند اى پروردگار ما براى چه نوشتى بر ما جهاد را چرا تاخير نيانداختى ما را تا مدت نزديكى بگو بهره دنيا اندك است و آخرت بهتر است براى كسيكه پرهيزكار شد و ستم كرده نميشويد مقدار كمى.

تفسير

اصحاب پيغمبر (ص) وقتى در مكه بودند مأمور بصبر و سكون و ترك مقاتله با كفار و اقامه نماز و اداء زكوة بودند و چون از مشركين بآنها آزار و اذيت ميرسيد شكايت به پيغمبر (ص) مينمودند و اذن مقاتله با آنها را ميطلبيدند و چون مصلحت نبود مأذون نميشدند تا آنكه بمدينه هجرت نمودند و مرخص در جهاد شدند يكعده از آنها اظهار خوف از جنگ با كفار مينمودند آنعده هم مختلف بودند بعضى از آنها بقدريكه از خداوند ميترسيدند كه مبادا بر آنها عذاب نازل فرمايد از كفّار ميترسيدند كه مبادا در جنگ با آنها كشته شوند و بعضى كه ضعف ايمانشان زيادتر از اين بود از كفار بيشتر ميترسيدند لذا جمعا گفتند خدايا بچه سبب ما را مأمور بجهاد فرمودى چرا نگذاشتى ما باجل الهى كه نزديك است بميريم با آنكه ميدانستند كه اگر ايشان مبادرت بقتال با مشركين ننمايد آنها بجنگ مسلمين ميآيند و پيغمبر (ص) را بحال خود وانميگذارند چون بنظر حقير در صدر اسلام غزوات از اين قبيل بوده و پيغمبر (ص) نميخواسته بشمشير دين خود را بر مردم تحميل نمايد خلاصه چون عده مسلمين كم و وسائل جنگ از قبيل‌


جلد 2 صفحه 85

اسلحه و مركوب و ثروت نداشتند بالطبع خائف بودند و اين مناجات را بحال طبيعى ميكردند لذا بنظر حقير خداوند بسه بيان جواب از آنها فرموده اولا آنكه اين امرى است كه خودتان از پيغمبر (ص) تقاضا مينموديد و آنحضرت شما را منع مينمود پس سببش تقاضاى خودتان است ببينيد براى چه اين خواهش را مينموديد ثانيا آنكه شما ميگوئيد ما مؤمنانيم و مؤمن كسى است كه جز از خداوند از احدى نترسد چون اراده و قوه و قدرتى فوق اراده و قوه و قدرت او نيست و اين نهايت ضعف ايمان است كه از يك مشت بندگان ضعيف خداوند كسى بقدر خدا بترسد يا نعوذ باللّه بيشتر بترسد پس معلوم ميشود اين خوف شما منشأ عقلى ندارد بلكه ناشى از جهل و ضعف ايمان است بايد آنرا بتحصيل علم و معرفت بشأن خالق و خلق رفع نمائيد ثالثا آنكه از چه ميترسيد اگر از جان و مال و عيال ميترسيد همه اينها متاع دنيا است كه فانى و پوچ و هيچ است بالنسبه بمتاع آخرت كه باقى و ثابت و عالى است و آن موقوف بترس از خدا و اطاعت امر او و جهاد با كفار و فوز بشهادت و نيل بجنت است و اينراهم بدانيد كه هر قدر سعى نمائيد در اعلاء كلمه حق و جهاد با اعداء خدا همان اندازه بشما اجر داده خواهد شد و بقدر ذره بشما تعدى نميشود و از حق شما كاسته نخواهد گرديد در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه بازداريد دستهاى خودتان را يعنى زبانهاى خودتان را آيا راضى نيستيد كه نماز بخوانيد و زكوة بدهيد و خوددارى كنيد و داخل بهشت شويد و از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه فرمود شما بخدا قسم اهل اين آيه هستيد حقير عرض ميكنم ظاهرا مقصود آندو امام عليهما السلام آنستكه آيه اختصاص بمردم مكه و ترك قتال ندارد هر وقت صلاح در معارضه با اعداء بدست و زبان نباشد همين حال را دارد ماداميكه در چنگال اعداء دين گرفتاريد بايد تقيّه نمائيد و جان و مال و عيال خود را حفظ كنيد تا موقع ظفر شيعيان برسد كه ظهور امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و مؤيد اين معنى است روايت كافى و عياشى از آنحضرت كه فرمود يعنى باز داريد خود را از جهاد با حسن (ع) و واجب است بر شما جهاد با حسين (ع) و اجل قريب ظهور قائم (ع) است كه ظفر موعود با اوست خلاصه آنكه بر حسب اقتضاء وقت از صلح و جنگ و سكوت و اظهار بايد عمل نمود و مشخّص اولياء امور بر حقند كه بايد تكليف رعيت را معلوم نمايند.


جلد 2 صفحه 86

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ قِيل‌َ لَهُم‌ كُفُّوا أَيدِيَكُم‌ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِب‌َ عَلَيهِم‌ُ القِتال‌ُ إِذا فَرِيق‌ٌ مِنهُم‌ يَخشَون‌َ النّاس‌َ كَخَشيَةِ اللّه‌ِ أَو أَشَدَّ خَشيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِم‌َ كَتَبت‌َ عَلَينَا القِتال‌َ لَو لا أَخَّرتَنا إِلي‌ أَجَل‌ٍ قَرِيب‌ٍ قُل‌ مَتاع‌ُ الدُّنيا قَلِيل‌ٌ وَ الآخِرَةُ خَيرٌ لِمَن‌ِ اتَّقي‌ وَ لا تُظلَمُون‌َ فَتِيلاً (77)

آيا توجه‌ نميكني‌ بكساني‌ ‌که‌ گفته‌ شد بآنها دست‌ باز داريد ‌از‌ طرفيت‌ ‌با‌ كفار و بپردازيد باقامه‌ نماز و اداء زكاة ‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ دستور قتال‌ و جهاد آمد جماعتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ خوف‌ و خشيتي‌ ‌از‌ مردم‌ ‌يعني‌ كفار ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ وارد شد مثل‌ خوف‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بلكه‌ بيشتر و گفتند پروردگارا چرا ‌براي‌ ‌ما حكم‌ قتال‌ نوشتي‌ ‌اگر‌ يك‌ مقدار قليلي‌ تأخير انداخته‌ بودي‌ ‌تا‌ مدت‌ نزديكي‌ بگو متاع‌ دنيا كم‌ ‌است‌ و آخرت‌ ‌براي‌ اهل‌ تقوي‌ بهتر ‌است‌ و ‌از‌ مثوبات‌ ‌شما‌ چيزي‌ كم‌ نميكند و بشما ذره‌اي‌ ظلم‌ نمي‌شود.

ظاهر ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ مورد مسلماناني‌ ‌بود‌ ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ هجرت‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ‌شده‌ بودند چه‌ ‌از‌ اهل‌ مكه‌ و چه‌ ‌از‌ خارج‌ و ميديدند ‌که‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌

جلد 5 - صفحه 140

و اتباعش‌ ‌در‌ شكنجه‌ كفار گرفتارند مكرر ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ تقاضا ميكردند ‌که‌ امر بفرمايد بجهاد ‌با‌ ‌آنها‌ و حضرت‌ ميفرمود مأموريت‌ باين‌ ندارم‌ و ‌شما‌ بايد بتكاليف‌ شخصي‌ ‌خود‌ بپردازيد باقامه‌ صلوة و ايتاء زكاة و صبر كنيد ‌بر‌ اذيت‌ كفار و خودداري‌ كنيد ‌از‌ طرفيت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ لسانا و يدا لذا ميفرمايد أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ مسلمانان‌ قبل‌ ‌از‌ هجرت‌ (‌قيل‌ ‌لهم‌) قائل‌ ‌ يا ‌ ‌خود‌ حضرت‌ بوده‌ ‌ يا ‌ خصيصين‌ ‌آن‌ حضرت‌ كُفُّوا أَيدِيَكُم‌ ظاهر ‌در‌ خودداري‌ ‌از‌ معارضه‌ و مقاتله‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌است‌ لكن‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار تفسير ‌شده‌ بلسان‌ ‌يعني‌ ‌با‌ كلام‌ درشت‌ و زشت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ نكنيد ‌که‌ بهانه‌ دست‌ ‌آنها‌ بيايد و بيشتر ‌از‌ پيش‌ بشما اذيت‌ كنند فقط بحفظ دين‌ ‌خود‌ بكوشيد.

وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ‌که‌ عملا بتوانيد ‌آنها‌ ‌را‌ هدايت‌ كنيد چنانچه‌ بسياري‌ بواسطه‌ اخلاق‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و اعمال‌ حسنه‌ ‌آن‌ حضرت‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شدند، و ‌در‌ حديث‌ دارد

كونوا دعاة ‌النّاس‌ باعمالكم‌ ‌لا‌ باقوالكم‌

و امروز ‌هم‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ مسلمين‌ بالاخص‌ شيعه‌ قوت‌ و قدرت‌ ‌بر‌ مدافعه‌ و معارضه‌ و مقاتله‌ ‌با‌ كفار ندارند ‌اگر‌ بوظائف‌ ديني‌ ‌خود‌ عمل‌ ميكردند و بصحت‌ عمل‌ و حسن‌ اخلاق‌ ‌با‌ ‌آنها‌ معاشرت‌ ميكردند بسياري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشدند لكن‌ قضيه‌ ‌بر‌ عكس‌ ‌است‌ بسياري‌ ‌از‌ مسلمين‌ باعث‌ ننگ‌ اسلام‌ شدند ‌که‌ بقول‌ ‌آن‌ فرانسوي‌ «الاسلام‌ محجوب‌ بالمسلمين‌» ‌در‌ قرآن‌ خداوند ‌تعالي‌ ميفرمايد وَ لا تَستَوِي‌ الحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادفَع‌ بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ فَإِذَا الَّذِي‌ بَينَك‌َ وَ بَينَه‌ُ عَداوَةٌ كَأَنَّه‌ُ وَلِي‌ٌّ حَمِيم‌ٌ فصلت‌ ‌آيه‌ 34.

فَلَمّا كُتِب‌َ عَلَيهِم‌ُ القِتال‌ُ اذا زمانيه‌، ‌يعني‌ زماني‌ ‌که‌ واجب‌ شد ‌بر‌ ‌آنها‌ جهاد ‌که‌ حضرت‌ هجرت‌ بمدينه‌ فرمود و عده‌ مسلمين‌ زياد شدند و قوت‌ و قدرتي‌ پيدا كردند و كفار قريش‌ ‌هم‌ حركت‌ كردند ‌براي‌ جنگ‌ ‌با‌ مسلمين‌ چون‌ عده‌ و عده‌ ‌آنها‌ زيادتر ‌بود‌ جماعتي‌ ‌از‌ همين‌ مسلمين‌ ‌که‌ تقاضاي‌ جهاد داشتند ‌از‌ كفار بشدت‌

جلد 5 - صفحه 141

خوف‌ پيدا كردند لذا ميفرمايد إِذا فَرِيق‌ٌ مِنهُم‌ يَخشَون‌َ النّاس‌َ ‌يعني‌ كفار قريش‌ (كَخَشيَةِ اللّه‌ِ) ‌يعني‌ چنانچه‌ ‌از‌ مرگ‌ الهي‌ ميترسيدند ‌از‌ قتل‌ بدست‌ كفار ترسيدند (أَو أَشَدَّ خَشيَةً) زيرا ‌در‌ رسيدن‌ اجل‌ مجرد احتمال‌ ‌بود‌ بلكه‌ ظن‌ ببقاء داشتند و ‌در‌ قتال‌ ‌با‌ كفار ظن‌ بقتل‌ ‌ يا ‌ يقين‌ بآن‌ داشتند و اعتراض‌ نمودند بحكم‌ جهاد وَ قالُوا رَبَّنا لِم‌َ كَتَبت‌َ عَلَينَا القِتال‌َ و تعجيل‌ كردي‌ ‌در‌ قتل‌ و فناء ‌ما بدست‌ كفار لَو لا أَخَّرتَنا إِلي‌ أَجَل‌ٍ قَرِيب‌ٍ ميخواستي‌ حكم‌ جهاد نفرمايي‌ و بگذاري‌ ‌ما بموت‌ طبيعي‌ فاني‌ شويم‌ و بميريم‌ و ‌اينکه‌ چند روزه‌ باقي‌ مانده‌ بعمر ‌ما زنده‌ بمانيم‌ و ‌اينکه‌ توهم‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ مسلمين‌ هست‌ موقعي‌ ‌که‌ گرفتار ظلم‌ ظلمه‌ و كفار ميشوند اعتراض‌ ميكنند بعلماء اعلام‌ ‌که‌ چرا ساكت‌ نشسته‌ و حكم‌ دفاع‌ نمي‌دهند و قيام‌ نميكنند ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ يك‌ نفر ‌از‌ ‌آنها‌ قيام‌ كنند اطاعت‌ نميكنند بلكه‌ اعتراض‌ شديد ‌که‌ چرا قيام‌ كرد و ‌خود‌ و مسلمانان‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ هلاكت‌ انداخت‌.

قُل‌ مَتاع‌ُ الدُّنيا قَلِيل‌ٌ ‌بر‌ فرض‌ ‌که‌ ‌در‌ جهاد كشته‌ شويد و ‌اگر‌ جهاد نبود چهار روزي‌ ‌در‌ دنيا زيست‌ ميكردند بالاخره‌ اجل‌ گريبان‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميگرفت‌ و دنيا بقاء و ثباتي‌ ندارد و بزودي‌ خواهيد رفت‌ مرگ‌ بانسان‌ ‌از‌ همه‌ چيز نزديك‌تر ‌است‌ بالاخص‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ زمان‌ ‌که‌ تصادفات‌ بسيار، مرگ‌ مفاجات‌ فراوان‌، بليات‌ مهلكه‌ ‌از‌ سيل‌ و زلزله‌ و مرضهاي‌ گوناگون‌ بي‌شمار انسان‌ خبر ‌از‌ يك‌ دقيقه‌ ندارد.

وَ الآخِرَةُ خَيرٌ لِمَن‌ِ اتَّقي‌ زيرا دار بقاء و نعم‌ دائميه‌ و سعادت‌ ابدي‌ و نجات‌ ‌از‌ كليه‌ مهالك‌ بشرط ايمان‌ و تقوي‌ ‌است‌.

وَ لا تُظلَمُون‌َ فَتِيلًا ‌از‌ حق‌ ‌شما‌ و ثواب‌ جهاد كاسته‌ نمي‌شود و بقدر فتيلي‌ بشما ظلم‌ نمي‌شود.

142

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- پیامبر (ص) در مکّه، مسلمانان را از درگیرى مسلّحانه با کافران بازمى داشت. (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم) بنابر آنچه در شأن نزول آمده، نهى از مبارزه مسلّحانه در مکّه و قبل از هجرت رسول خدا (ص) بوده است.

۲- برخى از مسلمانان صدر اسلام خواستار نبرد با کفّار، قبل از تشریع جهاد و مبارزه مسلّحانه (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم ... فلمّا کتب علیهم القتال) از جمله «فلمّا کتب» به دست مى آید که مراد از «کفّوا»، خوددارى از نبرد و جنگ مسلحانه است.

۳- برخى از مسلمانان صدر اسلام خواهان نبرد با کافران، پیش از فراهم آمدن زمینه هاى آن (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم) جمله «فلما کتب ... »، چنانچه گذشت، مى تواند به معناى تشریع جهاد باشد، و مى تواند به معنى فراهم آمدن زمینه جهاد و پیش آمدن شرایط آن باشد ; یعنى آنگاه که پیامبر (ص) مسلمانان را به سوى جهاد فراخواند ... .

۴- ضرورت بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة)

۵- پیوستگى مسائل عبادى و اقتصادى در اسلام (اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة)

۶- اهمیّت بیشتر اقامه نماز و پرداخت زکات، نسبت به دیگر عبادات فردى و اجتماعى (قیل لهم کفّوا ایدیکم و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة) چون در میان واجبات، تنها به نماز و زکات اشاره شده، با اینکه قطعاً در آن زمان مسائلى دیگر نیز واجب بوده است.

۷- تقدّم تشریع نماز و زکات بر تشریع جهاد (الم تر الى الّذین ... اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة فلمّا کتب علیهم القتال) بنابر اینکه مراد از «فلمّا کتب» بیان اصل وجوب جهاد باشد، نه فراهم آمدن زمینه آن.

۸- نقش اقامه نماز و پرداخت زکات، در خودسازى و آمادگى براى جهاد و فداکارى (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة فلمّا کتب علیهم القتال) فرمان خداوند به برپایى نماز و اداى زکات، پس از نهى از مبارزه مسلحانه، دلالت بر این دارد که تا اقامه نماز و اداى زکات جایگاه خویش را در جامعه نیابد، شرایط براى مبارزه و جهاد آماده نمى شود.

۹- پیدایش روحیه عبادت و بندگى خدا در جامعه ایمانى، از شرایط لازم براى جهاد و مبارزه (قیل لهم کفّوا ایدیکم و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة)

۱۰- پیدایش روحیه گذشت از مال و رسیدگى به وضع اقتصادى مستمندان، از شرایط لازم هر جامعه دینى براى جهاد و مبارزه (کفّوا ایدیکم و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة)

۱۱- لزوم خودسازى، پیش از نبرد با کفّار (و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة فلمّا کتب علیهم القتال)

۱۲- اهمیّت و ارزش برتر نماز، نسبت به زکات* (و اقیموا الصلوة و اتوا الزکوة) تقدیم ذکرى نماز بر زکات، مى تواند اشاره به اهمیّت بیشتر نماز باشد.

۱۳- فرمان جهاد، مایه ترس برخى از مدعیان جهاد و مبارزه در صدر اسلام (فلمّا کتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون النّاس کخشیة اللّه او اشدّ خشیة)

۱۴- گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى از نبرد با دشمن هراسناک بودند که خداترسان از خدا مى ترسند. (اذا فریق منهم یخشون النّاس کخشیة اللّه) برداشت فوق بر این مبناست که «کخشیة اللّه» حال براى فاعل «یخشون» باشد که در این صورت مضافى مقدر است و تقدیر کلام چنین خواهد بود: یخشون النّاس مثل اهل خشیة اللّه.

۱۵- گروهى از مسلمانان صدر اسلام، فزونتر از ترسِ خداترسان، از رویارویى با دشمن هراسناک بودند. (اذا فریق منهم یخشون النّاس ... او اشدّ خشیةً) اَوْ در «او اشدّ خشیة» براى تنویع است و اشاره دارد به اینکه مسلمانان هراسناک از نبرد با دشمن، دو گروه بودند.

۱۶- گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى که از خدا، ترسان بودند، از رویارویى با دشمن مى ترسیدند. (اذا فریق منهم یخشون النّاس کخشیة اللّه) در برداشت فوق «کخشیة اللّه» صفت مفعول مطلق محذوف گرفته شده است و فاعل «خشیة» ضمیرى است که به «فریق» بازمى گردد ; یعنى یخشون النّاس مثل خشیتهم من اللّه.

۱۷- گروهى از مسلمانان صدر اسلام، هراسشان از جنگ بیش از ترسشان از خداوند بود. (یخشون النّاس کخشیة اللّه او اشدّ خشیة)

۱۸- بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، تسلیم در برابر حکم جهاد و آماده براى نبرد با دشمن (اذا فریق منهم یخشون النّاس)

۱۹- خداترسى و نهراسیدن از دشمن، ویژگى بسیارى از مسلمانان صدر اسلام (اذا فریق منهم یخشون النّاس کخشیة اللّه)

۲۰- ترس از غیر خدا، از عوامل بازدارنده مردم از جهاد (یخشون النّاس کخشیة اللّه)

۲۱- سرزنش مسلمانانى که از رویارویى با دشمنان در هراسند. (فلمّا کتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون النّاس)

۲۲- ترس و خشیت، تنها سزاوار مقام بلند و رفیع خداوند است. (اذا فریق منهم یخشون النّاس کخشیة اللّه او اشدّ خشیة) ترسِ آمیخته با تعظیم را «خشیة» مى گویند. یعنى اگر عظمت کسى یا چیزى باعث ترس از او شود، مى گویند از او خشیت دارد. و نکوهش خداوند از ترسیدن از غیر او دلالت مى کند که تنها باید از او خشیت داشت.

۲۳- اعتراض برخى از مسلمانان به فرمان جهاد و درخواست تأخیر آن (و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قریب)

۲۴- ترس، منشأ اعتراض گروهى از مسلمانان صدر اسلام به حکم جهاد (یخشون النّاس ... و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال)

۲۵- مسلمانان هراسناک از نبرد، خواهان لغو حکم جهاد شدند. (و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قریب) برخى برآنند که مراد از «اجل قریب» زمان مرگ است. و تأخیر حکم جهاد تا زمان مرگ به معناى لغو آن است.

۲۶- بروز حقیقت ایمان افراد و ظهور باطن آنان با آمدن حکم جهاد (فلمّا کتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون النّاس ... و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال)

۲۷- کم ارزشى و ناچیز بودن بهره هاى دنیوى در برابر آخرت و نعمتهاى آن (قل متاع الدنیا قلیل و الاخرة خیر لمن اتّقى)

۲۸- ارزشمندى بهره هاى دنیوى در دیدگاه انسان، زمینه تخلف و سرپیچى از جهاد و فرامین الهى (و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال ... قل متاع الدنیا قلیل) جمله «قل متاع الدنیا»، چون جواب از اعتراض آنهاست، بیانگر این است که علّت اصلى تخلف از حکم جهاد، وابستگى به دنیاست.

۲۹- آخرت براى پرهیزگاران بهتر از دنیاست. (و الاخرة خیر لمن اتّقى)

۳۰- سعادت اخروى، مشروط به پرهیزگارى (و الاخرة خیر لمن اتّقى)

۳۱- تسلیم نبودن در برابر احکام الهى و هراس از رویارویى با دشمن، نشانه بى تقوایى (و قالوا ربّنا لم کتبت علینا القتال لولا اخّرتنا الى اجل قریب و الاخرة خیر لمن اتّقى) مفعول «اتقى» مى تواند مسائلى باشد که در آیه به متخلفان از جهاد نسبت داده شد ; همانند اعتراض به حکم خدا و ترس از جنگ.

۳۲- بهره بردارى از سرشت سودجویى انسان، از روشهاى قرآن براى ترغیب به انجام تکالیف (قل متاع الّدنیا قلیل و الاخرة خیر لمن اتّقى)

۳۳- خداوند، ذرّه اى ستم بر بندگان روانمى دارد. (و لا تظلمون فتیلا) «فتیل» به نخ بسیار باریک گفته مى شود، و اشیاى بسیار حقیر را به آن تشبیه مى کنند.

۳۴- خداوند، پاداش مجاهدان را به طور کامل و بدون هیچ کاستى عطا مى کند. (فلمّا کتب علیهم القتال ... و لا تظلمون فتیلا) جمله «لا تظلمون فتیلا» به این معناست که در اعطاى پاداش به آنان، ظلمى نمى شود. یعنى پاداش خود را به طور کامل دریافت مى کنند.

۳۵- نظام جزا و پاداش الهى، به دور از هر گونه ستم (فلمّا کتب علیهم القتال ... و لا تظلمون فتیلا)

روایات و احادیث

۳۶- خداوند، فراخوان سست عنصران عصر رسول خدا به دست شستن از شعارهاى توخالى در زمینه جنگ و جهاد (الم تر الى الّذین قیل لهم کفّوا ایدیکم) امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: یعنى کفّوا السنتکم.[۵]

موضوعات مرتبط

  • آمادگى نظامى:۱۸
  • ارزشها:۱۲
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۳۶ ; ویژگى اسلام ۵
  • انسان: سودجویى انسان ۳۲
  • ایمان: آثار ایمان ۲۶ ; ایمان و جهاد ۲۶
  • ایثار: آثار ایثار ۱۰
  • بی‌تقوایى: علایم بی‌تقوایى ۳۱
  • تربیت: روش تربیت ۳۲
  • ترس: آثار ترس ۲۴ ; ترس پسندیده ۲۲ ; ترس ناپسند ۱۴، ۲۰، ۲۱ ; عوامل ترس ۱۳
  • تقوا: آثار تقوا ۳۰
  • تکلیف: تشویق به تکلیف ۳۲
  • جنگ: ترس از جنگ ۱۴، ۱۷، ۲۵ ; خودسازى در جنگ ۱۱
  • جهاد: ترس از جهاد ۱۳ ; تشریع جهاد ۷ ; درخواست جهاد ۲ ; زمینه جهاد ۸ ; شرایط جهاد ۹، ۱۰ ; عوامل تخلف از جهاد ۲۰
  • خدا: پاداش خدا ۳۵ ; ترس از خدا ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹ ; خدا و ظلم ۳۳، ۳۵ ; عصیان از حدود خدا ۳۱ ; عطایاى خدا ۳۴ ; عظمت خدا ۲۲
  • خشوع: اهمیت خشوع ۲۲
  • خودسازى: اهمیّت خودسازى ۱۱ ; عوامل خودسازى ۸
  • دشمنان: ترس از دشمنان ۱۵، ۱۶، ۲۱، ۳۱
  • زکات: آثار زکات ۸ ; اداى زکات ۴ ; اهمیّت اداى زکات ۶ ; تشریع زکات ۷ ; فضیلت زکات ۱۲
  • سعادت: عوامل سعادت اخروى ۳۰
  • شعار: ناپسند ۳۶
  • عبادت: آثار عبادت ۹ ; عبادت و اقتصاد ۵
  • عبودیت: آثار عبودیت ۹
  • عصیان: زمینه عصیان ۲۸
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۱۴، ۱۵، ۱۶
  • کافران: جنگ با کافران ۲، ۳، ۱۱
  • مبارزه: شرایط مبارزه ۹، ۱۰
  • متقین: حیات اخروى متقین ۲۹ ; حیات دنیوى متقین ۲۹
  • مجاهدان: پاداش مجاهدان ۳۴
  • محمّد (ص): سیره محمّد (ص) ۱ ; محمّد (ص) در مکّه ۱
  • مسلمانان: برخورد مسلمانان ۲۳ ; برخورد مسلمانان صدر اسلام ۲۴ ; خواسته مسلمانان ۲۵ ; خواسته مسلمانان صدر اسلام ۲، ۳ ; سرزنش مسلمانان ۲۱ ; مسلمانان صدر اسلام ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹ ; مسلمانان و جهاد ۲۳، ۲۴، ۲۵ ; مسلمانان و کافران ۱
  • مؤمنان: حقیقت مؤمنان ۲۶
  • نظام اقتصادى:۵
  • نظام تعالیم دین:۵
  • نظام قضایى:۳۵
  • نعمت: ارزش نعمت هاى اخروى ۲۷ ; ارزش نعمت هاى دنیوى ۲۷، ۲۸
  • نماز: آثار نماز ۸ ; اقامه نماز ۴ ; اهمیت اقامه نماز ۶ ; تشریع نماز ۷ ; فضلیت نماز ۱۲
  • نیازمندان: تأمین نیازمندان ۱۰

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۲..
  3. صاحبان مجمع البيان و كشف الاسرار از كلبى نقل نمايند كه اين آيه درباره عبدالرحمن بن عوف الزهرى و مقداد بن الاسود الكندى و قدامة بن مظعون الجمحى و سعد بن ابى‌‌وقاص نازل شده و صاحب كشف الاسرار افزوده كه كسى كه اصرار بر شركت نكردن در جهاد داشته طلحة بن عبيدالله بود كه به خاطر ثروت زياد و علاقه شديد به زندگى از رفتن به جهاد كراهت داشته است، - نسائى و حاكم نيز از ابن عباس موضوع نزول آيه را درباره عبدالرحمن بن عوف روايت كرده اند. -
  4. صاحب برهان از محمد بن يعقوب كلينى و او بعد از چهار واسطه از محمد بن مسلم او از امام باقر عليه‌السلام روايت كند كه فرمود: به خدا قسم روشى را كه امام حسن‌ مجتبى عليه‌السلام درباره اين امت اتخاذ فرمود بسيار نيكو و خير بود و براى چنين روش پسنديده اى اين آيه نازل گرديده است ولى وقتى كه بر مردم واجب شد كه در ركاب امام حسين عليه‌السلام به قتال و جهاد بپردازند، گفتند: رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ و نيز حسن بن زياد العطار از امام صادق عليه‌السلام نيز نظير چنين روايت را نقل نموده است.
  5. کافى، ج ۲، ص ۱۱۴، ح ۸ ; نورالثقلین، ج ۱، ۵۱۷- ، ح ۴۰۷ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۵۸، ح ۱۹۷.