النجم ٩
کپی متن آیه |
---|
فَکَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى |
ترجمه
النجم ٨ | آیه ٩ | النجم ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَابَ»: اندازه. مقدار. قدر. «قَابَ قَوْسَیْنِ»: مقدار طول دو کمان. در قدیم ادوات و ابزار اندازهگیری مسافات و فواصلِ کم عربها، کمان، نیزه، ذراع، و وَجَب بود (نگا: المصحف المیسر). «أَدْنی»: نزدیکتر. کمتر.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ... (۰) فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ... (۱) وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ... (۰) ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ... (۰) وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ... (۰) وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ... (۰) أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۸ سوره نجم
- اشاره به غرض و محتويات سوره مباركه نجم
- مقصور از «نَجم»، در آيه: «وَ النّجمِ إذَا هَوَى»
- مقصود از اين كه فرمود: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوى...»
- توضیحی پیرامون آيه: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى»
- گفتار بعضى مفسران در تفسير آیه: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى»
- «سِدرَةُ المُنتَهى» چيست؟
- بحث روايتی
- رواياتى درباره رؤيت قلبى رسول الله «ص»، خداوند سبحان را
- آیا معراج پيامبر «ص»، جسمانى بوده، يا فقط روحانى بوده
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى «9» فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى «10»
تا جايى كه فاصلهاش به اندازه دو كمان يا كمتر شد. پس به بندهاش وحى كرد، آنچه را وحى كرد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى «9»
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ: پس بود مقدار قرب منزلتى و مكانتى حضرت به ساحت كبريائى مانند مقدار دو كمان، أَوْ أَدْنى: يا نزديكتر از آن. اين تمثيل است براى شدت اتصال بين دو كس، و حقيقت دو قوس وقتى معلوم شود كه زه كمان را بكشند به جهت انداختن؛ چون در آن وقت كمان و زه، مجموعا به صورت دائره مىشود، و نصف آن كمان است؛ پس مجموع دو كمان است. و شكى نيست تا زه كشيده نشود و بعد از آن برنگردد، به صورت اوليه نرسد و فايده از آن حاصل نشود. بنابراين قرب معنوى پروردگار كه عبارت از قوس نزول و صعود باشد، تعبير به قوسين شده. و شايد جهت (او ادنى) به معنى (بل ادنى) است، يعنى بلكه نزديكتر از دو قوس كه هنوز به انتهاء و مقدار دو قوس نرسيده كنايه از قبل از وصول به قوس نزول به كمال قرب به حق رسيده، و در رسيدن به كمال قرب به حق، حاجت به انتهاء نزول نبوده؛ و اللّه اعلم بحقايق الامور.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى «2» وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى «3» إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى «4»
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى «5» ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى «6» وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى «7» ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى «8» فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى «9»
فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى «10»
ترجمه
سوگند به ستاره وقتى كه فرود آيد
گمراه نشد مصاحب شما و خطا نكرد
و سخن نميگويد از روى دلخواه
نيست آن سخن مگر وحى الهى كه باو فرود آورده ميشود
تعليم داد باو آنكه شديد و استوار است قواى او
صاحب عقل كامل و توانائى است پس استقامت و استقرار يافت
با آنكه در جانب بالاتر بود
پس نزديك شد پس نزديكتر گرديد
پس بود بمقدار نيمى از دو كمان بلكه نزديكتر
پس وحى كرد و خبر داد به بندهاش آنچه را كه وحى كرد.
تفسير
خداوند متعال در اينسوره مباركه قسم ياد فرموده بستاره ثريّا كه گفتهاند عرب از ستاره مطلق آنرا اراده ميكند چون راهنماى آشكار خالى از اشتباه است يا بمطلق ستاره و جنس آن چون همه راهنمايان خلقند بمقاصدشان در دريا و صحرا در وقتى كه افول و غروب نمايد ستاره چون بآن استدلال ميشود بر نفى ستاره پرستى و اثبات خداوند ثابت باقى چنانچه حضرت ابراهيم فرمود لا احبّ الآفلين يا چون آن وقت طلوع فجر و نافله صبح و افضل اوقات شبانه روز است و در ذيل سوره قبل اشاره بآن شده بود يا در وقتى كه بكلّى آنها زائل و فانى شوند كه علامت قيامت است چنانچه خداوند فرموده فاذا النّجوم طمست اين بر حسب ظاهر آيه و اقوال مفسّرين است ولى در مجالس از ابن عبّاس نقل نموده كه ما يك شب نماز عشا را با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بجا آورديم پس چون آنحضرت سلام نماز
جلد 5 صفحه 83
را داد روى بما نمود و فرمود امشب وقت طلوع فجر ستارهاى از آسمان فرود ميآيد و در خانه يكى از شما مىافتد هر كس آن ستاره در خانهاش افتد او وصى من و جانشين من و امام بعد از من است و چون نزديك طلوع فجر شد هر يك از ما در خانه خود نشسته منتظر افتادن ستاره بوديم و طمع پدر من عبّاس از همه بيشتر بود پس چون فجر طالع شد ستارهاى از آسمان فرود آمد و در خانه على بن أبي طالب افتاد پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بامير المؤمنين يا على قسم بخداونديكه مرا به نبوت مبعوث فرمود واجب شد براى تو وصايت و خلافت و امامت بعد از من پس منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و يارانش گفتند گمراه شد محمّد در محبّت پسر عمّش و خطا كرد و سخن نگفت در شأن او مگر بدلخواه خود پس خداوند نازل فرمود و النّجم اذا هوى يعنى قسم بخالق ستاره وقتى كه فرود آيد گمراه نشد مصاحب و معاشر شما در محبّت على بن ابى طالب و خطا نكرد و سخن نميگويد در شأن او بدلخواه خود نيست آن مگر وحى الهى كه باو ميرسد و از امام صادق عليه السّلام نيز قريب به اين معنى نقل شده و علّامه حلّى ره خلاصه اين روايت را باهل سنّت نسبت داده و در چند روايت معتبر نفى ضلالت و غوايت و سخن بدلخواه از مقام رسالت راجع بذكر فضائل امير المؤمنين و اهل بيت اطهار شده و شأن نزول آيه را باين تقريب بيان فرمودهاند و ظاهرا غوايت گمراهى مقرون بنااميدى است و غالبا در گمراهى معنوى استعمال ميشود نه صورى ظاهرى و مسلّم است كه ساحت مقدّس نبوى منزه از اين امور است در كلّيه نصوص و احكام و معارفيكه از آنحضرت رسيده است تعليم نموده او را در ظاهر جبرئيل كه قواء او در نهايت شدّت است و لذا قراء قوم لوط را از زمين كند و بآسمان برد و وارونه نمود چنانچه جمعى از مفسّرين فرمودهاند و در واقع خداوند عليم كه قواء او بينهايت است در شدّت چنانچه قمّى ره فرموده چون جبرئيل واسطه ابلاغ معارف و احكام از طرف خداوند در عالم ظاهر بوده و در عالم معنى او خوشه چين خرمن اينخاندان است پس معلّم حقيقى حقّ است كه معطى علم است نه حامل آن كه جبرئيل است در ظاهر و حضرت ختمى مرتبت داراى قوّت و قدرت و عقل سليم و رأى ثابت مستقيم است پس مستولى و
جلد 5 صفحه 84
مستقرّ و مستقيم شد با آنكه در افق و جانب اعلاى آسمان جاى داشت پس از آن نزديك شد بحق پس نزديكتر شد پس بود فاصله ما بين او و خداوند بمقدار دو طرف كمان وقتى نزديك بيكديگر شوند كه شبيه بدائره گردد و منقسم بدو قوس شود كه آنرا قوس حلقه نامند چون قاب در لغت اگر چه بمعناى مقدار شىء آمده ولى اصل معناى لغوى آن از اعلاى كمان تا يكى از دو طرف آنست و اينمعنى را قمّى ره از امام نقل نموده و فاصله بين حبيب و محبوب را بآن تقدير فرموده و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام در تفسير قاب قوسين او ادنى به اين معنى تصريح شده و بنابراين محتمل است مراد قابى قوس بوده و در كلام قلب شده براى آنكه دو قاب از يك قوس مساوى است در صورت حلقه شدن با دو قوس تا اشاره باشد بحلقه هستى و تقسيم آن بدو قوس نزول و صعود كه سايرين من اللّه الى اللّه في اللّه و باللّه و مع اللّه بايد آنرا بپيمايند چنانچه فيض ره تحقيق فرموده و بعضى از لغويّون هم تصريح به قلب نمودهاند و حقير در اوائل سوره بقره ذيل آيه الّذين يؤمنون بالغيب اشاره بمراتب اين دو قوس نمودهام و اسفار اربعه صدر المتألّهين ره كه مهمّترين كتب حكمت متعاليه است راجع بمراتب اين سير است خداوند ميفرمايد حبيب من سفر خود را بجانب من بپايان رساند پس فاصله ميان من و او همان دو قوس بود بلكه كمتر چون بپايان رسيد ولى مفسّرين ذو مرّة فاستوى را از اوصاف جبرئيل قرار دادهاند و گفتهاند استقامت نمود او بر صورت اصليّه خود براى مشاهده پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دو مرتبه بخواهش او يكمرتبه در افق اعلاى از زمين كه جانب مشرق است پس مسدود نمود تمام افق را تا مغرب و ديگر در آسمان و براى هيچ پيغمبرى اين مشاهده روى نداده بود و در بقيّه مفاد آيات اختلاف نمودهاند كه راجع بجبرئيل است كه نزديك به پيغمبر شده يا راجع بآنحضرت است كه نزديك بخدا گشته با آنكه در آسمان جاى داشته در شب معراج و در معناى قاب قوسين او ادنى اختلاف را زيادتر نموده بعضى آنرا بمقدار دو كمان متّصل بهم يا كمتر در نظر بيننده چنانچه بدوا بنظر ميرسد تفسير نمودهاند و بعضى بمقدار دو ذراع يا كمتر و بعضى بمقدار فاصله زه كمان و كمان بلكه نزديكتر و اقوال ديگرى كه حاجت
جلد 5 صفحه 85
بذكر آنها نيست و در هر حال مسلّم است كه مقصود تمثيل و تشبيه قرب روحانى و معنوى است بقرب جسمانى و صورى براى تصوير و تمثّل معنى در خارج و اذهان ساده مأنوس بامور حسّيّه تعالى اللّه عمّا يقول المشبّهون علوّا كبيرا و مؤيّد مختار حقير در مفاد آيات شريفه علاوه بر اخبار مستفيضه معراجيّه آنستكه آيات اوليّه اين سوره مسلّما راجع بپيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است و اسمى از جبرئيل در ميان نيست و در آيه اخيره كه نتيجه آيات سابقه است خداوند فرموده پس وحى فرمود خدا به بنده خود آنچه را وحى فرمود و از اينجا معلوم ميشود آنچه بوده ميان حبيب و محبوب بوده و واسطهاى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود كه نزديكتر بحق بود از تمام خلق و بود در مكانيكه گفت باو جبرئيل چون سير داد او را بآسمان مقدّم شو اى محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتحقيق گام نهادى در موضعيكه گام ننهاده است در آن هيچ ملك مقرّب و نه نبى مرسلى و اگر نبود روح و جانش از آنمكان قادر نميشد كه برسد بآنمقام و باشد از خدا چنانچه فرموده قاب قوسين او أدنى يعنى بل أدنى و از امام سجّاد عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند آيا خدا بمكان توصيف ميشود فرمود خداوند اجلّ از آنست گفتند پس چرا پيغمبر خود را بآسمان سير داد فرمود براى آنكه بنماياند باو حقايق آسمانها و عجائب صنع و بدايع خلق خود را كه در آنها است و از روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه در تفسير قاب قوسين او أدنى اشاره بآنشد استفاده ميشود كه بعد از رسيدن حضرت بآن مقام و بازماندن جبرئيل از رفتار پيغمبر مشاهده نمود از پس پرده درخشانى مانند زبرجد از روزنهاى مانند ته سوزن نور عظمت الهى را بقدريكه خدا خواست پس خدا فرمود يا محمد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد لبّيك ربى خدا فرمود اختيار امّت تو بعد از تو با كيست حضرت عرض كرد خدا بهتر ميداند خداوند فرمود على بن ابى طالب امير المؤمنين و سيّد المسلمين و قائد الغرّ المحجّلين پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود و اللّه ولايت على عليه السّلام از زمين نبود ولى از آسمان بمشافهه آمد و قمّى ره در ذيل فأوحى الى عبده ما أوحى نقل فرموده كه وحى مشافهة بود و از ابهام وحى شده كه دلالت بر اهميّت
جلد 5 صفحه 86
آن دارد و ساير روايات باب كه در بعضى تصريح و در بعضى اشاره شده معلوم ميشود كه مراد از ما أوحى امر ولايت است كه اهمّ امور دينى است و بايد از طرف خداوند اعلام شود و مفسّرين باز در اينمقام اختلاف نمودهاند و ما بحمد اللّه تعالى مؤيّد بنصوص ائمه اطهار و منزّه از فسوس مخالفين و اغياريم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ دَنا فَتَدَلّي «8» فَكانَ قابَ قَوسَينِ أَو أَدني «9»
پس نزديك شد و بتواضع افتاد پس رسيد بجايي که بقدر قاب دو كمان بلكه نزديكتر اينها هم مفسّرين از صفات جبرئيل گفتند: با اينكه صريح آيه بعد خلاف آن را بيان ميكند، چنانچه بيايد، و مراد نه قرب مكاني است، چنانچه مجسّمه قائلند، زيرا خداوند منزّه است از اينكه جسم باشد و مكان داشته باشد و قاب قوسين قوس وجوب و قوس امكان است که اعلي درجه امكان را حضرتش داشت در مقابل
جلد 16 - صفحه 325
وجوب وجود، چنانچه در خبر است که ميفرمايد:
(نزلونا عن الرّبوبية و قولوا في حقنا ما شئتم)
که اينکه جمله دلالت دارد که آنچه در خور امكان بود خداوند به پيغمبرش عنايت فرمود، ممكن واجب نما فقط وجوب ذاتي نبود و دليل بر اينکه مدعي که اشاره كرديم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- «تا آنکه فاصله میان او (با پیامبر) به اندازه دو کمان یا کمتر بود»! (فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی).
نکات آیه
۱ - جبرئیل براى وحى کردن قرآن به پیامبر(ص)، خود را آن قدر به آن حضرت نزدیک کرد که فاصله میان وى و حضرت به اندازه دو کمان یا کمتر از آن رسید. (فکان قاب قوسین أو أدنى) «قاب» معادل «مقدار» و «قاب قوسین» به معناى اندازه دو کمان است.
۲ - راهیابى پیامبر(ص) به نهایت نزدیکى و عالى ترین مرتبه تقرب به خداوند (فکان قاب قوسین أو أدنى) در صورتى که ضمایر غایب در آیات پیشین، مربوط به پیامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است که تعبیر «قاب قوسین» کنایه از شدت نزدیکى و تقرب آن حضرت، به خداوند به هنگام دریافت وحى است.
روایات و احادیث
۳ - «عن ثابت بن دینار، قال: سألت زین العابدین على بن الحسین بن على بن أبى طالب ... قلت فقول اللّه عزّوجلّ «ثمّ دنا فتدلّى فکان قاب قوسین أو أدنى» قال: ذاک رسول اللّه(ص) دنا من حجب النور فرأى ملکوت السّماوات ثمّ تدلّى فنظر من تحته إلى ملکوت العرش حتّى ظنّ أنّه فى القرب من الأرض کقاب قوسین أو أدنى;[۱] ثابت بن دینار گوید: از امام سجاد(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ «ثمّ دنا فتدلّى فکان قوب قوسین أو أدنى» سؤال کردم، حضرت فرمود: آن رسول خدا است که به حجاب هاى نور نزدیک شد. پس باطن آسمان ها را مشاهده نمود و از زیر آن به باطن عرش نظر افکند تا آن که گمان نمود در نزدیکى به زمین فاصله دو کمان یا نزدیک تر را دارد».
موضوعات مرتبط
- تقرب: مراتب تقرب ۲
- قاب قوسین :۱، ۳
- محمد(ص): تقرب محمد(ص) ۲، ۳; معراج محمد(ص) ۳; مقامات محمد(ص) ۲; نزدیکى جبرئیل به محمد(ص) ۱; وحى به محمد(ص) ۱
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۱۳۱، ب ۱۱۲، ح ۱۱۲; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۴۹، ح ۱۹.