المنافقون ٨
کپی متن آیه |
---|
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لٰکِنَ الْمُنَافِقِينَ لاَ يَعْلَمُونَ |
ترجمه
المنافقون ٧ | آیه ٨ | المنافقون ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الأَعَزُّ»: عزیزتر و گرامیتر. مقتدرتر و چیرهتر. منافقان مرادشان خویشتن بود. «الأَذَلَّ»: خوارتر و پستتر. منظورشان رسول خدا و مؤمنان مهاجر بود. «للهِ الْعِزَّةُ وَ ...»: اشاره به این است که کلام منافقان قبول است. ولی باعزّت و باقدرت خدا و پیغمبر و مؤمنانند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره منافقون
- معنای كاذب بودن شهادت منافقان به رسالت پيامبر«ص»
- معناى اين كه خداوند بر دل هاى منافقان، مُهر زده
- توصيف منافقان به «چوب ها و اشباح بی روح»
- اوصاف و احوالى ديگر از منافقان
- بحث روایتی: (رواياتى درباره داستان عبدالله بن أُبَى)
- رواياتى ديگر در ذيل آيات مربوط به منافقان
- گفتاری پیرامون مسأله «نفاق» در صدر اسلام
- تداوم جریان نفاق پس از رحلت پيامبر«ص»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ «8»
مىگويند: «اگر (از اين سفر جنگى) به مدينه بازگرديم، عزيزترين افراد، ذليلترين مردم را بيرون خواهد كرد»، در حالى كه عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پيامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند.
نکته ها
در تفاسير، براى آيات پنجم تا هشتم سوره منافقون، شأن نزول مفصّلى آمده است كه آن را به طور خلاصه نقل مىكنيم: بعد از جنگ بنى المصطلق كه در سال ششم هجرى اتّفاق افتاد، هنگام بازگشت به مدينه، ميان دو نفر از مسلمانان كه يكى از مهاجران و ديگرى از انصار بود، بر سر آبگيرى از چاه نزاع شد و هر يك براى غلبه بر ديگرى از دوستان خود كمك خواست. عبداللّه بن ابَى كه سر كرده منافقان بود به كمك مرد انصارى شتافت و گفت: ما مهاجران را مسكن و مال داديم، ولى حالا در برابر ما مىايستند. اگر به مدينه برگرديم، عزيزان، ذليلها را بيرون خواهند كرد.
زيدبن ارقم كه جوانى نورسته بود، اين گفته را به پيامبر گزارش داد. حضرت، عبداللّه بن ابَى را احضار كرد ولى او انكار نمود. انصار گفتند: چرا به خاطر گزارش يك نوجوان، بزرگ ما، عبداللّه توبيخ شود؟
پيامبر فرمان حركت داد و اجازه دستور استراحت نداد تا مردم فرصت و فراغتى براى ادامه حرفها نداشته باشند، هنگامى كه به مدينه رسيدند فرزند عبداللّه بن ابَىّ كه از مؤمنان واقعى بود، راه را بر پدر بست و گفت: آيا تو عزيزترين مدينهاى و مىخواهى پيامبر را خارج
جلد 10 - صفحه 60
كنى؟ هرگز نمىگذارم وارد شوى، مگر آنكه پيامبر اكرم اجازه دهد.
مسئله را به پيامبر گزارش دادند و حضرت اجازه ورود او را به مدينه داد، عبداللّه كه خود را عزيز مىپنداشت، ذليل شد و از شدت خجالت در خانه ماند تا آنكه مرد و هرگاه به او گفته مىشد بيا نزد پيامبر برويم و عذرخواهى كن، او سرپيچى مىكرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولى اجازه ذليل كردن خود را به آنان نداده است: «و لم يفوض اليه ان يكون ذليلا» «1»، سپس آيه «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» را تلاوت فرمود.
در حديث مىخوانيم كه پرسيدند: چگونه مؤمن خود را ذليل مىكند؟ امام صادق عليه السلام فرمود: «يتعرض لما لا يطيق» و «يدخل فيما يعتذر منه» «2» در كارى كه توان انجامش را ندارد و از انجامش معذور است وارد مىشود.
در عبارت «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ»، چون «لِلَّهِ» مقدم بر «الْعِزَّةُ» شده است، انحصار استفاده مىشود، يعنى عزّت واقعى مخصوص خداست.
عزّت خداوند، ذاتى اوست و عزّت پيامبر، به دليل عنايات ويژه خداوند به او و عزّت مؤمنان، به خاطر وعده الهى بر نصرت و پيروزى نهايى آنان است. «3»
پیام ها
1- منافقان، در صدد براندازى حكومت اسلامى هستند. «لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»
2- منافقان، خود را عزيز و پيامبر و مؤمنان را ذليل مىدانند. «لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»
3- خداوند، پيروزى و عزّت مؤمنان را به شرط مؤمن ماندن تضمين كرده است.
وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ ...
4- عزّت، در انحصار خدا، پيامبر و مؤمنان است. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»
«1». كافى، ج 5، ص 63، به نقل از تفسير راهنما.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير اطيب البيان.
جلد 10 - صفحه 61
5- به ياوه سرايى دشمن پاسخ دهيد و به كسانىكه خود را عزيزترين مردم و پيامبر را ذليلترين مىپندارند بگوييد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»
6- منافقان از شناخت حقايق عاجزند. نه قدرت درك اين مطلب را دارند كه خداوند در برابر تحريم اقتصادى، مؤمنان را روزى مىدهد: «لا يَفْقَهُونَ» و نه اينكه عزّت حقيقى از آنِ اهل ايمان است. «لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ «8»
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا: مىگويند منافقان اگر بازگرديم ما از اين سفر، إِلَى الْمَدِينَةِ: به سوى مدينه طيبه، لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ: هر آينه بيرون كند عزيزتر از مدينه، ذليلتر را. مراد ابن ابىّ، از اعزّ، نفس خبيث خود؛ و از لفظ ديگر، اشرف و اكمل مخلوقات عليه افضل التسليمات بود. پس حق تعالى رد قول او فرمود: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ: و مر خداى راست عزت و قدرت ربوبيت، وَ لِرَسُولِهِ: و براى رسول او عزت نبوت و شفاعت، يا عزّ اعلاى دين او بر ساير اديان به فتح و نصرت، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ: و مر گرويدگان را عز ايمان و طاعت، يا عز خلود در بهشت، چنانكه مذلت و خوارى مر كفار و منافقين راست.
بيان: بزرگان بياناتى نمودهاند:
عزّ خدا پنج است: 1- عزّ ملك و بقا. 2- عزّ عظمت و كبريا. 3- عزّ بذل و عطا. 4- عزّ جلال و بها. 5- عزّ رفعت و علا.
و عزّت رسول پنج است: 1- عزّ سبق و ابتدا. 2- عزّ اذان و ندا. 3- عزّ قدم صدق
جلد 13 - صفحه 182
بر انبياء. 4- عزّ اجتبا و اصطفا. 5- عزّ ظهور بر اعدا.
و عزّت مؤمنان نيز پنج است: 1- عزّ تأخير كه: نحن الآخرون السابقون. 2- تيسير، كه: يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ. 3- عزّ تبشير، كه: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ*. 4- عزّ توقير، كه:
وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ*. 5- عزّ تكثير، كه: انّكم اكثر الامم.
و وجه توفيق ميان اين آيه و آيه: فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً، آن است كه عزّت رسول و مؤمنان، از او سبحانه افاضه شده، پس فى الحقيقه جميع عزّت از جانب خداى تعالى است و مستحق عزّت به حسب ذات، او باشد نه غير.
تتمه: شخصى به حضرت امام حسن عليه السّلام گفت: مردمان نسبت به شما گمان كبر مىبرند. فرمود: آن كبر نيست، بلكه عزّ است؛ و آيه شريفه تلاوت فرمود. «1» و از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام نقل است كه: پيوسته مىگفت كيست مثل من، و حال آنكه پروردگار عرش، معبود من است؟ و كيست مثل من، و حال آنكه تو خدا و پروردگار منى. «2» وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ: و لكن منافقان، لا يَعْلَمُونَ: نمىدانند و در نمىيابند حقيقت عزت را، و به جهت فرط جهالت و ضلالت، تصور كنند كه عزت مر ايشان راست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «6» هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ «7» يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «9» وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ «10»
وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «11»
جلد 5 صفحه 210
ترجمه
يكسان است براى آنها كه آمرزش طلبى براى آنها يا آمرزش نطلبى برايشان هرگز نميآمرزد خدا آنها را همانا خدا هدايت نميكند گروه متمرّدان را
آنها كسانى هستند كه ميگويند انفاق نكنيد بر آنانكه نزد پيغمبر خدايند تا متفرّق شوند و مر خدا را است خزانههاى آسمانها و زمين ولى منافقان نميفهمند
ميگويند اگر بازگشتيم بمدينه هر آينه بيرون ميكند البتّه عزيزترين مردم از آن شهر ذليلترين آنانرا و مر خدا را است عزّت و مر پيغمبر او را ولى منافقان نميدانند
اى كسانيكه ايمان آورديد مشغول نگرداند شما را مالهاى شما و نه فرزندانتان از ياد خدا و هر كه چنين كند پس آنگروه آنها زيانكارانند
و انفاق كنيد از آنچه روزى داديم شما را پيش از آنكه بيايد يكى از شما را مرگ پس بگويد پروردگار من چرا تأخير نينداختى مرگ مرا تا مدّت نزديكى پس صدقه دهم و باشم از شايستگان
و هرگز تأخير نيندازد خدا مرگ كسيرا وقتى كه بپايان رسد مدّت او و خداوند آگاه است از آنچه بجا ميآوريد.
تفسير
شأن نزول اين آيات در ضمن آيات سابقه ذكر شد خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد آنمنافقين بواسطه كثرت معاصى و رسوخ كفر و نفاق و عداوت و شقاق در دلهاى آنها و مسدود شدن روزنه قلبشان بعالم غيب از قابليّت هدايت الهيّه ساقط شدهاند و ديگر استغفار تو بحال آنها فائده ندارد خدا آنها را نميآمرزد و بحال كفر ميميرند و بجهنّم ميروند اينها همان كسانى هستند كه ميگويند بجماعت انصار كه در مكّه عهد نمودهاند در حفظ و حمايت تو و پيروانت از جان و مال دريغ ننمايند انفاق ننمائيد بكسانيكه در اطراف پيغمبرند از فقرا تا از دورش متفرّق شوند بگمان آنكه روزى آنها بدست اينها است و نفهميدند كه قسمت كننده ارزاق بندگان خدا است و كليد گنجهاى آسمان و زمين بدست او است و بهر كس خواسته باشد ميدهد و ميگيرد ميگويند اگر برگشتيم بمدينه عزيزترين خلق ذليلترين آنها را بيرون ميكند و اراده مينمايند بيرون كردن خودشان پيغمبر و پيروان او را با آنكه عزّت حقيقى و سلطنت واقعى از آن خدا و پيغمبر است و غلبه و فتح و ظفر با اهل ايمان خواهد بود چون خداوند بآنها وعده نصرت داده و او غالب و قادر
جلد 5 صفحه 211
و توانا و مقتدرى است كه هيچ قوه و قدرتى نميتواند مانع از اجراء مراد او گردد و اينها جاهل باوصاف الهى و عظمت مقام رسالت پناهى ميباشند و خطاب باهل ايمان فرموده ميفرمايد عزيزترين اشياء نزد شما كه اموال و اولاد شما است نبايد باز دارد شما را از ياد خدا كه نماز و ساير عبادات است و كسانيكه مشغول بجمع مال و سرگرم به اولاد شوند و از ياد خدا باز بمانند زيان كلّى بر آنها وارد شده چون نعيم باقى را بامر فانى فروختهاند پس خوب است زائد از قدر حاجت را در راه خدا صرف نمائيد چون وقتى مرگ سر وقت شما آمد و آنرا بچشم مشاهده نموديد پشيمان خواهيد شد از بخل و ترك انفاق و در دل خواهيد گفت پروردگارا مدّت كمى بما مهلت ده و باقى گذار ما را در دنيا تا از اموال خود صدقه دهيم و بحج مشرّف شويم و از معاصى توبه كنيم و از بندگان صالح تو باشيم زيرا روايت شده كه هر كس زكوة مالش را نداده باشد و مستطيع شده و بحج مشرّف نشده باشد اين تمنّى را از خدا در دم مرگ خواهد نمود و صلاح در اينجا از ائمه اطهار بحج تفسير شده ولى افسوس كه پشيمانى ديگر سودى ندارد چون اجل محتوم وقتى رسيد برنميگردد بلى اجل اگر معلّق باشد قابل تقديم و تأخير است و خداوند از تمام اعمال بندگان از خير و شرّ آگاه است و جزاى آنرا خواهد داد و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه ذكر شد و الحمد للّه ربّ العالمين.
جلد 5 صفحه 212
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَقُولُونَ لَئِن رَجَعنا إِلَي المَدِينَةِ لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِينَ وَ لكِنَّ المُنافِقِينَ لا يَعلَمُونَ «8»
اينکه منافقين ميگويند: هر آينه اگر برگشتيم بمدينه هر آينه البته خارج ميشوند عزيزها از آن مدينه بذلت و خاري خدا ميفرمايد: و از براي خدا عزت است و از براي رسول او و از براي مؤمنين.
يَقُولُونَ اينکه منافقون پيش خود بيكديگر ميگويند:
لَئِن رَجَعنا إِلَي المَدِينَةِ از جنگ و غزوه بني المصطلق بمدينه بخيال اينكه مسلمانان منكوب و مغلوب ميشوند و كفار فاتح و غالب ميگردند.
لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ که مراد حضرت رسالت و اصحاب او و مؤمنين باشند که عزت و شوكت داشتند بيرون ميروند.
منها از مدينه که ديگر نميتوانند در مدينه زيست كنند.
الاذل با ذلت و خواري و خفت خداوند در جواب آنها ميفرمايد:
جلد 17 - صفحه 26
وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِينَ اما عزت الهي ذاتي است قاهر و غالب و قادر بر سر تا سر ممكنات است: مَن كانَ يُرِيدُ العِزَّةَ فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمِيعاً فاطر آيه 10، الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الكافِرِينَ أَولِياءَ مِن دُونِ المُؤمِنِينَ أَ يَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً نساء آيه 139، وَ لا يَحزُنكَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً يونس آيه 65، سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ و الصافات آيه 180 و غير اينها، ذات مقدسي که مستجمع جميع صفات كمال و جمال و جلال باشد که معني اللّه است ديگر که ميتواند به عزت او پي ببرد، و اما عزت رسول اشرف مخلوقات سيد رسل خاتم انبياء، داراي مقام محمود، نصرت الهي غلبه بر كفار و مشركين شرفياب حضورش مؤمنين که ميفرمايد: إِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ وَ الفَتحُ وَ رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً ... السورة نصر جميع آيات، و اما عزت مؤمنين بشارتي که خداوند و وعدههايي که بآنها داده چه در دنيا و حين الموت و در قبر و عالم برزخ و صحراي محشر و دخول بهشت و جميع نعم بهشت چه عزتي است بالاتر از اينکه: وَعَدَ اللّهُ المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنّاتِ عَدنٍ وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ أَكبَرُ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ توبه آيه 72 و بسيار از آيات ديگر از قرآن.
وَ لكِنَّ المُنافِقِينَ لا يَعلَمُونَ چون نه اعتقاد به پيغمبر و دين و قرآن و مؤمنين دارند و نه بقيامت و مثوبات آن.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- سپس به یکی دیگر از نفرت انگیزترین سخنان آنها اشاره کرده، میافزاید: «آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند»! (یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل).
این همان گفتاری است که از دهان آلوده «عبد اللّه بن ابی» خارج شد، و منظورش این بود که ما ساکنان مدینه، رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان مهاجر را بیرون میکنیم.
سپس قرآن پاسخ دندان شکنی به آنان داده، میگوید: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمیدانند» (و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون).
تنها منافقان مدینه نبودند که این سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلکه قبل از آنها نیز سران قریش در «مکّه» میگفتند: اگر این گروه اندک مسلمان فقیر را در محاصره اقتصادی قرار دهیم، یا از مکّه بیرونشان کنیم، مطلب تمام است!
ج5، ص194
امروز نیز دولتهای استعماری به پندار این که خزائن آسمان و زمین را در اختیار دارند میگویند ملتهائی را که در برابر ما تسلیم نمیشوند باید در محاصره اقتصادی قرار داد تا بر سر عقل آیند و تسلیم شوند! این کوردلان خبر ندارند که با یک اشاره خداوند تمام ثروتها و امکاناتشان بر باد میرود و عزت پوشالی آنها دستخوش فنا میگردد.
نکات آیه
۱ - منافقان، در جنگ «بنى المصطلق» سوگند یاد کردند پس از بازگشت به مدینه، پیامبر(ص) را از آن شهر اخراج کنند. (یقولون لئن رجعنا إلى المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ) «لام» در «لئن رجعنا» توطئه براى قسم و «لیخرجنّ الأعزّ...» جواب قسم است. طبق نظر مفسران، سخن یاد شده را رئیس منافقان (عبداللّه بن أُبىّ) در غزوه بنى المصطلق گفته بود.
۲ - منافقان، درصدد براندازى حکومت پیامبر(ص) (یقولون لئن رجعنا إلى المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ)
۳ - به کارگیرى تعبیرات جسارت آمیز علیه پیامبر(ص) در محاورات منافقان (لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ) مقصود رئیس منافقان از «أعزّ» خودش و از «أذلّ» رسول خدا(ص) است. این تعبیر حکایت از آن دارد که منافقان، در جمع خود و در محاورات میان خویش، نسبت به پیامبراکرم(ص) تعبیرهاى گستاخانه و جسارت آمیزى داشتند.
۴ - بغض و کینه عمیق منافقان، نسبت به شخص پیامبر(ص) (لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ) تعبیر «أذلّ» در مورد رسول خدا(ص)، حکایت از دشمنى شدید منافقان نسبت به آن حضرت دارد.
۵ - سردمدار منافقین (عبداللّه بن أُبىّ)، خود را عزیز و پیروزمند و پیامبر(ص) را ذلیل و شکست خورده مى پنداشت. (لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ)
۶ - افشاى توطئه براندازى منافقان، از سوى خداوند و رسواساختن آنان (یقولون لئن رجعنا إلى المدینة)
۷ - تهدید منافقان به شکست ذلت بار از سوى خداوند (لیخرجنّ الأعزّ ... و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین)
۸ - دلدارى و تقویت روحیه مؤمنان، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان (لیخرجنّ الأعزّ ... و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین)
۹ - عزّت و پیروزمندى، تنها از آن خداوند است. (و للّه العزّة) تقدیم «للّه» بر «العزّة»، افاده حصر مى کند; یعنى، «ما العزّة إلاّ للّه».
۱۰ - تضمین عزت و پیروزى پیامبر(ص) و مؤمنان، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان (لیخرجنّ الأعزّ ... و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین)
۱۱ - تعلّق اراده الهى، بر عزت و پیروزى پیامبر(ص) و مؤمنان (و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین)
۱۲ - منافقان، عناصرى نادان و بى بهره از معارف بلند الهى (و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنفقین لایعلمون)
۱۳ - درک عزّتمندى خدا، پیامبر(ص) و مؤمنان، بیرون از توان ذهنى منافقان جاهل (و للّه العزّة ... و لکنّ المنفقین لایعلمون)
۱۴ - توطئه منافقان علیه پیامبر(ص)، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود. (لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ ... و لکنّ المنفقین لایعلمون)
روایات و احادیث
۱۵ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: إنّ اللّه عزّوجلّ فَوَّضَ إلى المؤمن أُمورَه کلَّها و لم یفوّض إلیه أن یکونَ ذلیلاً أما تسمع قول اللّه عزّوجلّ یقول: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: خداى عزّوجلّ تمام امور مؤمن را به شخص وى واگذار نموده; ولى [اختیار ]ذلیل بودن و ذلت کشیدن را به او نداده است. آیا نشنیده اى سخن خداى عزّوجلّ را که مى فرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»...».
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲
- خدا: آثار اراده خدا ۱۱; اختصاصات خدا ۹; افشاگریهاى خدا ۶; تهدیدهاى خدا ۷; عجز از درک عزت خدا ۱۳; عزت خدا ۹
- ذلت: تهدید به ذلت ۷
- شکست: تهدید به شکست ۷
- عبدالله بن ابى: ادعاى پیروزى عبدالله بن ابى ۵
- غزوه بنى مصطلق: منافقان در غزوه بنى مصطلق ۱
- مؤمنان: اختیار مؤمنان ۱۵; تقویت روحیه مؤمنان ۸; توطئه علیه مؤمنان۸; حتمیت پیروزى مؤمنان ۱۰; دلدارى به مؤمنان ۸; عجز از درک عزت مؤمنان ۱۳; عزت مؤمنان ۱۵; منشأ پیروزى مؤمنان ۱۱
- محمد(ص): ادعاى ذلت محمد(ص) ۵; ادعاى شکست محمد(ص) ۵; اهانت به محمد(ص) ۳; توطئه اخراج محمد(ص) ۱; توطئه براندازى حکومت محمد(ص) ۲; حتمیت پیروزى محمد(ص) ۱۰; دشمنان محمد(ص) ۴; عجز از درک عزت محمد(ص) ۱۳; کینه علیه محمد(ص) ۴; منشأ پیروزى محمد(ص) ۱۱; منشأ توطئه علیه محمد(ص) ۱۴
- منافقان: آثار جهل منافقان ۱۴; افشاى منافقان ۶; اهانتهاى منافقان صدر اسلام ۳; بینش منافقان صدر اسلام ۵; توطئه منافقان ۸; توطئه منافقان صدر اسلام ۲; جهل منافقان ۱۲، ۱۳; حتمیت شکست منافقان ۱۰; دشمنى منافقان صدر اسلام ۴; ذلت منافقان ۷; رسوایى منافقان ۶; روش برخورد منافقان صدر اسلام ۳; سوگندهاى منافقان صدر اسلام ۱; شکست منافقان ۷; صفات منافقان ۱۲; عجز منافقان ۱۳; کینه منافقان صدر اسلام ۴; منشأ توطئه منافقان ۱۴
منابع
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۶۳، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۳۵- ، ح ۱۰.