الكهف ٣٢
کپی متن آیه |
---|
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَ حَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعاً |
ترجمه
الكهف ٣١ | آیه ٣٢ | الكهف ٣٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَجُلَیْنِ»: دو مرد. مراد یک فرد کافر ثروتمند، و یک فرد مؤمن فقیر است. در ضربالمثل هم ضرورت ندارد نام افراد مشخّص شود. (رَجُلَیْنِ) بدل (مَثَلاً) است. «حَفَفْنَا»: دور زده بودیم. احاطه کرده بودیم.
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف
- مَثَلى بيانگر حال دنيا طلبان، كه به مالكيت كاذب خود، دل بسته اند
- فخرفروشى و تكبّر ثروتمند غافل، در برابر رفيق مؤمن خود
- دلبستگی فطری آدمى، به چيزى كه آن را ماندگار مى پندارد
- توانگر غافل از خدا، خود را شايسته برخوردارى و تنعّم مى داند، حتى در قيامت!
- توضيح جواب رفيق مؤمن آن مرد توانگر مغرور، به او
- وجه اين كه مرد فقير در جمله: «أكَفَرتَ بِالَّذِى خَلَقَك»، رفيق توانگر خود را كافر خواند
- زمام همۀ امور، به دست خدا است
- معناى اين كه فرمود: «ثواب خداوند، از همه بهتر است»
- مَثَلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا و زينت هاى فانی آن
- مراد از «باقيات صالحات»، در آيه شريفه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً «32»
(اى پيامبر!) براى آنان (سرگذشت) دو مردى را مثَل بزن كه براى يكى از آن دو، دو باغ انگور قرار داديم و دور آنها را با نخل پوشانديم و ميان آن دو باغ را كشتزار قرار داديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (32)
بعد از آن براى مؤمنان حقشناس و عاصيان ناسپاس، بيان مثلى را فرمايد:
وَ اضْرِبْ لَهُمْ: و بيان نما اى پيغمبر براى مؤمنان و كافران. مَثَلًا رَجُلَيْنِ:
مثل دو مرد را كه برادر بودند از بنى اسرائيل يكى «يهودا» نام و ديگرى «فطرس» اولى مؤمن و دومى كافر بود. هشت هزار دينار از پدرشان بديشان به ميراث رسيد، هر يك چهار هزار تصرف كردند. كافر بدان ضياع و عقار و اثاث البيت خريد، و مؤمن همه را در خير صرف نمود.
عطاى خراسانى نقل نموده كه: برادر كافر به هزار دينار خانه خريد. برادر مؤمن گفت: بار خدايا، برادر كافر در دنيا خانهاى خريد، من از تو بهشت را به هزار دينار مىخرم، پس هزار دينار صدقه داد. برادرش هزار دينار اسباب خانه خريد، گفت: من هم هزار دينار خرج اسباب خانه آخرت نمايم، آن را صدقه داد. برادرش هزار دينار آب و ملك خريد، گفت: من هم بستان بهشتى مىخرم، آن را نيز صدقه داد. برادرش هزار ديگر زن گرفت، او گفت: من هم حوريه را تزويج نمودم، پس هر چه داشت تصدق داد. خداوند، حال اين دو برادر را براى عبرت و تنبه امّت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله اخبار مىفرمايد كه: جَعَلْنا لِأَحَدِهِما: قرار داديم مر يكى از آن دو برادر را كه فطرس باشد جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ: دو بوستان از تاكهاى انگور، وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ: و
جلد 8 - صفحه 51
محفوف گردانيديم آن را به خرما، يعنى درخت خرما گرداگرد آن درآورديم. وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً: و قرار داديم ميان آن دو باغ كشتزارى تا آن موضع جامع قوتها و ميوهجات باشد و متواصل العماره به شكلى نيكو و ترتيبى منظم جلوهگر آمدى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (32) كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33) وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34) وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35) وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (36)
ترجمه
و بزن براى آنها مثلى مانند دو مرد كه قرار داديم براى يكى از آن دو دو باغ از انگورها و پر نموديم اطراف آن دو را از درخت خرما و قرار داديم ميان آن دو را كشتزار
هر دو باغ آوردند خوردنيهاى خود را و كم نكردند از آن چيزيرا و پيدا و روان نموديم ميان آندو نهر آبى
و بود براى او انواع اموال پس گفت برفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد من افزونم از تو در مال و مزيّت دارم بر تو در اولاد و احفاد
و داخل شد در باغش با آنكه ستمكار بود بر خودش گفت گمان نميكنم كه نابود شود اين هرگز
و گمان نميكنم قيامت بر پا شود و اگر بر گردانيده شوم بسوى پروردگارم هر آينه مىيابم بهتر از اين جاى بازگشتى.
تفسير
قمّى ره فرموده نازل شد در باره مرديكه دو باغ بزرگ خوب پر ميوه داشت چنانچه خداوند حكايت فرموده داراى درختهاى خرما و كشتزار و آب جارى و همسايه فقيرى داشت كه بر او فخر نمود به دارائى خود و بعضى گفتهاند آن دو باغ داراى انواع ميوهها بود و اختصاص خرما و انگور بذكر براى زيادى آن دو است و باين جهت خداوند فرموده و بود براى او ثمر يعنى انواع ميوهها و بعضى ثمر بد و ضمّه قرائت نمودهاند كه جمع ثمار يا ثمره است و ثمر بدو فتحه كه قرائت
جلد 3 صفحه 425
مشهور است اگر چه بمعناى ميوه و فائده و انواع مال آمده ولى در اينجا چون در دو آيه قبل بيان ميوه و فائده دارى آنمرد شده بود مناسب معناى سوّم است تا كلام مستقلّ بافاده شود در هر حال خداوند در اين آيات شريفه براى بيان حال و مئال كسانيكه كافر شدند و كفران نعمت خدا را نمودند و مفاخره بكثرت مال و اولاد كردند و مغرور بدوام و ثبات متاع دنيا شدند و غفلت از آخرت و ترديد در آن داشتند و خود را مستحقّ نعمت دانستند مثلى زده و آن مثل دو مرد است كه خداوند بيكى از آنها دو باغ عطا فرموده بود كه در وسط آندو انواع درختان انگور بود و بر اطراف آنها درختان خرما احاطه داشت و بين آن دو باغ زمين زراعتى بود كه در آن انواع حبوبات كشت و زرع ميشد با منظره زيبا و جمال روح افزا و منافع بسياريكه در هر سال از آن عائد او ميشد و هر يك از آن دو باغ در هر سال ميوه كامل ميداد و از ميوه آن در هيچ سالى چيزى كم نميشد با آنكه رسم باغات است كه يك سال ميوه آن زياد و يك سال كم است بنابراين ضمير آتت در آيه دوم راجع بهر يك از آن دو جنّت است و ضمير منه راجع است به اكل كه ظاهرا اسم جنس است و مراد از آن ميوه است و اينكه تعبير بأكل شده كه بمعناى خوراكى است شايد براى آن باشد كه برگ موهم مأكول است با آنكه ميوه نيست و بعضى از افراد ميوه هم خوراكى نيست و در مقام بيان نعمت ذكر خوراكى انسب است با آنكه ميوه از جنس خوراكى است و ظلم در اينجا بمعناى نقص است و بعضى گفتهاند اين دو مرد دو برادر بودند يكى مؤمن و نامش يهودا بود و ديگرى كافر و اسمش قطروس و تفاصيلى ذكر كردهاند و چون مخالف با ظاهر آيات و فرموده قمى ره بود حقير از نقلش اعراض نمودم در هر حال مرد سابق الذكر بديگرى كه نسبت باو فقير بود افتخار نمود بمال و اولاد و اعوان و روزى با او وارد باغ خود شد در حاليكه ستمكار بود بر خود بعجب و غرور و براى غفلت از آخرت و اقبال بدنيا و طمع بدوام نعم آن و درازى آمال و آرزو گفت گمان نميكنم اين باغ فانى و نابود شود هرگز و گمان نميكنم قيامتى بر پا شود و بر فرض صحت و حضور من در پيشگاه الهى براى احترام و استحقاق من بهتر از اين باغ بمن داده خواهد شد و منهما نيز قرائت شده يعنى بهتر از اين دو باغ جاى باز گشت من خواهد بود و بملاحظه قرب كلمه هذه،
جلد 3 صفحه 426
منها احسن است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اضرِب لَهُم مَثَلاً رَجُلَينِ جَعَلنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَينِ مِن أَعنابٍ وَ حَفَفناهُما بِنَخلٍ وَ جَعَلنا بَينَهُما زَرعاً (32) كِلتَا الجَنَّتَينِ آتَت أُكُلَها وَ لَم تَظلِم مِنهُ شَيئاً وَ فَجَّرنا خِلالَهُما نَهَراً (33)
و مثال بزن براي آنها دو مرد که ما قرار داديم از براي يكي از آنها دو باغستان از انگور و اطراف آنها نخل خرما و بين اينکه دو باغ كشت زاري و اينکه دو باغ ميوه فراوان از انگور و خرما آورده و چيزي از آن كسر نگذاشته از ميوه که تناول شود.
جلد 12 - صفحه 352
وَ اضرِب لَهُم مَثَلًا خداوند مثل ميزند براي كافر و مؤمن که كفار مغرور به زخارف دنيوي ميشوند و خيال ميكنند که هميشه براي آنها باقي ميماند و حال آنكه بزودي فاني ميشود و مؤمن اميد بخدا دارد و خداوند باو عنايتهايي دارد رَجُلَينِ يك كافر و يك مؤمن جَعَلنا لِأَحَدِهِما که كافر است جَنَّتَينِ دو باغستان مِن أَعنابٍ از انگور که دو انگورستان دارد که بين اينکه دو فاصله است وَ حَفَفناهُما بِنَخلٍ که چهار طرف اينکه دو باغ نخل خرما است وَ جَعَلنا بَينَهُما زَرعاً که در فاصله اينکه دو باغ كشتزار است زراعت ميكنند مثل گندم و جو و ساير حبوبات كِلتَا الجَنَّتَينِ آتَت أُكُلَها که هر دو باغ سبز و خرم و پر از انگور و خرما است وَ لَم تَظلِم مِنهُ شَيئاً تمام اشجارش بارور شده هيچكدام خشك و بيبار نمانده چنانچه نوع كفار داراي مكنت و ثروت از املاك و اموال و زينتهاي دنيوي هستند.
وَ فَجَّرنا خِلالَهُما نَهَراً و در اواسط اينکه دو باغ نهر آبي جاري بود که تمام اينکه باغ را و تمام اينکه كشتزار را مشروب ميكرد كلمه و فجّرنا اشاره بچشمه آبست که سر چشمه در همان باغ بود و دو سرچشمه بوده يكي در اينکه باغ و ديگري در باغ ديگر و چشمه آب هم دو قسم است يك قسم واقف و يك قسم جاري که جوشش ميكرد خلالهما در وسط هر دو باغ و تشكيل ميداد نهرا يك نهر در اينکه و ديگري در آن.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 32)- ترسیمی از موضع مستکبران در برابر مستضعفان: در آیات گذشته دیدیم که چگونه دنیا پرستان سعی دارند در همه چیز از آن مردان حق که تهی دستند فاصله بگیرند، و سر انجام کارشان را در جهان دیگر نیز خواندیم.
در اینجا با اشاره به سر گذشت دو دوست یا دو برادر که هر کدام الگویی برای یکی از این دو گروه بودهاند طرز تفکر و گفتار و کردار و موضع این دو گروه را مشخص میکند.
نخست میگوید: ای پیامبر! «برای آنها مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آنان دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، و گردا گرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتی قرار دادیم» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً).
نکات آیه
۱- پیامبر(ص) موظّف به استفاده از تمثیل و ترسیم نماى کفر و ایمان در غالب گفتوگوى کشاورزى رفاه مند با هم صحبتى کم ثروت شد. (و اضرب لهم مثلاً رجلین)
۲- سمبل اشراف، در بیان الهى، مردى مرفّه و برخوردار از دو تاکستان و نخل هایى در اطراف و کشت زارى در میان، اما گرفتار غرور است. (جعلنا لأحدهما جنّتین من أعنب و حففنهما بنخل و جعلنا بینهما زرعًا) «غرور» از آیات بعد استفاده مى شود.
۳- در اختیار داشتن باغ هایى از انواع انگور، محصور شده در میان نخل ها و کشت زارهایى در پیرامون آن، از دلرباترین صحنه ها براى آدمى است. (جنّتین من أعنب و حففنهما بنخل ۴- بهره بردن از تمثیل در تبیین حقایق معنوى، از روش هاى مورد استفاده قرآن است.) (و اضرب لهم مثلاً رجلین)
۵- عملکرد عوامل طبیعى و روند عادى امور هستى، فعل خداوند است. (جعلنا لأحدهما جنّتین ... و حففنهما بنخل) دو فعل متکلّم «جعلنا» و «حففنا» به این نکته اشاره دارد که علل و اسباب طبیعى، در تأثیر، مستقل نبوده و جملگى، مرهون مشیّت و خواست خداوندند.
۶- انسان، باید به الهى بودن امکانات و نعمت هاى دنیوى خویش، توجه داشته باشد. (جعلنا لأحدهما جنّتین ... و حففنهما بنخل و جعلنا بینهما زرعًا)
موضوعات مرتبط
- ایمان: تبیین ایمان ۱
- باغدار متکبر: قصه باغدار متکبر ۲
- تاکستان: زیبایى تاکستان ۳
- حقایق: روش تبیین حقایق ۴
- خدا: افعال خدا ۵
- ذکر: اهمیت ذکر منشأ نعمت ۶; ذکر نعمتهاى خدا ۶
- طبیعت: زیباییهاى طبیعت ۲
- عوامل طبیعى: عمل عوامل طبیعى ۵
- قرآن: روش بیانى قرآن ۴; مثالهاى قرآن ۲; فواید مثالهاى قرآن ۴
- کفر: تبیین کفر ۱
- مثال: فواید مثال ۱
- مثالهاى قرآن: تمثیل به باغدار متکبر ۲; تمثیل در تبیین حقایق ۴; مثل اشراف ۲
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱
- نخلستان: زیبایى نخلستان ۳
منابع