الفرقان ٥٥
کپی متن آیه |
---|
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لاَ يَضُرُّهُمْ وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيراً |
ترجمه
الفرقان ٥٤ | آیه ٥٥ | الفرقان ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْکَافِر»: جنس کفّار. «عَلی رَبِّهِ»: بر ضدّ پروردگارش. مراد این است که کافران در مسیر انحراف از راه خدا تنها نیستند و بر ضدّ آئین خدا یکدیگر را تقویت و نیروهائی را بسیج مینمایند (نگا: اعراف / . در نظر پروردگارش. «ظَهِیراً»: پشتیبان. یاور شیطان و دیگر کافران در راه معصیت و سرکشی از یزدان. خوار و ذلیل (نگا: تفسیر المراغی و آلوسی و زادالمسیر). در صورت دوم معنی (وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً) چنین است: کافر در نظر خدایش ناچیز و بیارزش است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان
- بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها
- مراد از معبود گرفتن هواى نفس و توضيحى درباره جمله : ((اتخذ الهه هويه ))
- نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا
- تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و...
- معناى ((مد الظل )) از نظر ديگر مفسرين
- اشاره به نعمت باد و آب باران
- مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا)
- تشبيه انقسام مردم به مؤ من و كافر، به آب دو دريا (يكى گوارا و ديگرى ناگوار) وبه خلقت زن و مرد از نطفه
- مقصود از استثنا ((الا من شاء ان يتخذ الى زبه سبيلا)) در آيه :((قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء...))
- نظر مفسرين درباره استثناء مذكور
- تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است
- معناى جمله ((الرحمن فسئل به خبيرا)) و اقوال مختلف مفسرين در اين باره
- حكايت استكبار مشركين از سجده براى خداوند و فزونى نفرتشان از آن
- بيان استغنا و تعزز خداوند در مقابل استكبار مشركين
- تنظير روشنگرى عالم روحانى و معنوى انسانها باارسال رسل ، به روشنگرى عالم طبيعت با شمس و قمر
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً «55»
و آنان غير از خداوند چيزهايى را مىپرستند كه نه سودشان مىدهد و نه زيانشان مىرساند؛ و كافر همواره در برابر پروردگارش پشتيبان (گمراهان و خطوط انحرافى) است.
«1». مرسلات، 20.
«2». طارق، 6.
«3». نور، 45.
«4». انبياء، 30.
جلد 6 - صفحه 271
پیام ها
1- عملى ارزشمند است كه بدنبال آن جلب منفعت يا دفع ضررى باشد، پرستش غير خدا ارزشى ندارد. «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ»
2- مشركان، هيچ دليل ومنطقى براى پرستش بتها ندارند. «لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ»
3- نفع و ضرر تنها به دست خداست، نه ديگران. «لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ»
4- مشركان، كافرند ودر كفر پشتيبان يكديگرند. «كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً (55)
بعد از آن در مذمت بت پرستان و اعراض آنها از پرستش خالق منان فرمايد:
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و مىپرستند غير از خدا، ما لا يَنْفَعُهُمْ: آنچه را كه نفع نمىرسانند ايشان را چون پرستش كنند آنها را، وَ لا يَضُرُّهُمْ: و ضرر نزنند ايشان را اگر آنها را نپرستند. مراد اصنام يا هر چيزى را كه غير از خدا ستايش مىكنند، زيرا هيچ موجودى مستقل نيست در نفع و ضرر. وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً: و هست كافر به يگانگى خدا بر نافرمانى پروردگار خود، هم پشت شيطان و معاون او در عداوت و شرك و مخالفت و عصيان و خاموش كردن نور ايمان. يا كافر هميشه خوار و ذليل و حقير است نزد خدا، و از نظر رحمت انداخته شده مانند كسى كه پشت سر اندازند و به او نگاه نكنند. بنابراين آيه مانند آيه «وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» باشد و منه قوله تعالى «وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً (55)
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)
ترجمه
و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهندهئى را
پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ
و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت
و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا
و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان
و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده
بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى
و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمىميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه
آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى
و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.
جلد 4 صفحه 83
تفسير
خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مىتوانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّهئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّهئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفتهاند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب
جلد 4 صفحه 84
خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مىگردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجهاش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن
جلد 4 صفحه 85
در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرمودهاند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا
جلد 4 صفحه 86
حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفتهاند جمعى از كفار منكر بودند كه
جلد 4 صفحه 87
اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نمودهاند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداختهاند و گفتهاند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُهُم وَ لا يَضُرُّهُم وَ كانَ الكافِرُ عَلي رَبِّهِ ظَهِيراً (55)
و عبادت ميكنند از غير خداوند تبارك و تعالي چيزي را که هيچ گونه نفعي براي آنها ندارد و هيچگونه ضرري و هست كافر بر پروردگار خود پشت كننده.
جلد 13 - صفحه 640
اينکه آيه شريفه را دو نحوه تفسير كردند. تفسير اول: اينکه که مراد مشركين هستند که.
(وَ يَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ) عبادت اصنام يا سنگ يا درخت يا آتش يا گاو يا گوساله يا ملائكه يا عيسي يا ساير آلهه خود را.
(ما لا يَنفَعُهُم وَ لا يَضُرُّهُم) از عبادت آنها نفعي به آنها نميرسانند و از مخالفت آنها ضرري به آنها متوجه نميكنند منشأ هيچ گونه نفع و ضرر نيستند.
(وَ كانَ الكافِرُ عَلي رَبِّهِ ظَهِيراً) چون تعبير به علي فرمود که از براي ضرر است- يعني- بياعتنايي و بياحترامي نسبت به پروردگار خود دارند و ترك عبادت او را نمودند و پشت كردند در اطاعت او و تصديق انبياء او و دوري از كتاب او و فرمان او و مرتكب شدند معاصي او را و مخالفت كردند.
و تعبير دوم: که در اخبار تصريح شده که باطن قرآن است مراد از رب سلطان و مالك و صاحب ولاية و فرمان فرما است. به دليل قوله تعالي: (اذكُرنِي عِندَ رَبِّكَ).
يوسف آيه 42 که مراد ملك مصر باشد، و در اينکه آيه مراد امير المؤمنين عليه السلام است که مولي و صاحب ولايت بر تمام مسلمين و بر تمام جن و انس است و مراد از.
(وَ يَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ) عبادت شيطان و عبادت ولات جور و ظلم و دعات باطله است، به دليل قوله تعالي:
(أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ) يس آيه 60.
(ما لا يَنفَعُهُم وَ لا يَضُرُّهُم) نه ايصال نفعي به آنها ميكنند و نه القاء ضرري.
(وَ كانَ الكافِرُ) مراد ثانيست که انكار كرد ولايت علي عليه السلام را (عَلي رَبِّهِ)
جلد 13 - صفحه 641
که امير المؤمنين باشد.
(ظَهِيراً) او را خانه نشين كردند طناب به گردنش انداختند او را به مسجدش بردند با هزار گونه ضرر و اينکه هم يكي از مصاديق آيه است بناء علي هذا شامل تمام دعات باطله و ولات جور و ارباب ضلالت ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- سر انجام در این آیه انحراف مشرکان را از اصل توحید، از طریق مقایسه قدرت بتها با قدرت پروردگار که نمونههای آن در آیات قبل گذشت روشن میسازد، میگوید: «و آنها معبودهایی جز خدا میپرستند که نه سودی به آنها میرساند و نه زیانی» (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ).
مسلم است تنها وجود سود و زیان نمیتواند معیار پرستش باشد، ولی قرآن با این تعبیر بیانگر این نکته است که آنها هیچ بهانهای برای این پرستش ندارند چرا که بتها موجوداتی هستند کاملا بیخاصیت و فاقد هر گونه ارزش و تأثیر مثبت یا منفی.
در پایان آیه اضافه میکند: «و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند» (وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً).
و نیروهایی را که میبایست در مسیر «اللّه» بسیج کنند، بر ضد آیین خدا و پیامبرش و مؤمنان راستین بسیج مینمایند.
نکات آیه
۱ - مشرکان، در عصر بعثت، موجوداتى را مى پرستیدند که از رساندن نفع و یا دفع ضرر، ناتوان بودند. (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم)
۲ - مشرکان و بت پرستان، مردمى ساده اندیش و بى خرد (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم) یادآورى ناتوانى معبودها از رسانیدن نفع و یا دفع ضرر، در مقام محکومیت شرک و بت پرستى، مى تواند اشاره به این حقیقت عقلایى داشته باشد که عملى که هیچ سودآور نباشد و یا زیانى را دور نسازد، عملى به دور از خرد و سرزنش آمیز است و هیچ عاقلى دست به چنین کارى نخواهد زد.
۳ - کارى که نه سودآور باشد و نه دور کننده زیان، عملى ناپسند و ناشایست است. (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم)
۴ - معبودهاى مشرکان، ناتوان از سودرساندن و یا دور کردن زیان از عبادت کنندگان خویش (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم)
۵ - مشرکان به امید جلب منفعت و دفع ضرر از خویش، به بت پرستى روى آورده بودند. (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم) یادآورى بى تأثیر بودن معبودها از سودرسانى و دفع ضرر از پرستندگانشان، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که مشرکان، به همین انگیزه به بت پرستى و شرک روى آورده بودند.
۶ - توانایى بر رساندن سود و دور ساختن زیان، از نشانه هاى معبود حقیقى و راستین (و یعبدون من دون اللّه ما لاینفعهم و لایضرّهم) برداشت فوق، به خاطر دو نکته است: ۱- آیه شریفه در مقام بیان ناتوانى معبودهایى جز خدا است. ۲- این آیه به دنبال سلسله آیاتى آمده که بیانگر قدرت بى انتهاى خدا است.
۷ - پرستش غیر خدا، کفر است و مشرکان کافراند. (و یعبدون من دون اللّه ... و کان الکافر على ربّه ظهیرًا) برداشت فوق، از به کار بردن واژه «کافر» بر عبادت کنندگان غیر خدا - که همان مشرکان اند - استفاده شده است.
۸ - کافران و مشرکان، منکر ربوبیت مطلق خدا هستند و همواره در برابر آن ایستاده و در این راه پشتیبان یکدیگراند. (و یعبدون من دون اللّه ... و کان الکافر على ربّه ظهیرًا) «الف و لام» در کلمه «الکافر» براى استغراق است و این کلمه شامل تمامى کافران مى شود. «ظهیر» (فعیل به معناى فاعل) نیز به معناى معین و پشتیبان است. گفتنى است آمدن فعل «کان» در آغاز مبتدا و خبر، بیانگر استمرار خبر براى مبتدا است.
موضوعات مرتبط
- بت پرستان: بى عقلى بت پرستان ۲
- بت پرستى: انگیزه بت پرستى ۵
- توحید: مکذبان توحید ربوبى ۸
- زیان: موارد زیان ۳
- عبادت: کفر عبادت غیرخدا ۷
- عمل: عمل ناپسند ۳; ناپسندى عمل بى تأثیر ۳
- کافران ۷: امداد به کافران ۸; امدادهاى کافران ۸; کافران و ربوبیت خدا ۸
- مشرکان: امداد به مشرکان ۸; امدادهاى مشرکان ۸; بى عقلى مشرکان ۲; دفع زیان از مشرکان ۵; کفرمشرکان ۷; مشرکان و ربوبیت خدا ۸; معبودان مشرکان ۴; معبودان مشرکان صدراسلام ۱; منفعت طلبى مشرکان ۵
- معبودان باطل: زیان رسانى معبودان باطل ۱، ۴; عجز معبودان باطل ۱، ۴; نفع رسانى معبودان باطل ۱، ۴
- معبود راستین: دفع زیان معبود راستین ۶; قدرت معبود راستین ۶; ملاک معبود راستین ۶; نفع رسانى معبود راستین ۶
منابع