213
أَعَدَّ اللّهُ لَهُم عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِي الأَلبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَد أَنزَلَ اللّهُ إِلَيكُم ذِكراً «10» رَسُولاً يَتلُوا عَلَيكُم آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ مَن يُؤمِن بِاللّهِ وَ يَعمَل صالِحاً يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَد أَحسَنَ اللّهُ لَهُ رِزقاً «11»
جلد 17 - صفحه 62
كساني که ايمان آوردند بتحقيق نازل فرمود خداي متعال بسوي شما ذكر را، رسولي را که تلاوت كند بر شما آيات الهي را واضح روشن با بيان شيرين تا اينكه بيرون آورد از تاريكي بروشنايي كساني را که ايمان آوردند و عمل صالح بجا آوردند و كسي که ايمان بياورد و عمل صالح بجا آورد داخل ميفرمايد او را در بهشتهايي که جاري ميشود از زير آنها نهرهايي هميشه هستند در آن بهشتها ابدا که آخر ندارد بتحقيق چه اندازه خوب خداوند روزي عنايت ميفرمايد بهترين روزيها را.
مهيا فرموده خداوند از براي آنها عذاب سخت و شديدي پس شما مؤمنين بپرهيزيد از مخالفت خدا و رسول اي كساني که صاحب عقل هستيد.
أَعَدَّ اللّهُ اينکه جمله دلالت بالصراحه دارد به اينكه خلق جنت و نار بهشت و جهنم و حور و قصور و سلاسل و اغلال قبلا پيش از خلقت انسان شده که ميفرمايد مهيا فرموده و رد كساني که ميگويند روز قيامت خلق ميشود و آيات و اخبار در اينکه باب بسيار داريم از بودن آدم و حوا در بهشت و تشريف بردن حضرت رسول در ليلة المعراج در بهشت و آيه شريفه. وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخري عِندَ سِدرَةِ المُنتَهي عِندَها جَنَّةُ المَأوي نجم آيه 13 و 14 و 15. و غير اينها.
لَهُم همان اهل قري که امم ماضيه باشند که عتو ورزيدند از امر خدا و رسولان خدا و البته منحصر بآنها نيست كساني که در اينکه امت هم چنين هستند مشمول همين عذابها هستند و براي آنها هم مهيا شده بقر عَذاباً شَدِيداً عذاب جهنم اشد العذاب است که امير المؤمنين ميفرمايد در دعاء كميل:
(فكيف احتمالي لبلاء الاخرة و جليل وقوع المكاره فيها و هو بلاء تطول مدته و يدوم بقائه و لا يخفف عن أهله لانه لا يکون الا عن غضبك و انتقامك و سخطك و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض فكيف بي و انا عبدك الضعيف الذليل الحقير المسكين المستكين ... الدعاء)
و تعبير بشديد دلالت بر شدت او دارد.
فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِي الأَلبابِ بعد تعيين ميفرمايد که اولي الالباب كيانند از امير المؤمنين است فرمود:
(العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان)
عرض كردند: پس آنچه در معاويه بود چه بود!- فرمود: نكري.
من عرض ميكنم: شيطان از معاويه و صد معاويه نكري و شيطنت او بالاتر است و او است که هزار معاويهها را جهنمي ميكند و بقدر خردلي عقل ندارد زيرا كسي که جهنم را ديده و رانده درگاه الهي شده و مشمول: إِنَّ عَلَيكَ لَعنَتِي إِلي يَومِ الدِّينِ گرديده چه اندازه حماقت است که تقاضا كند که: أَنظِرنِي إِلي يَومِ يُبعَثُونَ و بگويد: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ و بگويد: لَآتِيَنَّهُم مِن بَينِ أَيدِيهِم وَ مِن خَلفِهِم
جلد 17 - صفحه 63
وَ عَن أَيمانِهِم وَ عَن شَمائِلِهِم وَ لا تَجِدُ أَكثَرَهُم شاكِرِينَ که گناهان تمام آنها را هم بگردن بگيرد و مشمول خطاب: لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم أَجمَعِينَ شود و باز توبه نكند و پشيمان نشود و دست از كارش بر ندارد، و از اينکه نمره در منافقين صدر اول اسلام داريم که چه اندازه اضلال كردند.
الَّذِينَ آمَنُوا قَد أَنزَلَ اللّهُ إِلَيكُم تخصيص بمؤمنين با اينكه پيغمبر اسلام مبعوث بر كافه جن و انس است براي اينکه است که فقط مؤمنين بهره برداري ميكنند و اما كفار باعث زيادتي خسارت آنها ميشود چنانچه ميفرمايد: وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَساراً اسراء آيه 84.
ذِكراً نوع مفسرين گفتند: مراد از ذكر قرآن مجيد است بقرينه و ننزل که قرآن را نازل فرمود و يكي از اسامي قرآن ذكر است چنانچه ميفرمايد: وَ هذا ذِكرٌ مُبارَكٌ أَنزَلناهُ انبياء آيه 51، و ميفرمايد: أَ وَ عَجِبتُم أَن جاءَكُم ذِكرٌ مِن رَبِّكُم عَلي رَجُلٍ مِنكُم اعراف آيه 61 و 67 و غير اينها لكن در اخبار اهل بيت فرمودند مراد از ذكر حضرت رسالت است و استشهاد فرمودند بآيه شريفه: فَسئَلُوا أَهلَ الذِّكرِ إِن كُنتُم لا تَعلَمُونَ نحل آيه 45، انبياء آيه 7. و فرمودند: مائيم اهل ذكر که اهل رسول اللّه هستيم.
جلد 17 - صفحه 64
اقول: شاهد بر فرمايشات در اينکه اخبار از خود اينکه آيه ميتوان استفاده كرد يكي كلمه.
رَسُولًا که بعد (ذكرا) فرموده که ذكر و رسول يكي است و ديگر كلمه.
يَتلُوا که تلاوت كننده همان ذكر و رسول است نفس قرآن تلاوت ميشود نه تلاوت ميكند.
عَلَيكُم بر شما مؤمنين زيرا كفار فرار ميكنند چنانچه ميفرمايد: وَ إِذا تُتلي عَلَيهِ آياتُنا وَلّي مُستَكبِراً كَأَن لَم يَسمَعها كَأَنَّ فِي أُذُنَيهِ وَقراً فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ لقمان آيه 6.
آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ آيات قرآني که هر كدام دليل روشن و معجزه باقيه مبين حقايق است: بَل هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ ما يَجحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الظّالِمُونَ عنكبوت آيه 49.
لِيُخرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ لام غرض است يعني نزول رسول و تلاوت او آيات بينات را براي اينکه است که اهل ايمان و اعمال صالحه را از ظلمات كفر و شرك و ضلالت و جهالت بيرون آورد بسوي نور ايمان و نور علم و نور اعمال صالحه.
اما نور ايمان ميفرمايد: يَومَ تَرَي المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ يَسعي نُورُهُم بَينَ أَيدِيهِم وَ بِأَيمانِهِم حديد آيه 12.
و اما نور علم:
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء).
اما ظلمات كفر و شرك ميفرمايد: ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِم وَ تَرَكَهُم فِي ظُلُماتٍ لا يُبصِرُونَ صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعُونَ بقره آيه 16 و 17، و ميفرمايد: اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَولِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ بقره آيه 257.
وَ مَن يُؤمِن بِاللّهِ که ايمان بجميع عقايد حقه که از جانب الهي و آيات قرآني و بيانات پيغمبر (ص) بما رسيده.
جلد 17 - صفحه 65
وَ يَعمَل صالِحاً که بواجبات شرعي عمل نمايد و از محرمات كبار پرهيز كند.
يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ مكرر تفسير شده و معني كمال وضوح دارد.
خالِدِينَ فِيها أَبَداً که يكي از ضروريات دين است مسأله خلود که منكرش كافر و مرتد ميشود.
قَد أَحسَنَ اللّهُ لَهُ رِزقاً اما در دنيا از طيبات زرق از ممر حلال و در آخرت از اطعمه بهشتي.
تنبيه: براي توضيح اينکه آيه شريفه به يك مثال قناعت ميكنيم و قبلا هم بيان شده و آن اينست که قلب انساني بمنزله بيت است که مورد توجه روح انساني است كأنه مركز و مسكن او است و عقل بمنزله آينه است که در او حقايق مشهود ميشود و علم بمنزله نوري است که قلب را روشن كرده که بتوسط او حقايق را مشاهده كنند، و لكن چند طايفه از اينکه فيض محروماند اول: جاهل که قلب او تاريك است بظلمات جهل، دوم: كور که كفر و شرك چشم و گوش و زبان را گرفته صم بكم عمي فهم لا يفقهون، سوم: نور هست چشم هست لكن روي چشم بسته شده دنيا و زخارف دنيا و حب رياست روي چشم را محكم بسته حقايق را درك نميكند، چهارم: روي آينه سياه شده بكثرت معاصي حقايق مستور گشته كسي درك حقايق ميكند که علم داشته باشد ايمان باشد آلوده بدنيا نشده باشد قلب بمعاصي سياه نشده باشد.