الحج ٦
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ بِأَنَ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ وَ أَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَ أَنَّهُ عَلَى کُلِ شَيْءٍ قَدِيرٌ |
ترجمه
الحج ٥ | آیه ٦ | الحج ٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذلِکَ»: آن. اشاره به آفرینش انسان و دیگر چیزهای بعد از آن دارد. مبتدا است و جار و مجرور خبر آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳ - ۱۶ سوره حج
- توصیف حال سه صنف از مردم: اصرار كنندگان بر باطل، متزلزلان در راه حق و مؤمنان
- مراد از اين كه درباره رهبرى پيروى از شيطان فرمود: «كُتِبَ عَلَيهِ أنَّهُ مَن تَوَلّاهُ فَإنَّهُ يُضِلُّهُ...»
- رفع شک و ترديد در بعث و نشور، با بيان چگونگى خلقت انسان و نبات
- نسبت زمين به گياه، مانند نسبت رحم به جنين است
- تفصيلى در مورد نتیجه گیری از بيان كيفيت خلقت انسان و نبات
- مقصود از «علم» و «هدایت»، در آيه: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِى اللهِ بِغَيرِ عِلمٍ وَ لَا هُدىً...»
- توصیف گروهی ديگر كه دين را براى دنيايشان مى خواهند
- وجوه گفته شده در معنای آيه: «مَن كَانَ يَظُنُّ أن لَن يَنصُرَهُ الله...»
- بحث روايتی
- چند روايت در ذيل آيه: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعبُدُ اللهَ عَلَى حَرفٍ»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6»
اين (مراحل مختلف خلقت انسان و گياه) به خاطر آن است كه خداوند حقّ است و اوست كه مردگان را زنده مىكند و بر هر چيزى تواناست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6»
ذلِكَ: آنچه مذكور شد از آفرينش انسان از اطوار مختلفه و تحويل به حالات متنوعه و هيآت متضاده و زنده كردن زمين بعد از مردنش به رويانيدن منقشه و شكوفههاى مزينه. بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ: به سبب آنست كه خداى تعالى اوست ثابت بالذات، و داراى جميع صفات كمال و به ذات حقه حقيقيه سبحانى تمامى موجودات متحقق گشته. وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى: و به جهت آنكه ذات الهى زنده مىفرمايد مردگان را، و الّا نطفه و زمين خشك شده، زنده و تازه نشدى، مگر به جهت معقول نبودن وجود متأثر بدون وجود مؤثر در آن. وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: و براى آنكه ذات سبحانى بر هر چيزى و بر همه چيزها توانا باشد از ميراندن و زنده كردن و آفريدن و غير آن از مقدورات، زيرا قدرت كبريائى از صفات ذاتيه و نسبت به تمام موجودات على السويه است. و چون مشاهده دال است بر قدرت او بر زنده كردن بعضى مردگان، پس لازم آيد البته اقتدار الهى بر زنده كردن تمامى مردگان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ «1» يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ «2» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ «3» كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ «4»
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ «5» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6» وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ «7»
ترجمه
- اى مردمان بترسيد از پروردگارتان همانا زلزله قيامت چيزى است بزرگ
روز كه مىبينيد آنرا غافل شود هر شير دهندهئى از آنچه شير دهد و مىنهد هر زن باردارى بارش را مىبينى مردم را مستان با آنكه نباشند مستان ولى عذاب خدا سخت است
و بعضى از مردم كسى است كه مجادله ميكند در خدا بدون دانش و پيروى ميكند هر شيطان سركش را
نوشته شده است بر او كه كسيكه زير فرمان او رود پس همانا او گمراه كند او را و راهنمائى نمايد او را بسوى عذاب آتش سوزان
اى مردمان اگر هستيد در شكّ از برانگيختن خدا پس همانا ما آفريديم شما را از خاك پس از منى پس از خون بسته پس از قطعه گوشتى تمام آفريده شده و ناتمام آفريده شده تا بيان كنيم براى شما و قرار ميدهيم در رحمها چيزيرا كه ميخواهيم تا مدّتى نام برده شده پس بيرون ميآوريم شما را كودكى پس تا برسيد بحدّ كمالتان و بعضى از شما كسانى هستند كه ميميرند و بعضى از شما كسانى هستند كه بر گردانده ميشوند بپستترين زندگانى تا آنكه نداند بعد
جلد 3 صفحه 587
از دانستن چيزيرا و مىبينى زمين را خشك افتاده پس چون نازل نمائيم بر آن آب را حركت كند و بالا آيد و بروياند از هر صنف نيكو منظرى
اين براى آنستكه خداوند او حقّ است و آنكه او زنده ميكند مردگانرا و آنكه او بر هر چيزى توانا است
و آنكه قيامت آينده است نيست شكّى در آن و آنكه خدا بر مىانگيزاند كسانيرا كه باشند در قبرها.
تفسير
- خداوند متعال در اواخر سوره قبل مردم را دعوت بتوحيد فرمود و در صورت اعراض بآنها وعده عذاب داد لذا در بدو اين سوره بعد از نام خداوند مهربان شروع بذكر اهوال قيامت و بيم دادن خلق فرمود از اوضاع آنروز و شدّت عذاب الهى باين تقريب كه اى مردمان دنيا بترسيد از پروردگارتان همانا زلزلهئى كه در زمين روى ميدهد كه از علائم بپا شدن قيامت است امر بزرگ هولناك طاقت فرسائى است كه بوصف در نيايد و براى ممثّل و مصوّر نمودن شمّهئى از هول آنروز و مشاهده خلق آن زلزله را كه گفتهاند اندكى پيش از طلوع آفتاب از مغرب است ناچار بايد بعضى از احوال مردم را ذكر نمود از قبيل آنكه در آنروز هر زن بچه شير دهى از طفل شير خوار خود كه مشغول مكيدن پستان او است صرف نظر نموده و بخود مشغول ميگردد بطوريكه از حال آن طفل غافل ميشود و هر زن آبستنى از ترس جنين خود را سقط ميكند و قمّى ره فرموده هر زن آبستنى كه بميرد در وقت زلزله وضع مينمايد حمل خود را روز قيامت و مشهود و مرئى ميگردند مردم بحال مستى با آنكه مست نيستند واقعا چون حركات آنها مانند آدم مست است از وحشت و با آنكه مست نيستند واقعا چون حركات آنها مانند آدم مست است از وحشت و ترس و حيرت و قمى ره فرموده از اندوه و ترس عقلهاشان زائل ميگردد و متحيّر ميشوند و تمام اين اوضاع و احوال براى مردم از مشاهده جهنّم و شدّت عذاب آن روى ميدهد و در روايتى كه راجع بشأن نزول اين آيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مجمع نقل نموده ذكر شده كه آنروز خداوند بحضرت آدم ميفرمايد سهم آتش را از فرزندانت بده او عرض ميكند از چه مقدار چه مقدار خدا ميفرمايد از هزار نفر نهصد و نود و نه نفر سهم جهنّم و يكنفر سهم بهشت است و آنكه اصحاب بعد از شنيدن اين كلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متأثر و گريان شدند و حضرت فرمود عدد شما كم است و مثل شما در ميان مردم مثل يك موى سفيد است در تن گاو سياه ولى
جلد 3 صفحه 588
بشارت ميدهم شما را و اميدوارم كه دو ثلث اهل بهشت از شما باشند چون آنها يكصد و بيست صف هستند كه هشتاد صفشان امّت منند و اصحاب خوشحال شدند و تكبير گفتند بعد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از امّت من هفتاد هزار نفر بدون حساب ببهشت ميروند و بعضى از مردم كسانى هستند كه جدال و نزاع و مخاصمه مينمايند با بزرگتر از خودشان در اوصاف الهى از روى جهالت و نادانى و متابعت ميكنند هر شيطان مجرّد براى فساد و متمرّد از فرمان الهى را چون اصل مريد بمعناى عارى است و قمّى ره فرموده مريد خبيث است و گفتهاند اين آيه نازل شده در باره نضر بن حارث كه مجادله مينمود با مسلمانان و ميگفت ملائكه دختران خدايند و قرآن افسانههاى پيشينيان است و مردم بعد از مردم مبعوث نميشوند ولى شامل او و امثال او است با آنكه مقدّر و نوشته شده براى شيطان در لوح محفوظ بسوء اختيار خودش كه كسيكه پيروى كند از او گمراه نمايد او را چون گمراه نمودن فطرى او است و راهنمائى كند او را بجهنم بآنكه وادار نمايد بكارهائيكه موجب ورود و خلود در آتش سوزان است اى مردم اگر شما شك داريد در اينكه خداوند مردگانرا روز قيامت زنده ميكند براى آنكه بعيد ميدانيد كسيكه مرد و خاك شد دو مرتبه زنده شود مگر ما شما را در ابتداى امر از خاك نيافريديم يعنى پدر و مادر شما آدم و حوّا از خاك خلق شدند و پس از آنكه آن دو وجود پيدا كردند مگر از غذاهائى كه در زمين از خاك و آب خلق ميشود نخوردند و در صلب و رحم آن دو و پدران و مادران بعدى شما آن غذاهائى كه از خاك و آب توليد شده بود مبدّل بمنى و نطفه شد و شما از آن خلق شديد پس شما بدو معنى از خاك خلق شديد يكى در بدو آفرينش و ديگر در حال كنونى كه از نطفه خلق شديد و آن از غذا و غذا از خاك پس نطفه در رحم مادر مبدّل بقطعه خونى بسته شد كه آنرا علقه گويند و شما از آن خلق شديد و پس از چندى علقه مبدّل بمضغه شد كه آن گوشتى است سرخ رنگ داراى رگهاى سبز بقدر پارهئى از گوشت كه در دهان گذارده و مضغ ميشود و در اينحال استعداد رحم براى حفظ متكوّن در آن كم و براى قبول عوارض و آفات بامر الهى زياد است وزن بايد بيشتر از تمام اوقات حمل خود را حفظ كند و الاعارضه سقط روى دهد و آن بسيار مضرّ بمزاج و مورد مخاطره است لذا خداوند
جلد 3 صفحه 589
مضغه را دو قسم فرموده يكى مخلّقه كه خلقتش بپايان ميرسد و تمام ميشود و ديگر غير مخلّقه كه خلقتش تمام نميشود و ناقص ميماند و سقط ميگردد و ذكر اين خصوصيات براى آنستكه خداوند بيان كند براى مردم اطوار و احوال مختلفه آنها را در رحم بنحو اجمال و اختصار و الا تغيّرات و تبدّلات رحمى بقدرى زياد است كه بوصف در نميآيد و دلالت بر قدرت بىپايان حقّ دارد و مستقرّ ميفرمايد خداوند در ارحام هر جنينى را بخواهد پس سقط نميشود و باقى و برقرار ميماند تا وقتى كه خداوند مقدّر فرموده كه وضع شود كه اقلّ آن ششماه و اكثرش نه ماه است يا يك سال باختلاف روايات و اقوال اگر چه مشهور نه ماه است در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مخلّقه آن ذراتى است كه در صلب آدم عليه السّلام خلق شدند و خدا از آنها پيمان گرفت كه موحّد و مطيع او باشند پس جارى فرمودشان در اصلاب آباء و ارحام امّهات و آنها بدنيا ميآيند و غير مخلّقه چيزهائى است كه در صلب آدم عليه السّلام خلق نشدند و پيش از آنكه روح زندگانى باقى در آنها دميده شود مانند نطفه كه عزل شود سقط ميگردند و نيز از آنحضرت نقل نموده كه نطفه در رحم چهل روز ميماند پس علقه ميگردد و چهل روز ميماند پس مضغه ميگردد و چهل روز ميماند و چون چهار ماه تمام شود خداوند دو ملك آفريننده ميفرستد و آندو ميپرسند پروردگارا چه باشد پسر يا دختر سعيد يا شقى و بدستور الهى عمل مينمايند و تمام مقدّرات او ثبت و ميان دو چشمش ضبط ميشود حتى پيمان ازلى ولى چون بدنيا ميآيد فراموش كرده است و چون مدّت حمل بپايان رسيد خداوند بتوسط ملك زاجر او را از رحم مادر بيرون ميآورد و چون بحدّ رشد و كمال رسيد كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده علامت آن احتلام است اگر نمرده باشد و نميرد دو مرتبه بحال اوّل در ضعف و ناتوانى و نفهمى و كم عقلى و بىدانشى بر ميگردد و محفوظاتش از بين ميرود و اگر مقدارى هم باقى بماند چيز قابل اعتنائى نيست لذا جائز است در باره او گفته شود كه نميداند بعد از دانستن چيزيرا يعنى چيز قابل اعتنائى را و گفتهاند كسيكه مداومت بقرائت قرآن داشته باشد باين حال نميرسد چون خداوند از اينحال در سوره و التّين استثنا فرموده كسانيرا كه ايمان داشته باشند و اعمال صالحه بجا آورند و مراد از آن
جلد 3 صفحه 590
قرائت قرآن است و بنظر حقير مراد كسانى هستند كه داراى عقائد حقه و اعمال صالحه باشند كه ببركت آنها در دنيا و آخرت از انكسار و مذلّت محفوظ خواهند بود و در بعضى از روايات ائمه اطهار اينحال بسنّ هفتاد و پنج و صد سالگى تحديد شده و مىبينى اى آدميزاد زمين را مرده و افتاده بائر و خشك و بىگياه و گل ولى چون باران رحمت الهى از آسمان بر آن نازل ميگردد بجنبش و حركت ميآيد و مرتفع ميشود از جاى خود و ميروياند از هر صنف گل و گياه با صفا و بهجتآورى را و تمام اين تغييرات و تحويلات و تبديلات مذكوره از بدو خلقت تاختم آن در وجود خودت و زمين اگر اندكى فكر كنى دلالت دارد بر آنكه خداوند حقّ ثابت تغيير ناپذير است و اين تغييرات از او در عالم محقّق ميشود و او قدرت دارد كه مردم مرده را دو مرتبه زنده كند چنانچه خاك مرده و نطفه مرده را زنده كرد و نسبت قدرت او بهر امرى مساوى است اگر چه اعاده مصنوع از ابتداء بآن آسانتر است ولى براى او يكسان است و نيز دلالت دارد كه روز قيامت ميآيد و شكّى در آن نيست چون تمام اين تغييرات براى آنستكه آنروز بيايد و هر كس بپاداش عمل خود برسد و خداوند وعده فرموده كه مردم را از قبورشان زنده بيرون آورد و خواهد آورد و اگر آخرت نبود دنيا فائدهئى نداشت و كيفيّت احياء موتى در سوره بقره ذيل آيه فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها و در تحت عنوان تبيين سماوى بنحو اكمل گذشت و در مجالس و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى خدا بخواهد مردگانرا زنده كند چهل روز باران ميآيد پس اجزاء متفرّقه از ابدان متّصل ميشوند و گوشتها روئيده ميگردد و مردم زنده و از قبرها بيرون ميآيند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحيِ المَوتي وَ أَنَّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ «6»
اينکه تطوّرات دليل است بر اينکه که خداوند متعال اوست حقّ و ثابت واجب- الوجود و تمام ممكنات در تغيّرات و تبدّلات هستند و محقّقا او زنده ميكند مردهها را و محقّقا او بر هر چيزي قدرت دارد.
(ذلِكَ): اشاره به ادلّه آيه متقدّمه است که ممكن آن بآن در تغيّر و تبدّل است.
جلد 13 - صفحه 269
و (بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ): اشاره به مقام واجب الوجودي است.
آنكه نمرده است و نميرد توييبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- در این آیه و آیه بعد به عنوان جمع بندی و نتیجه گیری کلی، هدف اصلی از بیان این دو دلیل را ضمن باز گویی پنج نکته تشریح میکند:
1- نخست میگوید: «آنچه (در آیات قبل از مراحل مختلف حیات در مورد انسانها و جهان گیاهان) باز گو شد برای این است که (بدانید) خداوند حق است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ).
و چون او حق است نظامی را که آفریده نیز حق است، بنا بر این نمیتواند بیهوده و بیهدف باشد. و چون این جهان بیهدف نیست و از سوی دیگر هدف اصلی را در خود آن نمییابیم یقین پیدا میکنیم که معاد و رستاخیزی در کار است.
2- این نظام حاکم بر جهان حیات به ما میگوید: «و اوست که مردگان را زنده میکند» (وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی).
همان کسی که لباس حیات بر تن خاک میپوشاند، و نطفه بیارزش را به انسان کاملی مبدل میسازد، و زمینهای مرده را جان میدهد او مردگان را حیات نوین میبخشد.
3- هدف دیگر این است که بدانید «خدا بر هر چیز تواناست» و چیزی در برابر قدرت او غیر ممکن نیست (وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
آیا کسی که میتواند خاک بیجان را تبدیل به نطفه کند و آن را در مراحل حیات پیش ببرد قادر نیست که انسان را بعد از مرگ به زندگی جدید باز گرداند؟
ج3، ص202
نکات آیه
۱ - تنها خداوند، حق و پروردگار شایسته پرستش است. (فإنّا خلقناکم ... و ترى الأرض هامدة ... ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ ) «ذلک» در این جا به دو چیز اشاره دارد: ۱- به قدرت نمایى هاى خدا در آفرینش انسان از خاک بى جان و مراحل رشد او در رحم و خارج از آن (فإنّا خلقناکم من تراب...) ۲- به جلوه هاى قدرت خدا در رویش و رشد انواع گیاهان در زمین (و ترى الأرض هامدة...). «باء» در «بأنّ الله» سببیه است. «ال» در «الحق» جنسیه و مفید حصر مى باشد و روى سخن با مردمى است که گرفتار پندارهاى شرک آمیز بودند و گمان مى کردند که غیر از خدا، خدایان دیگرى نیز در سرنوشت آنها تأثیر مى گذارند.
۲ - آفرینش انسان از خاک، رشد مرحله به مرحله او در رحم، صعود تدریجى از طفولیت (مرحله ضعف جسمى و عقلى) به اوج جوانى و نزول تدریجى از اوج توانایى (جوانى) به حضیض ناتوانى (کهولت و پیرى)، جلوه هاى ربوبیت خدا و یگانگى او (فإنّا خلقناکم من تراب ...لکیلا یعلم من بعد علم شیئًا ... ذلک بأنّ اللّه هو الحقّ)
۳ - توانایى خدا بر احیاى همه مردگان (و أنّه یحى الموتى) «موتى» جمع «میّت» است و جمع محلاّ به «ال» مفید عموم مى باشد. بنابراین «الموتى»;یعنى، همه مردگان.
۴ - آفرینش انسان و انواع گیاهان از بستر خاک مرده و بى جان، نمایشى است از قدرتمندى و توانایى خداوند بر احیاى همه مردگان در روز رستاخیز. (فإنا خلقناکم من تراب... و ترى الأرض هامدة... و أنّه یحى الموتى) جمله «و أنّه یحیى...» عطف بر «أنّ الله هو الحقّ» و به تقدیر «و ذلک بأنّ اللّه یحیى الموتى » مى باشد; یعنى، آن قدرت نمایى ها بدان سبب است که خداوند مى تواند مردگان را زنده کند.
۵ - خدا، داراى قدرت بى کران و نامحدود و توانا بر انجام هر کارى (و أنّه على کلّ شىء قدیر)
۶ - آفرینش انسان و رویاندن انواع گیاهان از بستر خاک مرده و بى جان، نمودى از قدرت بى کران و نامحدود خداوند (و أنّه على کلّ شىء قدیر)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: قدیر ۵
- انسان: پیرى انسان ۲; جوانى انسان ۲; عنصر خلقت انسان ۴، ۶; کودکى انسان ۲; مراحل خلقت انسان ۲
- پیرى: ضعف در پیرى ۲
- توحید: توحید ربوبى ۱; توحید عبادى ۱; دلایل توحید افعالى ۴; دلایل توحید ربوبى ۲
- جوانى: قدرت در جوانى ۲
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱
- خدا: اختصاصات خدا ۱; حقانیت خدا ۱; قدرت خدا ۳; نشانه ها ربوبیت خدا ۲; نشانه هاى قدرت خدا ۴، ۶; وسعت قدرت خدا ۵; ویژگیهاى قدرت خدا ۵
- خلقت: خلقت از خاک ۲، ۴، ۶
- عمر: دورانهاى عمر ۲
- گیاهان: عنصر خلقت گیاهان ۴، ۶
- مردگان: احیاى اخروى مردگان ۳; دلایل احیاى اخروى مردگان ۴
- معاد: دلایل معاد ۴
منابع