الحاقة ٥٢
کپی متن آیه |
---|
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِيمِ |
ترجمه
الحاقة ٥١ | آیه ٥٢ | الحاقة ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَسَبِّحْ»: (نگا: آلعمران / ، حجر / ، طه / . «بِاسْمِ»: به وسیله نام. با بردن نام.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَ إِنْ کَانَ... (۱) يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا... (۰) وَ يَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ... (۱) يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لاَ... (۰) وَ نَرَاهُ قَرِيباً (۰) يَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ (۱) وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ (۰) وَ لاَ يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً (۰) وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ «44» لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ «45» ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ «46» فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ «47» وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ «48» وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ «49» وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ «50» وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ «51» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «52»
و اگر پيامبر بعضى گفتارهاى ساختگى را به ما نسبت دهد، قطعاً او را با قدرت (و به قهر) مىگرفتيم. سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم. و هيچ يك از شما نمىتوانست سپر او شود. همانا اين قرآن براى اهل تقوا وسيله تذكّر است. و ما مىدانيم كه بعضى از شما تكذيب كننده قرآنيد. و بى شك (اين تكذيب در قيامت) بر كافران حسرتى خواهد بود. و همانا آن، حق و يقينى است. پس با نام پروردگار بزرگت به تسبيح پرداز.
نکته ها
«تَقَوَّلَ» يعنى نسبت دادن سخن به كسى كه آن را نگفته است.
«وتين» رگى است كه خون را به قلب مىرساند و اگر بريده شود انسان مىميرد.
قرآن، در دنيا و آخرت مايه حسرت كفّار است. در دنيا حسرت مىخورند كه چرا مانند آنرا نمىتوانند بياورند و در آخرت حسرت مىخورند كه چرا به آن ايمان نياوردند.
گرفتن با «يمين» كنايه از قدرت است، چون قدرت دست راست بيشتر است.
خداوند با هيچ كس رودربايستى ندارد، جائى كه خداوند با پيامبرش اين گونه سخن مىگويد، ديگران بايد حساب كار خود را بكنند.
قرآن داراى ويژگىهايى است، از جمله: «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»، «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»، «لَحَقُّ الْيَقِينِ»
پيامبر، هرگز چيزى را به خداوند نسبت نداده است، زيرا كلمه «لَوْ» در موردى به كار مىرود كه كار نشدنى باشد.
جلد 10 - صفحه 207
در آيات قبل خداوند از پيامبرش بهترين دفاع را كرد ولى در عين حال در اين آيه تهديد هم مىكند كه اگر سخنى به ناحق به خدا نسبت دهد، شاه رگ او با قدرت قطع شود.
پیام ها
1- خداوند، حافظ وحى است و احدى قدرت كم يا زياد كردن آن را ندارد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ»
2- شخص پيامبر، همچون ديگران بايد حريم وحى را حفظ كند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»
3- همه انسانها حتّى پيامبر، در برابر قوانين الهى يكسانند. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ
4- قرآن، نه تنها گفتار شاعر و كاهن نيست، بلكه گفتار پيامبر نيز نيست. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...
5- در قانون و كلام خداوند، تساهل و تسامح ممنوع است. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...
6- قاطعانه برخورد كردن، ديگران را از طمع در تصرف باز مىدارد. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»
7- قرآن، از مصونيّت كامل برخوردار است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»
8- دفاع از حق، مهمتر از شخص است. براى مصونيّت وحى، حتّى جان بهترين افراد را مىگيريم. لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ...
9- براى حفظ حدود و حريم قرآن، قاطعانه بايد سخن گفت. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»
10- گناهان بزرگ، كيفر بزرگ دارد. لَأَخَذْنا مِنْهُ ... ثُمَّ لَقَطَعْنا ...
11- هر چيز كه ارزش بيشترى دارد بايد حراست از آن شديدتر باشد. تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ ... لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ... لَقَطَعْنا ...
12- قهر خداوند نسبت به كسانى كه حريم وحى را بشكنند، نابودى است.
«لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ»
13- هيچ كس، قدرت هيچ گونه مقاومتى در برابر قهر الهى ندارد. «فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ»
جلد 10 - صفحه 208
14- تأثير قرآن روى متقين جدى و قطعى است. «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»
15- شرط پند پذيرى، روحيه تقواست. «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»
16- در برابر متّقين، مكذّبين هستند. لِلْمُتَّقِينَ ... مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ
17- مبلّغ نبايد توقّع داشته باشد كه همه مردم تسليم او باشند. «مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»
18- مكذّبين بدانند كه زير نظر خدا هستند. «لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»
19- در برابر موضعگيرىهاى مكذّبين، در پناه ياد خدا به راه خود ادامه بده.
«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»
20- تسبيح خداوند در راستاى تربيت انسان است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 210
سوره معارج
اين سوره، چهل و چهار آيه دارد و از سورههاى مكّى است، گرچه آيات اوليه آن در مدينه نازل شده است.
نام سوره، برگرفته از آيه سوم است و به معناى محل عروج فرشتگان در آسمانها مىباشد.
همانند ديگر سورههاى مكّى، محور آيات اين سوره، پيرامون معاد و انذار مشركان و مخالفان است. حالات كافران در قيامت و صفات و ويژگىهاى بهشتيان و دوزخيان، بخش ديگرى از آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
البتّه آيات اوليه سوره درباره نزول عذاب در دنياست كه يكى از منكران ولايت حضرت على عليه السلام گرفتار آن شد و به هلاكت رسيد و تفصيل ماجرا در ذيل آيه اول آمده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (52)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ: پس تسبيح كن و تنزيه نما به نام، رَبِّكَ الْعَظِيمِ: پروردگار خود كه بزرگ است، يعنى تنزيه نما ذات يگانه او را از صفات نقايص و آنچه سزاوار ربوبيت نيست، و او را ثنا و ستايش كن به شكرانه آنچه به طريق وحى به تو نازل فرمايد از قرآن و غير آن.
از حضرت على بن الحسين عليهما السّلام منقول است كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه بگويد سبحان اللّه العظيم و بحمده، بدون تعجب، بلكه تحميد و تسبيح و تنزيه او سبحانه و تعالى كند، صد هزار حسنه براى او بنويسند و سه هزار سيّئه از او محو نمايد و سه هزار درجه براى او بلند فرمايد. جلّت عظمته و كثر نعماؤه.
جلد 13 - صفحه 304
ج13، ص305
سوره هفتادم (المعارج)
سورة المعارج: اين سوره مباركه مكّى است الا آيه وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، كه در مدينه نازل شده.
عدد آيات: چهل و سه نزد شامى، و چهل و چهار نزد غير.
عدد كلمات: دويست و شانزده.
عدد حروف: هشتصد و شصت و يك.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- از حضرت صادق عليه السّلام: بسيار تلاوت كنيد سئل سائل را، بدرستى كه هر كه بسيار قرائت كند آن را، سؤال نفرمايد روز قيامت از گناه عمل او، و ساكن فرمايد او را در بهشت با حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. «1» (به شرط تقوى و عمل).
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (38) وَ ما لا تُبْصِرُونَ (39) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (40) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ (41) وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (42)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (43) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (44) لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ (46) فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ (47)
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48) وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (49) وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ (50) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (51) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (52)
جلد 5 صفحه 265
ترجمه
پس نه چنان است سوگند بآنچه مىبينيد
و آنچه نمىبينيد
همانا آن هر آينه گفتار فرستادهايست بزرگوار
و نيست آن سخن شاعرى كم است ايمان شما
و نه سخن غيبگوئى كم است تذكّر شما
قرآنى است نازل شده از جانب پروردگار جهانيان
و اگر بدروغ نسبت دهد بما برخى از سخنان را
هر آينه مؤاخذه كنيم از او بقوّت خود
پس هر آينه ميبريم از او رگ دل را
پس نميباشند از شما هيچ كسانى از او منع كنندگان
و همانا آن هر آينه پندى است براى پرهيزكاران
و همانا ما ميدانيم بدرستيكه بعضى از شما تكذيب كنندگانند
و همانا آن موجب حسرت است براى ناگرويدگان
و همانا آن راست درست يقينى است
پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است.
تفسير
كلمه لا يا زائده است براى تأكيد قسم يا براى نفى عقائد كفّار است كه ميگفتند قرآن شعر و افسانه است و در هر حال خداوند قسم ياد فرموده بآنچه مىبينند مردم از اجزاء عالم شهود و آنچه نمىبينند از عالم غيب چون همه بجاى خود خوب و آيات الهيّه ميباشند كه قرآن سخن پيام آورى است از طرف خداوند كه داراى كرامت و بزرگوارى است خواه پيغمبر اكرم باشد خواه جبرئيل امين و اوّل اظهر است و لذا فرموده آن سخن شاعر نيست كه مبناى درستى نداشته باشد چنانچه شما گمان كرديد و سخن فالگير و غيبگوى بىاساس نيست چنانچه شما تصوّر نموديد و اين براى آنستكه ايمان شما بامور حقّه كم است لذا با آنكه واضح است كه قرآن شعر نيست ايمان بآن نياورديد و نيز براى آنستكه تذكّر و تدبّر و تفكّر شما در امور كم است و لذا با آنكه بتأمّل و نظر معلوم ميشود اخبار غيبيّه قرآن از قبيل كهانت و غيبگوئى نيست متذكّر نشديد و كلمه ما در قليلا ما محتمل است مصدريّه باشد و محتمل است زائده باشد و قليلا صفت ايمانا يا تذكّرا كه محذوف
جلد 5 صفحه 266
شده است ميباشد و براى آنكه تصوّر نشود كه قرآن سخن پيغمبر است كه از پيش خود گفته فرموده آن منزل از پروردگار جهانيان است بتوسط جبرئيل امين و اگر پيغمبر از پيش خود سخنى در آورد و نسبت بما دهد ما دست راست او را ميگيريم و رگ قلبش را قطع ميكنيم چون گفتهاند معمول سلاطين اگر ميخواستند كسى را بذلّت بكشند اين بوده و بنابراين باء در باليمين زائده است ولى ظاهرا مراد از اخذ مؤاخذه و انتقام باشد و مراد از يمين قوّت و قدرت چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه مراد انتقام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بقوّت الهى است و بعد از آنكه خداوند بخواهد اين معامله را با پيغمبر خود بنمايد احدى از بندگان نميتوانند جلوگيرى از آن نمايند و عذاب خدا و انتقام او را از آنحضرت دفع كنند و قرآن موجب تذكّر و پند و عبرت است براى اهل تقوى و پرهيزكارى چون آنها از آن بهرهمند ميشوند نه غير آنان كه تدبّر و تفكّر در آيات آن نمينمايند و خدا ميداند كه بعضى از مردم تكذيب ميكنند كه قرآن كلام خدا باشد و بعضى تصديق مينمايند آنرا و آنها كمند لذا حكم بكمى ايمان و تذكّر آنان قبلا فرموده بود ولى مفسّرين گفتهاند مراد از قلّت تذكّر و ايمان در آن دو آيه نفى آن دو است يعنى ايمان و تذكّر نداريد و ظاهرا بملاحظه آنستكه مخاطبين را منحصر بكفّار دانستهاند با آنكه خداوند در اين آيه بعموم آن تصريح فرموده و به بيانيكه در ذيل آن دو آيه بدوا گذشت و بتقريب اخير محلّى براى ارتكاب اين خلاف ظاهر باقى نميماند و همانا قرآن موجب حسرت و ندامت است براى كفّار در روز قيامت كه چرا ايمان بآن نياوردند و از ثواب آن محروم ماندند و آن سخن راست و درستى است كه متيقّن و بىشبهه و شكّ است نزد اهل حق و حقيقت پس پيغمبر اكرم بايد تنزيه و تقديس نمايد پروردگار خود را از آنكه راضى باشد كه كسى سخنى را بدروغ نسبت باو دهد براى شكرگزارى از آنكه قرآن حقّ و متيقّن را باو وحى فرموده و در بعضى از روايات تنزيل من ربّ العالمين و انّه لتذكرة للمتّقين و انّه لحقّ اليقين با ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و انّه لحسرة على الكافرين با خود آنحضرت و انّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين با اعداء او تطبيق شده و فرمودهاند و لو تقوّل علينا بعض الأقاويل تا آخر
جلد 5 صفحه 267
در ردّ كسانى است كه ميگفتند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را از پيش خود بخلافت نصب نموده و اللّه اعلم ببواطن آياته. در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سوره الحاقه را زياد بخوانيد چون خواندن آن در نمازهاى واجب و مستحبّ از ايمان بخدا و رسول است و موجب آنستكه دين خواننده از او گرفته نشود تا خدا را ملاقات نمايد و در ثواب الاعمال از امام صادق (ع) اينمعنى نقل شده علاوه بر آنكه اين براى آنستكه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و معاويه عليه الهاويه نازل شده و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 268
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّكَ العَظِيمِ (52)
پس تسبيح كن بنام پروردگارت که در اعلا درجات عظمت است.
فَسَبِّح بمعني اعم شامل عبادات ميشود.
بِاسمِ رَبِّكَ اسماء الهيه بسيار است اسماء افعال مثل خالق رازق محيي مميت رحيم غفور ودود رحمن عطوف رؤوف و غير اينها، و اسماء صفات عليم قدير خبير بصير سميع حكيم مريد مدرك و غير اينها، و اسماء ذات اللّه حق هو که اللّه اسم ذات مستجمع جميع صفات كمال و جلال و جمال، حق بمعني ثبوت مقام واجب- الوجودي، هو اشاره بمقام غيب الغيوبي که تمام اينها عظيم علي كبير است.
هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة الحاقه و يتلوها سورة المعارج، و الحمد للّه و الصلاة علي النبي و آله، و انا العبد الذليل السيد عبد الحسين الطيب.
سورة المعارج
بسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد لوليه و الصلاة علي رسوله و آله و اللعن علي اعدائه
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- و سر انجام در آخرین آیه میفرماید: «حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی»! و او را از هر گونه عیب و نقص منزّه بشمار (فسبح باسم ربک العظیم).
قابل توجه این که مضمون این آیه و آیه قبل با مختصر تفاوتی در آخر سوره واقعه نیز آمده است، با این تفاوت که در اینجا سخن از قرآن مجید است و توصیف آن به «حق الیقین» اما در پایان سوره «واقعه» سخن از گروههای مختلف نیکوکاران و بدکاران در قیامت است.
«پایان سوره حاقّه»
ج5، ص273
سوره معارج [70]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 44 آیه است
محتوای سوره:]
معروف در میان مفسران این است که سوره «معارج» از سورههای مکّی است. ولی بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده و دلیل بر آن روایات زیادی است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد.
به هر حال این سوره دارای چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سریع کسی سخن میگوید که بعضی از گفتههای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را انکار کرد، و گفت: اگر این سخن حق است عذابی بر من نازل شود و نازل شد. (آیه 1 تا 3) در بخش دوم بسیاری از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است. (آیات 4 تا 18) بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهائی از صفات انسانهای نیک و بد است که او را بهشتی یا دوزخی میکند. (آیات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائی است نسبت به مشرکان و منکران، و بار دیگر به مسأله رستاخیز بر میگردد و سوره را پایان میدهد.
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «کسی که سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب کسانی را به او میدهد که امانات و عهد و پیمان خود را حفظ میکنند و کسانی که مواظب و مراقب نمازهای خویشند».
ج5، ص274
بدیهی است آنچه انسان را مشمول این همه ثواب عظیم میکند تلاوتی است که با عقیده و ایمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه این که سوره را بخواند و هیچ انعکاسی در روح و فکر و عملش نداشته باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نکات آیه
۱ - ساحت خداوند، منزّه و مبرّا از هر عیب و نقص (فسبّح باسم ربّک) «تسبیح»، به معناى تنزیه کردن از هر نقص و عیب است.
۲ - خداوند، پروردگارى است بزرگ و بلندمرتبه. (باسم ربّک العظیم) «العظیم» مى تواند صفت براى «ربّ» و یا صفت براى «اسم» باشد. برداشت یاد شده بر پایه احتمال نخست است.
۳ - نام خداوند، بزرگ و ارجمند است. (باسم ربّک العظیم)
۴ - پیامبر(ص)، موظّف به تسبیح خدا و اعلام مبرّا بودن او از هر عیب و نقص (فسبّح)
۵ - ذکر «سبحان اللّه»، از بهترین ذکرها است. (فسبّح) «سبّح»; یعنى، بگو «سبحان اللّه». توصیه به این ذکر از میان دیگر ذکرها; مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۶ - پیامبر اسلام(ص)، مورد عنایت و لطف ویژه خداوند (فسبّح باسم ربّک) اضافه «ربّ» به ضمیر «ک»، اضافه تشریفى و بیانگر مطلب یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- تسبیح: تسبیح خدا ۴
- خدا: تنزیه خدا ۱، ۴; خدا و عیب ۱، ۴; خدا و نقص ۱، ۴; عظمت خدا ۲; عظمت نام خدا ۳; علو خدا ۲
- ذکر: بهترین ذکر ۵; ذکر سبحان الله ۵
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۶
- محمد(ص): تسبیح محمد(ص) ۴; فضایل محمد(ص) ۶; مسؤولیت محمد(ص) ۴
منابع