التوبة ٤٧
کپی متن آیه |
---|
لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ |
ترجمه
التوبة ٤٦ | آیه ٤٧ | التوبة ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَبَالاً»: شر و فساد (نگا: آلعمران / . «أَوْضَعُوا»: سرعت میگرفتند. با شتاب راه میافتادند. «خِلالَ»: جمع خَلَل؛ میان، بین. «فِتْنَة»: تفرقه و اختلاف. از دین برگرداندن. «سَمَّاعُونَ»: شنوندگان. فرمانبرداران. جاسوسان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ... (۱) بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا... (۰) وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ... (۲) وَ إِذاً لَآتَيْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا... (۰) وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً (۰)
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۳۸، سوره توبه
- ملامت و سرزنش مؤ منين به جهت تثاقل و سستى نمودنشان به هنگام جنگ به اينكه مگر به حيات ناچيز دنيا قانع شده اند؟
- اگر شما پيامبر (ص ) را يارى نكنيد، بدانيد كه خداوند وقتى كه مشركين او را بيرون كردند با انزال سكينه و جنود غيبى او را يارى نمود
- چند دليل بر اينكه ضمير (( عليه )) در جمله : (( فانزل الله سكينة عليه )) به رسول (ص ) برمى گردد نه به صاحب (ابوبكر)
- استدلال بعضى به جمله فوق براينكه سكينت بر ابوبكر نازل شده ، و چند اشكال بر آن استدلال
- مراد از (( كلمة الذين كفروا )) و (( كلمة الله )) در آيه شريفه
- در راه جهاد عذر و بهانه نياوريد و به هر وسيله ممكن(امول و انفس ) جهاد كنيد
- بيان اينكه عتاب در آيه : (( عفا الله عنك لم اذنت لهم )) عتاب جدى نيست بلكه مفيد غرض ديگرى است
- استدلال به آيه فوق بر صدور گناه از رسولخدا (ص ) مردود است
- خلاصه گفتار صاحب المنار در ذيل آيه فوق كه در آن عفو خدا از رسول خدا (ص ) را مربوط به ترك اولى نمودن آن حضرت دانسته است
- جواب به صاحب المنار و بيان اينكه عملرسول خدا (ص ) اولى و اصلح بوده است نه ترك اولى مفسده حضور منافقين در ميانصفوف مؤ منين مجاهد
- يكى از علائم و نشانه هاى نفاق
- مفسده حضور منافقين در ميان صفوف مؤ منين مجاهد
- رواياتى در مورد كيفيت هجرت پيامبر (ص ) از مكه به مدينه و داستان غار و...
- نقد و بررسى استدلال به آيه غار بر فضيلت ابوبكر
- نقد و رد رواياتى كه مى گويند سكينت بر ابوبكر نازل شد
- آماده شدن مسلمين براى جنگ با روميان و خطبه پيامبر (ص ) براى آنان قبل از حركت به سوى تبوك
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( عفا الله عنك لم اذنت لهم ... ))
- داستان چند تن از مؤ منينى كه با تاءخير به لشگريان عازم تبوك پيوستند يا آنكه تخلف كردند و سپس توبه نمودند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «47»
اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بيرون آمده بودند، جز فساد، (ترديد و اضطراب، چيزى) بر شما نمىافزودند و به سرعت در ميان شما رخنه مىكردند تا فتنه پديد آورند ودر ميان شما كسانى (تأثيرپذيرند كه) به سخنان آنان گوش و دل مىسپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.
نکته ها
«خَبال» بهمعناى اضطراب وترديد است. «خَبَل»، يعنى جنون و «خَبْل»، يعنى فساد.
«اوضعوا»، از «ايضاع»، به معناى سرعت در حركت و نفوذاست.
«فِتْنَةٌ»، در اينجا به معناى تفرقه و گمراهى است.
«سَمّاع»، به معناى جاسوسى است كه طبق منافع دشمن، سخنچينى كند.
پیام ها
1- نيروهاى سپاه اسلام بايد برگزيده و خالص باشند، تعداد نفرات و كميّت،
جلد 3 - صفحه 432
ملاك نيست. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا
2- خداوند به مؤمنان دلدارى مىدهد كه به خاطر تخلّف گروهى از منافقان از جبهه، نگران نباشند. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا
3- حضور منافقان در جبههها، عامل تضعيف روحيّه و تفرقه و ترديد است.
«لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ»
4- تحرّكات منافقان، بسيار سريع است. «لَأَوْضَعُوا»
5- همهى مسلمانان، خطر منافقان را درك نمىكنند و بعضى سادهلوحانِ زودباور، تحت تأثير قرار مىگيرند. «سَمَّاعُونَ لَهُمْ»
6- منافق، ظالم است وخداوند به آنها هشدار داده است. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (47)
بعد از آن اخبار فرمايد از حال منافقان:
لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا: در اين آيه بيان فرمايد انواع مفاسد حاصله از خروج آنها را. اول اينكه: اگر خارج شوند اين منافقان با شما به جهاد، زياد نكنند به خروج خود مگر شر و فساد را يا غدر و مكر را. ابن عباس گويد: مىترسانند شما را از ملاقات دشمن به تهويل امر بر شما. نوع دوم از مفاسد ناشيه: وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ: و هر آينه سرعت كنند دخول در جمعيت شما را به نميمه و افساد بين شما براى تفريق مسلمانان. يا مىرانند شتران را بين شما و تخلل نمايند راكب ميان دو نفر، و گويد آنچه نامناسب است. يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ: طلب نمايند براى شما فتنه و محنت را به اختلاف كلمه و تفرقه.
ج5، ص 110
تنبيه- معتزله بيان نموده كه: خداى تعالى بيان فرمود در آيه اولى كراهت انبعاث ايشان را در اين آيه. علت كراهت را فرمايد به اينكه: خروج آنها مشتمل است بر خيال و شر و فتنه و فساد، و اين دال است بر آنكه حق تعالى كراهت دارد و نخواسته شر و فساد را مطلقا، و راضى نباشد مگر به خير و اراده ازليه تعلق نگرفته مگر به طاعت؛ و به سبب سوء اختيار عبد، شر و فساد و معصيت را اراده سبحانى تعلق يابد بالاكراه، و اماميه رضوان اللّه عليهم نيز بر اين قولاند.
وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ: و در شما جاسوسان هستند براى منافقين كه نقل مىكنند به ايشان آنچه از شما مىشنوند. يا در ميان شما كسانيند كه مىشنوند كلام منافقان را و قبول مىنمايند قول آنها را، پس وقتى القا شود به اين اشخاص انواع كلمات موجبه ضعف، قبول كنند و سست شوند به سبب آن از قيام به امر جهاد. اين صفت سوم آنها است، حاصل آنكه: در ميان شما مؤمنين، نمّام و سخنچين و طرفداران منافقين است كه به سبب قرب عهد به اسلام، قولشان مؤثر باشد در مؤمنين. به عبارت اخرى، منافقان دو دستهاند: يك دسته اقتصار بر نفاق و ديگر سعايت نكنند، لكن فرقه دوم علاوه بر نفاق سعايت نمايند به فساد بواسطه القاء شبهات و اراجيف بين مؤمنين. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ: و خداى تعالى دانا است به اين جماعت منافقين كه ظلم كردند به نفوس خود به سبب كفر و نفاق و ظلم به غير نمودند به جهت القاء آنان در آفات و مخالفات و شبهات.
ايقاظ- يكى از صفات رذيله فاسده مفسده جامعه بشريت و خرق انتظام مدنيت، نمامى و سخنچينى است كه باعث تفرقه جماعات و هتك نواميس و شرافات و سبب اتلاف جان و مال و برانداختن خاندان گردد. و شخص نمام، بدترين مردم است. چنانچه در كافى شريف بسند صحيح از عبد اللّه بن سنان از حضرت صادق عليه السّلام قال رسول اللّه الا انبّئكم بشراركم قالوا بلى يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: المشّاؤن بالنّميمة و المفرّقون بين الاحبّة الباغون للبراء المعايب.
فرمود پيغمبر محترم: آگاه باشيد، آيا خبر دهم شما را به شريرترين شماها؟
عرض كردند: بلى يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. فرمود: كسانى كه راه رونده
ج5، ص 111
هستند به نمامى، تفرقه كننده بين دوستان به سخنچينى، و طلب كنند ثبوت عيب را بر اشخاصى كه عارى و برى باشند از آن عيب به جهت آنكه ايشان را از چشم مردم بيندازند. اين جماعت بدترين مردمند.
ايضا به سند صحيح از حضرت باقر عليه السّلام فرمود: بهشت حرام است بر قتاتين، كسانى كه مشى نمايند به نمامى و سخن چينى.
ايضاح- حقيقت نمامى عبارت است از افشاء سرّ و هتك ستر آنچه صاحبش كراهت دارد كشف آن را، خواه منقول عنه كاره باشد يا منقول اليه يا شخص ثالثى، و خواه كشف به قول باشد يا فعل يا كتابت يا رمز يا اشاره، و خواه منقول از اعمال باشد يا اقوال، و خواه عيب و نقص باشد يا نه؛ پس شخص مؤمن از احوال مردم آنچه مىبيند سزاوار آنكه ساكت از آن شود، مگر آنكه نقل آن فايدهاى براى مسلمان يا دفع معصيتى شود مثل شهادت به مال غير براى احراز حق مشهود عليه. و سبب نمامى يا اراده سوء به محكى عنه، يا اظهار حب است نسبت به محكى له، يا تفرح به حديث، يا خوض در فضول و غيره، تمام مذموم و ممنوع است شرعا، چه بسا بواسطه يك كلمه، خاندانها بر باد رود.
عبرت- علامه مجلسى (قدس اللّه سره) نقل نموده: شخصى خواست غلامى خريدارى كند. فروشنده گفت: اين غلام عيبى ندارد الا آنكه نمام است.
خريدار اهميت نداده، گفت: راضى هستم. او را خريد، مدتى برآمد، روزى غلام به زوجه مولا گفت: آقا هم بسترى اختيار نموده، براى رفع آن چند موئى از قفاى او تراشيده و به من ده تا سحرى كنم و شرّ او را بر طرف نمايم. نزد آقا آمد و گفت: خانم يارى پيدا نموده و اراده قتل تو دارد، خود را به خواب زده تا مطلب نمودار شود. چون چنين كرد، زن به تصور آنكه شوهر خواب است تيغ را برداشته به جانب او آمد. فورا شوهر از جا جسته او را كشت. قوم زن خبردار، و بر سر مرد ريخته او را كشتند. پس قتال بين دو طايفه واقع، و امر طولانى شد به نتيجه يك نميمه.
گذشته از شرع، عقل نيز نمامى را مذموم داند، بلكه حفظ نوعپرستى و شفقت، بنى آدمى راضى بدين گونه نخواهد شد، در اين صورت چگونه در بعضى
ج5، ص 112
اعصار جماعتى كثير شغل خود را در جامعه نمامى قرار داده اعاشه بدان نموده، عمر خود را در آن بسر برند، آيا به قيامت و حشر و نشر و جزاى اعمال معتقد نيستند، يا غافلند از سخط و غضب خداوند قهار.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ (46) لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (47) لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ (48)
جلد 2 صفحه 587
ترجمه
و اگر خواسته بودند بيرون آمدن را هر آينه آماده ميكردند براى آن ساز و برگى را ولى ناخوش داشت خدا برانگيزاندنشان را پس بازداشت آنها را و گفته شد بنشينيد با نشستگان
و اگر بيرون آمده بودند در ميان شما زياد نمىنمودند بر شما مگر فساد را و هر آينه شتافته بودند ميان شما كه بجويند براى شما آشوب را و در ميان شما شنوندگانند مر ايشانرا و خدا دانا است بستمكاران
بتحقيق جستند آشوب را از پيش و برگرداندند براى تو كارها را تا آنكه آمد آنچه حق بود و آشكار شد امر خدا با آنكه آنها بودند كراهت دارندگان.
تفسير
خداوند پيغمبر خود را از حال منافقين و شكّاكين مذكوره در آيات سابقه مطلّع فرمود باين تقريب كه آنها عازم جهاد نبودند و اينكه متعذر ميشدند بعدم استطاعت و نداشتن زاد و توشه و اسلحه جنگ و امثال اينها بىوجه بود چون كسيكه عازم سفرى باشد قبل از وقت تهيّه آنرا مىبيند و خداوند هم نمىخواست آنها با مسلمانان حقيقى باشند و حركت كنند چون از باطن آنها آگاه بود كه اگر حركت كنند بچه قصد خواهد بود لذا توفيق جهاد بآنها نداد و رعب و كسالت را بر آنان مسلّط و خذلان خود را نصيب آنها كرد و پيغمبر اكرم را مجاز در اذن فرمود و آنحضرت رخصت قعود بآنها داد كه مانند زنان و كودكان در خانه بنشينند و از فوائد دنيوى و اخروى جهاد محروم باشند چون اگر آنها در بين مسلمانان بودند و با ايشان حركت ميكردند ثمرى براى مسلمانان نداشت جز فتنه و فساد و اختلال و از وجود آنها چيزى بر شوكت اسلام افزوده نميشد و يكى از ضررهاى وجودشان اين بود كه سعى مينمودند در ميان مسلمانان ايجاد اختلاف و فتنه و آشوب و رعب و خوف نمايند و ايشانرا از يكديگر بد گمان كنند و در ميان مسلمانان هم اشخاصى بودند كه با آنها روابط رفاقتى يا قرابتى داشتند ناچار اسرار مسلمانان را براى آنها كشف و نقل مينمودند يا آنكه در ميان مسلمانان اشخاص ساده لوح و زود باورى بودند كه سخنان آنها را قبول مينمودند و بر هر تقدير مراد اشخاص ضعيف الايمان و- ضعيف العقلند كه در جمعيّتها نوعا وجود دارند و خداوند از باطن آن قوم ستمكار بر خود و بر غير آگاه است و پيغمبر خود و مسلمانان را آگاه ميفرمايد كه از تخلّف آنها ملول نباشند و اين منافقين تازه باين خيالها نيفتاده بودند بكرّات و مرّات در جنگها عقبنشينى و فرار نمودند و اسباب شكست و تزلزل مسلمانان شدند و دائم مشغول فتنه
جلد 2 صفحه 588
و فساد و نمّامى بودند و بانواع حيل و مكائد تشبّث مينمودند كه اسلام را از بين ببرند و پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) را بكشند و خداوند تمام تدابير و مكرهاى آنها را باطل فرمود تا دين اسلام منتشر شد و وعده نصرت حق بانجاز رسيد و اوامر الهيّه مجرى و غالب و آشكار گرديد و دماغ آنها بخاك ماليده شد و در اين آيات دلالت واضحه است كه اذن پيغمبر (ص) داراى مصلحت تامّه بوده و بر طبق نظريّه حقير ترك اولى هم نبوده چنانچه بيان شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَو خَرَجُوا فِيكُم ما زادُوكُم إِلاّ خَبالاً وَ لَأَوضَعُوا خِلالَكُم يَبغُونَكُمُ الفِتنَةَ وَ فِيكُم سَمّاعُونَ لَهُم وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ (47)
و اينکه منافقين اگر خارج شده بودند در شما مؤمنين براي جهاد زياد نميكردند بر شما مگر فساد را و هر آينه ميگذاردند در ميانه شما يعني افساد ميكردند و طلب ميكردند براي شما فتنه و فساد را و در ميان شما كساني بودند که گفتههاي آنها را منتشر ميكردند در اطراف شما و گفتههاي شما را براي دشمنان شما و خداوند عالم بظلم كنندگان است.
اينکه آيه شريفه بيان علت اينست که در آيه قبل اشاره فرموده که علت اينكه خداوند است اينها با شما خارج شوند اينکه امور است که لَو خَرَجُوا فِيكُم اگر با شما خارج شده بودند ما زادُوكُم إِلّا خَبالًا و خبال تفسير شده بشرّ و فساد و غدر و مكر و عجز و جبن و جامع همه اينها بجز ضرر بر شما نبود يا شما را ميترساندند از مشركين و كفار يا وسائل غلبه آنها را بر شما ايجاد ميكردند يا با شما مكر و خدعه مينمودند يا ايجاد شرّ و فساد ميكردند بهر طريقي بود بودن آنها براي شما ضرر و مفسده داشت.
وَ لَأَوضَعُوا خِلالَكُم هر آينه ميافتند ميان شماها كنايه از اينكه بين
جلد 8 - صفحه 233
شما تفرقه مياندازند و شما را با هم بدبين ميكنند که يك دسته از شما را فريب ميدهند و از لشگر مخالف ميترسانند و از جهاد باز ميدارند و وحدت شما را بر هم ميزنند و قواي شما را ضعيف ميكنند.
يَبغُونَكُمُ الفِتنَةَ فتنه و فساد ميكنند براي شما و كفار را چيره ميكنند بر شما وَ فِيكُم سَمّاعُونَ لَهُم و در ميان شما اشخاص ضعيف الايمان هستند که گوش بكلمات آنها ميدهند و براي يك ديگر نقل ميكنند.
وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ خداوند چون عالم بافعال آنها و ظلم آنها است لذا آنها را با شما همراه نكرد که اينکه گونه فسادها در شما ايجاد نشود چنانچه در همين سوره آيه 102 ميفرمايد وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم الاية.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- در این آیه به این واقعیت اشاره میکند که عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد نه تنها جای تأسف نیست بلکه شاید جای خوشحالی باشد.
در حقیقت به مسلمانان یک درس بزرگ میدهد که هیچ گاه در فکر افزودن سیاهی لشکر و کمیت و تعداد نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان را انتخاب کنند هر چند نفراتشان کم باشد.
نخست میگوید: «اگر آنها همراه شما به سوی میدان جهاد (تبوک) حرکت میکردند (نخستین اثر شومشان این بود) که چیزی جز تردید و اضطراب بر شما نمیافزودند» (لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا).
یعنی حضور آنها با آن روحیه فاسد و توأم با تردید و نفاق و بزدلی اثری جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد.
به علاوه «آنها با سرعت کوشش میکنند در میان نفرات لشکر نفوذ کنند و به ایجاد نفاق و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای اتحاد بپردازند» (وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ).
سپس به مسلمانان اخطار میکند که: مراقب باشید «افراد ضعیف الایمانی در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تأثیر سخنان این گروه منافق قرار میگیرند» (وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ). و یا این که در میان شما افرادی هستند که برای منافقان جاسوسی میکنند.
بنابراین وظیفه مسلمانان قوی الایمان آن است که مراقب این گروه ضعیف یا جاسوس باشند.
و در پایان آیه میگوید: «خداوند همه ستمگران را میشناسد» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ). آنها که آشکارا و آنها که پنهانی ستم به خویش یا به جامعه میکنند از دیدگاه علم او مخفی نیستند.
نکات آیه
۱ - متخلفان جنگ تبوک (منافقان)، در صورت شرکت در آن، جز فساد و تباهى به بار نمى آوردند. (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا) «خبال» به معناى فساد و تباهى است; یعنى، اگر منافقان براى جنگ بیرون مى آمدند براى شما چیزى جز فساد و تباهى نمى افزودند.
۲ - عدم شرکت بى ایمانها و سست باوران (منافقان) در جنگ تبوک، به خیر و صلاح مؤمنان بود نه مایه ضرر آنان. (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا)
۳ - لزوم توجّه به کیفیت نیروهاى رزمى و نه صرفاً توجّه به کمیت آنان (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا)
۴ - شرکت بى ایمانها و سست باوران در جنگ و جهاد، جز فساد و فتنه انگیزى و تأثیر منفى بر دیگران، نتیجه اى ندارد. (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا و لأوضعوا خللکم یبغونکم الفتنة) جمله «یبغونکم الفتنة» حال براى ضمیر فاعل «أوضعوا» است; یعنى، اگر منافقان براى جنگ بیرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جویى مى کردند.
۵ - سوء استفاده از کمبودها، کاستیها و ناهماهنگیهاى جنگ، شیوه منافقان بى ایمان سست باور (و لأوضعوا خللکم یبغونکم الفتنة)
۶ - متخلفان جنگ تبوک در صورت شرکت در آن جنگ، جز نفوذ در میان صفوف لشکر اسلام به منظور فتنه جویى، نقشى دیگر نداشتند. (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا و لأوضعوا خللکم یبغونکم الفتنة)
۷ - تأثیر پذیرى برخى از مؤمنان صدر اسلام از منافقان فتنه انگیز (یبغونکم الفتنة و فیکم سمعون لهم) «سمّاع» به کسى گفته مى شود که تحت تأثیر دیگرى بوده از او بشدت حرف شنوى داشته باشد. قابل ذکر است که برداشت فوق مبتنى بر این است که مراد از «سمّاعون» کسانى باشند که خود منافق نبودند; ولى تحت تأثیر آنان بوده و از آنان حرف شنوى داشتند.
۸ - منافقان، داراى جاسوسانى در میان رزمندگان جنگ تبوک (و فیکم سمعون لهم) «سمّاع» مى تواند کنایه از جاسوس باشد; یعنى، در میان شما کسانى هستند که به نفع منافقان خبرچینى مى کنند.
۹ - نفوذ در میان رزمندگان اسلام به منظور جاسوسى و فتنه انگیزى، از ترفندهاى منافقان (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا ... و فیکم سمعون لهم)
۱۰ - هشدار خداوند به منافقان با بیان علم همه جانبه اش به روحیّات و دسیسه هاى منافقانه آنان (و لأوضعوا خللکم یبغونکم الفتنة ... و اللّه علیم بالظلمین)
۱۱ - متخلفان جنگ تبوک، مردمى ستم پیشه (لو خرجوا ... و اللّه علیم بالظلمین)
۱۲ - ماهیت فسادانگیز و فتنه جویانه متخلفان جنگ تبوک، دلیل کراهت و ناخوشایندى خداوند از شرکت آنان در جنگ (و لکن کره اللّه انبعاثهم ... لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا ... یبغونکم الفتنة)
۱۳ - اخلالگرى و فتنه انگیزى در سپاه اسلام، نشانه ستم پیشگى است. (لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا ... یبغونکم الفتنة و اللّه علیم بالظلمین)
۱۴ - دلدارى خداوند به مؤمنان، به منظور رفع نگرانى آنان، به دنبال تخلف کردن گروهى از شرکت در جنگ تبوک (إنما یستئذنک الذین لایؤمنون ... لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالا ... و اللّه علیم بالظلمین)
موضوعات مرتبط
- اخلالگرى: آثار اخلالگرى ۱۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۷، ۸
- اسماء و صفات: علیم ۱۰
- جنگ: شرایط جنگ ۳; نیروهاى کیفى جنگ ۳
- جهاد: تقویت روحیه در جهاد ۱۴; سست ایمانان در جهاد ۴; عوامل شکست در جهاد ۴
- خدا: علم غیب خدا ۱۰; کراهت خدا ۱۲; هشدارهاى خدا ۱۰
- ظالمان: ۱۱
- ظلم: نشانه هاى ظلم ۱۳
- غزوه تبوک: افساد متخلفان از غزوه تبوک ۱، ۶، ۱۲; جاسوسان منافقان در غزوه تبوک ۸; ظلم متخلفان از غزوه تبوک ۱۱; قصه غزوه تبوک ۶، ۸، ۱۲، ۱۴; متخلفان از غزوه تبوک ۲، ۱۴; نقش متخلفان از غزوه تبوک ۶
- کافران: کافران در جهاد ۴
- کمبودها: سوء استفاده از کمبودها ۵
- مؤمنان: تأثیرپذیرى مؤمنان صدر اسلام ۷; دلدارى به مؤمنان ۱۴; مصالح مؤمنان ۲
- مجاهدان: اخلالگرى در مجاهدان ۱۳; نفوذ به صفوف مجاهدان ۶، ۹
- منافقان: افساد منافقان ۱; تخلف منافقان از جهاد ۲; توطئه منافقان ۹، ۱۰; جاسوسى منافقان ۹; روش برخورد منافقان ۵; سوء استفاده منافقان ۵; منافقان صدر اسلام و مؤمنان ۷; منافقان و غزوه تبوک ۱، ۲; هشدار به منافقان ۱۰
منابع