البقرة ٢٢٨
کپی متن آیه |
---|
وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَ لاَ يَحِلُ لَهُنَ أَنْ يَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَ إِنْ کُنَ يُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَ أَحَقُ بِرَدِّهِنَ فِي ذٰلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحاً وَ لَهُنَ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَکِيمٌ |
ترجمه
البقرة ٢٢٧ | آیه ٢٢٨ | البقرة ٢٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُطَلَّقَاتُ»: زنان طلاق داده شده. «قُرُوءٍ»: جمع قُرْء، حیض یا پاکشدن از حیض. «أَرْحَام»: جمع رَحِم، زهدانها، بچّهدانها. «بُعُولَة»: جمع بَعْل، شوهران. «أَحَقُّ»: بسی شایسته و سزاوار. واژه (أَحَقُّ) اسم تفضیل است و در اینجا معنی تفضیل ندارد و بلکه برای مبالغه است. «الْمَعْرُوفِ»: پسندیده. کار نیکوئی که خداوند بدان دستور داده است. از قبیل حسن معاشرت و زیان نرساندن و غیره ... «لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ»: مردان را بر زنان منزلت است. منظور درجه و منزلت سرپرستی و مراقبت از ایشان است (نگا: نساء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى... (۳) طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَ... (۲) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۳) الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى... (۳)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از مقاتل و كلبى روايت نمايند كه مردى به نام اسماعيل بن عبدالله الغفارى زنى داشت به نام فتيله و بعضى نام اين مرد را مالك بن الاشدق از اهل طائف گفته اند، اين مرد در حالتى كه نميدانست كه زن او آبستن است او را طلاق ميدهد و وقتى كه فهميد حامله است به او رجوع نموده و او را به خانه خويش مى آورد.
زن مزبور پس از زائيدن با فرزندش ميميرد و خداى تعالى اين آيه را مى فرستد[۳] و نيز از اسماء بنت يزيد بن السكن الانصاريّه روايت كنند كه گفت: در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله شوهرم مرا طلاق گفت، در صورتى كه براى زنان مطلقات (طلاق داده شده) در آن وقت عده اى وجود نداشت سپس اين آيه نازل گرديد.[۴]
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«228» وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
زنان طلاق داده شده، خودشان را تا سه پاكى در انتظار قرار دهند. (يكى پاكى كه طلاق در آن واقع شده و دو پاكى كامل ديگر وهمين كه حيض سوم را ديد، عده او تمام مىشود.) و اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند، براى آنها روا نيست كه
جلد 1 - صفحه 355
آنچه را خدا در رحم آنها آفريده است، كتمان كنند. و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنها در اين مدّت، (از ديگران) سزاوارترند و همانند وظائفى كه زنان بر عهده دارند، به نفع آنان حقوقى شايسته است و مردان را بر زنان مرتبتى است. وخداوند توانا وحكيم است.
نکته ها
«قُرء» به معناى پاك شدن و به معناى عادت ماهيانه، هر دو آمده است، ولى اگر به صورت «قُروء» جمع بسته شود به معناى پاك شدن است و اگر به صورت «اقراء» جمع بسته شود به معناى عادت ماهانه است.
مهلتِ عدّه، ضامن حفظ حقوق خانواده است. زيرا در اين مدّت هم فرصتى براى فكر و بازگشتن به زندگى اوّليه پيدا مىشود و هيجانها فروكش مىكند، و هم مشخّص مىگردد كه زن باردار است يا نه، تا اگر تصميم بر ازدواج ديگرى دارد، نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد.
امام صادق عليه السلام فرمود: در مسئله حيض، پاك شدن و باردارى، گواهى خود زن كافى است و شهادت و سوگند و يا دليل ديگرى لازم نيست. امّا بر زنان حرام است كه خلاف واقع بگويند. و بايد شرايط خود را بىپرده بگويند كه اگر كتمان كنند، به خدا و قيامت ايمان ندارند.
رجوع مرد به همسر در ايّام عدّه، تابع هيچگونه تشريفات خاصّى نيست، برخلاف طلاق كه شرايط و تشريفات زيادى را لازم دارد. البتّه اين مدّت، مخصوص گروهى از زنان است، ولى طلاقِ زنان باردار، يائسه يا زنانى كه آميزش جنسى با آنان صورت نگرفته، احكام خاصّى دارد كه خواهد آمد.
پیام ها
1- زن به محض طلاق، حقّ ازدواج با ديگرى را ندارد. «وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ»
2- در طلاق، نبايد فرزندان از حقوق خود محروم شوند. «ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ»
3- بهترين ضامن اجراى قوانين، ايمان به خداوند است. «لا يَحِلُّ لَهُنَّ ... إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ»
جلد 1 - صفحه 356
4- اولويّت در ادامه زندگى، با شوهر اوّل است. «بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ»
5- حسن نيّت در رجوع، يك اصل است. مبادا شوهر فقط به خاطر مسائل جنسى رجوع كند و دوباره بىتفاوت گردد. «إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً»
6- مسئوليّت، حقّ آور است. هركسى وظيفهاى بردوش گرفت، حقّى نيز پيدا مىكند. مثلًا والدين در مورد فرزند وظيفهاى دارند و لذا حقّى هم بر فرزند دارند. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ»
7- در برخورد با زن، بايد عدالت مراعات شود. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ»
8- در جاهليّت بر ضرر زنان، قوانين قطعى بود كه اسلام آن ضررها را جبران كرد. «لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ» «عليهن» دلالت بر ضرر مىكند.
9- تبعيض، در شرائط يكسان ممنوع است، ولى تفاوت به جهت اختلاف در انجام تكاليف يا استعدادها يا نيازها مانعى ندارد. «وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ»
10- مردان حقّ ندارند از قدرت خود سوء استفاده كنند كه قدرت اصلى از آن خداوند است. «عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
11- عدّه نگهداشتن، از برنامههاى حكيمانهى الهى است. «وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (228)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 406
بعد از آن احكام طلاق را بيان فرمايد.
وَ الْمُطَلَّقاتُ: و زنان مطلقه بالغه مدخوله كه حامله نباشند و صاحب عادت باشند. يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ: انتظار برند به نفسهاى خود براى عده طلاق سه طهر، در كتاب كافى- از حضرت روايت شده كه مراد قرء، طهر مىباشد «1» و فتواى علماى اماميه بر اين است نسبت به زنى كه حيض ببيند سه طهر عده او باشد، و نسبت به زنى كه حيض نبيند سه ماه مىباشد. وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ: و حلال نباشد زنان را اينكه بپوشند و پنهان دارند، ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَ: آنچه را كه خلق فرموده خدا در رحمهاى ايشان از فرزندان، زيرا كتمان اولاد موجب ابطال حق رجعت است.
در منهج- اسمعيل بن عبد اللّه زن خود را طلاق داد در حالى كه نمىدانست حمل دارد و زن به جهت كراهت از رجوع، اظهار آن ننمود.
اسمعيل بعد از اطلاع، رجوع و زن را به خانه برد؛ آيه شريفه نازل شد كه حلال نيست كتمان حمل. «2» إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: اگر ايمان دارند به خدا و روز قيامت. اين كلام تنبيه است بر آنكه مؤمن بر چنين امرى جرئت نكند و سزاوار نيست كه مثل اين امر از او صادر گردد و كتمان كند چيزى را كه اظهارش لازم است، يا مراد از آنچه خدا خلق فرموده در رحم حيض باشد، يعنى بايد زنان كتمان حيض نكنند به جهت استعحال در عده، و اين دليل است بر آنكه قول زنان در حمل و حيض قبول مىباشد. وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ: و شوهرهاى آنها سزاوارترند به رجوع نمودن به ايشان در زمان تربص هرگاه طلاق رجعى باشد، يعنى شوهران مطلقات طلاق رجعى سزاوارند به رجوع در زمان عده. إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً: اگر بخواهند آن شوهران بدان مراجعه اصلاح آورند كار زنان را نه آنكه ضرر و آزار رسانند به
«1» فروع كافى، كتاب الطلاق، باب معنى الأقراء (جلد ششم، صفحه 89)
«2» منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 13.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 407
آنها. اين شرطيه شرط صحت رجوع نيست تا آنكه به فقدان آن جايز نباشد، بلكه غرض تحريص است بر اصلاح و منع از قصد اضرار، چه در ابتداى اسلام زن را طلاق مىدادند، چون انقضاء عده نزديك مىشد رجوع مىنمودند و باز طلاق مىدادند و غرض آنها اضرار و افساد بود نه اصلاح.
وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَ: و زنان را باشد بر مردان از حقوق مانند آن حقوقى كه مردان بر آنها دارند، بِالْمَعْرُوفِ: به خوبى معيشت و حسن معاشرت. مراد مماثله است در وجوب و استحقاق مطالبه بر آن نه در جنس، چه حق مرد بر زن آنست كه مطيع او و ناموس شوهر را نگاه داشته، قدم از دائره عفت و صيانت بيرون ننهد، و تمكين او نمايد در استمتاع وقتى كه مانع شرعى نداشته باشد. و حق زن بر مرد آنست كه با او زندگانى در انفاق و حسن خلق بر وجه احسن كند و آنچه از علم دين بكار او آيد تعليم او دهد. وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ: و براى مردان باشد بر زنان زيادتى در حقوق واجبه، زيرا مهر و نفقه و ترك اضرار آنها و مانند آن برايشان لازم است. يا مراد به درجه شرف و فضيلت مردان است بر زنان، زيرا مردان كارگزار زنان و سرپرست آنان و شريك آنها در غرض ازدواج و مخصوص هستند مردان به فضيلت رعايت و انفاق، يا به مزيت عقل و كمال ايمان و ضعف ميراث. يا به طلاق و رجعت، چه سر رشته طلاق به دست مردان است.
تبصره: عدم بهره زنان نسبت به احكام اسلام: 1- عقل كامل. 2- ايمان تمام. 3- حزم. 4- جهاد. 5- تدبير در امور مدنى. 6- جمعه.
7- جماعت بر مردان. 8- خطبه. 9- اذان اعلامى. 10- قلت در عبادت. 11- عدد ازدواج. 12- نبوت. 13- امامت. 14- ولايت.
15- اقامه شعائر. 16- اختيار طلاق. 17- تنصيف ارث. 18- تنصيف شهادت. 19- عدم تبرج (مكشفه شدن). 20- استشاره. 21- قضاوت. 22- تعليم كتابت. 23- نزول غرف. 24- تشييع جنايز.
وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: و خداى تعالى غالب است بر همه كه مزيت فضل
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 408
مىدهد مردان را بر زنان، دانا است به حكم و مصالح احكام ايمان.
در منهج- زن معاذ بن جبل از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال نمود: يا رسول اللّه، حق زنان بر مردان چيست؟ فرمود: سخن زشت به روى زنان مگويند، و ايشان را نرنجانند، و به ملاطفت با آنها زندگانى كنند، هر چه خورند ايشان را نيز بدهند، و آنچه پوشند نيز به آنها دهند، و مهاجرت از ايشان نكنند «1».
در كتاب كافى- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه زنى خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: حق زوج بر زوجه چيست؟ فرمود: اطاعت شوهر خود كند و به او نافرمانى ننمايد، و هيچ چيز از مال او صدقه ندهد مگر به اذن او، و روزه مستحب نگيرد مگر به اذن او، و نفس خود را از او منع نكند اگرچه بالاى شتر باشد، و از خانه بيرون نرود مگر به اذن او، پس اگر بىاجازه بيرون رود ملائكه آسمان و زمين و ملائكه رحمت و غضب بر او لعنت كنند تا بازگردد. عرض نمود:
كيست كه حقش عظيمتر باشد بر زن؟ فرمود: شوهر او. گفت: حق زن نيز چنين است؟ فرمود: خير، حق مرد بر زن صد، و حق زن بر مرد يكى است.
زن گفت: به خدا قسم هرگز شوهر ننمايم. «2» و نيز آن حضرت فرمود: اگر جايز بود يكى از شما را امر كنم به سجده، هر آينه امر مىكردم زنان كه سجده شوهران خود نمائيد. «3»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (228)
ترجمه
و طلاق داده شدگان انتظار ميبرند بخودهاشان سه طهر و حلال نيست از براى آنها كه پنهان كنند آنچه را آفريده است خداوند در رحمهاى آنها اگر هستند كه ايمان دارند بخدا و روز قيامت و شوهرانشان سزاوارترند ببرگرداندن آنها در اينمدت اگر خواسته باشند اصلاح نمايند و از براى زنان است مانند آنچه بر ايشان است بخوبى و از براى مردان است بر آنها افزونى و خداوند غالب درست كردار است.
تفسير
مراد از مطلقات زنان آزادى هستند كه دخول بآنها شده و حيض ميشوند و حمل ندارند و ساير مطلقات اين حكم را كه مذكور ميشود ندارند و چون حمل با حيض غالبا جمع نميشود و ساير مطلقات شيوع ندارند حكم را بعنوان مطلقات ذكر فرمودهاند براى تأسيس قاعده تا مخصصات آن بموقع خود ذكر شود چنانچه از آيات و اخبار استفاده ميشود و اين قسم از زنان بايد بعد از طلاق سه طهر منتظر
جلد 1 صفحه 286
شوند و عدّه نگاه دارند و شوهر اختيار ننمايند و مراد بقرء فاصله ميان دو حيض است بر طبق روايات ائمه اطهار پس چون مرد صيغه طلاق را جارى كرد و زن پاك بود از حيض اين يك طهر حساب ميشود و چون دو حيض ديد و دو طهر فاصله شد داخل در حيض سوم كه شد از عده خارج ميشود و اگر كنيز باشد باين كيفيت يك طهر فاصله كافى است و بدخول در حيض دوم از عده خارج است و چون نفوس زنان بمنزله متاعى است براى مردان آماده شده يتربصن بانفسهن فرموده است و جائز نيست از براى زنان كه كتمان كنند آنچه را خداوند خلق فرموده است در ارحام آنها كه ظاهرا مراد حمل است چنانچه عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه حلال نيست براى زن كه كتمان كند حمل خود را در وقتى كه مرد طلاق داده باشد او را و او آبستن باشد و مرد نداند كه در اين صورت مرد حق رجوع دارد بآن زن تا مدتيكه وضع حمل ننموده است و ممكن است مراد اعم از حمل و حيض باشد چنانچه در مجمع از آنحضرت نقل نموده است و ميشود مراد اعم از حمل و حيض و طهر باشد چنانچه قمى فرموده است در هر حال كتمان از حق جائز نيست خصوص در اينمقامات كه مفاسد زياد دارد و از امورى است كه شارع اهتمام بآن فرموده لذا احتياط در آن واجب است و آثار زيادى مرتب بر واقع حمل و طهر و حيض است و بسا ميشود كتمان از آن موجب فتنه و فساد بزرگ شود و باين جهت خداوند تأكيد فرموده است ترك كتمان را باشتراط بايمان بخدا و روز جزا براى اشاره بآنكه كتمان منافى با اعتقاد باصول دين است و چون از امورى است كه جز از قبل خود زن معلوم نميشود و قولش در آنمسموع است از اين راه هم اقتضاء تاكيد دارد و شوهرها در اينمدت مرقوم احق بزنان مطلقهاند از غير و ميتوانند رجوع نمايند و آنها را بزنيّت خودشان برگردانند اگر نيت رجوع و اصلاح داشته باشند نه آنكه مقصودشان اضرار و ايذاء زن باشد و از براى زنان بر مردان حقوقى است مانند حقوقى كه بر آنها از مردان است و اين حقوق متماثلند در وجوب و استحباب و جامع كل معروف است كه آن عبارت است از احكام شرعيه و آداب عرفيه كه بايد با يكديگر بطوريكه شرعا و عرفا پسنديده است سلوك نمايند و از هر چه منكر است در شرع و ناپسند است در عرف اجتناب نمايند و از براى مردان است مزيت
جلد 1 صفحه 287
بر زنان در حق و فضل مخصوص بمرد است كه كفيل و قيم بامور زن است و در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه پرسيدند حق زن بر مرد چيست فرمود شكمش را بايد سير كند و بدنش را بپوشاند و از نادانيش درگذرد و در كافى از حضرت باقر (ع) نقل نموده است كه زنى آمد در نزد پيغمبر (ص) عرض كرد يا رسول اللّه حق مرد بر زن چيست فرمود بايد اطاعت كند مرد را و معصيت ننمايد او را و صدقه ندهد از خانه او چيزيرا مگر با اذن او و روزه مستحب نگيرد مگر با اجازه او و بهره خود را از او دريغ ننمايد اگرچه سوار شتر باشد و از خانه بيرون نرود مگر آنكه با اذن او باشد و اگر بدون اذن بيرون رود لعنت كنند او را ملائكه آسمان و زمين و ملائكه غضب و رحمت تا برگردد بخانه پس عرض كرد يا رسول اللّه كيست آنكس كه حقش از هر كس بر مرد زيادتر است فرمود پدر و مادر عرض نمود كيست آنكس كه حقش از هر كس بر زن زيادتر است فرمود شوهرش عرض كرد همان مقدار كه من بر او حق دارم او بر من حق دارد فرمود خير صد يك او هم حق ندارى پس آن زن گفت قسم بخداونديكه تو را به نبوت مبعوث فرمود هرگز شوهر اختيار نمىنمايم و نيز از حضرت رسول (ص) مرويست كه صلاحيت ندارد براى بشريكه سجده نمايد براى بشرى و اگر صلاحيت داشت امر مينمودم زن را كه سجده كند براى شوهرش و ممكن است استفاده نمود از بعضى از روايات كه تصرفات مستحبه و مباحه زن در اموال خودش هم منوط به اذن شوهر است ولى انصاف آنست كه مرد هم بايد با محبت و مدارا با زن رفتار نمايد و طورى سلوك نكند كه زن متحير در خانه مرد بماند كه نداند شوهردار است يا بيشوهر و هر چه از براى خود در مسكن و لباس و خوراك مىپسندد از زن مضايقه ننمايد و بگفتار و كردار زشت با زن سلوك نكند و بىسببى روى ترش نسازد كلمه جامعه همان است كه خدا فرموده زن و مرد با يكديگر بايد بخوبى رفتار نمايند و خداوند غالب و قادر است بر انتقام از كسى كه مخالفت احكام او را مينمايد و اوامرش بر طبق حكمت و مصلحت است پس نبايد تخلف نمود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ المُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فِي أَرحامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤمِنَّ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِن أَرادُوا إِصلاحاً وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذِي عَلَيهِنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (228)
(و زنان طلاق داده شده باندازه سه پاكي بخود انتظار دهند، و براي آنها حلال نيست که آنچه در ارحام آنها خدا آفريده است پنهان كنند اگر ايمان بخدا و روز بازپسين دارند و شوهران آنها سزاوارترند ببازگشتن اينکه زنان بطرف آنها اگر اصلاح و سازگاري را اراده نمايند، و براي زنان حقي است بر مردان مانند آنچه مردان را بر زنان ميباشد مطابق معروف و براي مردان درجه و فضيلتي بر زنان است و خداوند غالب و حكيم است) وَ المُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ طلاق بمعني رهايي است و مطلقات زناني هستند که شوهرانشان آنها را طلاق دادهاند بشرائطي که در باب طلاق مذكور است و كلمه مطلقات اگرچه اطلاق و عموميت دارد ولي بقرينه حكم عده، مراد زوجات مدخوله غير يائسه ميباشند زيرا غير مدخوله و يائسه عدّه ندارند، و اما از حيث اينکه حكم تفاوتي بين طلاق رجعي و بائن نيست اگر چه در حكم بعد متفاوت ميباشد چنانچه بيايد و همچنين شامل ذات حمل نيست زيرا ذات حمل اگر چه عده دارد ولي عده او بنص آيه شريفه:
وَ أُولاتُ الأَحمالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعنَ حَملَهُنَّ«1» تا وضع حمل است، بلي هر گاه وضع حمل پيش از مدت عده غير حامل باشد ملاك انقضاء مدت غير حامل است
1- سوره طلاق آيه 4
جلد 2 - صفحه 456
باين معني که عدّه حامل ابعد الاجلين ميباشد، و تربص بمعني صبر كردن و خودداري نمودن است که عبارت از عده نگاه داشتن ميباشد و قروء جمع قرء است و اينکه وزن جمع اگر چه براي كثرت است و مناسب ثلاثة جمع قلت است که اقراء باشد لكن بمناسبت لفظ مطلقات که شامل جميع زنهاي مطلقه ميشود و بواسطه اينكه زن بعد از سه طلاق بائن ميشود جمع كثرت آورد، و اقراء نيز مانند قروء جمع كثرت است چنانچه در حديث آينده است، و قرء از لغت اضداد است هم اطلاق بر حيض ميشود چنانچه در حديث است «
دعي الصلاة ايّام اقرائك
» يعني نماز را ايام حيض ترك كن و هم اطلاق بر طهر ميشود و بنا بر مذهب شيعه و جماعتي از عامه مراد از قرء در آيه شريفه طهر است بنا بر اينکه ايام عده طلاق سه طهر است يكي طهري که در آن طلاق واقع ميشود و پس از آن دو مرتبه حيض و دو مرتبه طهر که حاصل شد همين که طهر سوم تمام شد و حايض گرديد عده منقضي ميگردد، و اقلّ مدت عده بيست و شش روز و دو لحظه است با اينکه فرض که طلاق در طهر غير مواقعه واقع شود و يك لحظه پس از طلاق حائض گردد باقل مدت حيض که سه روز است پس طاهر گردد باقل مدت طهر که ده روز است و دو مرتبه حائض شود باقل حيض و طاهر شود باقل طهر و پس از آن لحظه که حائض گرديد عده منقضي ميگردد.
وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فِي أَرحامِهِنَّ يعني زنان مطلقه حامله روا نيست که حمل خود را مكتوم دارند زيرا عدّه آنان باقيست تا وضع حمل و زوج در مدت حمل حق رجوع دارد و بر زن حرام است که حمل خود را كتمان كند چنانچه از حضرت صادق عليه السّلام در برهان صفحه 23 نقل نموده «
فلا يحل لها ان تكتم حملها و هواي الزوج احق بها في ذلک الحمل ما لم تضع
» و بعضي گفتند مراد از كتمان «
ما خلق اللّه في ارحامهن
» كتمان حيض است
جلد 2 - صفحه 457
و بعضي گفتند كتمان حيض و حمل هر دو است و در مجمع البيان اينکه قول را به حضرت صادق عليه السّلام نسبت داده است.
إِن كُنَّ يُؤمِنَّ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يعني مقتضاي ايمان بخدا و روز جزا اينست که حمل خود را كتمان نكند نه اينكه حرمت كتمان مشروط بايمان باشد وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِن أَرادُوا إِصلاحاً اينکه حكم مختص بطلاق رجعي يعني طلاق اول و دوم است که شوهر حق دارد در ايام عده تا منقضي نشده رجوع نمايد و امّا در طلاق بائن حق رجوع ندارد بلكه در بعض اقسام آن محتاج بعقد جديد، و در بعض اقسام محتاج بمحلل است و در بعضي موقوف برجوع زوجه در بذل است که طلاق خلعي باشد و در بعضي ديگر حرام مؤبد است و مقصود از جمله إِن أَرادُوا إِصلاحاً اينست که غرض زوج از رجوع اصلاح باشد نه اضرار بزوجه که اگر غرض او اضرار باشد رجوع حرام است زيرا اضرار بمسلمان حرام ميباشد و لو اينكه اگر رجوع نمود احكام رجوع بر آن بار ميشود.
وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذِي عَلَيهِنَّ بِالمَعرُوفِ يعني حقوق زوجيت يك طرفي نيست بلكه همين طور که زوج حقوقي بر زوجه دارد زوجه نيز حقوقي بر زوج دارد.
و حقوق زن بر مرد علاوه از مهر، عبارت از حق نفقه و كسوة و سكني بمقدار معروف مطابق شئون او و تمكن مرد است و همچنين حق مضاجعت و مواقعت و غير اينها از حقوق مستحبه، و بر مرد است که لوازم زندگي زن از خدمت خانه و طبخ و خريد و لباس شويي و كناسه و خياطت و نحو اينها را فراهم كند و حق ندارد بزن در اينگونه امور تحكم نمايد و حتي بچه داري و شير دادن بچه را حق ندارد از او مطالبه كند و زن ميتواند براي آن مطالبه اجرت نمايد.
اگر چه بر زن مستحبّ است که نسبت بكارهاي خود و شوهرش از خانه داري و بچهداري و شير دادن و نحو اينها خود قيام كند.
جلد 2 - صفحه 458
و اما حقوق مرد بر زن اهمّ آنها اطاعت زن از شوهر است و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود حتي خانه پدر و مادر، که اگر بدون اجازه از خانه بيرون رود ملائكه آسمان او را لعنت ميكنند تا برگردد.
و اعمال مستحبه مانند نماز مستحبي و روزه مستحبي و زيارت مستحبي و امثال اينها را نيز با نهي او نميتواند بجا آورد و نسبت بمقاربت و مواقعه هر موقع که شوهر بخواهد بايد تمكين شود مگر اينكه عذر شرعي مانند حيض و احرام و روزه واجب و نحو اينها داشته باشد و جايز نيست بدون اجازه شوهر در اموال او تصرف نمايد و جايز نيست براي غير شوهر زينت كند و با نامحرمان تماس بگيرد و بايد حفظ ناموس شوهر خود را بنمايد و غير اينها.
وَ لِلرِّجالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ يعني در عين حال که حقوق همانند بين زنان و شوهران برقرار نمود منزلت و مرتبت مردان را بر آنان نيز حفظ فرمود، و حتي از رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود «
1» لو كنت آمرا احدا يسجد لاحد لامرت المرأة ان يسجد لزوجها»«
و از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده که فرمود «
جاءت امرأة الي رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فقالت يا رسول اللّه ما حق الزوج علي المرأة فقال لها ان تطيعه و لا تعصيه و لا تتصدق بشيء من بيته الا باذنه و لا تصوم تطوّعا الا باذنه و لا تمنعه نفسها و ان كانت علي ظهر قتب و لا تخرج من بيتها الا باذنه فان خرجت بغير اذنه لعنتها ملائكة السماء و ملائكة الارض و ملائكة الغضب و ملائكة الرحمة حتي ترجع الي بيتها فقالت يا رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم من اعظم النّاس حقا علي الرجل! قال والداه، قالت فمن اعظم النّاس حقا علي المرأه! قال زوجها، قالت أ فما لي عليه من الحق مثل ما له عليّ!
2» قال لا و لا من کل مائة واحده»«
1- مجمع و برهان، و ظهر قتب در حديث دوم بمعني پشت شتر است
2- مجمع و برهان، و ظهر قتب در حديث دوم بمعني پشت شتر است
جلد 2 - صفحه 459
وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و خداوند عزيز است يعني غالب و حكيم است يعني احكام و تشريعات او موافق حكمت و صلاح فرد و اجتماع است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 228)- در آیه قبل سخن از طلاق بود و در این آیه بخشی از احکام طلاق و آنچه مربوط به آن است بیان میشود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده، نخست در باره عدّه میفرماید: «زنان مطلّقه باید به مدت سه بار پاک شدن را انتظار بکشند» (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ).
«قُرُوءٍ» در آیه فوق به معنی ایام پاکی زن میباشد، و از آنجا که طلاق باید در حال پاکی که با شوهر خود آمیزش جنسی نکرده باشد انجام گیرد این پاکی یک مرتبه محسوب میشود، و هنگامی که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض این که پاکی سوم به اتمام رسید و لحظهای عادت شد عدّه تمام شده و ازدواج او در همان حال جایز است.
دومین حکم، این است که «برای آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند» (وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).
قابل توجه این که مسأله آغاز و پایان ایام عدّه را که معمولا خود زن میفهمد، نه دیگری بر عهده او گذارده و گفتار او را سند قرار داده است.
سومین حکمی که از آیه استفاده میشود، این است که شوهر در عدّه طلاق رجعی، حق رجوع دارد، میفرماید: «همسران آنها برای رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگی زناشویی) در این مدت عدّه (از دیگران) سزاوارترند هرگاه خواهان اصلاح باشند» (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً).
ج1، ص206
در واقع در موقعی که زن در عدّه طلاق رجعی است، شوهر میتواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگی زناشویی را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملی که به قصد بازگشت باشد این معنی حاصل میشود.
سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته میفرماید: «و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایستهای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند» (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).
بنابراین همانطور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده، همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند.
با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد مدیریت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوی گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند.
واژه «معروف» که به معنی کار نیک و معقول و منطقی است، در این آیات دوازده بار تکرار شده تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.
و بالاخره در پایان آیه میخوانیم: «خداوند توانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ). و این اشارهای است به این که حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است. حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلّمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه حق برقرار شود.
نکات آیه
۱ - حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پایان رسیدن سه طُهر (عِدّه) (و المطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء) بنابراینکه «قرء»، به معناى طُهر باشد.
۲ - عدّه به مدت سه طُهر و یا سه حیض، مخصوص زنانى است که حیض مى بینند. (و المطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء) مفروض آیه، ظاهراً زنانى هستند که حائض مى شوند; چون عدّه را سه طهر و یا سه حیض قرار داد; لذا این حکم شامل زنان صغیره، یائسه و نظایر آنها نخواهد بود.
۳ - عدّه زنان مطلّقه، سه حیض است. (و المطلقات یتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء) بنابراینکه «قُرء»، به معناى حیض باشد.
۴ - زنان مطلّقه نباید به منظور کم و زیاد کردن مدّت عدّه خویش، جنین و یا حیض خود را کتمان کنند. (و لا یحل لهنّ ان یکتمن ما خلق اللّه فى ارحامهنّ) کلمه «ما خلق» داراى مفهومى وسیع است که مى تواند شامل هر نوع خلقى شود که تأثیر در مدّت عدّه دارد; همانند جنین، حیض و طهر.
۵ - ایمان به خدا و روز قیامت، ضامن انجام تکالیف الهى (و لا یحل لهنّ ... ان کنّ یؤمنّ باللّه و الیوم الاخر)
۶ - عمل به تکالیف الهى، لازمه ایمان به خدا و روز قیامت (و لا یحل لهنّ ... ان کنّ یؤمنّ باللّه و الیوم الاخر)
۷ - ادّعاى زنان در مورد باردارى، طهر و حیضِ خود، پذیرفته است. (و لا یحل لهنّ ان یکتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن) اگر گفته زنان درباره طهر، حیض، باردارى و هر آنچه دخیل در مدت حیض است، پذیرفته نباشد، حرمت کتمان، لغو مى شود.
۸ - خداوند، آفریننده هر چیزى است که در رحم به وجود مى آید.(خون، جنین و ....) (ما خلق اللّه فى ارحامهنّ) با توجّه به لفظ «ما» که خود، جنین و ... را شامل مى شود.
۹ - حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خویش در مدت عدّه (و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلک) ذلک، اشاره به تربّص است; یعنى سه طُهرى که زمان عدّه مى باشد.
۱۰ - حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خویش، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است. (و بعولتهن احق بردّهن فى ذلک ان ارادوا اصلاحاً) یعنى اگر شوهر - مثلا - در رجوع خویش قصد دارد که زن هنگامى که از عدّه خارج نشده است به وى رجوع کند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدین وسیله به او آزار رساند، رجوع با چنین قصدى به حکم ظاهر آیه مشروع نیست.
۱۱ - عدّه، فرصتى براى بازسازى مجدد خانواده* (و المطلقات یتربّصن ... و بعولتهن احق بردّهن فى ذلک ان ارادوا اصلاحاً) با توجّه به اینکه متعاقب حکم تربّص ایّام عِدّه، سخن از رجوع براى اصلاح در آن ایّام به میان آمده است.
۱۲ - بازگشت مرد و همسر مطلّقه اش در زمان عدّه به زندگى قبلى احتیاج به عقد ندارد.* (و بعولتهن احق بردّهنّ) کلمه «بعولة» (شوهران) و اضافه آن به ضمیر «هُنّ» گویاى این معناست که در زمان عدّه طلاق، علقه زوجیت باقى است، بنابراین براى رجوع نیاز به عقد نیست.
۱۳ - حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود. (و بعولتهن احق بردّهن فى ذلک) از مفهوم کلمه «فى ذلک» استفاده مى شود.
۱۴ - رجوع شوهر آنگاه که به قصد آزار و اذیت زن مطلّقه اش باشد، بى اثر و فاقد اعتبار است. (و بعولتهن احق بردّهن فى ذلک ان ارادوا اصلاحاً) حق رجوع در آیه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى که به قصد اصلاح نباشد و به طریق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانیّت و اعتبار آن سلب مى شود.
۱۵ - برخوردارى زنان و شوهران از حقوقى متقابل و همانند، به صورت معروف و متعارف (بر اساس موازین عقلى و شرعى) (و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف)
۱۶ - لزوم تعهّد زنان و شوهران نسبت به رعایت حقوق متقابل و همانند یکدیگر (و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف)
۱۷ - دفاع اسلام از حقوق زنان (و بعولتهنّ احق بردّهنّ ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى علیهن بالمعروف) بى اعتبارى رجوع مرد بدون قصد اصلاح زندگى و نیز شناسایى حقوق زنان همانند حقوق مردان، خاصّه با در نظر گرفتن محیط جاهلى، نشانگر دفاع اسلام از حقوق زنان است.
۱۸ - برترى مردان بر همسران خویش (و للرجال علیهنّ درجة)
۱۹ - مردان، داراى امتیاز حقوقى بر همسران خویش هستند.* (و للرجال علیهنّ درجة)
۲۰ - عدالت، اساس وضع قوانین الهى براى زندگى زناشویى (و لهن مثل الذى علیهنّ بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة) جمله «للرجال ... »، قیدى است متمّم «لهنّ ... » یعنى حقوق همانند زن و شوهر به معناى تساوى مطلق نیست; چون مردان بر حسب آفرینش ویژگیهایى دارند که بر اساس آن، حقوقى ویژه خواهند داشت. بر این اساس، عدالت فیمابین رعایت مى شود.
۲۱ - تصمیم به رعایت حقوق متعارف زن مُطلّقه، شرط حق رجوع شوهر به او (ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف) بیان حقوق زنان بر مردان پس از مقیّد کردن حق رجوع به اصلاح، این نتیجه را در بردارد که از مصادیق اراده اصلاح (ارادوا اصلاحاً)، تصمیم مرد بر رعایت حقوق زن مُطلّقه خویش است.
۲۲ - جامعه جاهلى عصر بعثت، هیچ حقى را براى زنان معتبر نمى شمرد. (و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف) با توجّه به اینکه حقوق مردان بر زنان (علیهنّ) را مُسلّم گرفته و در صدد اثبات حقوق زنان بر مردان (لهنّ) است.
۲۳ - عدم مراعات حقوق متقابل زن و شوهر، از عوامل طلاق (و المطلّقات یتربصن بانفسهن ثلثة قروء ... و لهنّ مثل الذى علیهنّ)
۲۴ - احکام و قوانین الهى، از جمله قوانین مربوط به زندگى زن و شوهر، حکیمانه و برخاسته از حکمت خداوند است. (و المطلّقات یتربصن ... و اللّه عزیز حکیم)
۲۵ - عزّت و قدرت شکست ناپذیر الهى، پشتوانه مجازات متخلّفانِ از احکام و قوانین الهى (و المطلّقات یتربّصن ... و لا یحل لهن ... و اللّه عزیز حکیم)
۲۶ - خداوند، عزیز و حکیم است. (و اللّه عزیز حکیم) -۲۷ - خداوند، عزیزى حکیم است. (و اللّه عزیز حکیم) بنابراینکه «حکیم» صفت «عزیز» باشد.
۲۸ - رجوع شوهران به زنان مطلّقه خویش، امر پسندیده و مورد ترغیب خداوند (و بعولتهنّ احق بردّهنّ فى ذلک)
۲۹ - هشدار و تهدید الهى به همسرانى که حقوق یکدیگر را نادیده مى انگارند. (و المطلقات ... و لهنّ مثل الذى ... و اللّه عزیز حکیم) تذکر به «عزیز» بودن خداوند پس از بیان احکام، مى تواند به منظور تهدید متخلّفان باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۲، ۳، ۴، ۷، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۲۱ تشریع احکام۲۴ ; فلسفه احکام ۱۱، ۲۴ ; ملاک احکام۲۰
- اختلاف: اختلاف خانوادگى ۲۳
- ازدواج: احکام ازدواج ۱ ; ازدواج حرام ۱
- اسماء و صفات: حکیم ۲۶، ۲۷ ; عزیز ۲۶، ۲۷
- انسان: خلقت انسان ۸
- ایمان: آثار ایمان ۶ ; ایمان به خدا ۵، ۶ ; ایمان به قیامت ۵، ۶ ; رابطه ایمان و عمل ۶
- باردارى: گواهى در باردارى ۷
- تاریخ مقارن بعثت: ۲۲
- تکلیف: ۵
- جاهلیت: رسوم جاهلیت ۲۲ ; زن در جاهلیت ۲۲
- حقوق: مبانى حقوق ۱۵، ۲۰
- حیض: گواهى در حیض ۴، ۷
- خانواده: اصلاح در خانواده ۱۰، ۱۱، ۲۱
- خدا: تشویقهاى خدا ۲۸ ; تهدیدهاى خدا ۲۹ ; حکمت خدا ۲۴ ; خالقیت خدا ۸ ; عزّت خدا ۲۵ ; قدرت خدا ۲۵ ; هشدارهاى خدا ۲۹
- زن: حقوق زن ۱۴، ۱۷، ۲۱ ; فضایل زن ۱۸، ۱۹ ; زن در جاهلیت ۲۲
- طلاق: احکام طلاق ۲، ۳، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; طلاق رجعى ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۲۱، ۲۸ ; عوامل طلاق ۲۳
- عدالت: اهمیّت عدالت ۲۰
- عدّه: احکام عدّه ۱، ۲، ۳، ۴، ۷، ۹، ۱۳ ; عدّه طلاق ۲، ۳، ۴ ; فلسفه عدّه ۱۱
- گناه: کیفر گناه ۲۵
- گواهى: کتمان گواهى ۴
- مبارزه: مبارزه با اذیت ۱۴
- محرّمات: ۱
- مرد: حقوق مرد ۹، ۱۰، ۱۳، ۱۸، ۱۹ ; فضایل مرد ۱۸، ۱۹ مطلّقه: ازدواج با مطلّقه۱
- ملاکهاى عرفى: ۱۵
- همسر: حقوق متقابل همسر ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۳، ۲۹
منابع