الأنعام ٣٣
کپی متن آیه |
---|
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُکَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُکَذِّبُونَکَ وَ لٰکِنَ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ |
ترجمه
الأنعام ٣٢ | آیه ٣٣ | الأنعام ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِآیَاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ»: آیات خدا را از روی عناد انکار میکنند. مصدر این فعل جحود است که عبارت از این است که انسان چیزی را که از دل بدان ایمان دارد با زبان تکذیب کند (نگا: انعام / ، نمل / ). حرف باء متعلّق به (یَجْحَدُونَ) است و تقدیم جار و مجرور بر آن به خاطر رعایت رؤوس آیهها است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى... (۰) لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ... (۰) أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ... (۱)
تفسیر
- آيات ۳۶ - ۳۳، سوره انعام
- معناى جمله : (( فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين باياتنا يجحدون )) .
- مراد از: (( كلمة الله )) ، (( قول الله )) و (( وعد الله )) در عرف قرآن مجيد.
- دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد گو اينكه خداوند بر هدايت اجبارى و اضطرارى مردم قادر است .
- چرا مشيت خداى تعالى بر هدايت همگانى انسانها با حفظ اختيار آنها، تعلق نگرفته است ؟
- توصيف مؤ منين به وصف حيات و شنوايى و توصيف مشركين و معرضين به وصف مردگى ،كرى و كورى .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ «33»
البتّه ما مىدانيم كه آنچه مىگويند، تو را اندوهناك مىكند، (ولى غم مخور و بدان كه) آنان (در واقع) تو را تكذيب نمىكنند، بلكه (اين) ستمگران آيات خدا را انكار مىكنند.
«1». مفردات راغب.
جلد 2 - صفحه 443
نکته ها
در شأن نزول آيه آمده است كه: دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله آن حضرت را امين و صادق مىدانستند، ولى مىگفتند: اگر او را تصديق كنيم، قبيله و موقعيّت ما تحقير مىشود. گاهى هم مىگفتند: او صادق است؛ ولى خيال مىكند به او وحى شده، از اين روى، اين گونه آيات الهى را تكذيب مىكردند.
امام صادق عليه السلام دربارهى «لا يُكَذِّبُونَكَ» فرمود: «يعنى آنان نمىتوانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند». «1»
پیام ها
1- رهبر نبايد از تكذيب مخالفان محزون شود. به همين دليل، خداوند پيامبرش را دلدارى مىدهد و حمايت مىكند. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ»
2- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ»
3- تكذيب پيامبر، تكذيب خداست، همانگونه كه بيعت با پيامبر، بيعت با خداوند است. «لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ»
4- با توجّه به مشكلات و تكذيب و جسارتهاى بزرگتر به ديگران، مشكل خود را آسان بدانيم. لا يُكَذِّبُونَكَ ... بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ
5- مخالفان رسول خدا، با مكتب طرفند، نه با شخص. لا يُكَذِّبُونَكَ ... بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ
6- تكذيب آيات الهى، هم ظلم به خود است، هم ظلم به رسول اللّه، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسلهاى بعد. «وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ»
«1». تفسير عيّاشى.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 444
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (33)
شأن نزول- اخنس ابو جهل را ملاقات، گفت: چه مىگوئى در حق محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله آيا در ادعاى خود صادق است يا كاذب. حالا كسى مطلع نيست تا اگر راست گوئى با تو محاجه كند. ابو جهل گفت: محمّد راستگو، و آنچه به ما مىرسد آسمانى است نه شيطانى، اما اگر به نبوت او اعتراف كنيم، محظور لازم آيد و تمام عزّ و شرف كه اهل حرم بدان ممتازند از لوى و سقايه عمارت مسجد، بآل اقصى تعلق دارد، اگر نبوت نيز به ايشان باز
«1» نهج البلاغه، خطبه 186 (طبع عبده)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 256
گردد پس ساير قريش يك مرتبه محروم مىمانند؛ آيه شريفه نازل شد: «1» قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ: بتحقيق بسيار مىدانيم و مىبينيم شأن چنين است كه هر آينه محزون و غمگين مىگرداند تو را آنچه مىگويند كفار در باب تكذيب تو، و تو را گاهى شاعر و ساحر، و زمانى كاهن و مجنون لقب مىنهند و ايشان را ما بجز ايشان مىرسانيم فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ: پس بدرستى كه ايشان تكذيب نمىكنند تو را؛ در حقيقت و باطنا، به راستى تو معترفند. در معنى اين آيه چند وجه گفتهاند: 1- تكذيب نكنند تو را به قلوب خود از حيث اعتقاد، اگرچه ظاهر سازند تكذيب تو را به جهت عناد. و اين قول اكثر مفسران و شأن نزول مؤيد اينست. 2- تكذيب نمىكنند به حجت و متمكن نيستند بر ايراد برهان به آنچه به تو نسبت دادهاند، و مؤيد اينست فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام «المراد بها انّهم لا يأتون بحقّ هو احقّ من حقّك» «2» 3- تو را كاذب، تصديق نكنند. 4- تو را به كذب نسبت نمىتوان داد در آنچه به آنها مىآورى، زيرا تو نزد ايشان امين و صدوقى، بلكه قصدشان در دفع آنچه ارائه دهى و مىگوئى، تكذيب آيات الهى است. وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ:
و لكن كافرين به آيات الهى كه قرآن و ساير معجزات است انكار و جحد مىكنند از روى عناد و لجاج، و حال آنكه كافر و جاحد به آيات سبحانى، موجب عذاب اليم خواهد شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (33)
ترجمه
بتحقيق ميدانيم كه همانا اندوهناك ميكند تو را آنچه ميگويند پس بدرستيكه ايشان تكذيب نميكنند تو را ولى ستمكاران آيتهاى خدا را انكار ميكنند.
تفسير
خداوند براى تسليت خاطر رسول اكرم (ص) از نسبت سحر و دروغ كه كفار بآنحضرت ميدادند فرموده است محزون مباش از گفته آنها زيرا وقتى مىگويند اين
جلد 2 صفحه 314
معجزه الهيه نيست و اين كلام خدا نيست در واقع خدا را تكذيب كردهاند و با من طرفيّت و عناد نمودهاند تو مستقل بتكذيب و طرفيت و عناد نيستى و دليل بر اين امر آنستكه تا مبعوث به پيغمبرى نشده بودى همه تو را صادق و امين ميدانستند ولى چون آيات مرا براى آنها خواندى تو را تكذيب كردند و ساحر و شاعر و كاهنت خواندند اينك هم هر چه را غير از احكام ما بگوئى تو را تصديق خواهند نمود پس معلوم ميشود تكذيب آنها راجع بآيات ما است نه شخص تو و نبايد غمناك باشى چنانچه ساحت ما مبرّى از غم و اندوه است و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه مردى اين آيه را نزد امير المؤمنين (ع) قرائت نمود آنحضرت فرمود قسم بخدا تكذيب نمودند او را و لا يكذبونك بتخفيف است يعنى نياوردند باطلى كه حق تو را دروغ كند و قمى و عياشى رحمة اللّه عليهما از آنحضرت و در مجمع از امير المؤمنين (ع) قريب باين مضمون رواياتى نقل نمودهاند كه حاصل همه آنستكه حجّتى در مقابل حجت تو اقامه ننمودند و جمعى از قراء هم بتخفيف ذال قرائت نمودهاند و باكثر مفسرين نسبت داده شده است كه مراد آنستكه تكذيب ننمودند تو را بقلوب خودشان از روى اعتقاد بلكه از باب عناد و لجاج تكذيب لفظى ظاهرى مينمودند و براى تاييد اين معنى رواياتى نقل نمودهاند كه مشركين قريش از قبيل أبو جهل احيانا اقرار مينمودند بصدق پيغمبر (ص) و آنكه استنكاف خودشان از تصديق ظاهرى براى اغراض شخصى است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد نَعلَمُ إِنَّهُ لَيَحزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُم لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظّالِمِينَ بِآياتِ اللّهِ يَجحَدُونَ (33)
هراينه ميدانيم اينكه تو را محزون و غمناك نمود قول كساني که ميگفتند آنچه را که نبايد بگويند پس اينها تو را تكذيب نكردند و لكن ظالمين بآيات خدا انكار ميكنند.
قَد نَعلَمُ إِنَّهُ لَيَحزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ البته خداوند علم او احاطه دارد بجميع امور ظاهريه و باطنيه، ماضيه و مستقبله غير متناهيست چون عين ذات است و ضمير انّه از براي شأنست و براي تأكيد است، و حزن بمعني اندوه و غم است، و چون نسبتهاي ناروا بحضرت رسالت ميدادند ساحر، مجنون، كذّاب، مفتري و امثال اينها و ميتوان گفت که حزن حضرت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نه فقط براي اينکه نسبتها که باو ميدادند بوده بلكه براي اينکه بوده که با اينکه همه معجزات باهرات و حجج واضحات اينها هدايت نميشدند و بطريق باطل خود از كفر و شرك و اخلاق رذيله و اعمال سيّئه باقي بودند، و تعبير بالّذي که براي ذوي العقول است با اينكه مناسب بود بفرمايد ما يقولون، ممكن است چون قول آنها نسبت بصفات و شخصيات حضرت بود که تو را
جلد 7 - صفحه 53
ساحر و مجنون ميخواندند براي اينکه جهت بوده خداوند براي تسليت قلب مطهر حضرت دو جهت بيان فرموده يكي جمله فَإِنَّهُم لا يُكَذِّبُونَكَ مفسرين در دست و پا افتادند که بيك راهي اثبات كنند که اينها تكذيب پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را نكردند و تمام بر خلاف واقع است و آنچه بنظر ميرسد و آيه بعد هم شاهد بر آنست اينست که بگوئيم اگر جنابعالي دشمني داشته باشيد که ميخواهد بشما اذيتي بكند لكن دستش بشما نميرسد فرزند شما را يا غلام شما را يا يكي از بستگان شما را اذيت كرد شما براي تسليت فرزند يا غلام يا وابسته بشما ميگوييد اينکه شخص تو را اذيت نكرده بلكه بمن اذيت كرده خدا ميفرمايد چون معجزه را سحر ميپندارند تو را ساحر ميگويند و مسئله توحيد را خلاف عقل ناقص خود ميدانند تو را مجنون مينامند چون احكام متقنه را بر خلاف واقع و حقيقت توهم ميكنند تو را كذّاب ميدانند وَ لكِنَّ الظّالِمِينَ که هم ظلم بخود كردند که هدايت نشدند و هم ظلم بدين كردند که باطل را حق و حق را باطل دانستند و هم ظلم بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم كردند که آن همه اذيت كردند که بفرمايد
ما اوذي نبي مثل ما اوذيت
و هم ظلم بمسلمين كردند که آنها را در شكنجه و آزار انداختند و هم ظلم بساير كفار كردند که نگذاشتند بشرف اسلام مشرف شوند بِآياتِ اللّهِ يَجحَدُونَ که انكار معجزات كردند و حمل بر سحر يعني علت تكذيب تو انكار معجزه بود که اگر اعتراف بمعجزات و آيات الهي را داشتند تو را مسلما تصديق ميكردند، جهت دوم براي تسليت آيه بعد است که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اندوه پیامبر اکرم (ص) از مخالفتها و یاوه گوییهاى کافران (قد نعلم إنه لیحزنک الذى یقولون)
۲- تسلى خداوند به پیامبر (ص) در برابر انکار منکران با یادآورى آگاهى خداوند به یاوه هاى کافران و اندوه پیامبر (ص) (قد نعلم إنه لیحزنک الذى یقولون)
۳- پیامبر اکرم (ص) مورد تکذیب و زخم زبان و آزار کافران بود. (قد نعلم إنه لیحزنک الذى یقولون)
۴- خداوند به حالات درونى و نهانى آدمى آگاه است. (قد نعلم إنه لیحزنک الذى یقولون)
۵- انکار آیات الهى هدف اصلى کافران از تکذیب پیامبر اکرم (ص) (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۶- ستمکاران آیات الهى را انکار مى کنند. (و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۷- انکار آیات الهى، ستم است. (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون) ممکن است ستمکار خواندن منکران به این اعتبار باشد که آنان با انکار خویش در زمره ستمگران قرار گرفتند، نه اینکه ستم مسبوق بر انکار باشد.
۸- پیامبر (ص)، آیت الهى و تکذیب رسالت وى انکار آیات خداوند و ستم است. (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۹- لجاجت کفار و مقابله آنها به پیامبر اکرم (ص) در عین آگاهى از حقانیت آن حضرت (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۱۰- انکار آیات الهى نشأت گرفته از روح سرکش و ستمگر کافران است، نه جهل و ناآگاهى آنان (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون) «جحد» به انکارى که بر خلاف اعتقاد قلبى باشد گفته مى شود. محتمل است ستمکار شمردن منکران در آیه به جهت مخالفت آگاهانه آنان با پیامبر (ص) باشد.
۱۱- ستیز کافران با پیامبر (ص)، مقابله با مقام الوهیت خداوند است. (قد نعلم إنه لیحزنک ... و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۱۲- خداوند تسلّى دهنده پیامبر (ص) با بیان اینکه هدف تکذیب کفار آیات الهى است، نه شخص پیامبر (ص) (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون)
۱۳- هشدار خداوند به تکذیب کنندگان پیامبر (ص) (فإنهم لا یکذبکونک و لکن الظلمین بأیت اللّه یجحدون) جمله «لکن الظالمین ... » پس از نفى تکذیب شدن پیامبر(ص)، تکذیب کافران را متوجه آیات خداوند دانسته است. از جمله نکاتى که مى توان از این سیاق برداشت نمود تهدید مکذّبان و هشدار به آنان است.
روایات و احادیث
۱۴- عن أبى عبداللّه (ع) فى قوله: «فإنهم لا یکذبکونک» قال: لا یستطیعون إبطال قولک.[۱] امام صادق (ع) درباره سخن خداوند «فإنهم لا یکذبکونک» فرمود: مشرکان، توانایى باطل کردن سخن تو (اى رسول ما) را ندارند.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: تکذیب آیات خدا ۵، ۷، ۸، ۱۲ ; عوامل تکذیب آیات خدا ۱۰ ; مکذّبان آیات خدا ۶
- انسان: اسرار انسان ۴
- خدا: علم خدا ۲ ; علم غیب خدا ۴ ; مبارزه با الوهیت خدا ۱۱ ; هشدارهاى خدا ۱۳
- ظالمان: و آیات خدا ۶
- ظلم: آثار ظلم ۱۰ ; موارد ظلم ۷، ۸
- کافران: اذیتهاى کافران ۳ ; جهل کافران ۱۰ ; زخم زبانهاى کافران ۳ ; ظلم کافران ۱۰ ; کافران و آیات خدا ۵، ۱۲ ; کافران و محمّد (ص) ۳، ۵، ۹ ; لجاجت کافران ۹ ; مبارزه کافران ۹، ۱۱
- محمّد (ص): اذیت محمّد (ص) ۳ ; اندوه محمّد (ص) ۲ ; تکذیب محمّد (ص) ۳، ۵، ۸ ; حقانیت محمّد (ص) ۹ ; دلدارى به محمّد (ص) ۲، ۱۲ ; زخم زبان به محمّد (ص) ۳ ; عوامل اندوه محمّد (ص) ۱ ; مبارزه با محمّد (ص) ۱ ; محمّد (ص) و کافران ۹، ۱۱ ; مقامات محمّد (ص) ۸، ۱۱ ; هشدار به مکذّبان محمّد (ص) ۱۳
- مشرکان: و محمّد (ص) ۱۴
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۹، ح ۲۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۱۲، ح ۵۷.