الأنعام ١٠٨
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ کَذٰلِکَ زَيَّنَّا لِکُلِ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا يَعْمَلُونَ |
ترجمه
الأنعام ١٠٧ | آیه ١٠٨ | الأنعام ١٠٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَقْسَمُوا»: قسم یاد کردند. «جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ»: با همه تاب و توان خود در مؤکّد کردن سوگندهایشان. (جَهْدَ) مصدر است و به عنوان حال به کار رفته و به معنیِ (جاهِدینَ) است. یا منصوب به نزع خافض است و تقدیر چنین میشود: أَقْسَمُوا بِجَهْدِ أَیْمانِهِم، أَیْ: أَوْکَدِها ... «بِهَا»: به آن معجزات. چرا که ایمان بدانها ایمان به پیغمبر است. به سبب آن معجزات. «مَا یُشْعِرُکُمْ؟»: شما چه میدانید؟ واژه (ما) استفهام انکاری است. یعنی شما این امر ثابت در نزد خدا و مکنون در عالم غیب را نمیدانید و خدا میداند که اگر چنین معجزاتی بیاید باز هم ایمان نمیآورند.
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى گوید: سبب نزول آیه چنین بوده كه مسلمین به خدایان مشركین یعنى بت ها دشنام میدادند و مشركین در مقام تلافى به خداوند دشنام مى گفتند. سپس این آیة نازل گردید.[۳][۴]
ابوجهل گفت: یا محمد باید دشنام دادن نسبت به خدایان ما را ترك گوئید و در غیر این صورت ما خداى شما را دشنام خواهیم داد سپس این آیة نازل شد.
تفسیر
- آيات ۱۱۳ - ۱۰۶، سوره انعام
- در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است .
- مراد از اينكه پيامبر (ص ) حفيظ و وكيل بر مردم نيست .
- نهى از هر كلام زشتى نسبت به مقدسات دينى .
- اقسام لذائذى كه عمل و متعلقات عمل انسان را زينت داده او را به عمل وامى دارد.
- وجه اينكه لذات موافق با هواى نفس و گناهان بدون واسطه به خدا نسبت داده نمى شود.
- اقوال متعددى كه درباره مراد از زينت دادن اعمال در (( و كذلك زينالكل امة عملهم )) گفته شده است .
- ايمان آوردن مردم منوط به مشيت الهى است و كفرشان نيز خارج از مشيت خدا نمى باشد.
- (روايتى در ذيل آيات شريفه گذشته : نهى از سب خدايان مشركين ، ايمان نياوردن كفارو...).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «108»
و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مىگويند. ما اين گونه عمل هر امّتى را برايشان جلوه داديم. سپس بازگشت آنان بهسوى پروردگارشان است، پس خداوند آنان را به آنچه مىكردند خبر مىدهد.
نکته ها
خداوند، انسان را چنان آفريده كه چه كارهاى خوب و چه كارهاى بد، كمكم در روح او تأثير مىگذارد و به آن عادت مىكند. از اين رو، زينتدادن كارها گاهى به خدا نسبت داده شده،
جلد 2 - صفحه 528
«زَيَّنَّا»، كه خالق اين تأثير است، و گاهى به شيطان نسبت داده شده كه از طريق وسوسه و وعده، زشتها را زيبا جلوه مىدهد. «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ» «1»
حضرت على عليه السلام در جنگ صفّين به سربازان خود توصيه مىكرد: «به پيروان معاويه دشنام و ناسزا نگويند، بلكه سيماى آنان را مطرح كنند كه بهتر از دشنام است». «2»
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمودند: «از مصاديقِ دشنام به خدا، دشنام به ولىّ خداست». «3»
حساب لعن و نفرين و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده، در واقع بيانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشركان است كه بيزارى خود را از راه آنان اعلام مىكنيم. «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» «4»، بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ ... «5»
پیام ها
1- احساسات خود را نسبت به مخالفان كنترل كنيم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهيزيم. «لا تَسُبُّوا»
2- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه كنيم. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا اللَّهَ
3- با فحش و ناسزا، نمىتوان مردم را از مسير غلط باز داشت. «لا تَسُبُّوا»
4- ناسزاگويى، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن است. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا ... عَدْواً
5- دشنام، نشانهى نداشتن يا منطق است، يا ادب و يا صبر. (مسلمان با پرهيز از ناسزا، بايد نشان دهد كه صبر و منطق و ادب دارد.) «لا تَسُبُّوا»
6- هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»
7- استفاده از حربهى دشنام وناسزا، در نهى از منكر و تبليغات ومناظرات ممنوع
«1». انعام، 43.
«2». نهجالبلاغه، كلام 206.
«3». تفسير الميزان.
«4». هود، 18.
«5». توبه، 1.
جلد 2 - صفحه 529
است. «لا تَسُبُّوا»
8- كارى كه سبب كشيدهشدن ديگران به گناه وحرام مىشود، حرام است. «1»
لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا
9- گاهى انسان ناخودآگاه در گناه ديگران شريك مىشود، آنجا كه مقدّمات گناه ديگران را فراهم كند. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»
10- از سنّتهاى الهى، زيبا جلوه كردن اعمال امّتها در نظر آنان است. «زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ» (هر امّتى اعمال خود را هرچند ناحقّ باشد، زيبا مىپندارد)
11- جلوهنمايى و زيباديدن، نشانهى حقانيّت نيست. «زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ»
12- آگاه كردن مردم از كردههاى خويش در قيامت، از شئون ربوبيّت الهى است.
إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (108)
«1» مجمع البيان ج 2 ص 346.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 351
شأن نزول «1»- چون آيه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» «2» نازل شد مشركان گفتند: اى پيغمبر، زبان از دشنام بتان ما كوتاه كن و الّا ما خداى تو را كه به صفات كمال ياد مىكنى هجو نمائيم. آيه شريفه نازل شد:
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و دشنام مدهيد آنانكه مىپرستند غير خدا را، و به قبايح ايشان را ياد مكنيد فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ: كه ايشان در مقابل آن، ناسزا گويند ذات ذو الجلال الهى را از روى جهل و نادانى. آيه شريفه خطاب به مسلمانانى است كه سبّ الهه مشركان مىنمودند، و آنها هم زبان به سب خدا و جسارت گشودند؛ حق تعالى، نهى فرمود.
تنبيه- آيه شريفه را اشاراتى است:
1- آنكه طاعت هرگاه مؤدى به معصيت شود، ترك آن لازم است، چه مؤدى به شر، شرّ است.
2- دلالت دارد به مدارا با كفار در حين غلبيت آنها، چه فرمود: با كفار مدارا كن وقتى كه در جوار ايشانى و ناصر و معينى ندارى. و هرگاه آن حضرت در وقت ضعف، مأمور به مدارا، پس رعيت نيز به اين اولى باشند، زيرا مرتبه ايشان دون مرتبه آن حضرت، و وجوب دفع ضرر از حكم عقل و شرع است.
3- آيه دلالت دارد بر آنكه جايز نيست از مكلف فعل يا قولى صادر شود كه مؤدى به معصيت او گردد.
در كافى، حضرت صادق عليه السّلام در حديثى فرمايد: و بر شما باد پرهيز كردن از سب اعداء خدا زيرا زمانى كه مىشنوند كلام شما را، پس سبّ خدا نمايند از روى جهل و نادانى. «3» عياشى روايت كند كه از آن حضرت سؤال نمودند از اين آيه. فرمود: آيا
«1» مجمع البيان ج 2 ص 347.
«2» انبياء آيه 98.
«3» روضه كافى، جلد 8، حديث اوّل، صفحه 7.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 352
ديدهايد شما كسى را كه سبّ خدا نمايد؟ عرض كردند: نه، چگونه مىشود؟
فرمود هر كه سبّ ولىّ خدا نمايد، سبّ حق تعالى كرده.
در اعتقادات: عرض كردند يا بن رسول اللّه ما مىبينيم در مسجد به آواز بلند، سبّ اعداى شما كنند. فرمود: خدا از رحمت خود دور گرداند كسى را كه متعرّض ما شود «1»، و حق تعالى فرمايد: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ- الخ».
و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به حضرت على عليه السّلام فرمود: هر كه سبّ تو كند، مرا سب نموده، و سابّ من، سابّ خدا، و هر كه خدا را سب نمايد، او را برو در جهنم اندازد. «2» كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ: همچنانكه زينت داديم اعمال كفار را در نظرشان، زينت داديم ما براى هر گروهى اعمالشان را از نيك و بد و بر وجه تخليه كه كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ*. «3» يا آنكه ما ايشان را عقل كامل و شرع شامل و علم به حسن محسنات و قبح مقبحات داديم، تا فعل حسن را بدانند و بجا آورند و از قبيح اجتناب كنند، و چون مقتضاى عقل را بكار نبردند و تابع هواى نفس شدند، ما آنها را به اعمال قبيحه خودشان واگذاشتيم، و به قهر و جبر ايشان را منع نكرديم؛ پس گويا مزيّن اعمال آنها، مائيم. يا آنكه ما هر امتى را به ايمان و طاعت امر و بر آن ترغيب و تحريص نموديم و با امت سالفه نيز همچنين كرديم، و هر تمكين و لطف كه با شما نموديم، با آنها نيز همان طريقه مرعى داشتيم و ايمان و طاعت را در نظرشان مزين ساختيم به دلايل واضحه و حجج بينه؛ و با وجود بر اين، ايشان به آن اقدام ننمودند و تابع اهواء باطله خود شدند ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ: پس بسوى جزاى پروردگارشان است بازگشت ايشان فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ: پس آگاه و مخبر سازد ايشان را در وقت محاسبه و مكافات به آنچه بودند كه عمل مىكردند از خير و شر.
«1» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 373، حديث 80.
«2» جامع الاخبار، فصل 125، حديث 5 (با تفاوت مختصر)
«3» انعام آيه 108.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 353
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (108)
ترجمه
و دشنام ندهيد كسانيرا كه ميخوانند جز خدا را پس دشنام دهند خدا را از روى تعدّى و بىدانشى اين چنين زينت داديم براى هر فرقه عملشان را پس بسوى پروردگارشان است بازگشتشان پس خبر دهد آنها را بآنچه بودند كه ميكردند.
تفسير
محاجّه با خصم بايد باقامه برهان باشد نه بدشنام دادن و ناسزا گفتن چون اين عمل علاوه بر آنكه طرف را منقاد نمىكند موجب مزيد عناد و تجرّى او مى شود و بسا باشد كه او را وادار كند بدشنام دادن بخدا و پيغمبر (ص) لذا خداوند اهل ايمان را از اين امر نهى فرموده است در مجمع و قمى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند از معناى فرموده پيغمبر (ص) كه شرك مخفىتر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب تار فرمود اهل ايمان دشنام ميدادند معبودهاى اهل شرك را آنها هم دشنام
جلد 2 صفحه 366
ميدادند معبود اهل ايمان را پس خداوند نهى فرمود ايشانرا از دشنام دادن خدايان اهل شرك تا آنها هم خداى اهل ايمان را دشنام ندهند پس اهل ايمان مشرك شدند از راهى كه نمىدانستند و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه مبادا دشنام دهيد دشمنان خدا را وقتى كه مىشنوند مبادا دشنام دهند آنها خدا را از روى جهالت و عياشى ره از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود كسيرا ديدى كه خدا را دشنام دهد گفته شد خير چگونه ميشود فرمود كسيكه ولىّ خدا را دشنام دهد دشنام داده است خدا را و در اعتقادات از آنحضرت نقل نموده است كه گفته شد ما ميبينيم در مسجد مرديرا كه لعن و سبّ ميكند دشمنان شما را فرمود خدا لعنت كند او را چرا متعرّض ما شده است و اين آيه را تلاوت فرمود و در تفسير آن فرمود سبّ نكنيد آنها را همانا آنها هم سب مىكنند شما را و كسيكه سب كند دوست خدا را سب نموده است خدا را پيغمبر (ص) بامير المؤمنين (ع) فرمود كسيكه دشنام دهد تو را مرا دشنام داده و كسيكه مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده و كسيكه خدا را دشنام دهد خدا او را بروى در آتش جهنّم مىاندازد و هر فعل كه از فاعل مختار صادر ميشود اول تصور آنرا مينمايد بعد حسن او در نظرش جلوه مىكند بعد ميل ميكند بآن بعد عزم مينمايد بعد اراده ميكند بعد بجا مياورد و هيچ يك از اين مراتب بىاذن خدا واقع نمىشود و اگر خواسته باشد جلوگيرى ميكند و نميگذارد واقع شود خواه فعل طاعت باشد خواه معصيت نهايت آنكه وقتى عنايت الهى شامل حال كسى باشد طاعت را در نظر او جلوه ميدهد و وقتى عنايت خود را از كسى سلب فرمود براى عدم لياقت او او را بحال خود واگذار ميكند و او بطبع خود كه آنرا هم خدا باو داده شوق بمعصيت پيدا مىكند و در نظرش جلوه مينمايد و باختيار ايجاد ميكند و گاهى هم شيطان با نفس امّاره او كمك مىكند و فعل قبيح را در نظر او حسن جلوه مىدهد و چون خالق همه موجودات خدا است و ميتواند بنده را منصرف نمايد از كار زشت و تشويق كند بعمل خير و توفيق دهد بطاعت صحيح است گفته شود خدا زينت داد است عمل هر قوميرا از مطيع و عاصى در نظر آنها ولى خدا معصيت را در نظر بنده جلوه نميدهد بلكه آن از عمل شيطان است و در هر حال فعل از اختيار و اراده فاعل خارج نمىشود و مصحّح ثواب و عقاب اختياريّت فعل است چنانچه قمى ره فرموده كه بجا آوردند بعد از اختيارشان و دخولشان در فعل پس نسبت داده است آنرا خدا بخودش
جلد 2 صفحه 367
و دليل بر آنكه اين نسبت مسبوق بفعل اختيارى آنها بوده آنستكه خداوند فرموده است پس بسوى پروردگار است بازگشت آنها پس محاسبه و مجازات مينمايد آنها را بر عملى كه از آنها صادر شده است و بعضى گفتهاند زينت داده است خدا عمل هر قوميرا در نظر آنها باعتقاد خودشان كه ميگويند خدا ما را امر بآن نموده است پس آگاه ميكند آنها را در قيامت بصحّت و فساد اعتقادشان و محتمل است مراد آن باشد كه چنانچه زينت پيدا كرده است در نظر آنها عمل قبيحشان زينت داديم ما براى هر امّتى از امم انبيا اعمال صالحه آنها را به بيان منافع دنيوى و ثواب أخروى و در قيامت معلوم ميشود زشتى و زيبائى اعمال و نسبت شرك خفى باهل ايمان در روايت سابق براى سبب سب كفار شدن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَيرِ عِلمٍ كَذلِكَ زَيَّنّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم ثُمَّ إِلي رَبِّهِم مَرجِعُهُم فَيُنَبِّئُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ (108)
و دشنام ندهيد كساني را و چيزهايي را که مشركين عبادت آنها را ميكنند غير از خدا پس اينکه سبب شود که آنها از روي جهل و دشمني دشنام بخدا دهند همين نحو زينت داديم بر هر قوم و طائفه در نظر آنها عملشان را پس از اينکه بازگشت آنها است بسوي پروردگار خود پس آنها را آگاه ميكند بآنچه که بودند عمل ميكردند.
وَ لا تَسُبُّوا سبّ دشنام است و اعمّ از فحش است زيرا فحش دشنام است بالفاظ ركيكه مثل ذكر مادر، خواهر، زن، اسامي عورت، نسبت زنا، لواط و امثال اينها و در حديث است
(سباب المؤمن فسوق)
و از اينکه حديث استفاده ميشود که از گناهان كبيره است
و قتاله كفر و اكل لحمه معصية و حرمة ماله كحرمة دمه
روايت ابي بصير از حضرت باقر عليه السّلام از رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در مكاسب شيخ، و در
جلد 7 - صفحه 167
روايت سكوني از حضرت صادق عليه السّلام از رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود
(سباب المؤمن كالمشرف علي الهلكة)
و در روايت ابي بصير از حضرت باقر (ع) در وصاياي حضرت رسول (ص) فرمود
(لا تسبّوا فتكسبوا العداوة)
بلكه ادلّه اربعه قائم است بر حرمت سبّ مؤمن امّا غير مؤمن مانعي ندارد بالخصوص اهل بدعت چنانچه از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است بنا بر نقل شيخ انصاري رحمة اللّه عليه فرمود
(اذا رأيتم اهل البدع من بعدي فاظهروا البراءه منهم و اكثروا من سبّهم و الوقيعة فيهم)
و فحش اشدّ از سبّ است در مجمع البحرين
(في الحديث انّ اللّه حرّم الجنّة علي كلّ فحّاش بذيّ قليل الحياء لا يبالي بما قال و لا ما قيل له فانّك ان فتشته لم تجده الّا لغية او شرك شيطان)
و لغية را تفسير باولاد زنا كردهاند، بلي سبّ اعداء دين اگر موجب سب آنها شود بمقدسات دين حرام است چون اينکه سبب ميشود که سب بمقدسات دين كنند و شريك ميشود در گناه او چنانچه آيه شريفه باين مطلب اشاره دارد که فرمود وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَيرِ عِلمٍ و از همين باب است سبّ رؤساء مذاهب باطله که سبب شود آنها سب برؤساء دين كنند يا سبّ كتب ضلال که منشأ شود سب بكتب ديني كنند يا سب بعلماء آنها که موجب شود سب بعلماء مذهب كنند و هكذا و بر طبق اينکه اخباري داريم در مجمع و برهان دارد که از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردند از اينکه حديث مروي از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که فرمود شرك مخفيتر است از راه رفتن مورچه بر سنگ صاف در شب تاريك حضرت فرمود مؤمنين سب ميكنند معبودات مشركين را و اينکه سبب ميشود که آنها سب اله كنند اينکه مؤمن شريك شده در سب خدا با آن كافر مشرك چون سبب شد که او سب كند بعد حضرت تمسك باين آيه فرمود بلكه امر بسيار دقيق است، در سفينه دارد که شخصي از اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام را مار گزيد حضرت سبب آن را فرمودند که تو نزد فلان شخص عاتي سركش بودي
جلد 7 - صفحه 168
(ظاهرا عثمان بوده) که قنبر غلام من وارد شد تو او را بسيار احترام گذاردي و براي او قيام كردي آن شخص عاتي سببش را پرسيد گفتي چون غلام علي است اينکه سبب شد که آن ملعون بقنبر بسيار اذيت كرد و در مقام اذيت بمن هم برآمد اي كاش ابناء نوع ما ميفهميدند که در چه جناياتي شركت دارند و اللّه الحافظ.
كَذلِكَ زَيَّنّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم بعض مفسرين نظر به اينكه خداوند باطل را زينت نميدهد در نظر اهل باطل يك نوع تصرفات و تمحّلات بارده در اينکه جمله كردند و ما مكرر گفتهايم که افعال اختياريه عباد هم استنادش بعبد صحيح است هم اگر سوء باشد استنادش بشيطان و هم استنادش بخدا بدون اينكه جبر لازم آيد مثل اينکه آيه و آيه شريفه وَ إِذ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ أَعمالَهُم انفال آيه 50، و آيه شريفه وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ المُشرِكِينَ قَتلَ أَولادِهِم شُرَكاؤُهُم انعام آيه 138، و بسيار آيات ديگر، و كلمه زيّنّا در اينکه آيه مثل كلمه جعلنا است در چند آيه بعد وَ كَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الإِنسِ وَ الجِنِّ انعام آيه 112.
ثُمَّ إِلي رَبِّهِم مَرجِعُهُم در يوم القيمة که تمام خلق اولين و آخرين بازگشت ميكنند براي پاداش اعمال و اخلاق و عقائد فَيُنَبِّئُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ عمل نيك و بد، خلق حميده و رذيله، عقيده صحيحه و فاسده.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- لزوم اجتناب از دشنام به بتها و دیگر مقدسات مشرکان (و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله) درباره مراد از موصول «الذین ...» دو احتمال وجود دارد: یکى آنکه مقصود مشرکان و دیگر آنکه معبودهاى آنان باشد، یعنى: «لاتسبوا الذین یدعونهم». البته عائد صله «هم» حذف گردیده است.
۲- ممنوعیت اهانت به مقدسات اقوام و ملتها (و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله) فعل نهى «لاتسبوا» ظهور در حرمت دارد، گفتنى است این برداشت مبتنى بر آن است که جمله «فیسبوا الله ...» حکمت براى نهى باشد، نه علت آن.
۳- لزوم حفظ و حراست حریم قدس خداوند از بدگویى دیگران (و لاتسبوا الذین ... فیسبوا الله عدوا بغیر علم)
۴- دشنام به کافران و مقدسات آنها، در صورتى که موجب عکس العمل متقابل آنان گردد، حرام است. * (و لاتسبوا ... فیسبوا الله عدوا بغیر علم) در صورتى که جمله «فیسبوا ...» علت نهى باشد، نه حکمت آن، حرمت دشنام به کافران و مقدسات آنها به مواردى محدود است که عکس العمل متقابل مشرکان را در پى داشته باشد.
۵- دشنام علیه کافران موجب دشمنى و کینه توزى جاهلانه و بدون توجه آنان علیه خداوند مى گردد. (و لاتسبوا الذین ... فیسبوا الله عدوا بغیر علم)
۶- لزوم پرهیز از برخوردهاى نادرستى که سبب تحریک دشمنان علیه دین و اهانت به مقدسات مسلمین گردد. (و لاتسبوا الذین ... فیسبوا الله عدوا بغیر علم)
۷- ناسزاگویى به خداوند، عملى جاهلانه و تجاوز به حریم قدس الهى است. (فیسبوا الله عدوا بغیر علم) «عدوا» از ریشه «عدى» به معنى ظلم و تجاوز و فرا رفتن از حد است. (قاموس اللغة).
۸- لزوم کنترل خشم و احساسات، جهت گرفتار نشدن در دام سخن و حرکات جاهلانه (و لاتسبوا الذین ... فیسبوا الله عدوا بغیر علم) کلمات «عدوا» و «بغیر علم» بیان انگیزه و زمینه هایى است که موجب دشنام و حرکات غیر اخلاقى مشرکان مى گردد. و از سوى دیگر هشدارى است به همه که آدمى نباید اسیر چنین انگیزه هایى شود.
۹- دشنام به خدا براى دفاع از باورهاى خویش، عملى شایسته و زیبا در نظر مشرکان است. (فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم)
۱۰- مشرکان عقاید شرک آلود خود را زیبا مى پندارند. (و لاتسبوا الذین ... کذلک زینا لکل أمة عملهم)
۱۱- زیبا جلوه کردن اعمال امتها در نظر آنان سنت خداوندى است. (کذلک زینا لکل أمة عملهم) جمله «زینا لکل أمة ...»، که به صورت کلى و قانون بیان گردیده، نشان از سریان و جریان تزیین براى همه امتها دارد، و این نشانه سنت بودن آن در نظام آفرینش انسان است.
۱۲- هر جامعه و امتى عقاید و اعمال خود را، هر چند ناحق، زیبا مى پندارد. (فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم)
۱۳- زیبا جلوه کردن کارها نشانه حقانیت و درستى آنها نیست. (فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم) جاهلانه بودن اعمال مشرکان، در عین زیبا جلوه نمودن آن براى آنها، نشانگر آن است که جلوه هاى زیبا نشان حقانیت و درستى چیزى نیست.
۱۴- انسان فطرتاً به زیباییها گرایش دارد. (کذلک زینا لکل أمة عملهم)
۱۵- توافق گروهى از مردم بر عقیده و رفتارى، زمینه پذیرش آن عقیده و رفتار به عنوان ارزش است. (کذلک زینا لکل أمة عملهم)
۱۶- بازگشت تمامى آدمیان، با هرگونه باور و عمل، به سوى خداوند است. (کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم إلى ربهم مرجعهم)
۱۷- بازگشت همگان به سوى خداوند و آگاهى یافتن آنان از حقیقت کرده هاى خویش در قیامت، پرتوى از ربوبیت الهى است. (ثم إلى ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون)
۱۸- خداوند مبدأ انسان و مرجع نهائى اوست. (ثم إلى ربهم مرجعهم) واژه «مرجع» از رجوع است و راغب مى گوید: «الرجوع العود إلى ما کان منه البدء». رجوع برگشت به جایى است که شروع از آنجا بوده است.
۱۹- قیامت روز ظهور و برملاشدن اعمال آدمى و حقیقت آن است. (کذلک زینا لکل ... فینبئهم بما کانوا یعملون)
۲۰- قیامت روز پاداش و کیفر اعمال است. (و کذلک زینا لکل أمة عملهم ... فینبئهم بما کانوا یعملون) مطلع ساختن آدمیان بر اعمالشان در قیامت، کنایه از مجازات و یا پاداش آنان مى تواند باشد.
روایات و احادیث
۲۱- عن أبى الحسن الرضا (ع): ان مخالفینا وضعوا اخبارا ... و جعلوها على ثلاثة اقسام ... ثالثها التصریح بمثالب أعدائنا فإذا سمع الناس ... مثالب اعدائنا باسمائهم ثلبونا بأسمائنا و قد قال الله عزو جل: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم» ... .[۵] از امام رضا (ع) روایت شده است: مخالفان ما احادیثى را از خود ساختند ... و آنها سه دسته کردند ... دسته سوم از آنها تصریح به عیوب دشمنان ماست، پس هنگامى که مردم عیبهاى دشمنان ما را با تصریح به نام آنها بشنوند، به ما با ذکر ناممان دشنام مى دهند، در حالى که خداوند عز و جل فرموده است به معبودهاى کسانى که غیر خدا را مى خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها نیز از روى کینه توزى و جهل، خدا را دشنام دهند ... .
۲۲- عن أبى عبدالله (ع): ... کان المؤمنون یسبون ما یعبد المشرکون من دون الله و کان المشرکون یسبون ما یعبد المؤمنون فنهى الله المؤمنین عن سب آلهتهم لکى لایسب الکفار إله المؤمنین ... فقال: «و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم».[۶] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... مؤمنان، معبودهاى غیر خدا را که مورد پرستش مشرکان بود، دشنام مى دادند و مشرکان نیز معبود مؤمنان را ناسزا مى گفتند، پس خداوند مؤمنان را از دشنام دادن به معبودهاى مشرکان نهى فرمود، تا کفار نیز معبود مؤمنان را دشنام ندهند و آیه فوق را در این مورد نازل کرد.
۲۳- عن أبى عبدالله (ع) فى حدیث طویل: ... و إیاکم و سب اعداء الله حیث یسمعونکم فیسبوا الله عدوا بغیر علم و قد ینبغى لکم ان تعلموا حد سبهم لله کیف هو؟ (إنه من سب اولیاء الله فقد انتهک سب الله و من أظلم عند الله ممن استسب لله و لأولیاء الله؟ ... .[۷]) از امام صادق (ع) ضمن حدیثى طولانى روایت شده است: ... از ناسزاگویى به دشمنان خدا در جائى که آن را مى شنوند بپرهیزید، که در نتیجه آنان نیز خدا را از روى دشمنى و ناآگاهى دشنام خواهند داد، سزاوار است بدانید چه سخنانى از مشرکان، ناسزاگویى به خداوند محسوب مى شود، هر کس به اولیاى خدا ناسزا گوید در حقیقت خدا را دشنام داده است و چه کسى ظالمتر از آنکه موجب دشنام گویى به خدا و اولیاى او شود؟ ... .
موضوعات مرتبط
- ائمه(ع): تعییب مخالفان ائمه(ع) ۲۱
- ارزشها: پیدایش ارزشهاى قومى ۱۵; عوامل پیدایش ارزشها ۱۵
- اقوام: حرمت مقدسات اقوام ۲
- امتها: تزیین عقیده امتها ۱۲; تزیین عمل امتها ۱۱، ۱۲
- انسان: زیباییخطلبى انسان ۱۴; فرجام انسان ۱۶، ۱۸; گرایشهاى انسان ۱۴; مبدأ انسان ۱۸
- اولیاء الله: دشنام به اولیاء الله ۲۳
- اهانت: به خدا ۹; اهانت به مقدسات اقوام ۲
- بازگشت به خدا:۱۶، ۱۷، ۱۸
- حقانیت: ملاکهاى حقانیت ۱۳
- خدا: پاسدارى از حریم خدا ۳; تجاوز به حریم خدا ۷; ربوبیت خدا ۱۷; سنتهاى خدا ۱۱
- دشمنان: اجتناب از تحریک دشمنان ۶; روش برخورد با دشمنان ۶
- دشمنان خدا: دشنام به دشمنان خدا ۲۳
- دشمنى: عوامل دشمنى با خدا ۵
- دشنام: آثار دشنام به کافران ۵; اجتناب از دشنام به بتها ۱; علم اهمیت اجتناب از دشنام ۱; دشنام به خدا ۷، ۹، ۲۳; دشنام به کافران ۴; دشنام به معبودان باطل ۲۲; دشنام به مقدسات کافران ۴; دشنام حرام ۴
- عمل: پاداش اخروى عمل ۲۰; تزیین عمل ۱۳; تزیین عمل ناپسند ۱۲; حقیقت عمل در قیامت ۱۷، ۱۹; عمل جاهلانه ۷; کیفر اخروى عمل ۲۰
- غضب: آثار غضب ۸; اهمیت کظم غضب ۸
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱۷، ۱۹; ویژگیهاى قیامت ۲۰
- کافران: روش برخورد با کافران ۴
- محرمات:۴
- مشرکان: بینش مشرکان ۹; حرمت مقدسات مشرکان ۱; روش برخورد با مشرکان ۱; عقیده مشرکان ۱۰; مشرکان و عمل صالح ۹
- مقدسات: اهمیت پاسدارى از مقدسات ۳، ۶
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۵.
- ↑ عبدالرزاق در تفسیر خود از معمر او از قتادة نیز روایت كرده است.
- ↑ صاحب مجمع البیان از ابن عباس روایت كند وقتى كه آیه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» نازل گردید. مشركین گفتند: یا محمد از دشنام به خدایان ما دست بردار یا این كه ما به خداى تو دشنام خواهیم داد سپس این آیه آمد. قتادة گوید: مسلمین بت ها را دشنام میدادند. خداوند آنها را از این دشنام نهى فرمود تا جهال نسبت به خداوند دشنام ندهند.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۰۴، ح ۶۳، ب ۲۸; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۵۸، ح ۲۴۰.
- ↑ تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۱۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۵۸، ح ۲۳۹.
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۵۷- ، ح ۲۳۸.