ابراهيم ٤٧
کپی متن آیه |
---|
فَلاَ تَحْسَبَنَ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ |
ترجمه
ابراهيم ٤٦ | آیه ٤٧ | ابراهيم ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُخْلِفَ»: خلافکننده. عهدشکن. «وَعْدِهِ»: (نگا: نور / ، غافر / ، مجادله / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۲ - ۵۲ سوره ابراهيم
- پاسخ به يك توهم: خداوند از ستمكاران غافل نيست!
- عذاب استيصال، شامل مؤمنان نمى شود
- معناى اين كه: مكر ظالمان نزد خدا است، هرچند مكرشان، از جا كنَنَدۀ كوه ها باشد
- گفتارى در معناى انتقام خدا
- اقوال گوناگون مفسران، در معناى تبدیل شدن زمين و آسمان ها
- معناى بروز و ظهور خلق براى خداوند، در روز قيامت
- پاداش و كيفر هر کسى، همان اعمال نيك و بد اوست
- بحث روایتی: (پیرامون آیات گذشته)
- رواياتى كه مى گويد: زمين در قيامت، مبّدل به نان مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ «47»
مپنداريد كه خداوند وعدهاى را كه به پيامبرانش داده است تخلّف مىكند، قطعاً خداوند شكستناپذير و صاحب انتقام است.
نکته ها
انتقام گرفتنِ انسان همراه با كينه و تشفّى دل است، ولى انتقام الهى بر اساس عدل و حكمت و تأديب است.
پیام ها
1- بايد در لحظههاى خطر ولغزش، هشدارهاى لازم داده شود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»
2- تأخير در امدادهاى الهى، سبب ترديد شما نشود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»
3- گرچه انسان عقل و فطرت دارد و مشورت هم مىكند، امّا اگر وحى نباشد در فهم و برداشت گرفتار انحراف مىشود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»
4- مهلتى كه خداوند به كفّار و ستمگران مىدهد، بر اساس يك سنّت و حكمت
جلد 4 - صفحه 430
است نه از روى غفلت و تخلّف از وعدهها «فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ»
5- خدايى كه قدرت دارد چرا تخلّف كند؟ «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ (47)
بعد از آن خطاب به پيغمبر مىفرمايد:
فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ: پس گمان مكن و مپندار خداى تعالى را خلاف كننده وعده خود كه پيغمبران را فرموده، يعنى وعده نصرت و غلبه را كه به انبياء داده خلاف كند، چه خلف وعده از ذات سبحانى خلاف
جلد 7 - صفحه 74
باشد، و ايضا خلاف وعده با هيچكس نفرمايد لقوله (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ)* «1» بنابراين چگونه با پيغمبران خود خلف وعده نمايد. إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ:
بدرستى كه خداوند سبحان غالب است بر همه صاحب انتقام، يعنى انتقام دوستان خود را از دشمنان كشد، پس تلافى نمايد از ظالمان و كافران.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (46) فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ (47) يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (48) وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ (49) سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50)
لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ (51) هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (52)
ترجمه
و بتحقيق بنهايت رساندند مكرشانرا و نزد خدا مضبوط است مكرشان و نبوده است مكرشان كه زائل شود از آن كوهها
پس مپندار البته خدا را خلف وعده خود كننده مر پيغمبرانش را همانا خدا غالب صاحب انتقام است
روز كه مبدل شود زمين بغير اين زمين و آسمانها، و ظاهر شوند از براى خداى يكتاى پر قهر
و بينى گناهكاران را آنروز مقرون شدگان در غلها
پيراهنهاشان از جنس قطران است و بپوشد رويهاشان را آتش
تا جزا دهد خدا هر كس را آنچه كسب كرده همانا خدا زود حساب است
اين كفايت است مر مردمانرا و تا بيم داده شوند بآن و تا بدانند كه جز اين نيست كه او است خداى يكتا و تا پند گيرند خردمندان..
تفسير
خداوند براى تسكين قلب و اطمينان خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان از مكر و حيله كفّار قريش و غيرهم ميفرمايد كه آنها هر مكر و حيله و تدبيرى ميتوانستند كردند و بجائى نرسيد و نزد خدا اعمالشان محفوظ و مكتوب است براى پاداش و جزا دادن بآنها و نبود مكرشان وافى براى آنكه بركنده و زائل شود بآن از جاى خود اعلام نبوت و آثار امامت و ادلّه و براهين قائمه بر اديان حقّه و شرائع الهيّهاى كه مانند كوههايند در عظمت و استحكام بلكه بمراتب برتر و بالاترند از آنها و بنابراين كلمه ان در وان كان نافيه است و لتزول بكسر لام اوّل و نصب لام آخر بايد قرائت شود كه مشهور است و بعضى بفتح لام اول و رفع لام آخر قرائت نمودهاند و بنابراين كلمه ان مخفّفه از مثقله است و معنى آنست كه و همانا بوده است مكر آنها كه زائل ميشود از آن كوهها ولى با وصف اين زائل نميشود از آن اعلام نبوّت و ادلّه ولايت و آثار شريعت چون خداوند از وعده و وعيد خود به پيغمبرانش راجع بنصرت ايشان بر اعداء و مجازات ستمكاران تخلّف نخواهد فرمود و او عزيز و ارجمند و غالب و قادر و قاهر و منتقم است از دشمنانش براى دوستانش و ايشانرا بعزّت و سعادت دنيا و آخرت خواهد رسانيد و انتقام مظلوم را از ظالم بنحو اكمل خواهد كشيد در روز كه
جلد 3 صفحه 241
اين زمين مبدل شود بزمين ديگر و آسمانها نيز مبدل شوند بآسمانهاى ديگر بنظر حقير بزمين و آسمانى مناسب با آن عالم و اعمال اهل آن و از ابن عباس نقل شده كه تغيير زمين بآنستكه كوههايش حركت كنند و بگردش در آيند و درياهايش بهم راه پيدا كنند و يكى شوند و روى زمين چنان مساوى شود كه كجى و راستى و پستى و بلندى نداشته باشد و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود زمين قيامت از آتش است مگر جاى مؤمن كه صدقه او بر سرش سايه افكند و از امام سجاد عليه السّلام مروى است كه زمين تغيير ميكند و زمين ديگرى ميشود كه در روى آن گناهى نشده و تمامش ظاهر شود و در آن كوهى و گياهى نباشد مانند وقتى كه خدا آنرا در روز اول خلق فرمود و از امام باقر عليه السّلام مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسانيكه در دنيا براى خدا با يكديگر دوستى كنند روز قيامت بر روى زمينى از زبر جد سبز باشند در سايه عرش خدا و روايات ديگرى هم از طرق عامّه و خاصه نقل شده كه حاجتى بذكر آنها نيست اجمالا تبديل معلوم و كيفيّت آن مجهول است و تمام مردم سر از قبرها بيرون آورند و در پيشگاه الهى براى حساب و ثواب و عقاب حاضر و ناظر گردند و گناهكاران بحسب عقائد و اعمال و اخلاق با يكديگر مقيّد و مغلول شوند در حاليكه پيراهنهاشان از جنس قطران است كه گفتهاند عصاره بار درخت عرعر يا صمغ ابهل است كه آنرا ببدن شتر جرب دار ميماليدند كه بسوزند گيش پوست شتر را ميسوزاند و جرب را بر طرف ميكرد و رنگش سياه و بقدرى بدبو بود كه همه از آن متنفّر و فرارى ميشدند و مؤثر بود در گرفتن آتش ببدن كسيكه از آن بر او ماليده شده بود مقصود آنست كه بجاى پيراهن چنين چيزى بر بدنهاشان ماليده شود كه موجب مزيد تأثير آتش و تنفّر نفوس و خوارى آنها در انظار اهل محشر گردد و بعضى قطران را مركّب از دو كلمه قطر و آنى دانستهاند و بتنوين هر دو قرائت نمودهاند و بنابراين مراد آنست كه پيراهنهاى آنها از مس گداخته بنهايت درجه است چون قطر بمعناى مس گداخته و آنى بمعناى متناهى در حرارت است و ميپوشاند و فراميگيرد عزيزترين اعضاء ظاهره بدن آنها را كه رويهاشان است آتش چون بآن متوجّه بحق نشدند و براى خدا بخاك ننهادند و حواس ظاهره خودشان را كه در آن جاى داشت در آنچه خدا خلق فرموده بود آنها را براى آن صرف ننمودند چنانچه در جاى ديگر
جلد 3 صفحه 242
فرموده آتش بالا مىآيد بر قلبهاشان چون اشرف اعضاء باطنه است و بايد مملوّ از معرفت باشد بر عكس پر از جهالت و عناد شده قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خدا فرموده پيراهنهاى آنها از مس گداخته است كه حرارت آن بمنتهى رسيده پس فرا گرفته است رويهاشان را آتش و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه جبرئيل گفت اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش معلّق شود ميان آسمان و زمين هر آينه اهل زمين بميرند از بد بوئى و سوزندگى آن و اينها همه براى آنستكه خدا هر كس را بمجازات عمل خود برساند و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد و كسانيكه معصيت خدا را مينمايند علاوه بر آنكه ظلم بر خودشان نمودند موجب تجرّى خلق شدند پس ظلم بر خلق هم نمودهاند و كسب كردند آتش جهنم را براى خودشان در تجارتخانه دنيا و خداوند بزودى در كمتر از چشم بهم زدن بحساب تمام خلق رسيدگى ميفرمايد چون مشغول نميكند او را حساب احدى از حساب ديگرى چنانچه تحقيق آن در سوره بقره گذشت و آنچه ذكر شد بيان كافى است براى مردم در موعظه و نصيحت و براى آنكه ترسانده شوند بآن و براى آنكه بدانند بتدبّر و تفكّر و تأمّل كه او است خداوند يكتاى بىهمتا و براى آنكه متنبّه و متّعظ و متذكّر شوند صاحبان عقول سليمه و افهام مستقيمه. در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره ابراهيم و حجر را در دو ركعت نماز در هر روز جمعه قرائت نمايد هرگز او را فقر و ديوانگى و گرفتارى نرسد انشاء اللّه تعالى.
جلد 3 صفحه 243
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا تَحسَبَنَّ اللّهَ مُخلِفَ وَعدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ (47)
پس البته گمان مبر که خداوند خلف وعده كند که بپيغمبران خود داده محققا خداوند عزيز قادر قاهر است و صاحب انتقام که انتقام كشنده است.
فَلا تَحسَبَنَّ اللّهَ مُخلِفَ وَعدِهِ رُسُلَهُ خلف وعد از قبايح عقليه است حتي در نظر كفار و مشركين و محال است از خداوند متعال صادر شود بالاخص بانبياء و رسولان خود که مقرّبترين بندگان او هستند و فرستادگان او، غايت الامر آنكه حكيم است ميداند که مصلحت و حكمت در چه موقع است و چه موقع اقتضاء دارد بموقع خود عملي ميشود.
إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ عزّت: قهر و غلبه و قدرت و عظمت و كبريايي است بر همه چيز قادر و قاهر و غالب است بخلاف ممكنات مخصوصا افراد بشر که در پيشگاه عظمت پروردگار خار و ضعيف و ذليل هستند هر چه بخواهند بزرگي كنند نسبت بزير دستان خود است با خداوند نميتوانند، جنگ با خدا فتح ندارد هر چه ميخواهند بكنند ذو انتقام انتقام خواهد كشيد هم در دنيا وَ لكِنَّ اللّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَن يَشاءُ حشر آيه 6، و در آخرت باشد انتقام.
405
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- بار دیگر روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، به عنوان تهدید ظالمان و بدکاران میفرماید: «گمان مبر که خداوند وعدهای را که به پیامبران داده مخالفت میکند» (فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ).
چرا که تخلف از کسی سر میزند که یا قادر و توانا نباشد، و یا کیفر و انتقام در قاموس او نیست، ولی «خداوند هم تواناست و هم صاحب انتقام» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ).
این آیه در حقیقت مکمّل آیهای است که قبلا داشتیم وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ).
یعنی اگر میبینی ظالمان و ستمگران، مهلتی یافتهاند نه به خاطر غفلت پروردگار از اعمال آنهاست و نه به خاطر آن است که از وعده خود تخلف خواهد کرد، بلکه همه حسابهای آنها را یک روز رسیده و کیفر عادلانه آنها را خواهد داد.
نکات آیه
۱- گمان تخلف وعده خداوند، گمانى واهى و نادرست است. (فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله)
۲- عذاب و هلاکت ستم پیشگان و پیروزى رسولان، وعده خداوند به آنان (و أنذر الناس یوم یأتیهم العذاب فیقول الذین ظلموا ... و قد مکروا مکرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله) برداشت فوق از ارتباط این آیه با آیات قبل، که درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مىشود. گفتنى است «فاء» تفریع در «فلاتحسبنّ» مؤید این ارتباط است.
۳- وعده هاى خداوند به پیامبران مبنى بر پیروز گردانیدن آنان بر دشمنان، تخلف ناپذیر است. (الذین ظلموا ... و قد مکروا مکرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله)
۴- تأخیر عذاب ستمگران به معناى تخلف وعده الهى به رسولان خویش نیست. (و قد مکروا مکرهم و عند الله مکرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله) جمله «فلاتحسبنّ الله ...» مىتواند پاسخ به این سؤال مقدر باشد که: چرا برخى از ستمگران هنوز دچار عذاب استیصال نشده اند، پس وعده خدا ممکن است تخلف پیدا کند؟
۵- رسولان الهى و ادیان توحیدى، برخوردار از حمایت و نصرت خداوند (فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله)
۶- خنثى و بىنتیجه کردن مکر و ترفندهاى ستمگران، وعده خداوند به رسولان خویش (و قد مکروا مکرهم و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال . فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله)
۷- تسلى و دلدارى خداوند به پیامبر(ص) در برابر مکرها و ترفندهاى دشمنان ستمگر (و قد مکروا مکرهم و عند الله مکرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله)
۸- خداوند، عزیز (قدرتمند شکست ناپذیر) و انتقام گیرنده است. (إن الله عزیز ذو انتقام)
۹- قدرت شکست ناپذیر خدا و صاحب انتقام بودن او، دلیل تخلف ناپذیرى وعده هایش در یارى رسولان و عذاب کردن ستمگران (فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله إن الله عزیز ذو انتقام) جمله «إن الله عزیز ذو انتقام» به منزله تعلیل براى بخش اول آیه (فلاتحسبنّ ...) است.
۱۰- انتقام از ستمگران و سرکوبى آنان با استفاده از قدرت و تواناییها، امرى روا و پسندیده است. (و سکنتم فى مسکن الذین ظلموا ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله إن الله عزیز ذو انتقام) برداشت فوق از عمل خداوند و برخورد او با حق ستیزان استفاده مىشود; زیرا یکى از اوصاف خداوند، «منتقم» (انتقام گیرنده) است. تردیدى نیست که انتقام خداوند براى دفاع از حق و حق باوران است، نه براى شخص خود. بنابراین از عمل خدا مىتوان آموخت که انتقام براى حق عملى است نیکو.
موضوعات مرتبط
- ادیان: امداد به ادیان ۵
- اسماء و صفات: ذوانتقام ۸; عزیز ۸
- امدادهاى خدا: مشمولان امدادهاى خدا ۵
- انبیا: امداد به انبیا ۵، ۹; وعده به انبیا ۲، ۳، ۶، ۹
- پیروزی: وعده پیروزی ۲، ۳
- خدا: آثار قدرت خدا ۹; حتمیت وعده هاى خدا ۱، ۳، ۴; دلایل حتمیت وعده هاى خدا ۹; سوءظن به وعده هاى خدا ۱; وعده هاى خدا ۲، ۶; وعیدهاى خدا ۲
- ظالمان: انتقام از ظالمان ۱۰; بی تأثیرى مکر ظالمان ۶; تأخیر عذاب ظالمان ۴; سرکوبى ظالمان ۱۰; عذاب ظالمان ۹; مکر ظالمان ۷; وعید به ظالمان ۲; هلاکت ظالمان ۲
- عمل: عمل پسندیده ۱۰
- محمد(ص): دلدارى به محمد(ص) ۷
منابع