يس ٦٥
کپی متن آیه |
---|
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ |
ترجمه
يس ٦٤ | آیه ٦٥ | يس ٦٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَخْتِمُ ...»: (نگا: بقره / انعام / ). «أَفْوَاهِهِمْ»: (نگا: آلعمران / و . «تَشْهَدُ»: گواهی اعضاء در قیامت مسلّم است (نگا: فصّلت / و ، نور / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۶۵ سوره «يس»
- استهزاء كفار در مقام انكار معاد، و پاسخ خداوند به آن ها
- تفسیر سخن تعجب انگیز کافران، بعد از برپایی رستاخيز
- امروز، خودِ اعمالتان، جزای اعمالتان است و بس
- حال نیکوی «أصحابُ الجنة»، در بهشت برين
- عهد خداوند با بنى آدم، که شیطان را عبادت نکنید
- بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «65»
امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به آن چه كسب كردهاند گواهى مىدهند.
نکته ها
ذكر نام دست و پا از باب نمونه است، زيرا در آيات ديگر مىخوانيم كه گوش و چشم و دل نيز مورد سؤال قرار مىگيرند «1» و حتّى پوست گواهى مىدهد. «2» به هر حال هر عضوى به آن چه عمل كرده گواهى مىدهد.
پیام ها
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را كه وسيله سخن گفتن است مىبندد و دست و پا را وسيلهى سخن گفتن قرار مىدهد. نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ ... أَرْجُلُهُمْ
2- معاد، جسمانى است. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ»
3- در قيامت اعضاى بدن، تابع اراده انسان نيست. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
4- قوىترين گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
5- اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند كه مىتوانند در قيامت شهادت دهند. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
«1». اسراء، 36.
«2». سجده، 20.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 553
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ: امروز مهر مىنهيم بر دهنهاى ايشان چون با ما در مقام انكار و منازعه برآيند و دعوى بىموقع كنند كه ما مشرك نبوديم و تكذيب انبياء نكرديم؛ مهر زنيم تا قادر بر تكلم نباشند، وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ: و سخن گويند با ما دستهاى ايشان، وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ: و گواهى دهد پاهاى ايشان، بِما كانُوا يَكْسِبُونَ: به آنچه بودند در دنيا كسب مىكردند، يعنى اعضاى ايشان را كه در دنيا از شأن ايشان نطق نبوده باشد به نطق درآورديم تا گواهى دهند بر ايشان، و دهنهاى ايشان كه نطق آنها در دنيا معهود بوده باشد مهر نهيم تا دعوى دروغ از آنها صادر نشود.
تبصره: در كيفيت شهادت اقوالى است: 1- خداى تعالى آنها را بر نطق تمكين دهد تا قادر شوند بر سخن گفتن و گواهى دادن بر ايشان چنانچه زبان بر نطق قادر است. 2- خداى تعالى در آنها ايجاد كلام فرمايد مانند ايجاد اصوات در اجسام جماديه. 3- تكلم بر ايشان مجاز است، يعنى آثار معاصى در ايشان ظاهر سازند كه دلالت بر افعال قبيحه ايشان نمايد.
منهج- ابو سعيد خدرى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده كه چون روز قيامت شود حق تعالى بر كافران علامتى پديد آرد تا مردمان بدانند ايشان گناهكارند، و چون با وجود اين علامت انكار آن را نمايند، ملائكه بر آنها گواهى دهند؛ و چون در انكار اصرار كنند، پيغمبران بر ايشان شهادت دهند؛ و چون باز ابا كنند، بفرمايد تا همسايگان بر آنها گواهى دهند؛ و چون در انكار
جلد 11 - صفحه 91
راسخ شوند، حق تعالى اعضاى آنها را ناطق سازد تا بر آنها گواهى دهند. «1» نزد بعضى همچنانكه جوارح كافران بر افعال بد ايشان گواهى دهد، اعضاى مؤمنان بر طاعت ايشان شهادت دهد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (64) الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)
ترجمه
و آنكه بپرستيد مرا اينست راه راست
و بتحقيق گمراه كرد از شما خلق بسيارى را آيا پس نبوديد كه دريابيد بعقل
اينست دوزخى كه بوديد وعده داده ميشديد
برويد بمانيد در آن براى آنكه كفر ميورزيديد
امروز مهر مىنهيم بر دهنهاشان و سخن ميگويد با ما دستهاشان و گواهى ميدهد پاىهاشان بآنچه بودند
جلد 4 صفحه 415
كسب ميكردند
و اگر بخواهيم هر آينه كور كنيم چشمهاشان را پس پيش گيرند راه را پس چگونه مىبينند
و اگر بخواهيم برگردانيم صورتهاى آنها را در جاى خودشان پس نتوانند گذشتن را و نه برميگردند.
تفسير
از جمله خطاب خداوند بگناهكاران مذكور در آيات سابقه است كه بعد از نهى از عبادت شيطان امر بعبادت خود فرموده با توصيف آن به اين كه راه مستقيم بجانب بهشت اين است و بيان عداوت شيطان به اين كه تاكنون خلق كثيرى را از شما بنى آدم گمراه نموده بمعصيت يا كفر چرا نبايد تاكنون بعقل دريافته باشيد كه اطاعت هواى نفس و شيطان موجب گمراهى است شما كه منكر جهنّم بوديد اين آتش همان است كه انبياء و اولياء بشما وعده ميدادند كه در صورت معصيت خدا داخل در آن ميشويد امروز داخل شويد و بمانيد و ملازم با عذاب باشيد در آن براى كفرتان بخدا و تكذيبتان انبياء و اولياء را در دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مىنهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند باين كيفيّت كه دستها و پاهايشان را بسخن درميآوريم كه با ما تكلّم ميكنند و شهادت ميدهند باعمال ناشايستهئى كه از آنها در دنيا صادر شده و با اينحال ديگر آنها نميتوانند منكر شوند با آنكه اراده انكار دارند مانند كسيكه دهانش مهر شده و زبانش بند آمده باشد اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسّرين فرمودهاند خداوند قوّه ناطقه را از زبان آنها ميگيرد و باعضاء ديگر ميدهد و بعضى گفتهاند اين بعد از آنستكه منكر گناهان خود شدند و بعضى گفتهاند علامتى در اعضاء آنها پيدا ميشود كه دلالت دارد بر صدور معصيت از آنها و قمّى ره نقل نموده كه چون روز قيامت شود و مردم را خداوند جمع فرمايد نامه عمل هر كس را بدست او دهد و آنها مينگرند و منكر ميشوند كه آن اعمال را بجا آورده باشند پس ملائكه شهادت ميدهند كه آنها بجا آوردهاند و آنها ميگويند پروردگارا ملائكه تو براى تو شهادت ميدهند و قسم ميخورند كه ما اين كارها را نكرديم و خدا از اين امر خبر داده آنجا كه فرموده روز كه مبعوث ميكند خدا آنها را تمامى پس قسم ميخورند براى او چنانچه قسم ميخورند براى شما و چون كار به اين جا ميكشد
جلد 4 صفحه 416
خدا زبان آنها را مهر ميكند و جوارح آنها نطق ميكنند بآنچه بودند كه بجا ميآوردند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جوارح شهادت بر مؤمن نميدهند جز اين نيست كه شهادت ميدهند جوارح بر كسيكه مستحق عذاب شده امّا مؤمن پس عطا ميشود كتابش بدست راستش خدا فرموده پس امّا كسانيكه داده شده كتابشان بدست راستشان پس ايشان ميخوانند كتاب خودشان را و ستم كرده نميشوند ذرّهئى و نيز خدا ميفرمايد و اگر بخواهيم محو و نابود و كور كنيم چشمهاى كفّار را پس راه معتاد خودشان را پيش گيرند و نبينند راه را و نه جهتى را كه ميخواهند بجانب آن سير نمايند و نه چيزهاى ديگر را و اگر بخواهيم صورت آنها را تغيير ميدهيم بيكى از حيوانات و قواء آنها را ميگيريم هر جا باشند بطوريكه از جاى خودشان نتوانند حركت كنند و بجاى ديگر منتقل شوند و نتوانند برگردند بجاى قبل از مسخ خودشان و بصورت قبل از آن كه داشتند يا آنكه برنميگردند از تكذيبشان انبياء و اولياء را با اينحال كه در خود مشاهده مينمايند براى توغّلشان در تعصّب و عناد پس مستحق امثال اين عقوبتها هستند ولى بناى ما با خلق بر تعجيل در عقوبت نيست و مكاناتهم بصيغه جمع نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اليَومَ نَختِمُ عَلي أَفواهِهِم وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَكسِبُونَ (65)
روز قيامت مهر ميزنيم بر دهان آنها و تكلم ميكنند با ما دستهاي آنها و شهادت ميدهند پاهاي آنها بآنچه بودند كسب ميكردند.
اليَومَ نَختِمُ عَلي أَفواهِهِم توضيح كلام اينكه اينکه حواس ظاهره مثل ناطقه و سامعه و شامه و باصره و لامسه قوهايست که خداوند بانسان و بعض حيوانات عنايت ميفرمايد و لسان و عين و اذن و انف آلات آنها هستند و بسا خداوند اينکه قوه را ميگيرد مثل آدم لال زبان دارد لكن قوه تكلم ندارد اذن دارد لكن قوه سمع ندارد كر است چشم دارد لكن قوه ابصار ندارد انف دارد لكن قوه شم ندارد فرداي قيامت اينکه قوه را از كفار ميگيرد نميتوانند تكلم كنند
جلد 15 - صفحه 100
اينکه است معني نَختِمُ عَلي أَفواهِهِم و اينکه هم در جميع حالات نيست بسا در بعض حالات قوه داده ميشود و تكلم ميكنند چنانچه بساير اعضاء بدن موقعي که شهادت دادند ميگويد چرا شهادت داديد حَتّي إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أَبصارُهُم وَ جُلُودُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ وَ قالُوا لِجُلُودِهِم لِمَ شَهِدتُم عَلَينا قالُوا أَنطَقَنَا اللّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيءٍ فصلت آيه 19 و 20 و همچنين با مالك و ملائكه عذاب و با اهل بهشت تكلماتي دارند بالجمله حالات مختلفه دارند.
وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم همين نحوي که خداوند قدرت دارد که اينکه قوي را به توسط اينکه آلات عنايت فرمايد قدرت دارد بدون آلت هم عنايت كند چنانچه گذشت سنگريزه در كف مبارك رسول شهادت داد سوسمار شهادت داد كارد با حضرت ابراهيم تكلم كرد هدهد با سليمان كوه با داود بلكه:
جمله ذرات زمين و آسمانبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- سپس به گواهان روز قیامت اشاره میکند، گواهانی که جزء پیکر خود انسانند و جایی برای انکار سخنان آنها نیست، میفرماید: «امروز بر دهان آنها مهر مینهیم، و دستهای آنها با ما سخن میگوید و پاهای آنها کارهایی را که انجام میدادند برای ما شهادت میدهند» (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
آری! در آن روز، دیگر اعضای انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار میشوند، و بر آستان مقدس او سر فرود میآورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار میسازند، و چه دادگاه عجیبی است که گواه آن اعضای پیکر خود انسان است، همان ابزاری است که گناه را با آن انجام داده! البته گواهی اعضا مربوط به کفّار و مجرمان است لذا در حدیثی از امام باقر علیه السّلام میخوانیم: «اعضای پیکر انسان بر ضدّ مؤمن گواهی نمیدهد، بلکه گواهی بر ضدّ کسی میدهد که فرمان عذاب بر او مسلّم شده، و اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او میدهند (و خودش آن را میخواند) همان گونه که خداوند متعال فرموده: «آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده (با سرفرازی و افتخار) نامه اعمال خود را میخوانند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد».
نکات آیه
۱ - در قیامت بر دهان کافران مهر زده شده و آنان از هرگونه سخن گفتن ناتوان خواهند شد. (الیوم نختم على أفوههم) مقصود از مهر خوردن دهان کافران، ناتوان شدن آنان از هر گونه سخن گفتن است.
۲ - کافران در قیامت، از هرگونه دفاع از خود در برابر محکومیتشان به دوزخ، ناتوان خواهند بود. (هذه جهنّم الّتى کنتم توعدون ... الیوم نختم على أفوههم) مهر خوردن دهان کافران، به قرینه آیه قبل - که سخن از محکومیت آنان به دوزخى شدن بود - مى تواند کنایه از ناتوانى آنان در دفاع از خود، در برابر دوزخى شدن خویش باشد.
۳ - دست ها و پاهاى کافران، در قیامت علیه آنان به سخن آمده و بر دستاوردهایشان، گواهى خواهند داد. (تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون)
۴ - اعضاى بدن انسان، داراى نوعى درک و شعور است. (تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون) برداشت یاد شده براساس این نکته است که لازمه گواهى دادن بر هر چیزى، آگاهى و درک نسبت به آن چیز است. بنابراین گواهى اعضاى بدن بر رفتار آدمى، دلیل وجود نوعى درک و شعور در آنها است.
۵ - اعضاى بدن انسان (پا، دست و...) در قیامت به قدرت خدا، به سخن در خواهند آمد. (تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون)
۶ - کافران و مجرمان از انکار رفتار و کردار ناپسند خود ناتوان خواهند بود. (تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون) گواهى دادن دست و پا، مى تواند کنایه از این نکته باشد که کافران از هرگونه انکار رفتار زشت خویش ناتوان خواهند بود.
۷ - انسان ها به روز قیامت، در قالب جسمانى (همانند جسم دنیایى محشور) و زنده خواهند شد. (الیوم نختم على أفوههم و تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون) باز ایستادن از سخن گفتن و گواهى دادن دست و پا بر کردارهاى انسان، دلیل جسمانى بودن معاد، همانند جسم دنیایى است که داراى دهان، دست و پا مى باشد.
موضوعات مرتبط
- انسان: حشر انسان ها ۷
- بدن: تکلم اخروى اعضاى بدن ۵; شعور اعضاى بدن ۴
- پا: گواهى اخروى پا ۳
- خدا: قدرت خدا ۵
- دست: گواهى اخروى دست ۳
- عمل: آثار عمل ۳; عجز از تکذیب عمل ناپسند ۶
- قیامت: گواهان در قیامت ۳; ویژگیهاى قیامت ۵
- کافران: بى یاورى اخروى کافران ۲; عجز اخروى کافران ۱، ۲; عجز کافران ۶; کافران در قیامت ۱، ۲; لالى اخروى کافران ۱
- مجرمان: عجز مجرمان ۶
- معاد: معاد جسمانى ۷
منابع