گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


==پاداش و كيفر هر کسى، همان اعمال نيك و بد اوست ==
==پاداش و كيفر هر کسى، همان اعمال نيك و بد اوست ==
«'''لِيَجْزِى اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسبَت إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الْحِسابِ'''»:
«'''لِيَجْزِىَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسبَت إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الْحِسابِ'''»:


معناى آيه روشن است. و ظاهر اين آيه دلالت مى كند بر اين كه: پاداش و كيفر هر نفسى، همان كرده هاى نيك و بد خود اوست. چيزى كه هست، صورتش فرق كند. بنا براين، آيه مورد بحث، جزو آياتى است كه اوضاع و احوال قيامت را نتيجه اعمال دنيا مى داند.
معناى آيه روشن است. و ظاهر اين آيه دلالت مى كند بر اين كه: پاداش و كيفر هر نفسى، همان كرده هاى نيك و بد خود اوست. چيزى كه هست، صورتش فرق كند. بنابراين، آيه مورد بحث، جزو آياتى است كه اوضاع و احوال قيامت را نتيجه اعمال دنيا مى داند.


آيه شريفه، نخست جزاى اعمال را در روز جزاء بيان نموده و سپس انتقام اخروى خدا را معنا مى كند و مى فهماند كه: انتقام او، از قبيل شكنجه دادن مجرم به خاطر رضايت خاطر نيست، بلكه از باب به ثمر رساندن كِشتۀ اعمال است. و به عبارت ديگر: از باب رساندن هر كسى به عمل خويش است.
آيه شريفه، نخست جزاى اعمال را در روز جزاء بيان نموده و سپس انتقام اخروى خدا را معنا مى كند و مى فهماند كه: انتقام او، از قبيل شكنجه دادن مجرم به خاطر رضايت خاطر نيست، بلكه از باب به ثمر رساندن كِشتۀ اعمال است. و به عبارت ديگر: از باب رساندن هر كسى به عمل خويش است.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
و اگر اين معنا را با جمله «إنّ الله سَرِيعُ الحِسَاب» تعليل نموده، براى اشاره به اين نكته است كه پاداش مذكور، بدون فاصله و مهلت انجام مى شود.
و اگر اين معنا را با جمله «إنّ الله سَرِيعُ الحِسَاب» تعليل نموده، براى اشاره به اين نكته است كه پاداش مذكور، بدون فاصله و مهلت انجام مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۱ </center>
چيزى كه هست، ظرف ظهور و تحققش، آن روز است. و يا خواسته است بفهماند كه حكم جزاء و نوشتن آن سريع و دوش به دوش عمل است، الا آن كه ظهور و تحقق جزاء در قيامت واقع مى شود. و برگشت هر دو احتمال، در حقيقت به يك معنا است.
چيزى كه هست، ظرف ظهور و تحققش، آن روز است. و يا خواسته است بفهماند كه حكم جزاء و نوشتن آن سريع و دوش به دوش عمل است، جز آن كه ظهور و تحقق جزاء در قيامت واقع مى شود. و برگشت هر دو احتمال، در حقيقت به يك معنا است.


«'''هَذَا بَلَاغٌ لِّلنَّاسِ وَ لِيُنذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الاَلْبَابِ'''»:
«'''هَذَا بَلَاغٌ لِّلنَّاسِ وَ لِيُنذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الاَلْبَابِ'''»:
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
كلمه «بَلاغ» - به طورى كه راغب گفته - به معناى تبليغ و يا به قول بعضى ديگر، به معناى كفايت است.
كلمه «بَلاغ» - به طورى كه راغب گفته - به معناى تبليغ و يا به قول بعضى ديگر، به معناى كفايت است.


و اين آيه، خاتمه سوره ابراهيم (عليه السلام) است، و مناسب تر آن است كه كلمه «هذَا» را، اشاره به مطالب سوره بگيريم، نه به مجموع قرآن - چنان كه بعضى پنداشته اند - و نه به آيه «وَ لا تَحسَبَنّ اللهَ غَافِلاً عَمّا يَعمَلُ الظّالِمُون»، و آيات بعد از آن تا آخر سوره - چنان كه بعضى ديگر پنداشته اند.
و اين آيه، خاتمه سوره ابراهيم «عليه السلام» است، و مناسب تر آن است كه كلمه «هذَا» را، اشاره به مطالب سوره بگيريم، نه به مجموع قرآن - چنان كه بعضى پنداشته اند - و نه به آيه «وَ لا تَحسَبَنّ اللهَ غَافِلاً عَمّا يَعمَلُ الظّالِمُون»، و آيات بعد از آن تا آخر سوره - چنان كه بعضى ديگر پنداشته اند.


حرف لام در جمله «لِيُنذِرُوا به ...»، لام غايت و عطف است بر لام ديگرى كه در تقدير است، و به خاطر فخامت و عظمت امر حذف شده. چون آن قدر عظيم الشان است كه فهم مردم به آن احاطه نمى يابد، و آن قدر مشتمل بر اسرار الهى است، كه مردم طاقت درك آن را ندارند و عقول بشر، تنها مى تواند نتائج آن اسرار را درك كند، و آن همين انذارى است كه گوشزدشان مى شود.
حرف لام در جمله «لِيُنذِرُوا به ...»، لام غايت و عطف است بر لام ديگرى كه در تقدير است، و به خاطر فخامت و عظمت امر حذف شده. چون آن قدر عظيم الشان است كه فهم مردم به آن احاطه نمى يابد، و آن قدر مشتمل بر اسرار الهى است، كه مردم طاقت درك آن را ندارند و عقول بشر، تنها مى تواند نتائج آن اسرار را درك كند، و آن همين انذارى است كه گوشزدشان مى شود.


و خلاصه كلام اين كه: عظمت آن اسرار به حدّى است كه ممكن نيست آن را در قالب الفاظ - كه تنها راه تفهيم حقايق است - گنجانيد. آنچه ممكن است، اين است كه بشر را از آن ها ترسانيده، به وحدانيت خدا آگاه ساخت و مؤمنين را متذكر نمود و همين هم بس ‍ است، زيرا منظور اتمام حجت به وسيله آيات توحيد است.
و خلاصه كلام اين كه: عظمت آن اسرار به حدّى است كه ممكن نيست آن را در قالب الفاظ - كه تنها راه تفهيم حقايق است - گنجانيد. آنچه ممكن است، اين است كه بشر را از آن ها ترسانيده، به وحدانيت خدا آگاه ساخت و مؤمنان را متذكر نمود و همين هم بس است. زيرا منظور اتمام حجت به وسيله آيات توحيد است.


آن كه به خدا ايمان ندارد، با شنيدن آن آيات، حجت برايش تمام مى شود و آن كه ايمان دارد، از همين آيات توحيد به معارف الهى آشنا مى شود و نيز مؤمنين متذكر مى شوند.
آن كه به خدا ايمان ندارد، با شنيدن آن آيات، حجت برايش تمام مى شود و آن كه ايمان دارد، از همين آيات توحيد به معارف الهى آشنا مى شود و نيز مؤمنان متذكر مى شوند.


و با در نظر گرفتن اين بيان، آيات آخر سوره با آيات اول آن مرتبط و متطابق مى شوند. در اول سوره فرمود: «كِتَابٌ أنزَلنَاهُ إلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمَات إلى النُّور بِإذنِ رَبّهِم إلى صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيد: كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان، از ظلمت ها به سوى نور، به سوى راه خداى عزيز و حميد بيرون آرى».
و با در نظر گرفتن اين بيان، آيات آخر سوره با آيات اول آن مرتبط و متطابق مى شوند. در اول سوره فرمود: «كِتَابٌ أنزَلنَاهُ إلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمَات إلى النُّور بِإذنِ رَبّهِم إلى صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيد: كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان، از ظلمت ها به سوى نور، به سوى راه خداى عزيز و حميد بيرون آرى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳۲ </center>
و ما در ذيل آن گفتيم كه مدلول آن، مأمور شدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به دعوت و تبليغ به سوى راه خداست، به عنوان اين كه خدا، پروردگار عزيز و حميد ايشان است، و بدين وسيله، مردم را از ظلمت ها به سوى نور بيرون مى آورد.  
و ما در ذيل آن گفتيم كه مدلول آن، مأمور شدن رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» به دعوت و تبليغ به سوى راه خداست، به عنوان اين كه خدا، پروردگار «عزيز» و «حميد» ايشان است، و بدين وسيله، مردم را از ظلمت ها به سوى نور بيرون مى آورد.  


حال، اگر پذيرفتند و ايمان آوردند، از ظلمت هاى كفر به سوى ايمان بيرون شده اند، و اگر نپذيرفتند، انذارشان كند و بر توحيد حق تعالى، واقفشان سازد و جهلشان را مبدل به علم نمايد، كه اين خود نيز نوعى بيرون كردن از ظلمت به نور است، و لو اين كه به ضرر آن ها تمام مى شود. (چون انكار دعوت يك پيغمبر از روى جهل، با انكار از روى علم و عمد يكسان نيست)، ولى در هر دو حال، دعوت پيغمبر انذار مردم است. چيزى كه هست، نسبت به عموم انذار و اعلام وحدانيت خداست و بس، ولى نسبت به خصوص مؤمنين، تذكر هم هست.
حال، اگر پذيرفتند و ايمان آوردند، از ظلمت هاى كفر به سوى ايمان بيرون شده اند، و اگر نپذيرفتند، انذارشان كند و بر توحيد حق تعالى، واقفشان سازد و جهلشان را مبدل به علم نمايد، كه اين خود نيز نوعى بيرون كردن از ظلمت به نور است، و لو اين كه به ضرر آن ها تمام مى شود.  
 
(چون انكار دعوت يك پيغمبر از روى جهل، با انكار از روى علم و عمد يكسان نيست)، ولى در هر دو حال، دعوت پيغمبر انذار مردم است. چيزى كه هست، نسبت به عموم انذار و اعلام وحدانيت خداست و بس، ولى نسبت به خصوص مؤمنان، تذكر هم هست.
<span id='link93'><span>
<span id='link93'><span>


۱۷٬۰۰۸

ویرایش