۱۶٬۸۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link385'><span> | <span id='link385'><span> | ||
== | ==نقد روايتى راجع به اين كه: پيامبر «ص»، علم غيب نداشته == | ||
و در الدر المنثور است كه : | و در الدر المنثور است كه: طيالسى، سعيد بن منصور، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ترمذى، نسائى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابوالشيخ، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب اسماء و صفات - همگى، از مسروق روايت كرده اند كه گفت: من نزد عايشه تكيه داده بودم. عايشه گفت: سه چيز است كه هر كس دهن به يكى از آن ها باز كند، افتراء بزرگى بر خدا زده است. | ||
پرسيدم آن سه | پرسيدم: آن سه چيست؟ | ||
گفت: هر كس بپندارد كه محمّد «صلى اللّه عليه و آله» پروردگارش را ديد، افتراء بزرگى بر خدا بسته. من كه تا اين هنگام تكيه داده بودم، برخاستم و گفتم: اى امّ المؤمنين! صبر كن، و مرا مهلت بده بپرسم و به عجله سخن مگوى. مگر خداى تعالى نفرموده: «وَ لَقَد رَآهُ بِالأُفُقِ المُبِين: رسول، خدا را در افق آشكار بديد»، و در جاى ديگر فرموده «وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخرَى: بارى ديگر او را ديد»؟ | |||
و كسى كه بپندارد كه | عايشه در پاسخ گفت: من اولين فرد امت اسلامم، كه همين سؤال تو را، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» كردم. فرمود: جبرئيل، يعنى من جبرئيل را به آن صورتى كه با آن صورت خلق شده، نديدم، غير از اين دو نوبت، كه در اين دو آيه است. يك بار او را ديدم كه داشت از آسمان به زير مى آمد، بسيار بزرگ بود، كه بزرگى خلقتش، مابين آسمان تا زمين را پُر مى كرد. | ||
عايشه سپس به من گفت: مگر نشنيدى كلام خداى را كه مى فرمايد: «لَا تُدرِكُهُ الأبصَارُ وَ هُوَ يُدرِكُ الأبصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَبِير: ديدگان او را نمى بيند و او، ديدگان را مى بيند و او، لطيف و خبير است». و نيز فرموده: «وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أن يُكَلِّمَهُ اللّهُ إلّا وَحياً... عَلِىٌّ حَكِيمٌ». | |||
و كسى كه بپندارد كه محمّد، چيزى از كتاب خداى را كتمان كرده و ناگفته گذارده، او افتراى بزرگى بر خدا زده است، و خداى عزوجل مى فرمايد: «يَا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ إن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النَّاس». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۳ </center> | ||
باز بر خدا افتراى بزرگى زده است | سپس عايشه اضافه كرد كه: هر كس بپندارد كه محمّد، از فرداى مردم خبر مى داد، باز بر خدا افتراى بزرگى زده است. زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «قُل لَا يَعلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ الغَيبَ إلَّا اللّه: بگو در آسمان ها و زمين، كسى غيب نمى داند جز خدا». | ||
مؤلف: در متن روايت، اشكالاتى است كه آدمى را نسبت به آن بدبين مى كند. اما آيات رؤيت كه مى فرمايد: «چشم ها، خدا را نمى بيند»، «رؤيت حسّى» را نفى مى كند، نه «رؤيت قلبى» را. و اين قسم رؤيت، غير از ايمان است كه به معناى اعتقاد مى باشد، و ما در چند مورد مناسب، پيرامون آن مفصل بحث كرده ايم. | |||
و اما آيه | و اما آيه: «يَا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ...»، در تفسيرش گفتيم كه منظور از آن، «ابلاغ عامّه» آيات و دستورات خدا نيست، بلكه در مورد خاصى نازل شده. و بر فرض هم كه عموميش بدانيم، تازه دلالت مى كند بر اين كه آنچه بر آن جناب به عنوان پيام و رسالت نازل شده، بايد ابلاغش كند، نه هر چيزى را. چون ممكن است به آن جناب چيزى نازل شود كه دانستن آن مختص به خود آن جناب باشد و از ديگران كتمان كند. | ||
و اما | و اما اين كه فرمود: «قُل لَا يَعلَمُ...» كه هيچ كس در زمين و آسمان ها غيب نمى داند، اين آيه، مانند ساير آيات كه غيب را مختص به خدا مى داند، بيش از اين دلالت ندارد كه «علم غيب»، ذاتا مختص خداى تعالى است، و اما خدا اين علم را به كسى تعليم مى كند يا نمى كند، آيات از آن ساكت است، بلكه آيات ديگر دلالت دارد بر اين كه خدا علم غيب را به بعضى افراد تعليم مى كند. مانند آيه: «عَالِمُ الغَيبِ فَلَا يُظهِرُ عَلَى غَيبِهِ أحَداً إلّا مَن ارتَضَى مِن رَسُولٍ». | ||
و | و نيز، خود خداى تعالى، پاره اى از خبرهاى غيبى را از مسيح «عليه السّلام» حكايت كرده و فرموده: «وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُون». و پر واضح است كه اگر كسى بگويد: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مردم را از فردايشان خبر مى داد، هرگز نمى گويد كه اين علم را پيغمبر از خود داشته و خدا به او تعليم نكرده است. | ||
و از سوى | و از سوى ديگر، اخبار متواتره - هرچند متفرق و متنوع است - از طريق شيعه و سنّى وارد شده، كه آن جناب، از بسيارى حوادث آينده خبر مى داده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۴ </center> | ||
<span id='link386'><span> | <span id='link386'><span> | ||
==آيات ۸۲ - ۹۳ سوره نمل == | ==آيات ۸۲ - ۹۳ سوره نمل == | ||
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِمْ أَخْرَجْنَا لهَُمْ دَابَّةً مِّنَ الاَرْضِ تُكلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاس كانُوا بِئَايَتِنَا لا يُوقِنُونَ(۸۲) | وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِمْ أَخْرَجْنَا لهَُمْ دَابَّةً مِّنَ الاَرْضِ تُكلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاس كانُوا بِئَايَتِنَا لا يُوقِنُونَ(۸۲) |
ویرایش