۱۶٬۹۴۶
ویرایش
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
<span id='link132'><span> | <span id='link132'><span> | ||
==دو روايت در جواب | ==دو روايت در جواب سؤال درباره فاصله زمين و عرش == | ||
در كتاب | در كتاب احتجاج، از على «عليه السلام» روايت شده كه شخصى از آن جناب، از فاصله بين زمين و عرش سؤال كرد. حضرت فرمود: فاصله اش، به قدر اين است كه بنده اى از درِ اخلاص بگويد: «لا اله إلا الله». | ||
مؤلف: اين از لطايف كلام امير المؤمنين «عليه السلام» است كه آن را از آيه «إليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه» اقتباس فرموده، و معناى آن، اين است كه: وقتى بنده با گفتن كلمه توحيد، الوهيت را از غير خداى تعالى نفى نمود و آن را خالص براى خدا دانست، به طور مسلم غير خدا را فراموش خواهد نمود، و جميع موجودات را مستند به او خواهد دانست، و اين مقام، همان مقام عرشى است كه بيانش در سابق گذشت. | |||
نظير اين بيان در | نظير اين بيان در لطافت، جواب ديگرى است كه آن حضرت از اين سؤال داده، و فرمود: فاصله بين زمين و آسمان، ديد چشم و دعاى مظلوم است، در موقعى كه نفرين مى كند. | ||
و نيز شيخ | و نيز شيخ صدوق، در سه كتاب «فقيه»، «علل» و «مجالس» خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در پاسخ شخصى كه از آن جناب پرسيد: چرا كعبه، كعبه ناميده شد؟ فرمود: براى اين كه چهار گوشه و مربع بود. و وقتى سائل پرسيد، چرا مربع شد؟ در جواب فرمود: براى اين كه محاذى بيت المعمور بود و بيت المعمور مربع است. | ||
و چون سائل پرسيد: بيت | و چون سائل پرسيد: بيت المعمور، چرا مربع شد؟ فرمود: چون بيت نامبرده، محاذى با عرش است و عرش مربع است. و چون سائل از مربع بودن عرش سؤال كرد. فرمود: براى اين كه كلماتى كه دين اسلام بر مبناى آن ها بنا نهاده شده، چهار است، و آن چهار كلمه، عبارت است از: ۱ - سبحان الله. ۲ - و الحمد لله. ۳ - و لا اله الا الله. ۴ - و الله اكبر... | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۱ </center> | ||
مؤلف: كلمه اول، متضمن تنزيه و تقديس است و كلمه دوم، متضمن تشبيه و ثنا، و كلمه سوم، توحيد جامع بين تنزيه و تشبيه، و كلمه چهارم، توحيد اعظم كه مختص به اسلام است. | |||
و معناى آن اين است كه : خداوند | و معناى آن اين است كه: خداوند سبحان، بزرگتر از آن است كه در وصف بگنجد. زيرا وصف، خود يك نحوه تقييد و تحديد است، و خداى تعالى بزرگتر از آن است كه حدى او را محدود و قيدى او را مقيد سازد. همچنان كه در تفسير آيه «لقد كفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة...»، بيانش گذشت. | ||
و كوتاه سخن | و كوتاه سخن: برگشت معنايى كه اين روايت براى عرش كرده، نيز به همان علم است. روايات مختلفى كه در معناى عرش و يا در امورى كه مربوط به عرش است، وارد شده، بسيار زياد است. | ||
مثل روايتى كه مى گويد: آية الكرسى و آخر سوره بقره و سوره محمد «صلى الله عليه و آله و سلم»،از گنج هاى عرش است. | |||
يا روايتى كه مى گويد: «ص»، در سوره «ص»، اسم نهرى است كه از پاى عرش سرازير مى شود. و يا «افق مبين»، كه در قرآن است، اسم سرزمينى است كه در جلو عرش قرار دارد و در آن، نهرهايى جارى است، و بر لب آن نهرها، به عدد ستارگان جام هايى نهاده شده است. | |||
در تفسير قمى، از عبدالرحيم اقصر روايت شده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» پرسيدم: معناى «ن و القلم» چيست؟ | |||
حضرت فرمود: خداوند، قلم را از درختى بهشتى آفريد كه اسمش خلد است. آنگاه به نهرى كه در بهشت بود و از برف سفيدتر و از شهد شيرين تر بود، فرمود: مداد شو. پس آن نهر خشك گرديد و مداد شد. آنگاه به قلم فرمود: بنويس. عرض كرد: پروردگارا! چه بنويسم؟ | |||
فرمود: آنچه را كه بوده و تا قيامت خواهد بود. پس قلم، در ورقى كه از نقره سفيدتر و از ياقوت صاف تر بود، نوشت و آن را پيچيد و در ركن عرش جاى داد. آنگاه خداوند بر دهان قلم مُهر نهاد. پس ديگر سخن نگفت و نخواهد گفت، و آن ورقه، همان كتاب مكنونى است كه همه نسخه ها از آن استنساخ شده است. بقيه اين روايت را - إن شاء الله - در تفسير سوره «ن» نقل خواهيم نمود. | |||
مؤلف: در اين معنا، روايات ديگرى نيز هست كه در بعضى از آن ها، بعد از آن كه راوى اصرار ورزيده و توضيح بيشترى خواسته، امام «عليه السلام» اضافه فرموده كه: قلم و لوح هر كدام فرشته اى هستند، و با همين جمله فهمانده كه بيان قبلى، از قبيل تشبيه معقول به محسوس بوده، تا غرض به آن وسيله فهمانيده شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۲ </center> | ||
در كتاب | در كتاب روضة الواعظين، از امام صادق، از پدر بزرگوارش، از جدش روايت شده كه فرمود: در عرش، تمثال موجوداتى است كه خداوند در ترى و خشكى عالَم خلق فرموده. و سپس فرمود: اين است تأويل آيه شريفه «و إن من شئ إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم». | ||
مؤلف: يعنى آيه شريفه مزبور نيز همين حقيقت را بيان مى كند كه صور جميع موجودات در عرش است، و ما سابقا معناى بودن صور اشياء در عرش را بيان كرديم. نظير اين روايت در افاده اين معنا، روايتى است كه در تفسير دعاى «يا من أظهر الجميل» وارد شده است. | |||
و نيز در روضة الواعظين، از امام صادق، از پدرش، از جدش «عليهم السلام» روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: بين يك قائمه از قوائم عرش و بين قائمه ديگر آن، آن قدر فاصله است كه اگر مرغ تيز پروازى بخواهد آن را طى كند، بايد هزار سال راه برود، و عرش، هر روز هفتاد هزار رنگ از نور به خود مى گيرد، و هيچ خلقى از مخلوقات خدا توانايى اين كه به آن نگاه كند، ندارد، و همه موجودات عالَم در مقابل عرش خدا، به منزله حلقه اى است در بيابانى پهناور. | |||
مؤلف: اين جمله اخير را شيعه و سنى، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نيز روايت كرده اند. | |||
اين روايت هم مانند ساير روايات ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، حقايق را در ضمن مثال بيان فرموده، به دليل ظاهر توصيفى كه از بزرگى و وسعت عرش كرده، به هر حسابى هم كه فرض شود، درست در نمى آيد. زيرا دوائرى كه اشعه نورانى ترسيم مى كنند، به مراتب بزرگتر و وسيع تر از آن حدى است كه در اين روايت براى عرش خدا ذكر شده. پس ناگزير بايد گفت: مقصود امام «عليه السلام»، تشبيه معقول به محسوس بوده، نه مدلول مطابقى كلام. | |||
و در كتاب | و در كتاب علل، از كتاب علل، محمد بن سنان، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: علت طواف به كعبه، اين است كه بعد از آن كه خداى تعالى به ملائكه فرمود: «من در زمين خليفه اى قرار خواهم داد»، و ملائكه اعتراض كردند كه آيا مى خواهى كسانى در زمين بيافرينى كه خونريزى كنند؟ و آنگاه از اعتراض خود پشيمان شده، فهميدند كه گناه كرده اند، ناچار به عرش خدا پناه برده، استغفار كردند، و خداوند از اين حالت ملائكه خوشش آمد و به همين خاطر در آسمان چهارم، خانه اى برابر عرش ساخت و اسم آن را «ضراح» گذاشت، و در مقابل آن، خانه ديگرى به نام «بيت المعمور» در آسمان دنيا بنا نهاد. آنگاه خانه كعبه را مقابل «بيت المعمور» قرار داد و آدم را فرمود تا آن را طواف نمايد، و اين سنت در ميان فرزندان او، تا قيامت معمول خواهد بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۱۳ </center> | ||
مؤلف: اين حديث از چند جهت غريب به نظر مى رسد. زيرا اولا غير از بيت المعمور، خانه ديگرى را به نام «ضراح» اسم برده و حال آن كه در بيشتر روايات، تنها بيت المعمور در آسمان چهارم ذكر شده. | |||
و اما | و ثانيا براى ملائكه گناه اثبات كرده و حال آن كه به نص قرآن كريم، ملائكه معصوم از گناه اند. البته اين معنا را مى توان تأويل كرد و گفت: مراد از پى بردن به گناه علم به قصور است، و به همين جهت مى توان گفت: بنابر اين كه عرش به علم تفسير شود، معناى پناه بردن ملائكه به عرش، اعتراف آنان به جهل خود و ارجاع علم است به خداوند سبحان. همچنان كه قرآن نيز معذرت خواهى آنان را چنين حكايت فرموده: « سبحانك لا علم لنا إلا ما علمتنا إنك أنت العليم الحكيم». | ||
و اما اين كه گفت: «كعبه در برابر بيت المعمور واقع شده»، ظاهرا مراد از محاذات و برابرى محاذات معنوى است، نه حسى و جسمانى. به شهادت جمله «و به همين خاطر در آسمان چهارم، خانه اى برابر عرش ساخت»، زيرا به طورى كه از قرآن و حديث استفاده مى شود، عرش و كرسى، محيط به همه آسمان و زمين هستند، و با فرض احاطه و مخصوصا اگر به حسب فرض اين احاطه جسمانى بوده باشد، ديگر محاذات معنا نخواهد داشت. پس نه اين احاطه، جسمانى است (زيرا گفتيم، عرش به معناى علم است)، و نه آن محاذات، حسى و جسمانى است. | |||
<span id='link133'><span> | <span id='link133'><span> | ||
==چند روايت در مورد حاملين عرش == | ==چند روايت در مورد حاملين عرش == | ||
در كتاب خصال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: يكى از حاملين عرش به صورت آدم است ، و از خدا به جهت فرزندان آدم طلب روزى مى كند. و يكى ديگر به صورت خروس است كه براى پرندگان طلب رزق مى كند. و سومى به شكل شير است كه براى درندگان روزى طلب مى نمايد. و چهارمى به صورت گاو است كه براى چارپايان طلب روزى مى كند. و از آن روزى كه بنى اسرائيل گوساله پرستيدند، آن گاوى كه حامل عرش است ، سر افكنده شده و از شرم ديگر سر بلند نكرد، و وقتى قيامت مى شود حاملين عرش هشت نفر مى شوند...(( | در كتاب خصال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: يكى از حاملين عرش به صورت آدم است ، و از خدا به جهت فرزندان آدم طلب روزى مى كند. و يكى ديگر به صورت خروس است كه براى پرندگان طلب رزق مى كند. و سومى به شكل شير است كه براى درندگان روزى طلب مى نمايد. و چهارمى به صورت گاو است كه براى چارپايان طلب روزى مى كند. و از آن روزى كه بنى اسرائيل گوساله پرستيدند، آن گاوى كه حامل عرش است ، سر افكنده شده و از شرم ديگر سر بلند نكرد، و وقتى قيامت مى شود حاملين عرش هشت نفر مى شوند...(( |
ویرایش