۱۷٬۲۴۰
ویرایش
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
گويا فرموده: به ايشان بگو: من خدا را وكيل خود گرفتم. براى اين كه امر تدبير من، به دست اوست، همچنان كه امر تدبير خلقتم، به دست وى است. پس جمله مورد بحث، در معناى اين است كه گفته باشيم: پس حجت دلالت كرد بر ربوبيت خدا، و من هم اين معنا را عملا تصديق مى كنم. يعنى: تنها او را در امور خود وكيل مى گيرم. | گويا فرموده: به ايشان بگو: من خدا را وكيل خود گرفتم. براى اين كه امر تدبير من، به دست اوست، همچنان كه امر تدبير خلقتم، به دست وى است. پس جمله مورد بحث، در معناى اين است كه گفته باشيم: پس حجت دلالت كرد بر ربوبيت خدا، و من هم اين معنا را عملا تصديق مى كنم. يعنى: تنها او را در امور خود وكيل مى گيرم. | ||
«'''عَلَيهِ يَتَوَكّلُ المُتَوَكّلُون'''» - مى توانست بفرمايد: «وَ المُتَوَكِّلُون يَتَوَكَّلُونَ عَلَيه». و اگر ظرف «عليه» را بر متعلق آن مقدم داشت، براى اين بود كه دلالت كند بر انحصار و بفهماند، متوكّلين تنها بر او «توكل» مى كنند، نه بر غير او. و اگر فعل «توكل» را به وصفى از همان ماده متوكّلين نسبت داده، براى اين است كه دلالت كند بر اين كه مراد از متوكّلين، متوكّلين به حقيقت معناى كلمه است. در نتيجه، در جمله مورد بحث، ثنايى هم از خداى تعالى شده به اين كه او اهليت آن را دارد كه بر او توكل كنند و اهل بصيرت هم، در توكل، تنها بر او توكل مى نمايند. پس من اگر گفتم: «حَسبِىَ اللّه»، نبايد ملامت شوم. چون بر كسى توكل كرده ام كه تنها او، اهليت آن را دارد. | «'''عَلَيهِ يَتَوَكّلُ المُتَوَكّلُون'''» - مى توانست بفرمايد: «وَ المُتَوَكِّلُون يَتَوَكَّلُونَ عَلَيه». و اگر ظرف «عليه» را بر متعلق آن مقدم داشت، براى اين بود كه دلالت كند بر انحصار و بفهماند، متوكّلين تنها بر او «توكل» مى كنند، نه بر غير او. و اگر فعل «توكل» را به وصفى از همان ماده متوكّلين نسبت داده، براى اين است كه دلالت كند بر اين كه مراد از متوكّلين، متوكّلين به حقيقت معناى كلمه است. | ||
در نتيجه، در جمله مورد بحث، ثنايى هم از خداى تعالى شده به اين كه او اهليت آن را دارد كه بر او توكل كنند و اهل بصيرت هم، در توكل، تنها بر او توكل مى نمايند. پس من اگر گفتم: «حَسبِىَ اللّه»، نبايد ملامت شوم. چون بر كسى توكل كرده ام كه تنها او، اهليت آن را دارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۶ </center> | ||
خط ۳۹: | خط ۴۱: | ||
كلمۀ «مكانت»، به معناى مقام و منزلت و قدر است، و اين كلمه، در معقولات به كار مى رود، همچنان كه كلمه «مكان»، در محسوسات استعمال مى شود. در اين جمله، دستور مى دهد كه بر مكانت خود عمل كنند، و معنايش اين است كه: مشركان مى توانند به اين حال و روش خود، يعنى كفر و عناد و جلوگيرى از راه خدا، ادامه دهند. | كلمۀ «مكانت»، به معناى مقام و منزلت و قدر است، و اين كلمه، در معقولات به كار مى رود، همچنان كه كلمه «مكان»، در محسوسات استعمال مى شود. در اين جمله، دستور مى دهد كه بر مكانت خود عمل كنند، و معنايش اين است كه: مشركان مى توانند به اين حال و روش خود، يعنى كفر و عناد و جلوگيرى از راه خدا، ادامه دهند. | ||
«'''فَسَوفَ تَعلَمُونَ مَن يَأتِيهِ عَذَابٌ يُخزِيهِ'''» - ظاهرا كلمۀ «مَن» استفهامى، و به معناى «چه كسى» است، نه موصوله به معناى «كسى كه». چون مى فرمايد: به زودى مى فهميد. و فهميدن به جمله اطلاق مى شود، نه به مفرد. در نتيجه، معنايش اين است كه: «به زودى مى فهميد چه كسى دچار عذاب مى شود، و عذاب، او را خوار مى كند». ولى اگر موصوله باشد، معنا چنين مى شود: «به زودى مى فهمى كسى را كه دچار عذاب مى شود، و عذاب او را خوار مى كند». | «'''فَسَوفَ تَعلَمُونَ مَن يَأتِيهِ عَذَابٌ يُخزِيهِ'''» - ظاهرا كلمۀ «مَن» استفهامى، و به معناى «چه كسى» است، نه موصوله به معناى «كسى كه». چون مى فرمايد: به زودى مى فهميد. و فهميدن به جمله اطلاق مى شود، نه به مفرد. | ||
در نتيجه، معنايش اين است كه: «به زودى مى فهميد چه كسى دچار عذاب مى شود، و عذاب، او را خوار مى كند». ولى اگر موصوله باشد، معنا چنين مى شود: «به زودى مى فهمى كسى را كه دچار عذاب مى شود، و عذاب او را خوار مى كند». | |||
«'''وَ يَحِلُّ عَلَيهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ'''» - «عذاب مقيم»، به معناى عذاب دايم است، و مناسب با حلول هم، همين است. و جدا كردن عذابى كه خواركننده است، از عذاب مقيم، شاهد آن است كه مراد از اولى، عذاب دنيا و مراد از دومى، عذاب آخرت است. و در اين جمله، شديدترين تهديد است. | «'''وَ يَحِلُّ عَلَيهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ'''» - «عذاب مقيم»، به معناى عذاب دايم است، و مناسب با حلول هم، همين است. و جدا كردن عذابى كه خواركننده است، از عذاب مقيم، شاهد آن است كه مراد از اولى، عذاب دنيا و مراد از دومى، عذاب آخرت است. و در اين جمله، شديدترين تهديد است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۵: | ||
«'''فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا'''»: | «'''فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا'''»: | ||
اين | اين جمله، فرع و نتيجۀ إنزال كتاب است به حق. براى اين كه هر كس به وسيله آن راه يابد، نفع اين هدايت، كه سعادت زندگى دنيا و ثواب دار آخرت است، به خودش عايد مى شود، و هر كس به گمراهى خود باقى بماند و با اين كتاب راه را نيابد، شقاوت و وبال گمراهى اش، كه (بدبختى در دنيا و) عذاب آخرت است، به خودش عايد مى شود. پس خداى سبحان، بزرگتر از آن است كه از هدايت آنان سود و از گمراهی شان، ضرر ببيند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۰۷ </center> | ||
«''' | «'''وَ مَا أنتَ عَلَيهِم بِوَكِيل'''» - يعنى امر آنان به تو واگذار نشده، تا در تدبير شؤون آنان، مسؤول باشى و در نتيجه، تلاش كنى تا هدايت را به هر نحوى شده، در دل آنان وارد سازى. | ||
و معناى آن اين است كه ما به تو دستور داده ايم ايشان را به آنچه گفته | و معناى آن اين است كه: ما به تو دستور داده ايم ايشان را به آنچه گفته ايم، تهديد كنى. چون ما قرآن را به حق و براى اين نازل كرده ايم كه آن را بر مردم بخوانى و بس. حال هر كس با آن هدايت يافت، نفع هدايتش عايد خودش مى شود، و هر كس گمراه شد و هدايت نيافت، ضرر گمراهى نيز عايد خودش مى شود، و تو از طرف من وكيل و مدبر شؤون آنان نيستى، تا هدايت را در دل آنان جاى دهى. تو از اين بابت هيچ اختيارى و مسؤوليتى ندارى. | ||
<span id='link263'><span> | <span id='link263'><span> |
ویرایش