گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۶: خط ۸۶:
<span id='link249'><span>
<span id='link249'><span>


==مفاد جمله الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه كه در وصف بندگان خود فرموده است ==
==معنای جمله: «الّذِينَ يَستَمِعُونَ القَولَ فَيَتّبِعُونَ أحسَنَهُ»==
و مراد از ((قول (( به شهادت اينكه دنبالش مساءله ((اتّباع (( آمده ، آن قولى است كه ارتباط و مساسى با عمل داشته باشد، پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانه تر باشد. و انسان فطرتا اين طور است كه حسن و جمال را دوست مى دارد و به سويش مجذوب مى شود، و معلوم است كه هر چه آن حسن بيشتر باشد اين جذبه شديدتر است . و اگر زشت و زيبا، هر دو را ببيند، به سوى زيبا متمايل مى شود، و اگر زيبا و زيباتر را ببيند به سوى زيباتر مى گرايد. و اما اگر به سوى زيباتر نرود، و باز به همان زيبا سرگرم شود معلوم مى شود كه سرگرمى اش به زيبا به خاطر زيبايى آن نبوده ، چون اگر براى زيبايى آن بود با بيشتر شدن زيبايى ، بايد بيشتر مجذوب شود، و زيبا را رها كرده به طرف زيباتر متمايل شود.
و مراد از «قول»، به شهادت اين كه دنبالش مسأله «اتّباع» آمده، آن قولى است كه ارتباط و مساسى با عمل داشته باشد. پس بهترين قول، آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانه تر باشد. و انسان، فطرتا اين طور است كه حُسن و جمال را دوست مى دارد و به سويش مجذوب مى شود، و معلوم است كه هرچه آن حُسن بيشتر باشد، اين جذبه شديدتر است. و اگر زشت و زيبا، هر دو را ببيند، به سوى زيبا متمايل مى شود، و اگر زيبا و زيباتر را ببيند، به سوى زيباتر مى گرايد. و اما اگر به سوى زيباتر نرود، و باز به همان زيبا سرگرم شود، معلوم مى شود كه سرگرمى اش به زيبا، به خاطر زيبايى آن نبوده، چون اگر براى زيبايى آن بود، با بيشتر شدن زيبايى، بايد بيشتر مجذوب شود، و زيبا را رها كرده، به طرف زيباتر متمايل شود.


پس اينكه آيه شريفه بندگان خدا را توصيف فرموده به اينكه ((پيرو بهترين قولند(( معنايش اين است كه مطبوع و مفطور بر طلب حقند و به فطرت خود رشد و رسيدن به واقع را طالبند. پس هر جا امرشان دائر شود بين حق و باطل ، بين رشد و گمراهى ، البته حق و رشد را متابعت مى كنند و باطل و گمراهى را رها مى نمايند. و هر جا امرشان داير شود بين ((حق (( و ((احق (( - حقتر - و رشد و رشد بيشتر، البته حقتر و رشد بيشتر را انتخاب مى كنند.
پس اين كه آيه شريفه، بندگان خدا را توصيف فرموده به اين كه «پيروِ بهترين قول اند»، معنايش اين است كه مطبوع و مفطور بر طلب حقّ اند، و به فطرت خود، رشد و رسيدن به واقع را طالب اند. پس هر جا امرشان دائر شود بين حق و باطل، بين رشد و گمراهى، البته حق و رشد را متابعت مى كنند، و باطل و گمراهى را رها مى نمايند. و هر جا امرشان داير شود بين «حق» و «أحق» - حق تر - و رشد و رشد بيشتر، البته حق تر و رشد بيشتر را انتخاب مى كنند.


پس حق و رشد، مطلوب بندگان خداست ، و به همين جهت هر چه بشنوند به آن گوش مى دهند و اين طور نيست كه متابعت هواى نفس ‍ كنند و هر سخنى را به صرف شنيدن بدون تفكر و تدبر رد كنند.
پس حق و رشد، مطلوب بندگان خداست، و به همين جهت، هرچه بشنوند، به آن گوش مى دهند و اين طور نيست كه متابعت هواى نفس ‍ كنند و هر سخنى را به صرف شنيدن بدون تفكر و تدبّر، رد كنند.
پس جمله ((الّذين يستمعون القول فيتبعون احسنه (( مفادش اين است كه : بندگان خدا طالب حق و رشدند، به هر سخنى كه گوش دهند بدين اميد گوش مى دهند كه در آن حقى بيابند و مى ترسند كه در اثر گوش ندادن به آن ، حق از ايشان فوت شود.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((گوش دادن به حرف و پيروى كردن از بهترين آن (( گوش دادن به قرآن و غير قرآن ، و پيروى كردن از قرآن است .
پس جملۀ «الّذِينَ يَستَمِعُونَ القَولَ فَيَتّبِعُونَ أحسَنَه»، مفادش اين است كه: بندگان خدا طالب حق و رشدند. به هر سخنى كه گوش دهند، بدين اميد گوش مى دهند كه در آن حقى بيابند و مى ترسند كه در اثر گوش ندادن به آن، حق از ايشان فوت شود.
 
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «گوش دادن به حرف و پيروى كردن از بهترين آن»، گوش دادن به قرآن و غير قرآن، و پيروى كردن از قرآن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۱ </center>
بعضى ديگر گفته اند: مراد استماع اوامر خداى تعالى و پيروى كردن بهترين آنها است ، مثلا در مساله قصاص ، خدا هم اجازه قصاص به ايشان داده ، و هم عفو، و ايشان عفو را پيروى مى كنند. و نيز هم اجازه داده صدقه را آشكارا دهند و هم پنهانى ، و ايشان پنهانى صدقه مى دهند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد، استماع اوامر خداى تعالى و پيروى كردن بهترين آن ها است. مثلا در مسأله قصاص، خدا هم اجازه قصاص به ايشان داده، و هم عفو، و ايشان عفو را پيروى مى كنند. و نيز هم اجازه داده صدقه را آشكارا دهند و هم پنهانى، و ايشان پنهانى صدقه مى دهند.


ولى اين دو قولى كه از مفسرين نقل كرديم بدون دليل عموم آيه را تخصيص ميزند.
ولى اين دو قولى كه از مفسران نقل كرديم، بدون دليل، عموم آيه را تخصيص می زند.


«'''اولئك الّذين هديهم اللّه'''» - اين جمله اشاره است به اينكه صفت پيروى از بهترين قول ، خود هدايتى است الهى ، و اين هدايت - كه گفتيم عبارت است از طلب حق و آمادگى تام براى پيروى از آن هر جا كه يافت شود - هدايتى است اجمالى كه تمامى هدايتهاى تفصيلى و رسيدن به هر يك از معارف الهى بدان منتهى مى شود.
«'''أُولَئِكَ الّذِينَ هَدَاهُمُ اللّهُ'''» - اين جمله، اشاره است به اين كه صفت پيروى از بهترين قول، خود هدايتى است الهى. و اين هدايت - كه گفتيم عبارت است از طلب حق و آمادگى تامّ براى پيروى از آن، هرجا كه يافت شود - هدايتى است اجمالى، كه تمامى هدايت هاى تفصيلى و رسيدن به هر يك از معارف الهى، بدان منتهى مى شود.


«'''و اولئك هم اولوا الالباب'''» - يعنى اينهايند تنها كسانى كه صاحب عقلند. و از اين جمله استفاده مى شود كه عقل عبارت است از نيرويى كه با آن به سوى حق راه يافته مى شود، و نشان داشتن عقل پيروى از حق است . و در تفسير آيه ((و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه (( كه از آن استفاده مى شود كه سفيه آن كسى است كه دين خدا را پيروى نكند، در نتيجه عاقل آن كسى است كه دين خدا را پيروى كند.
«'''وَ أُولَئِكَ هُم أُولُوا الألبَاب'''» - يعنى: اين هايند تنها كسانى كه صاحب عقل اند. و از اين جمله، استفاده مى شود كه «عقل»، عبارت است از نيرويى كه با آن، به سوى حق راه يافته مى شود، و نشانِ داشتن عقل، پيروى از حق است. و در تفسير آيه «وَ مَن يَرغَبُ عَن مِلّةَ إبرَاهِيمَ إلّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ»، كه از آن استفاده مى شود كه «سفيه»، آن كسى است كه دين خدا را پيروى نكند. در نتيجه، «عاقل»، آن كسى است كه دين خدا را پيروى كند.


«'''أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كلِمَةُ الْعَذَابِ أَ فَأَنت تُنقِذُ مَن فى النَّارِ'''»:
«'''أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنت تُنقِذُ مَن فى النَّارِ'''»:


كلمه عذاب براى هر كس كه كفر بورزد آن روز ثابت شد كه آدم به سوى زمين هبوط مى كرد، در آن روز به او گفتند: ((و الّذين كفروا و كذبوا بايتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (( و در اين معنا آيات ديگرى نيز هست .
كلمۀ عذاب براى هر كس كه كفر بورزد، آن روز ثابت شد كه آدم به سوى زمين هبوط مى كرد. در آن روز به او گفتند: «وَ الّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». و در اين معنا، آيات ديگرى نيز هست .


مقتضاى سياق اين است كه در آيه چيزى در تقدير گرفته شده باشد، چيزى كه جمله ((افانت تنقذ من فى النار(( بر آن دلالت كند، و تقدير كلام اين است كه : ((اءفمن حق عليه كلمة العذاب ينجو منه : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده ، از عذاب نجات مى يابد؟((. و اين تقدير بهتر از آن است كه بگوييم تقديرش ((افمن حق عليه كلمة العذاب خير ام من وجبت عليه الجنة : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده بهتر است ، يا كسى كه بهشت بر او واجب گشته (( مى باشد.
مقتضاى سياق، اين است كه در آيه چيزى در تقدير گرفته شده باشد. چيزى كه جملۀ «أفَأنتَ تُنقِذُ مَن فِى النّار» بر آن دلالت كند، و تقدير كلام اين است كه: «أفَمَن حَقّ عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذَابِ يَنجُو مِنهُ: آيا كسى كه كلمۀ عذاب بر او ثابت شده، از عذاب نجات مى يابد»؟ و اين تقدير، بهتر از آن است كه بگوييم تقديرش «أفَمَن حَقّ عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذَابِ خَيرٌ أم مَن وَجَبَت عَلَيهِ الجَنّة: آيا كسى كه كلمۀ عذاب بر او ثابت شده، بهتر است، يا كسى كه بهشت بر او واجب گشته» مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۲ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معنى جمله اين است كه آيا كسى كه وعيد خداى تعالى به عقاب بر او واجب گشته ، آيا تو مى توانى او را از آتش خلاص كنى و با آوردن ((من فى النار(( اكتفا كرده ، از اينكه ضمير ((تنقذه (( را بياورد. و براى اينكه بيشتر شنونده را متوجه معنا كند، استفهام را تكرار كرده ((.
بعضى از مفسران گفته اند: «معنى جمله، اين است كه آيا كسى كه وعيد خداى تعالى به عقاب بر او واجب گشته، آيا تو مى توانى او را از آتش خلاص كنى، و با آوردن «مَن فِى النّار» اكتفا كرده، از اين كه ضمير «تُنقِذُهُ» را بياورد. و براى اين كه بيشتر شنونده را متوجه معنا كند، استفهام را تكرار كرده».


بعضى ديگر گفته اند: ((تقدير آيه ((اءفانت تنقذ من فى النار منهم (( است ، يعنى آيا تو مى توانى از ايشان آن كسانى را كه در آتشند نجات دهى ؟ چيزى كه هست ضمير ((منهم (( از آن حذف شده ((. و اين وجه از همه وجوه نامربوطتر است .
بعضى ديگر گفته اند: «تقدير آيه «أفَأنتَ تُنقِذُ مَن فِى النّارِ مِنهُم» است. يعنى: آيا تو مى توانى از ايشان، آن كسانى را كه در آتش اند، نجات دهى؟ چيزى كه هست، ضمير «مِنهُم» از آن حذف شده». و اين وجه، از همه وجوه، نامربوط تر است.


«'''لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ لهَُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَارُ'''»:
«'''لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبّهُمْ لهَُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِى مِن تَحْتهَا الاَنهَارُ'''»:


كلمه ((غرف (( جمع ((غرفه (( به معناى بالاخانه است . بعضى گفته اند: ((اين جمله در مقابل جمله ((لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل (( كه درباره كفار است قرار دارد((.
كلمۀ «غُرَف»، جمع «غرفه»، به معناى بالاخانه است. بعضى گفته اند: «اين جمله، در مقابل جملۀ «لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَلٌ مِنَ النّارِ وَ مِن تَحتِهِم ظُلَلٌ»، كه درباره كفار است، قرار دارد».


«'''وعد اللّه'''» - يعنى خداوند به ايشان وعده داده اين وعده را. در نتيجه كلمه مزبور مفعول مطلق است كه به جاى فعل خود نشسته .
«'''وَعدَ اللّه'''» - يعنى: خداوند به ايشان وعده داده، اين وعده را. در نتيجه، كلمۀ مزبور، مفعول مطلق است كه به جاى فعل خود نشسته.


«'''لا يخلف اللّه الميعاد'''» - اين جمله از سنت خداى تعالى در وعده هايش خبر مى دهد و در عين حال دلهاى بندگان خود را خرسند مى سازد.
«'''لا يُخلِفُ اللّهُ المِيعَاد'''» - اين جمله، از سنت خداى تعالى، در وعده هايش خبر مى دهد و در عين حال، دل هاى بندگان خود را خرسند مى سازد.


<span id='link250'><span>
<span id='link250'><span>
==بحث روایتی: (چند روايت درباره خسران نفس و اهل ، اطاعت جباران و... )==
==بحث روایتی: (چند روايت درباره خسران نفس و اهل ، اطاعت جباران و... )==
در تفسير قمى در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه در ذيل جمله ((قل ان الخاسرين خسروا انفسهم و اهليهم (( فرموده : يعنى در نفس خود و اهلشان مغبون شدند.
در تفسير قمى در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه در ذيل جمله ((قل ان الخاسرين خسروا انفسهم و اهليهم (( فرموده : يعنى در نفس خود و اهلشان مغبون شدند.
۱۶٬۲۶۳

ویرایش