۱۴٬۴۹۳
ویرایش
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
<span id='link105'><span> | <span id='link105'><span> | ||
پس تقدير الهى، موجودات عالَم ما را - كه عالَم مشهود است - به سوى آنچه در مسير وجودش برايش تقدير و قالب گيرى كرده، هدايت مى كند. همچنان که فرمود: «الّذِى خَلَقَ فَسَوّى * وَ الّذِى قَدّرَ فَهَدى». يعنى آنچه را خلق كرده، به سوى آنچه كه برايش مقدر نموده، هدايت فرمود، و سپس همين تقدير و هدايت را با امضاى قضا تمام و تكميل كرد. | |||
پس تقدير | |||
و اين نوع از | و در معناى همين تقدير و هدايت، آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «مِن نُطفَةٍ خَلَقَهُ * فَقَدّرَهُ ثُمّ السّبِيلَ يَسّرَهُ»، كه با جملۀ «ثُمّ السّبِيلَ يَسّرَهُ» اشاره مى كند به اين كه تقدير، منافاتى با اختيارى بودن افعال اختيارى ندارد. | ||
و اين نوع از «قدر»، فى نفسه غير قضايى است كه عبارت است: حكم قطعى خداى تعالى به وجود يافتن چيزى، همان حكمى كه در آيه «وَ اللّهُ يَحكُمُ لَا مُعَقّبَ لِحُكمِهِ» آن را خاطر نشان مى سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۱ </center> | ||
چون بسيار مى شود كه خدا چيزى را تقدير مى | چون بسيار مى شود كه خدا چيزى را تقدير مى كند، ولى دنبال تقدير قضايش را نمى راند. مانند قدرى كه بعضى از علل و شرايط خارج آن را اقتضا داشته، ولى به خاطر مزاحمت مانعى، آن اقتضا باطل مى شود، و يا سببى ديگر و يا اقتضايى ديگر، جاى سبب قبلى را مى گيرد. چون خود خداى تعالى فرموده: «يَمحُوا الله مَا يَشَاءُ وَ يُثبِتُ»، و نيز فرموده: «مَا نَنسَخ مِن آيَةٍ أو نُنسِهَا نَأتِ بِخَيرٍ مِنهَا أو مِثلِهَا»، و چه بسا چيزى مقدر بشود و قضاى آن نيز رانده شده باشد، مثل اين كه از جميع جهات، يعنى هم از جهت وجود علل و شرايط، و هم از جهت نبودن موانع تقدير شده باشد، كه در اين صورت آن چيز محقق مى شود. | ||
و به همين نكته اشاره مى كند اين جمله كه در روايت محاسن آمده بود فرمود: | |||
و از على | و به همين نكته اشاره مى كند اين جمله كه در روايت محاسن آمده بود که فرمود: «و چون قضايى براند، آن را امضا مى كند، و چنين قضايى برگشت ندارد»، و نزديك به اين عبارت، عبارتى است كه در عده اى از اخبار قضا و قدر آمده كه «قدر»، ممكن است تخلف كند، اما براى «قضا» برگشتى نيست. | ||
و بحث عقلى نيز مسائلى را كه گفتيم | |||
و از على «عليه السلام»، به طرق مختلف و از آن جمله در كتاب توحيد، به سند صدوق، از ابن نباته روايت آمده كه: روزى اميرالمؤمنين از كنار ديوارى مشرف به خرابى به كنار ديوارى ديگر رفت. شخصى از آن جناب پرسيد: يا اميرالمؤمنين! آيا از قضاى خدا مى گريزى؟ فرمود: آرى، از قضاى خدا، به سوى قدر خداى تعالى مى گريزم. | |||
و بحث عقلى نيز مسائلى را كه گفتيم تأييد مى كند. براى اين كه امورى علل مركب دارند، يعنى فاعل و ماده و شرايط و مُعدّات و موانع دارند، قطعا براى هر يك از اين ها، تأثيرى در آن امر هست. تأثيرى هم سنخ خودش. تأثير شرط هم سنخ خودش. تأثير فاعل همين طور، و تءثير ماده همين طور. پس مجموع اين تأثيرها، در حقيقت قالب و چارچوبى است كه امور در آن ها قالب گيرى مى شود، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۲ </center> | ||
و هر امرى و هر موجودى، هيئت و خصوصيات قالب خود را دارد، و اين همان «قدر» است. | |||
و اما علّت تامّه كه عبارت است از وجود تمامى آن ها، يعنى وجود و اجتماع فاعل و مادّه و شرط و معد و نبودن مانع، وقتى محقق شد، آن وقت به معلول خود ضرورت وجود مى دهد و اين، همان قضايى است كه برگشت ندارد. و ما در تفسير آيات اول سوره «اسراء»، گفتارى درباره قضاء داشتيم، كه مطالعه آن براى بهتر فهميدن بحث اين جا خالى از فايده نيست. پس بدان جا نيز مراجعه كنيد. | |||
ویرایش