۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
== گفتاری پیرامون قَدَر == | == گفتاری پیرامون قَدَر == | ||
«قدر» كه عبارت است از هندسه و حدّ وجودى هر چيز، از كلماتى است ذكرش در كلام خداى تعالى، مكرر آمده، و غالبا در آياتى آمده كه سخن از خلقت دارد. از آن جمله، آيه شريفه: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُوم» است كه ترجمه اش در خلال همين فصل گذشت، و از ظاهر آن بر مى آيد كه «قدر»، امرى است كه جز با انزال از خزائن موجود نزد خداى تعالى صورت نمى گيرد، و اما خود خزائن كه ناگزير از ابداع خداى تعالى است، محكوم به قدر نيست. چون گفتيم تقدير، ملازم با انزال (هر چيزى كه از خزانه غيب خدا نازل و در خور عالَم ماده مى گردد، بعد از تقدير و اندازه گيرى نازل مى شود)، و نازل شدن عبارت است از همان درخور گشتن براى عالَم ماده و مشهود، به شهادت اين كه تعبير به انزال، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۹ </center> | ||
همواره درباره موجودات طبيعى و مادى | همواره درباره موجودات طبيعى و مادى به كار مى رود. مثلا مى فرمايد: «وَ أنزَلنَا الحَدِيدَ». و يا مى فرمايد: «وَ أنزَلَ لَكُم مِنَ الأنعَامِ ثَمَانِيَةَ أزوَاجٍ». | ||
و اين معنا را از | مؤيّد اين معنا، رواياتى است كه كلمه «قدر» را به طول و عرض و ساير حدود و خصوصيات طبيعى و جسمانى تفسير كرده. مانند روايتى كه صاحب محاسن، از پدرش، از يونس، از ابى الحسن الرضا «عليه السلام» آورده، فرمود: | ||
و از | |||
هيچ حادثه اى رُخ نمى دهد، مگر آنچه خدا خواسته باشد و اراده كرده باشد و تقدير نموده، قضايش را رانده باشد. عرضه داشتم: پس معناى خواست چيست؟ فرمود: ابتداى فعل است. عرضه داشتم: پس معناى «اراده كرد» چيست؟ فرمود: پايدارى بر همان مشيت و ادامه فعل است. پرسيدم: پس معناى «تقدير کرد» كدام است؟ فرمود: يعنى طول و عرض آن را معين و اندازه گيرى كرد. پرسيدم: معناى قضا چيست؟ فرمود: وقتى خدا قضايى براند، آن را امضا كرده و اين، آن مرحله اى است که ديگر برگشت ندارد. | |||
و اين معنا را از پدرش، از ابن ابى عمير، از محمد بن اسحاق، از حضرت رضا «عليه السلام»، در خبرى مفصل آورده، و در آن آمده كه فرمود: هيچ مى دانى قدر چيست؟ عرضه داشت: نه. فرمود: قدر به معناى هندسه هر چيز، يعنى طول و عرض و بقاء (و فناء) آن است (تا آخر خبر). | |||
و از اين جاست كه معلوم مى شود مراد از جملۀ «کُلّ شَئٍ» در آيه «وَ خَلَقَ كُلّ شَئٍ فَقَدّرَهُ تَقدِيراً» و آيه «إنّا كُلّ شَئٍ خَلَقنَاهُ بِقَدَر»، و آيه «وَ كُلّ شَئٍ عِندَهُ بِمِقدَار»، و آيه «الّذِى أعطَى كُلّ شَئٍ خَلقَهُ ثُمّ هَدَى» تنها موجودات عالَم مشهود است. موجودات طبيعى كه تحت خلقت و تركيب قرار مى گيرند، (و اما موجودات بسيطه كه از ابعاضى مركب نشده اند، مشمول اين گونه آيات نيستند). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵۰ </center> | ||
ممكن هم هست بگوييم : تقدير دو مرحله | ممكن هم هست بگوييم: تقدير دو مرحله دارد. يك مرحله از آن، تمامى موجودات عالَم طبيعت و ماوراى طبيعت و خلاصه ما سوى اللّه را شامل مى شود و اين تقدير، در اين مرحله عبارت است از: تحديد اصل وجود حدّ امكان و حاجت، و معلوم است كه اين تقدير، شامل تمامى ممكنات مى شود، و تنها موجودى كه حد امكان و حاجت ندارد، خداى سبحان است، كه واجب الوجود و غنىّ بالذات است، و هستی اش از چهارچوب حد بيرون است، همچنان كه خودش فرمود: «وَ كَانَ اللّهُ بِكُلّ شَئٍ مُحِيطا». | ||
يك مرحله ديگر | |||
يك مرحله ديگر تقدير، مخصوص به عالَم مشهود ما است، كه تقدير در این مرحله، عبارت است از: تحديد وجود اشياى موجود در آن. هم از حيث وجودش و هم از حيث آثار وجودش و هم از حيث خصوصيات هستی اش، بدان جهت كه هستى و آثار هستی اش، با امور خاصه از ذاتش، يعنى علل و شرايط ارتباط دارد، و به خاطر اختلاف همين علل و شرايط، هستى و احوال او نيز مختلف مى شود. | |||
پس هر موجود كه در اين عالَم فرض كنيم و در نظر بگيريم، به وسيله قالب هايى از داخل و خارج قالب گيرى و تحديد شده، عرض، طول، شكل، قيافه و ساير احوال و افعالش مطابق و مناسب آن علل و شرايط و آن قالب هاى خارجى مى باشد. | |||
<span id='link105'><span> | <span id='link105'><span> | ||
ویرایش