۱۶٬۲۶۳
ویرایش
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
تعالى، زنانى بهتر از شما به او روزى كند. زنانى كه مسلمان، مؤمن، عابد، توبه كار، قانت و سائح (روزه گير) باشند، زنانى بيوه يا دوشيزگانى بكر. | تعالى، زنانى بهتر از شما به او روزى كند. زنانى كه مسلمان، مؤمن، عابد، توبه كار، قانت و سائح (روزه گير) باشند، زنانى بيوه يا دوشيزگانى بكر. | ||
== | ==ملاك برترى زنان پیامبر«ص»، توبه و اطاعت است== | ||
پس هر زنى كه با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» ازدواج مى كرد، و متصف به مجموع اين صفات بوده، بهتر از آن دو زن بوده. و اين بهترى نبود، مگر به خاطر اين كه داراى قنوت و توبه بودند. و يا داراى قنوت به تنهايى بوده و در ساير صفات با ساير زنان اشتراك داشتند. و «قنوت»، عبارت است از ملازمت به اطاعت و خضوع. | پس هر زنى كه با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» ازدواج مى كرد، و متصف به مجموع اين صفات بوده، بهتر از آن دو زن بوده. و اين بهترى نبود، مگر به خاطر اين كه داراى قنوت و توبه بودند. و يا داراى قنوت به تنهايى بوده و در ساير صفات با ساير زنان اشتراك داشتند. و «قنوت»، عبارت است از ملازمت به اطاعت و خضوع. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۵ </center> | ||
«'''نُورُهُم يَسعَى بَينَ أيدِيهِم وَ بِأيمَانِهِم'''» - عين اين مضمون در آيه شريفه «يَومَ تَرَى المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِنَاتِ يَسعَى نُورُهُم بَينَ أيدِيهِم وَ بِأيمَانِهِم» بود، و ما در آن جا، مقدارى پيرامونش بحث كرديم. در اين جا، تنها اين را اضافه مى كنيم كه احتمال دارد نورى كه در پيش روى آنان به حركت در مى آيد، «نور ايمان» باشد، و نور دست راستشان، «نور عمل» باشد. | «'''نُورُهُم يَسعَى بَينَ أيدِيهِم وَ بِأيمَانِهِم'''» - عين اين مضمون در آيه شريفه «يَومَ تَرَى المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِنَاتِ يَسعَى نُورُهُم بَينَ أيدِيهِم وَ بِأيمَانِهِم» بود، و ما در آن جا، مقدارى پيرامونش بحث كرديم. در اين جا، تنها اين را اضافه مى كنيم كه احتمال دارد نورى كه در پيش روى آنان به حركت در مى آيد، «نور ايمان» باشد، و نور دست راستشان، «نور عمل» باشد. | ||
«'''يَقُولُونَ رَبّنَا أتمِم لَنَا نُورَنَا وَ اغفِر لَنَا إنّكَ عَلَى كُلّ شَئٍ قَدِير'''» - از سياق بر مى آيد مغفرتى كه مؤمنان درخواست مى كنند سبب تماميت نور و يا حداقل ملازم با تماميت نور باشد، در نتيجه آيه شريفه مى رساند كه مؤمنان در آن روز، نور خدا را ناقص مى بينند، و چون نور آن روز، ايمان و عمل صالح امروز است، معلوم مى شود نقصى در درجات ايمان و عمل خود مى بينند. و يا مى بينند كه آثار گناهان در نامۀ اعمالشان جاى عبوديت را گرفته، و در آن نقاط عمل صالحى نوشته نشده، و آمرزش گناهان كه درخواست دوم ايشان است، تنها باعث آن مى شود كه گناهى در نامه نماند، ولى جاى خالى آن گناهان را چيزى پُر نمى كند. لذا درخواست مى كنند خدا نورشان را تمام كند. آن نقاط خالى را هم پُر كند. و آيه شريفه: «وَ الّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أولئكَ هُمُ الصّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداء عِندَ رَبّهِم لَهُم أجرُهُم وَ نوُرُهُم» هم، به اين معنا اشاره دارد. | «'''يَقُولُونَ رَبّنَا أتمِم لَنَا نُورَنَا وَ اغفِر لَنَا إنّكَ عَلَى كُلّ شَئٍ قَدِير'''» - از سياق بر مى آيد مغفرتى كه مؤمنان درخواست مى كنند سبب تماميت نور و يا حداقل ملازم با تماميت نور باشد، در نتيجه آيه شريفه مى رساند كه مؤمنان در آن روز، نور خدا را ناقص مى بينند، و چون نور آن روز، ايمان و عمل صالح امروز است، معلوم مى شود نقصى در درجات ايمان و عمل خود مى بينند. و يا مى بينند كه آثار گناهان در نامۀ اعمالشان جاى عبوديت را گرفته، و در آن نقاط عمل صالحى نوشته نشده، و آمرزش گناهان كه درخواست دوم ايشان است، تنها باعث آن مى شود كه گناهى در نامه نماند، ولى جاى خالى آن گناهان را چيزى پُر نمى كند. لذا درخواست مى كنند خدا نورشان را تمام كند. آن نقاط خالى را هم پُر كند. و آيه شريفه: «وَ الّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أولئكَ هُمُ الصّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداء عِندَ رَبّهِم لَهُم أجرُهُم وَ نوُرُهُم» هم، به اين معنا اشاره دارد. | ||
<span id='link383'><span> | <span id='link383'><span> | ||
==مراد از امر به جهاد با | ==مراد از امر به جهاد با منافقان، به پيامبر اكرم«ص» == | ||
«'''يَا أَيّهَا النَّبىُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ اغْلُظ عَلَيهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْس الْمَصِيرُ'''»: | |||
مراد از «جهاد با كفار و منافقان»، بذل جهد و كوشش در اصلاح امر از ناحيه اين دو طايفه است. و خلاصه منظور اين است كه با تلاش پىگير خود، جلو شرّ و فسادى كه اين دو طايفه براى دعوت دارند بگيرد. و معلوم است كه اين جلوگيرى در ناحيه كفّار به اين است كه حق را براى آنان بيان نموده، رسالت خود را به ايشان برساند. اگر ايمان آوردند كه هيچ، و اگر نياوردند با ايشان جنگ كند. و در ناحيه منافقان به اين است كه از آنان دلجويى كند و تأليف قلوب نمايد، تا به تدريج، دل هايشان به سوى ايمان گرايش يابد. و اگر همچنان به نفاق خود ادامه دادند، جنگ با منافقان (كه شايد ظاهر آيه شريفه هم همين باشد)، سنت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر آن جارى نشده، و آن جناب در تمام عمر با هيچ منافقى نجنگيده. ناگزير بايد كلمۀ «جَاهِد» را به همان معنايى كه كرديم، بگيريم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۶ </center> | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: منظور از جهاد، سختگيرى با آنان در اقامۀ حدود است. چون بيشتر كسانى كه در عهد رسول خدا«ص» حد مى خوردند، همين منافقان بودند. ولى خواننده عزيز، خودش به نادرستى اين سخن واقف است. | ||
<span id='link384'><span> | |||
==بحث روایی: (رواياتى پیرامون آيات نخست سوره تحريم)== | |||
قمى در تفسير خود، به سندى كه به ابن السيّار دارد، از او، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ تَبتَغِى مَرضَاتِ أزوَاجِكَ» فرموده است: عايشه و حفصه، روزى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در خانۀ «ماريه قبطيه» بودند، به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماريه رفتى. حضرت سوگند خورد كه: واللّه ديگر نزديك او نمى شوم. خداى تعالى در اين آيه، آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى، كفّارۀ قسم را بده، و همچنان به همسرت سر بزن. | |||
و در كافى، به سند خود، از زراره، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از مردى پرسيدم كه به همسرش گفته: «تو بر من حرامى». | |||
حضرت فرمود: اگر من حاكم مبسوط اليد بودم، توى سرش مى زدم و مى گفتم: خدا او را بر تو حلال كرده، به چه اجازه اى بر خود حرامش مى كنى؟ بله اين مرد سخنى كه گفته هيچ اثرى ندارد، و زنش همچنان زن اوست. تنها دروغى به زبان خود رانده، و به حلال خدا گفته كه تو بر من حرامى، و گرنه با اين كلام نه طلاقى واقع شده و نه كفاره اى لازم مى شود. | |||
عرضه داشتم: پس آيه شريفه: «يَا أيّهَا الّنبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ» چه مى گويد؟ اين آيه، كفاره را واجب كرده است؟ فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، ماريه را در عين اين كه همسرش بود، بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزديك نشود، و كفاره اى كه بر آن جناب واجب شد، كفارۀ سوگند بود، نه كفارۀ تحريم. | |||
عرضه داشتم : پس آيه شريفه | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۷ </center> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن | و در الدر المنثور است كه: ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه، به سندى صحيح، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، هر وقت به خانه همسرش سوده مى رفت، در آن جا شربتى از عسل مى نوشيد. روزى از منزل سوده در آمد و به خانۀ عايشه رفت. عايشه گفت: من از تو بويى مى شنوم. از آن جا به خانۀ حفصه رفت. او هم گفت: من از تو بويى مى شنوم. حضرت فرمود: به گمانم بوى شربتى باشد كه من در خانۀ «سوده» نوشيدم، و واللّه ديگر نمى نوشم. خداى تعالى، اين آيه را فرستاد كه: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ...». | ||
مؤلف: اين حديث، به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده، ليكن به روشنى با آيات مورد بحث كه همه در يك سياق قرار دارند، تطبيق نمى شود. | |||
و نيز در آن كتاب است كه ابن سعد و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: عايشه و حفصه، خيلى به هم علاقمند بودند و با هم مى جوشيدند. روزى حفصه به خانۀ پدرش عُمَر رفت، و با پدر گرم گفتگو شد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وقتى خانه را از حفصه خالى ديد، فرستاد كنيزش بيايد، و با كنيزش در خانه حفصه بود. و اتفاقا آن روز، روزى بود كه بايد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، به خانه عايشه مى رفت. عايشه آن جناب را با كنيزش در خانه حفصه يافت. منتظر شد تا بيرون بيايد، و سخت دچار غيرت شده بود. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، كنيزش را بيرون كرد، و حفصه وارد خانه شد و گفت: من فهميدم كه چه كسى با تو بود. به خدا سوگند تو با من بدى مى كنى. | |||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: به خدا سوگند راضی ات مى كنم، و من نزد تو سرّى مى سپارم، آن را حفظ كن. پرسيد: آن سرّ چيست؟ فرمود: آن اين است كه به خاطر رضايت تو، اين كنيزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش. حفصه چون اين را شنيد، نزد عايشه رفت و سرّ رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را نزد او فاش ساخت، و مژده اش داد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، كنيز خود را بر خود حرام كرد. همين كه حفصه اين عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى، پيامبر گرامی اش را بر آن واقف ساخت، و در آخر فرمود: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ'''». | |||
مؤلف: اين روايت هم، آن طور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث و مخصوصا با جملۀ «عَرّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعضٍ» نمى سازد. زيرا ظاهر عبارت اين است كه خداى تعالى، بعضى از خلافكاری هاى آن دو زن را بيان كرد، و همه را بيان نكرد، و ظاهر عبارت «يَا أيّهَا النّبِىّ» اين است كه همۀ آن اسرار را | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۸ </center> | ||
براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فاش ساخت، و به آن جناب عتاب كرد كه: چرا چيزى را كه پروردگارت برايت حلال كرده، بر خود حرام مى كنى. | |||
و نيز در آن كتاب كه طبرانى و ابن | و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه «وَ إذ أسَرّ النّبِىُّ إلَى بَعضِ أزوَاجِهِ حَدِيثاً» گفته: حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در حجرۀ او، با ماريه كنيزش عمل زناشويى انجام مى دهد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به حفصه فرمود: جريان را به عايشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابوبكر، زمامدار مسلمانان مى شود. | ||
حفصه، بلافاصله خبر را به عايشه رسانيد. عايشه از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» پرسيد: چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مى شوند؟ فرمود: خداى عليم و خبير. عايشه گفت: من ديگر به روى تو نظر نمى كنم تا ماريه را بر خود حرام كنى. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هم، او را بر خود حرام كرد. و اين جا بود كه آيه شريفه «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ...» نازل گرديد. | |||
ویرایش