گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
قمى در تفسير خود، به سندى كه به ابن السيّار دارد، از او، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ تَبتَغِى مَرضَاتِ أزوَاجِكَ» فرموده است: عايشه و حفصه، روزى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در خانۀ «ماريه قبطيه» بودند، به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماريه رفتى. حضرت سوگند خورد كه: واللّه ديگر نزديك او نمى شوم. خداى تعالى در اين آيه، آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى، كفّارۀ قسم را بده، و همچنان به همسرت سر بزن.
قمى در تفسير خود، به سندى كه به ابن السيّار دارد، از او، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ تَبتَغِى مَرضَاتِ أزوَاجِكَ» فرموده است: عايشه و حفصه، روزى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در خانۀ «ماريه قبطيه» بودند، به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماريه رفتى. حضرت سوگند خورد كه: واللّه ديگر نزديك او نمى شوم. خداى تعالى در اين آيه، آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى، كفّارۀ قسم را بده، و همچنان به همسرت سر بزن.


و در كافى، به سند خود، از زراره، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از مردى پرسيدم كه به همسرش گفته: «تو بر من حرامى». حضرت فرمود: اگر من حاكم مبسوط اليد بودم، توى سرش مى زدم و مى گفتم: خدا او را بر تو حلال كرده، به چه اجازه اى بر خود حرامش مى كنى؟ بله اين مرد سخنى كه گفته هيچ اثرى ندارد، و زنش همچنان زن اوست. تنها دروغى به زبان خود رانده، و به حلال خدا گفته كه تو بر من حرامى، و گرنه با اين كلام نه طلاقى واقع شده و نه كفاره اى لازم مى شود.
و در كافى، به سند خود، از زراره، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از مردى پرسيدم كه به همسرش گفته: «تو بر من حرامى».  
 
حضرت فرمود: اگر من حاكم مبسوط اليد بودم، توى سرش مى زدم و مى گفتم: خدا او را بر تو حلال كرده، به چه اجازه اى بر خود حرامش مى كنى؟ بله اين مرد سخنى كه گفته هيچ اثرى ندارد، و زنش همچنان زن اوست. تنها دروغى به زبان خود رانده، و به حلال خدا گفته كه تو بر من حرامى، و گرنه با اين كلام نه طلاقى واقع شده و نه كفاره اى لازم مى شود.
 
عرضه داشتم: پس آيه شريفه: «يَا أيّهَا الّنبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ» چه مى گويد؟ اين آيه، كفاره را واجب كرده است؟ فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، ماريه را در عين اين كه همسرش بود، بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزديك نشود، و كفاره اى كه بر آن جناب واجب شد، كفارۀ سوگند بود، نه كفارۀ تحريم.
عرضه داشتم: پس آيه شريفه: «يَا أيّهَا الّنبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ» چه مى گويد؟ اين آيه، كفاره را واجب كرده است؟ فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، ماريه را در عين اين كه همسرش بود، بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزديك نشود، و كفاره اى كه بر آن جناب واجب شد، كفارۀ سوگند بود، نه كفارۀ تحريم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۷ </center>
خط ۱۴۱: خط ۱۴۴:
مؤلف: اين حديث، به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده، ليكن به روشنى با آيات مورد بحث كه همه در يك سياق قرار دارند، تطبيق نمى شود.
مؤلف: اين حديث، به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده، ليكن به روشنى با آيات مورد بحث كه همه در يك سياق قرار دارند، تطبيق نمى شود.


و نيز در آن كتاب است كه ابن سعد و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: عايشه و حفصه، خيلى به هم علاقمند بودند و با هم مى جوشيدند. روزى حفصه به خانۀ پدرش عُمَر رفت، و با پدر گرم گفتگو شد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وقتى خانه را از حفصه خالى ديد، فرستاد كنيزش بيايد، و با كنيزش در خانه حفصه بود. و اتفاقا آن روز، روزى بود كه بايد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، به خانه عايشه مى رفت. عايشه آن جناب را با كنيزش در خانه حفصه يافت. منتظر شد تا بيرون بيايد، و سخت دچار غيرت شده بود. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، كنيزش را بيرون كرد، و حفصه وارد خانه شد و گفت: من فهميدم كه چه كسى با تو بود. به خدا سوگند تو با من بدى مى كنى. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: به خدا سوگند راضی ات مى كنم، و من نزد تو سرّى مى سپارم، آن را حفظ كن. پرسيد: آن سرّ چيست؟ فرمود: آن اين است كه به خاطر رضايت تو، اين كنيزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش. حفصه چون اين را شنيد، نزد عايشه رفت و سرّ رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را نزد او فاش ساخت، و مژده اش داد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، كنيز خود را بر خود حرام كرد. همين كه حفصه اين عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى، پيامبر گرامی اش را بر آن واقف ساخت، و در آخر فرمود: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ'''».
و نيز در آن كتاب است كه ابن سعد و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: عايشه و حفصه، خيلى به هم علاقمند بودند و با هم مى جوشيدند. روزى حفصه به خانۀ پدرش عُمَر رفت، و با پدر گرم گفتگو شد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وقتى خانه را از حفصه خالى ديد، فرستاد كنيزش بيايد، و با كنيزش در خانه حفصه بود. و اتفاقا آن روز، روزى بود كه بايد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، به خانه عايشه مى رفت. عايشه آن جناب را با كنيزش در خانه حفصه يافت. منتظر شد تا بيرون بيايد، و سخت دچار غيرت شده بود. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، كنيزش را بيرون كرد، و حفصه وارد خانه شد و گفت: من فهميدم كه چه كسى با تو بود. به خدا سوگند تو با من بدى مى كنى.  
 
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: به خدا سوگند راضی ات مى كنم، و من نزد تو سرّى مى سپارم، آن را حفظ كن. پرسيد: آن سرّ چيست؟ فرمود: آن اين است كه به خاطر رضايت تو، اين كنيزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش. حفصه چون اين را شنيد، نزد عايشه رفت و سرّ رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را نزد او فاش ساخت، و مژده اش داد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، كنيز خود را بر خود حرام كرد. همين كه حفصه اين عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى، پيامبر گرامی اش را بر آن واقف ساخت، و در آخر فرمود: «يَا أيّهَا النّبِىّ لِمَ تُحَرّمَ مَا أحَلّ اللّهُ لَكَ'''».


مؤلف: اين روايت هم، آن طور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث و مخصوصا با جملۀ «عَرّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعضٍ» نمى سازد. زيرا ظاهر عبارت اين است كه خداى تعالى، بعضى از خلافكاری هاى آن دو زن را بيان كرد، و همه را بيان نكرد، و ظاهر عبارت
مؤلف: اين روايت هم، آن طور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث و مخصوصا با جملۀ «عَرّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعضٍ» نمى سازد. زيرا ظاهر عبارت اين است كه خداى تعالى، بعضى از خلافكاری هاى آن دو زن را بيان كرد، و همه را بيان نكرد، و ظاهر عبارت «يَا أيّهَا النّبِىّ» اين است كه همۀ آن اسرار را
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶۸ </center>
«يَا أيّهَا النّبِىّ» اين است كه همۀ آن اسرار را براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فاش ساخت، و به آن جناب عتاب كرد كه: چرا چيزى را كه پروردگارت برايت حلال كرده، بر خود حرام مى كنى.
براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فاش ساخت، و به آن جناب عتاب كرد كه: چرا چيزى را كه پروردگارت برايت حلال كرده، بر خود حرام مى كنى.


و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه «وَ إذ أسَرّ النّبِىُّ إلَى بَعضِ أزوَاجِهِ حَدِيثاً» گفته: حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در حجرۀ او، با ماريه كنيزش عمل زناشويى انجام مى دهد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به حفصه فرمود: جريان را به عايشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابوبكر، زمامدار مسلمانان مى شود.
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه «وَ إذ أسَرّ النّبِىُّ إلَى بَعضِ أزوَاجِهِ حَدِيثاً» گفته: حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در حجرۀ او، با ماريه كنيزش عمل زناشويى انجام مى دهد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به حفصه فرمود: جريان را به عايشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابوبكر، زمامدار مسلمانان مى شود.
۱۴٬۴۱۸

ویرایش