۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
==بيان بطلان يك اشكال در ارتباط با انتقام گرفتن خداوند == | ==بيان بطلان يك اشكال در ارتباط با انتقام گرفتن خداوند == | ||
پس با توضيح | پس با توضيح فوق، سقوط و ابطال اين اشكال ظاهر مى شود كه: «انتقام، همواره به منظور رضايت خاطر و دقّ دل گرفتن است»؟ چون وقتى مى دانيم كه خداوند از هيچ عملى از اعمال خوب و بد بندگانش منتفع و متضرر نمى شود، ديگر نمى توانيم نسبت انتقام به او بدهيم، همچنان كه نمى توانيم عذاب خالد و ابدى را با حفظ اعتقاد به غيرمتناهى بودن رحمتش توجيه كنيم. و چطور توجيه كنيم، با اين كه انسان هاى رحمدل را مى بينيم كه به مجرم خود - كه از روى نادانى او را مخالفت نموده است - رحم نموده، از عذابش صرف نظر مى كنند، با اين كه رحمت انسان هاى رحمدل متناهى است و اين خود خداى تعالى است كه در مقام توصيف انسان - كه يكى از مخلوقات اوست و به وضع او كمال آگاهى را دارد - مى فرمايد: «إنّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۷ </center> | ||
و وجه سقوطش اين است كه اين | و وجه سقوطش اين است كه: اين اشكال، در حقيقت خلط ميان انتقام فردى و اجتماعى است، و انتقامى كه براى خدا اثبات مى كنيم، انتقام اجتماعى است، نه فردى، تا مستلزم تشفّى قلب باشد، همچنان كه اشكالش در باره رحمت خدا، خلط ميان رحمت قلبى و نفسانى است، با رحمت عقلى كه عبارت است از تتميم ناقص و تكميل كمبود افرادى كه استعداد آن را دارند. | ||
و لذا مى بينيم عذاب | و لذا مى بينيم عذاب خلق، همواره در باره جرم هايى است كه استعداد رحمت و امكان افاضه را از بين مى برد، همچنان كه فرموده است: «بَلى مَن كَسَبَ سَيّئَةً وَ أحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأولئكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». در اين جا، نكته اى است كه تذكرش لازم است، و آن اين است: معنايى كه ما براى انتقام به خداى تعالى منسوب كرديم، معنايى است كه بر مسلك مجازات و ثواب و عقاب تمام مى شود؛ و اما اگر زندگى آخرت را نتيجه اعمال دنيا بدانيم، برگشت معناى انتقام الهى به تجسّم صورت هاى زشت و ناراحت كننده از ملكات زشتى است كه در دنيا، در اثر تكرار گناهان، در آدمى پديد آمده است. ساده تر اين كه: عقاب و همچنين ثواب هاى آخرت، بنابر نظريه دوم عبارت مى شود از: همان ملكات فاضله و يا ملكات زشتى كه در اثر تكرار نيكى ها و بدى ها در نفس آدمى صورت مى بندد. همين صورت ها در آخرت، شكل عذاب و ثواب به خود مى گيرد، (و همين معنا، عبارت مى شود از انتقام الهى)، و ما در جلد اول اين كتاب، در ذيل آيه: «إنّ الله لا يَستَحيى أن يَضرِبَ مَثَلاً ما...»، پيرامون «جزاى اعمال»، راجع به اين مطلب بحث كرديم. | ||
يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْض غَيرَ الاَرْضِ وَ | «'''يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْض غَيرَ الاَرْضِ وَ السمَاوَات وَ بَرَزُوا للَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ'''»: | ||
ظرف | ظرف «يَوم» متعلق است به كلمه «ذُو انتقام»، يعنى در آن روز داراى انتقام است. و اگر انتقام خداى تعالى را به روز قيامت اختصاص داده، با اين كه خداى تعالى هميشه داراى انتقام است، بدين جهت است كه انتقام آن روز خدا، عالى ترين جلوه هاى انتقام را دارد، همچنان كه اگر در جمله: «بُرُزِوا لله الوَاحِدِ القَهّار» و در آيه: «وَ الأمرُ يَومَئذٍ لله»، و آيه: «مَا لَكُم مِنَ الله مِن عَاصِمٍ» ظهور براى خدا، و مالكيت خدا، و نداشتن پناهى جز خدا، و چيزهاى ديگرى را در آيات ديگر به روز قيامت اختصاص داده، به همين مناسبت بوده است، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۸ </center> | ||
و مكرر و در موارد مختلفى اين معنا را خاطرنشان ساخته ايم . | و مكرر و در موارد مختلفى اين معنا را خاطرنشان ساخته ايم. | ||
و ظاهرا الف و لام در كلمه | |||
و ظاهرا الف و لام در كلمه «الأرض» در هر دو جا و در كلمه «السّماوَات»، الف و لام عهد است و «سماوات»، عطف بر «ارض» اولى است. و با در نظر گرفتن الف و لام عهد و واو عاطفه، تقدير آيه چنين مى شود: «يَومَ تُبَدّلُ هذِهِ الأرض غَيرَ هذه الأرض وَ تُبَدِلُ هذِهِ السّمَاوَات غَيرَ هذه السّماوات: روزى كه اين زمين به غير اين زمين مبدّل شود و اين آسمان ها به آسمان هايى غير اين مبدّل مى گردد». | |||
<span id='link90'><span> | <span id='link90'><span> | ||
==اقوال گوناگون مفسران در معناى مبدل شدن زمين و آسمانها == | ==اقوال گوناگون مفسران در معناى مبدل شدن زمين و آسمانها == | ||
مفسرين در معناى مبدل شدن زمين و آسمانها اقوال مختلفى دارند: | مفسرين در معناى مبدل شدن زمين و آسمانها اقوال مختلفى دارند: |
ویرایش