گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۷: خط ۶۷:
و وجه سقوطش اين است كه: اين اشكال، در حقيقت خلط ميان انتقام فردى و اجتماعى است، و انتقامى كه براى خدا اثبات مى كنيم، انتقام اجتماعى است، نه فردى، تا مستلزم تشفّى قلب باشد، همچنان كه اشكالش در باره رحمت خدا، خلط ميان رحمت قلبى و نفسانى است، با رحمت عقلى كه عبارت است از تتميم ناقص و تكميل كمبود افرادى كه استعداد آن را دارند.
و وجه سقوطش اين است كه: اين اشكال، در حقيقت خلط ميان انتقام فردى و اجتماعى است، و انتقامى كه براى خدا اثبات مى كنيم، انتقام اجتماعى است، نه فردى، تا مستلزم تشفّى قلب باشد، همچنان كه اشكالش در باره رحمت خدا، خلط ميان رحمت قلبى و نفسانى است، با رحمت عقلى كه عبارت است از تتميم ناقص و تكميل كمبود افرادى كه استعداد آن را دارند.


و لذا مى بينيم عذاب خلق، همواره در باره جرم هايى است كه استعداد رحمت و امكان افاضه را از بين مى برد، همچنان كه فرموده است: «بَلى مَن كَسَبَ سَيّئَةً وَ أحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأولئكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». در اين جا، نكته اى است كه تذكرش لازم است، و آن اين است: معنايى كه ما براى انتقام به خداى تعالى منسوب كرديم، معنايى است كه بر مسلك مجازات و ثواب و عقاب تمام مى شود؛ و اما اگر زندگى آخرت را نتيجه اعمال دنيا بدانيم، برگشت معناى انتقام الهى به تجسّم صورت هاى زشت و ناراحت كننده از ملكات زشتى است كه در دنيا، در اثر تكرار گناهان، در آدمى پديد آمده است. ساده تر اين كه: عقاب و همچنين ثواب هاى آخرت، بنابر نظريه دوم عبارت مى شود از: همان ملكات فاضله و يا ملكات زشتى كه در اثر تكرار نيكى ها و بدى ها در نفس آدمى صورت مى بندد. همين صورت ها در آخرت، شكل عذاب و ثواب به خود مى گيرد، (و همين معنا، عبارت مى شود از انتقام الهى)، و ما در جلد اول اين كتاب، در ذيل آيه: «إنّ الله لا يَستَحيى أن يَضرِبَ مَثَلاً ما...»، پيرامون «جزاى اعمال»، راجع به اين مطلب بحث كرديم.
و لذا مى بينيم عذاب خلق، همواره در باره جرم هايى است كه استعداد رحمت و امكان افاضه را از بين مى برد، همچنان كه فرموده است: «بَلى مَن كَسَبَ سَيّئَةً وَ أحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأولئكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». در اين جا، نكته اى است كه تذكرش لازم است، و آن اين است: معنايى كه ما براى انتقام به خداى تعالى منسوب كرديم، معنايى است كه بر مسلك مجازات و ثواب و عقاب تمام مى شود؛ و اما اگر زندگى آخرت را نتيجه اعمال دنيا بدانيم، برگشت معناى انتقام الهى به تجسّم صورت هاى زشت و ناراحت كننده از ملكات زشتى است كه در دنيا، در اثر تكرار گناهان، در آدمى پديد آمده است.  
 
ساده تر اين كه: عقاب و همچنين ثواب هاى آخرت، بنابر نظريه دوم عبارت مى شود از: همان ملكات فاضله و يا ملكات زشتى كه در اثر تكرار نيكى ها و بدى ها در نفس آدمى صورت مى بندد. همين صورت ها در آخرت، شكل عذاب و ثواب به خود مى گيرد، (و همين معنا، عبارت مى شود از انتقام الهى)، و ما در جلد اول اين كتاب، در ذيل آيه: «إنّ الله لا يَستَحيى أن يَضرِبَ مَثَلاً ما...»، پيرامون «جزاى اعمال»، راجع به اين مطلب بحث كرديم.


«'''يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْض غَيرَ الاَرْضِ وَ السمَاوَات وَ بَرَزُوا للَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ'''»:
«'''يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْض غَيرَ الاَرْضِ وَ السمَاوَات وَ بَرَزُوا للَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ'''»:
۱۶٬۳۳۱

ویرایش