گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۹: خط ۷۹:
<span id='link308'><span>
<span id='link308'><span>


==حكمت عبارت است از علمو عمل حق و سرچشمه گرفته از فطرت ، كه اسلام بدان دعوت مىكند ==
==دعوت اسلام مردم را به پیروی از «فطرت» و «دین حق»==
حال ببينيم در اين ميان اسلام به چه چيز دعوت مى كند؟ اسلام بشر را دعوت مى كند به چراغى كه فروكش شدن برايش نيست ، و آن عقايد و دستور العملهايى است كه از فطرت خود بشر سرچشمه مى گيرد، همچنان كه فرموده : «'''فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم '''».
حال ببينيم در اين ميان اسلام به چه چيز دعوت مى كند؟ اسلام بشر را دعوت مى كند به چراغى كه فروكش شدن برايش نيست و آن، عقايد و دستور العمل هايى است كه از فطرت خود بشر سرچشمه مى گيرد. همچنان كه فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدّينَ حَنِيفاً فِطرَتَ اللّه الّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيهَا لا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّه ذَلكَ الدّينُ القَيّم».
اين وضع دعوت اسلام است . از سوى ديگر ببينيم فطرت به چه دعوت مى كند؟ به طور قطع فطرت در مرحله علم و اعتقاد دعوت نمى كند مگر به علم و عملى كه با وضعش سازگار باشد، و كمال واقعى و سعادت حقيقى اش را تاءمين نمايد. پس ، از اعتقادات اصولى مربوط به مبداء و معاد، و نيز از آراء و عقائد فرعى ، به علوم و آرائى هدايت مى كند كه به سعادت انسان منتهى شود، و همچنين به اعمالى دستور مى دهد كه باز در سعادت او دخالت داشته باشد.
 
و به همين جهت خداى تعالى اين دين را كه اساسش فطرت است ، در آياتى از كلامش دين حق خوانده ، از آن جمله فرموده : «'''هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق '''»، و نيز درباره قرآن كه متضمن دعوت دين است فرموده : «'''يهدى الى الحق '''». و حق ، عبارت از راى و اعتقادى كه ملازم با رشد بدون غى ، و مطابق با واقع باشد، و اين همان حكمت است ، چون حكمت عبارت است از راى و عقيده اى كه در صدقش محكم باشد،
اين وضع دعوت اسلام است. از سوى ديگر ببينيم فطرت به چه دعوت مى كند؟ به طور قطع، فطرت در مرحله علم و اعتقاد دعوت نمى كند، مگر به علم و عملى كه با وضعش سازگار باشد، و كمال واقعى و سعادت حقيقى اش را تأمين نمايد. پس از اعتقادات اصولى مربوط به مبدأ و معاد، و نيز از آراء و عقائد فرعى، به علوم و آرایى هدايت مى كند كه به سعادت انسان منتهى شود، و همچنين به اعمالى دستور مى دهد كه باز در سعادت او دخالت داشته باشد.
 
و به همين جهت خداى تعالى، اين دين را كه اساسش فطرت است، در آياتى از كلامش «دين حق» خوانده، از آن جمله فرموده: «هَوُ الّذِى أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى وَ دِينِ الحَقّ». و نيز درباره قرآن - كه متضمن دعوت دين است - فرموده: «يَهدِى إلَى الحُقّ». و حق، عبارت از رأى و اعتقادى كه ملازم با رشد بدون غىّ، و مطابق با واقع باشد، و اين همان حكمت است. چون حكمت عبارت است از: رأى و عقيده اى كه در صدقش محكم باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۷ </center>
و كذبى مخلوط به آن نباشد، و نفعش هم محكم باشد، يعنى ضررى در دنبال نداشته باشد، و خداى تعالى در آيه زير به همين معنا اشاره نموده مى فرمايد: «'''و انزل اللّه عليك الكتاب و الحكمه '''»، و نيز در وصف كتاب خود كه بر آن جناب نازل كرده مى فرمايد: «'''و القرآن الحكيم '''»، و نيز رسول گرامى خود را در چند جا از كلام مجيدش ‍ معلم حكمت خوانده ، از آن جمله فرموده : «'''و يعلمهم الكتاب و الحكمه '''».
و كذبى مخلوط به آن نباشد، و نفعش هم محكم باشد. يعنى ضررى در دنبال نداشته باشد. و خداى تعالى، در آيه زير به همين معنا اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ أنزَل اللهُ عَلَيكَ الكِتَابَ وَ الحِكمَة». و نيز در وصف كتاب خود - كه بر آن جناب نازل كرده - مى فرمايد: «وَ القُرآنِ الحَكِيم». و نيز رسول گرامى خود را در چند جا از كلام مجيدش، معلّم حكمت خوانده. از آن جمله فرموده: «وَ يُعَلّمُهُمُ الكِتَابَ وَ الحِكمَة».
بنابر اين پس تعليم قرآنى كه رسول (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) متصدى آن و بيانگر آيات آنست ، تعليم حكمت است و كارش اين است كه براى مردم بيان كند كه در ميان همه اصول عقائدى كه در فهم مردم و در دل مردم از تصور عالم وجود و حقيقت انسان كه جزئى از عالم است رخنه كرده كدامش حق ، و كدامش خرافى و باطل است ، و نيز در سنتهاى عملى كه مردم به آن معتقدند، و از آن اصول عقائد منشاء مى گيرد، و عنوان آن غايات و مقاصد است ، كدامش حق ، و كدام باطل و خرافى است .
 
بنابراين، پس تعليم قرآنى كه رسول «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» متصدى آن و بيانگر آيات آن است، تعليم حكمت است و كارش اين است كه براى مردم بيان كند كه در ميان همه اصول عقائدى كه در فهم مردم و در دل مردم از تصور عالَم وجود و حقيقت انسان كه جزیى از عالَم است، رخنه كرده، كدامش حق و كدامش خرافى و باطل است. و نيز در سنّت هاى عملى كه مردم به آن معتقدند، و از آن اصول عقاید منشأ مى گيرد، و عنوان آن غايات و مقاصد است، كدامش حق و كدام باطل و خرافى است.
<span id='link309'><span>
<span id='link309'><span>
==نمونه هاى از معارف قرآنى در رد اعتقادات باطل منكرين اديان و بت پرستان ==
==نمونه هاى از معارف قرآنى در رد اعتقادات باطل منكرين اديان و بت پرستان ==
مثلا بعضى از مردم - كه همان منكرين اديانند - معتقدند كه حيات ماديشان اصالت دارد، و هدف نهائى است ، حتى بعضى از آنان گفته اند: «'''ما هى الا حيوتنا الدنيا'''» ولى قرآن متوجهشان مى كند به اينكه : «'''و ما هذه الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحيوان '''»، و نيز مردم معتقدند كه اسباب حاكم در دنيا تنها حيات و موت ، صحت و مرض ، غنى و فقر، نعمت و نقمت ، و رزق و محروميت است و مى گويند: «'''بل مكر الليل و النهار'''»، و قرآن متذكرشان مى كند به اينكه : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز مى فرمايد: «'''ان الحكم الا لله '''»، و از اين قبيل آيات راجع به حكم و تدبير.
مثلا بعضى از مردم - كه همان منكرين اديانند - معتقدند كه حيات ماديشان اصالت دارد، و هدف نهائى است ، حتى بعضى از آنان گفته اند: «'''ما هى الا حيوتنا الدنيا'''» ولى قرآن متوجهشان مى كند به اينكه : «'''و ما هذه الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحيوان '''»، و نيز مردم معتقدند كه اسباب حاكم در دنيا تنها حيات و موت ، صحت و مرض ، غنى و فقر، نعمت و نقمت ، و رزق و محروميت است و مى گويند: «'''بل مكر الليل و النهار'''»، و قرآن متذكرشان مى كند به اينكه : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز مى فرمايد: «'''ان الحكم الا لله '''»، و از اين قبيل آيات راجع به حكم و تدبير.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش