گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ فروردین ۱۴۰۱
خط ۷۲: خط ۷۲:
چيزى كه هست، انسان از آن جايى كه به حسب طبع مادى اش، رهين ماده و همه زد و بندش در اسباب ظاهرى مادى است، يا اسباب را به كار مى زند و يا از آن اسباب متأثّر و منفعل مى شود، و هميشه اين سبب، او را به دامن آن سبب پرتاب، و آن به دامن اين متوسلش مى كند، و هيچ وقت از آن ها فراغت ندارد. لذا به خيالش چنين مى رسد كه حيات دنياى فانى اصالت دارد، و دنيا و مقاصد و مزايايى كه به زندگى دنيا مربوط مى شود، هدف نهایى و غرض اقصاى از وجود اوست، و بايد براى به دست آوردن سعادت آن زندگى تلاش كند.
چيزى كه هست، انسان از آن جايى كه به حسب طبع مادى اش، رهين ماده و همه زد و بندش در اسباب ظاهرى مادى است، يا اسباب را به كار مى زند و يا از آن اسباب متأثّر و منفعل مى شود، و هميشه اين سبب، او را به دامن آن سبب پرتاب، و آن به دامن اين متوسلش مى كند، و هيچ وقت از آن ها فراغت ندارد. لذا به خيالش چنين مى رسد كه حيات دنياى فانى اصالت دارد، و دنيا و مقاصد و مزايايى كه به زندگى دنيا مربوط مى شود، هدف نهایى و غرض اقصاى از وجود اوست، و بايد براى به دست آوردن سعادت آن زندگى تلاش كند.


پس زندگى دنيا چنين حياتى است و آنچه در دست اهل دنيا از ذخيره، نعمت، آرزو، نيرو، و عزّت هست، حقيقتش همين است كه گفتيم، و آنچه را كه فقر، عذاب، محروميت، ضعف، ذلّت، مصيبت و خسران مى نامند، نيز چنين چيزهايى است. و كوتاه سخن اين كه:
پس زندگى دنيا چنين حياتى است و آنچه در دست اهل دنيا از ذخيره، نعمت، آرزو، نيرو، و عزّت هست، حقيقتش همين است كه گفتيم، و آنچه را كه فقر، عذاب، محروميت، ضعف، ذلّت، مصيبت و خسران مى نامند، نيز چنين چيزهايى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۶ </center>
آنچه از خير عاجل و يا نفع فانى در دنيا هست، به نظر اهل دنيا خير مطلق و نفع مطلق جلوه مى كند، و آنچه را كه دوست نمى دارد، شر و ضرر مى پندارد.
و كوتاه سخن اين كه: آنچه از خير عاجل و يا نفع فانى در دنيا هست، به نظر اهل دنيا خير مطلق و نفع مطلق جلوه مى كند، و آنچه را كه دوست نمى دارد، شر و ضرر مى پندارد.


مردم دنيا كه چنين وضعى دارند، آن دسته از آنان كه اهل ملت و كتاب نيستند، عمرى را با همين پندارهاى خلاف واقع به سر مى برند، و از ماوراى اين زندگى خبرى ندارند. ولى آن هايى كه اهل ملت و كتابند، اگر هم بر طبق دسته اول عمل كنند، اعتراف دارند كه حقيقت خلاف آن است، و هميشه بين قول و فعلشان، ناهماهنگى هست. همچنان كه خداى تعالى در اين باره فرمود: «كُلّمَا أضَاءَ لَهُم مَشَوا فِيهِ وَ إذَا أظلَمَ عَلَيهِم قَامُوا».
مردم دنيا كه چنين وضعى دارند، آن دسته از آنان كه اهل ملت و كتاب نيستند، عمرى را با همين پندارهاى خلاف واقع به سر مى برند، و از ماوراى اين زندگى خبرى ندارند. ولى آن هايى كه اهل ملت و كتابند، اگر هم بر طبق دسته اول عمل كنند، اعتراف دارند كه حقيقت خلاف آن است، و هميشه بين قول و فعلشان، ناهماهنگى هست. همچنان كه خداى تعالى در اين باره فرمود: «كُلّمَا أضَاءَ لَهُم مَشَوا فِيهِ وَ إذَا أظلَمَ عَلَيهِم قَامُوا».
۱۴٬۵۰۸

ویرایش