گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۰: خط ۹۰:
روايت كرده اند كه گفت : مادرم به من مى گفت : من لب به هيچ طعام و آبى نمى زنم تا آنكه به محمد كفر بورزى ، و همين كار را هم كرد، و اين اعتصاب غذا را آن قدر ادامه داد كه دهانش را با عصا باز مى كردند، پس ‍ اين آيه نازل شد: ((و وصينا الانسان بوالديه حسنا...((
روايت كرده اند كه گفت : مادرم به من مى گفت : من لب به هيچ طعام و آبى نمى زنم تا آنكه به محمد كفر بورزى ، و همين كار را هم كرد، و اين اعتصاب غذا را آن قدر ادامه داد كه دهانش را با عصا باز مى كردند، پس ‍ اين آيه نازل شد: ((و وصينا الانسان بوالديه حسنا...((
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
==داستان عياش بن ابى ربيعه و نزول آيه ما كان لمؤ من انيقتل مؤ منا الاخطاء) درباره او ==
==داستان عياش بن ابى ربيعه و نزول آيه «و ما كان لمؤمن أن يقتل مؤمنا الا خطاء» درباره او ==
و در مجمع البيان از كلبى نقل كرده كه گفت آيه ((و من الناس من يقول ...((، درباره عياش بن ابى ربيعه مخزومى نازل شد، و جريان چنين بود كه وى مسلمان شد و از ترس خاندانش قبل از آنكه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) مهاجرت كند به مدينه هجرت نمود، مادرش اسماء دختر مخرمه بن ابى جندل تميمى سوگند خورد كه هرگز غذا و آبى نخورد، و سر خود را نشويد، و هرگز در زير سقف قرار نگيرد تا وى به نزدش برگردد، وقتى دو پسر ديگرش كه از شوهر ديگر داشت ، يعنى ابوجهل و حارث ، پسران هشام از جريان خبردار شدند، و جزع و بى تابى مادر را ديدند سوار شدند، و به تعقيب او رفتند، تا به مدينه رسيدند، و در مدينه برادر را ديده ، داستان مادر را بدو گفتند، عياش زير بار نمى رفت ، تا در آخر از برادران پيمان محكم گرفت كه به دين او كارى نداشته باشند، آنگاه با برادران روانه مكه شد، از سوى ديگر مادرش ‍ اعتصاب غذا را تا سه روز بيشتر ادامه نداد، و بعد از سه روز غذا خورد، و آب نوشيد
و در مجمع البيان از كلبى نقل كرده كه گفت آيه ((و من الناس من يقول ...((، درباره عياش بن ابى ربيعه مخزومى نازل شد، و جريان چنين بود كه وى مسلمان شد و از ترس خاندانش قبل از آنكه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) مهاجرت كند به مدينه هجرت نمود، مادرش اسماء دختر مخرمه بن ابى جندل تميمى سوگند خورد كه هرگز غذا و آبى نخورد، و سر خود را نشويد، و هرگز در زير سقف قرار نگيرد تا وى به نزدش برگردد، وقتى دو پسر ديگرش كه از شوهر ديگر داشت ، يعنى ابوجهل و حارث ، پسران هشام از جريان خبردار شدند، و جزع و بى تابى مادر را ديدند سوار شدند، و به تعقيب او رفتند، تا به مدينه رسيدند، و در مدينه برادر را ديده ، داستان مادر را بدو گفتند، عياش زير بار نمى رفت ، تا در آخر از برادران پيمان محكم گرفت كه به دين او كارى نداشته باشند، آنگاه با برادران روانه مكه شد، از سوى ديگر مادرش ‍ اعتصاب غذا را تا سه روز بيشتر ادامه نداد، و بعد از سه روز غذا خورد، و آب نوشيد
و اما عياش همين كه از مدينه بيرون آمد برادران او را گرفته و دستها و پاهايش رامحكم بستند، و سپس هر يك صد تازيانه به او زدند، كه بايد از دين محمد بيزارى جويى ، عياش از شدت ناراحتى بيزارى جست ، و آنچه كه نبايد بگويد گفت : پس آيه شريفه نازل شد، از آن دو برادر حارث بيشتر از ابوجهل به عياش بدرفتارى كرد، و عياش سوگند خورد كه هرگاه او را در جايى خارج از حرم مكه گير بياورد گردنش را بزند
و اما عياش همين كه از مدينه بيرون آمد برادران او را گرفته و دستها و پاهايش رامحكم بستند، و سپس هر يك صد تازيانه به او زدند، كه بايد از دين محمد بيزارى جويى ، عياش از شدت ناراحتى بيزارى جست ، و آنچه كه نبايد بگويد گفت : پس آيه شريفه نازل شد، از آن دو برادر حارث بيشتر از ابوجهل به عياش بدرفتارى كرد، و عياش سوگند خورد كه هرگاه او را در جايى خارج از حرم مكه گير بياورد گردنش را بزند
خط ۹۸: خط ۹۸:
مؤ لف : خواننده عزيز توجه دارد كه چگونه روايت در شاءن نزول آيات مورد بحث اختلاف دارد، و ما قبلا گفتيم كه آنچه از سياق آيات بر مى آيد اين است كه : اين سوره تمامش در مكه نازل شده است
مؤ لف : خواننده عزيز توجه دارد كه چگونه روايت در شاءن نزول آيات مورد بحث اختلاف دارد، و ما قبلا گفتيم كه آنچه از سياق آيات بر مى آيد اين است كه : اين سوره تمامش در مكه نازل شده است
<span id='link97'><span>
<span id='link97'><span>
==رواياتى كه مى گويد امت اسلام پس از پيامبر(ص ) در بوته فتنه و آزمايش قرار مىگيرند ==
==رواياتى كه مى گويد امت اسلام پس از پيامبر(ص ) در بوته فتنه و آزمايش قرار مىگيرند ==
و در كافى آمده كه عده اى از اصحاب ما از احمد بن محمد، از معمر بن خلاد، روايت كرده اند كه گفت : من از ابا الحسن (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا بالله و هم لا يفتنون ((، و كلمه بالله را اضافه مى كرد، بعدا به من فرمود: هيچ مى دانى فتنه چيست ؟ عرضه داشتم : فدايت شوم منظور فتنه در دين است ، فرمود: آن چنان آزمايش مى شوند، كه طلا مى شود، و آنچنان خالص مى گردند كه طلا مى گردد
و در كافى آمده كه عده اى از اصحاب ما از احمد بن محمد، از معمر بن خلاد، روايت كرده اند كه گفت : من از ابا الحسن (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا بالله و هم لا يفتنون ((، و كلمه بالله را اضافه مى كرد، بعدا به من فرمود: هيچ مى دانى فتنه چيست ؟ عرضه داشتم : فدايت شوم منظور فتنه در دين است ، فرمود: آن چنان آزمايش مى شوند، كه طلا مى شود، و آنچنان خالص مى گردند كه طلا مى گردد
۱۶٬۲۹۹

ویرایش