گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۷: خط ۹۷:
<span id='link187'><span>
<span id='link187'><span>


==كيفيت تعلق اراده الهيه بر افعال انسانها ==
==كيفيت تعلق اراده الهيّه بر افعال انسان ها ==
و در توحيد، و عيون ، از حضرت رضا عليه السلام روايت شده ، كه : در محضرش از مسئله جبر و تفويض گفتگو شد، ايشان فرمودند: اگر بخواهيد، در اين مسئله اصلى كلى برايتان بيان مى كنم ، كه در همه موارد بآن مراجعه نموده ، نه خودتان در آن اختلاف كنيد، و نه كسى بتواند بر سر آن با شما مخاصمه كند، و هر كس هر قدر هم قوى باشد، با آن قاعده نيروى او را در هم بشكنيد؟ عرضه داشتيم : بله ، بفرمائيد، فرمود: خداى عز و جل در صورتيكه اطاعتش كنند، باجبار و اكراه اطاعت نميشود، (يعنى هر مطيعى او را باختيار خود اطاعت مى كند)، و در صورتيكه عصيان شود، مغلوب واقع نميشود، (يعنى بر خلاف آنچه كه تفويضى ها پنداشته اند، گنه كار از تحت قدرت او خارج نيست )، و بندگان را در ملك خود رها نكرده ، كه هر چه بخواهند مستقلا انجام دهند، بلكه هر چه را كه به بندگانش تمليك كرده خودش نيز مالك آن هست ، و بر هر چه كه قدرتشان داده ، خودش نيز قادر بر آن هست .
و در توحيد و عيون، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت شده كه:  
بنابراين اگر بندگانش اطاعتش كردند، و اوامرش را بكار بستند، او جلو اطاعتشان را نمى گيرد، و راه اطاعت را بروى آنان نمى بندد، و اگر او امرش را با نافرمانى پاسخ گفتند، يا از نافرمانيشان جلوگيرى مى كند، و يا نمى كند، در هر صورت خود او بندگانرا بنافرمانى وا نداشته ، آنگاه فرمود: هر كس حدود اين قاعده كلى را بخوبى ضبط كند، بر خصم خود غلبه مى كند.
 
# مؤ لف : اگر خواننده عزيز توجه فرموده باشد، گفتيم : تنها عاملى كه جبرى مذهبان را وادار كرد باينكه جبرى شوند، بحث در مسئله قضاء و قدر بود، كه از آن ، حتميت و وجوب را نتيجه گرفتند، وجوب در قضاء، و وجوب در قدر را، و گفتيم : كه هم اين بحث صحيح است ، و هم اين نتيجه گيرى ، با اين تفاوت كه جبريان در تطبيق بحث بر نتيجه اشتباه كردند، و ميان حقائق با اعتباريات خلط كردند، و نيز وجوب و امكان برايشان مشتبه شد.
در محضرش، از مسأله جبر و تفويض گفتگو شد. ايشان فرمودند: اگر بخواهيد، در اين مسأله،اصلى كلّى برايتان بيان مى كنم كه در همه موارد، به آن مراجعه نموده، نه خودتان در آن اختلاف كنيد، و نه كسى بتواند بر سرِ آن، با شما مخاصمه كند؛و هر كس هر قدر هم قوى باشد، با آن قاعده نيروى او را در هم بشكنيد؟ عرضه داشتيم: بله، بفرمایيد.
توضيح اينكه : قضاء و قدر در صورتيكه ثابت شوند، اين نتيجه را ميدهند، كه اشياء در نظام ايجاد و خلقت صفت وجوب و لزوم دارند، باين معنا كه هر موجودى از موجودات ، و هر حال از احواليكه موجودات بخود ميگيرند، همه از ناحيه خداى سبحان تقدير و اندازه گيرى شده ، و تمامى جزئيات آن موجود، و خصوصيات وجود، و اطوار و احوالش ، همه براى خدا معلوم و معين است ، و از نقشه ايكه نزد خدا دارد، تخلف نمى كند.
 
فرمود: خداى عزّوجلّ در صورتی كه اطاعتش كنند، به اجبار و اكراه اطاعت نمی شود. (يعنى هر مطيعى او را به اختيار خود اطاعت مى كند)، و در صورتی كه عصيان شود، مغلوب واقع نميشود. (يعنى بر خلاف آنچه كه تفويضى ها پنداشته اند، گنهكار از تحت قدرت او خارج نيست)، و بندگان را در ملك خود رها نكرده، كه هرچه بخواهند، مستقلا انجام دهند، بلكه هرچه را كه به بندگانش تمليك كرده، خودش نيز مالك آن هست، و بر هرچه كه قدرتشان داده، خودش نيز قادر بر آن هست.
 
بنابراين، اگر بندگانش اطاعتش كردند و اوامرش را به كار بستند، او جلوی اطاعتشان را نمى گيرد، و راه اطاعت را به روى آنان نمى بندد؛ و اگر اوامرش را با نافرمانى پاسخ گفتند، يا از نافرمانی شان جلوگيرى مى كند و يا نمى كند. در هر صورت، خود او بندگان را به نافرمانى وانداشته. آنگاه فرمود: هر كس حدود اين قاعده كلّى را بخوبى ضبط كند، بر خصم خود غلبه مى كند.
 
*مؤلّف: اگر خواننده عزيز، توجه فرموده باشد، گفتيم:  
 
تنها عاملى كه جبرى مذهبان را وادار كرد به اين كه جبرى شوند، بحث در مسأله «قضا و قدر» بود كه از آن، حتميّت و وجوب را نتيجه گرفتند؛ وجوب در قضا، و وجوب در قدر را، و گفتيم كه: هم اين بحث صحيح است، و هم اين نتيجه گيرى، با اين تفاوت كه جبريان در تطبيق بحث بر نتيجه اشتباه كردند، و ميان حقایق با اعتباريات خلط كردند، و نيز وجوب و امكان برايشان مشتبه شد.
 
توضيح اين كه: قضا و قَدَر در صورتی كه ثابت شوند، اين نتيجه را می دهند كه اشيا در نظام ايجاد و خلقت، صفت وجوب و لزوم دارند. به اين معنا كه هر موجودى از موجودات، و هر حال از احوالی كه موجودات به خود می گيرند، همه از ناحيه خداى سبحان تقدير و اندازه گيرى شده، و تمامى جزئيات آن موجود، و خصوصيات وجود، و اطوار و احوالش، همه براى خدا معلوم و معين است، و از نقشه ای كه نزد خدا دارد، تخلف نمى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۴ </center>
<span id='link188'><span>
<span id='link188'><span>
==يك عمل اختيارى و دو جهت متفاوت وجوب و امكان در آن ==
==يك عمل اختيارى و دو جهت متفاوت وجوب و امكان در آن ==
و معلوم است كه ضرورت و وجوب از شئون علت است ، چون علت تامه است ، كه وقتى معلولش با آن مقايسه ميشود، آن معلول نيز متصف به صفت وجوب ميشود، ولى وقتى با غير علت تامه اش ، يعنى با هر چيز ديگرى قياس ‍ شود، جز صفت امكان صفت ديگرى بخود نمى گيرد، (و بيان ساده تر اينكه : هر موجودى با وجود و حفظ علت تامه اش واجب است ، و لكن همان موجود، با قطع نظر از علت تامه اش ، ممكن الوجود است ).
و معلوم است كه ضرورت و وجوب از شئون علت است ، چون علت تامه است ، كه وقتى معلولش با آن مقايسه ميشود، آن معلول نيز متصف به صفت وجوب ميشود، ولى وقتى با غير علت تامه اش ، يعنى با هر چيز ديگرى قياس ‍ شود، جز صفت امكان صفت ديگرى بخود نمى گيرد، (و بيان ساده تر اينكه : هر موجودى با وجود و حفظ علت تامه اش واجب است ، و لكن همان موجود، با قطع نظر از علت تامه اش ، ممكن الوجود است ).
۱۶٬۸۸۰

ویرایش