گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۷: خط ۸۷:
<span id='link186'><span>
<span id='link186'><span>


==توهّم ملازمه بين اعتقاد به قضاوقدر و انكار جزاى باستحقاق ==
==توهّم ملازمه بين اعتقاد به قضا و قَدَر و انكار جزاى به استحقاق ==
و كوتاه سخن آنكه : در صدر اول اسلام اعتقاد بقضاء و قدر از انكار حسن و قبح ، و انكار جزاى باستحقاق سر در مى آورد، و بهمين جهت وقتى پيرمرد از على عليه السلام مى شنود كه : حركت بصفين بقضاء و قدر خدا بوده ، گوئى خبر تاءثرآورى شنيده ، چون ماءيوس از ثواب شده ، بلافاصله و با كمال نوميدى ميگويد: رنج و تعب خود را بحساب خدا مى گذارم ، يعنى حالا كه اراده خدا همه كاره بوده ، و مسير ما و اراده هاى ما فائده نداشته ، و جز خستگى و تعب چيزى براى ما نمانده ، من اين خستگى را بحساب او مى گذارم ، چون او با اراده خود ما را خسته كرده .
و كوتاه سخن آن كه: در صدر اول اسلام اعتقاد به قضا و قَدَر از انكار حسن و قبح، و انكار جزاى به استحقاق سر در مى آورد. و به همين جهت، وقتى پيرمرد از على عليه السلام مى شنود كه: «حركت به صفّين به قضا و قَدَر خدا بوده»، گویى خبر تأثّرآورى شنيده، چون مأيوس از ثواب شده، بلافاصله و با كمال نوميدى می گويد: رنج و تعب خود را به حساب خدا مى گذارم. يعنى حالا كه ارادۀ خدا همه كاره بوده، و مسير ما و اراده هاى ما فائده نداشته، و جز خستگى و تعب چيزى براى ما نمانده، من اين خستگى را به حساب او مى گذارم. چون او با ارادۀ خود، ما را خسته كرده!
لذا اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخش مى فرمايد: نه ، اينطور كه تو فكر مى كنى نيست ، چون اگر مطلب از اين قرار باشد، ثواب و عقاب باطل ميشود، (تا آخر حديث ) كه امام عليه السلام باصول عقلائى ، كه اساس تشريع ، و مبناى آنست ، تمسك مى كند، و در آخر كلامش مى فرمايد: (خدا آسمانها و زمين را بباطل نيافريده ) الخ .
 
ميخواهد بفرمايد: اگر اراده جزافى كه از لوازم جبر انسانها، و سلب اختيار از آنها است ، صحيح باشد، مستلزم آنست كه فعل بدون غرض و بى فايده نيز از خدا سر بزند، اين نيز مستلزم آنست كه احتمال بى غرض بودن خلقت و ايجاد احتمال امرى ممكن باشد، و اين امكان با وجوب مساوى است ، (چرا براى اينكه وقتى فعلى غايت نداشت ناگزير بايد رابطه اى ميان آن و غايت نباشد و وقتى رابطه نبود بى غايت بودنش واجب ميشود و در نتيجه موجود مفروض ممتنع الوجود مى گردد و اين همان بطلان است ، مترجم ) در نتيجه و روى اين فرض ، هيچ فايده و غايتى در خلقت و ايجاد نيست ، و بايد خدا آسمانها و زمين را بباطل آفريده باشد، و اين مستلزم بطلان معاد، و سر بر آوردن تمامى محذورها است .
لذا أميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخش مى فرمايد: نه، اين طور كه تو فكر مى كنى نيست. چون اگر مطلب از اين قرار باشد، ثواب و عقاب باطل می شود، (تا آخر حديث ) كه امام عليه السلام به اصول عقلایى - كه اساس تشريع و مبناى آن است - تمسك مى كند، و در آخر كلامش مى فرمايد: «خدا، آسمان ها و زمين را به باطل نيافريده» الخ.
 
می خواهد بفرمايد: اگر ارادۀ جزافى - كه از لوازم جبر انسان ها، و سلب اختيار از آن هاست - صحيح باشد، مستلزم آن است كه فعل بدون غرض و بى فايده نيز از خدا سر بزند. اين نيز مستلزم آن است كه احتمال بى غرض بودن خلقت و ايجاد احتمال امرى ممكن باشد، و اين «امكان» با «وجوب» مساوى است. (چرا؟ براى اين كه وقتى فعلى غايت نداشت، ناگزير بايد رابطه اى ميان آن و غايت نباشد و وقتى رابطه نبود، بى غايت بودنش واجب می شود و در نتيجه موجود مفروض، ممتنع الوجود مى گردد و اين، همان بطلان است، مترجم). در نتيجه و روى اين فرض ، هيچ فايده و غايتى در خلقت و ايجاد نيست، و بايد خدا، آسمان ها و زمين را به باطل آفريده باشد، و اين مستلزم بطلان معاد، و سر بر آوردن تمامى محذورهاست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۳ </center>
و گويا مراد آنجناب از اينكه فرمود: (اگر بندگانش نافرمانيش كنند، بجبر نكرده اند، و اگر اطاعتش كنند، باز مغلوب و مجبور نيستند)، اين است كه نافرمان او، او را به جبر نافرمانى نمى كند، و فرمانبرش نيز او را بكراهت اطاعت نمى كند.
و گويا مراد آن جناب از اين كه فرمود: «اگر بندگانش نافرمانی اش كنند، به جبر نكرده اند و اگر اطاعتش كنند، باز مغلوب و مجبور نيستند»؛ اين است كه نافرمان او، او را به جبر نافرمانى نمى كند، و فرمانبرش نيز او را به كراهت اطاعت نمى كند.
<span id='link187'><span>
<span id='link187'><span>
==كيفيت تعلق اراده الهيه بر افعال انسانها ==
==كيفيت تعلق اراده الهيه بر افعال انسانها ==
و در توحيد، و عيون ، از حضرت رضا عليه السلام روايت شده ، كه : در محضرش از مسئله جبر و تفويض گفتگو شد، ايشان فرمودند: اگر بخواهيد، در اين مسئله اصلى كلى برايتان بيان مى كنم ، كه در همه موارد بآن مراجعه نموده ، نه خودتان در آن اختلاف كنيد، و نه كسى بتواند بر سر آن با شما مخاصمه كند، و هر كس هر قدر هم قوى باشد، با آن قاعده نيروى او را در هم بشكنيد؟ عرضه داشتيم : بله ، بفرمائيد، فرمود: خداى عز و جل در صورتيكه اطاعتش كنند، باجبار و اكراه اطاعت نميشود، (يعنى هر مطيعى او را باختيار خود اطاعت مى كند)، و در صورتيكه عصيان شود، مغلوب واقع نميشود، (يعنى بر خلاف آنچه كه تفويضى ها پنداشته اند، گنه كار از تحت قدرت او خارج نيست )، و بندگان را در ملك خود رها نكرده ، كه هر چه بخواهند مستقلا انجام دهند، بلكه هر چه را كه به بندگانش تمليك كرده خودش نيز مالك آن هست ، و بر هر چه كه قدرتشان داده ، خودش نيز قادر بر آن هست .
و در توحيد، و عيون ، از حضرت رضا عليه السلام روايت شده ، كه : در محضرش از مسئله جبر و تفويض گفتگو شد، ايشان فرمودند: اگر بخواهيد، در اين مسئله اصلى كلى برايتان بيان مى كنم ، كه در همه موارد بآن مراجعه نموده ، نه خودتان در آن اختلاف كنيد، و نه كسى بتواند بر سر آن با شما مخاصمه كند، و هر كس هر قدر هم قوى باشد، با آن قاعده نيروى او را در هم بشكنيد؟ عرضه داشتيم : بله ، بفرمائيد، فرمود: خداى عز و جل در صورتيكه اطاعتش كنند، باجبار و اكراه اطاعت نميشود، (يعنى هر مطيعى او را باختيار خود اطاعت مى كند)، و در صورتيكه عصيان شود، مغلوب واقع نميشود، (يعنى بر خلاف آنچه كه تفويضى ها پنداشته اند، گنه كار از تحت قدرت او خارج نيست )، و بندگان را در ملك خود رها نكرده ، كه هر چه بخواهند مستقلا انجام دهند، بلكه هر چه را كه به بندگانش تمليك كرده خودش نيز مالك آن هست ، و بر هر چه كه قدرتشان داده ، خودش نيز قادر بر آن هست .
۱۴٬۴۲۳

ویرایش