الْخَصْم
«خَصم» در اصل معناى مصدرى دارد، و به معناى «نزاع کردن» است، ولى بسیار مى شود که به طرفین نزاع نیز «خصم» مى گویند، این کلمه، بر مفرد و جمع هر دو اطلاق مى شود، و گاه جمع آن به صورت «خصوم» آمده است.
ریشه کلمه
- خصم (۱۸ بار)
قاموس قرآن
دشمن. [ص:21] آيا خبر دشمنان را دانستهاى؟ آن گاه كه از محراب بالا رفتند. «خصم» مصدر و صفت هر دو آمده و نيز در واحد و جمع به كار رفته است چنانكه در آيه فوق منظور از آن جمع است و همچنين است در آيه [حج:19] كه مراد دو گروه مؤمن و كافر است. اختصام و تخاصم هر دو به معنى مخاصمه است (اقرب) [ق:28]، [ص:64] «يَخِصِّمون» در آيه [يس:49 ]در اصل «يَخْتَصِمُونَ» بود تاء به صاد بدل شده و در آن ادغام گرديده است. خصام در [بقره:204] به قول زجّاج جمع خصم است و فَعْل (به فتح اوّل و سكون دوّم) اگر صفت باشد بر وزن فعال (به كسر اوّل) جمع بسته مىشود مثل صَعْبْ و صِعاب و از خليل نقل شده كه آن مصدر است به معنى مخامصه (مجمع البيان) ولى در آيه [زخرف:18] يقيناً مصدر و به معنى مخامصه است خصم (بر وزن كتف) و خَصوم (به فتح اوّل) به معنى مخاصم و مجادل است مثل [زخرف:58] بلكه آنها مردمى مخامصه گراند. خَصيم: به معنى كثيرالمخاصمه مىباشد [نحل:4]. * [ص:67-70] به نظر مىآيد: مراد از اختصام ملاء اعلى همان مناقشه ملائكه درباره خلقت آدم و خلافت او در روى زمين و مخالفت ابليس لعين است. مناقشهاى كه با خدا كردند و يا مناقشهاى كه ميان خودشان بود چنانكه آيات بعدى درباره خلقت و خلافت آدم و مخالفت شيطان و قرينه اختصام فوق مىباشد. يعنى: من به اينها دانا نبودم و خدا وحى كرده است و شما اى كفّار مكّه از آن اعراض مىكنيد و به آن اهميّت نمىدهيد. * [زخرف:16-18] يا از آنچه ميافريند دختران اخذ كرده و شما را با پسران برگزيده است؟ و چون يكيشان را به چيزى (دخترى) كه به خدا نسبت داده بشارت داده بشارت دهند چهرهاش سياه و دلش پر از غصّه مىگردد. آيا آنكه در زيور بزرگ مىشود و در مخامصه آشكار كننده دليل نيست؟. آيه سوّم را چنين معنى كردهاند: آيا و براى خدا قرار دادند يا آيا خدا اتخاذ كرده براى فرزندى، دخترانى را كه در زيور تربيت و بزرگ مىشود و در موقع مخاصمه بتقدير حجت و دليل خويش قدرت ندارند؟. به عقيده الميزان اين سخن بيان واقع است زيرا زن طبعاً از حيث عاطفه از مرد قوى و از حيث تعقل از مرد ضعيف است و مرد به عكس زن مىباشد و شاهد واضح عاطفهاش همان علاقه شديد او به زيور و ضعف او در تقرير دليل خويش است . ممكن است بگوئيم: اين سخن به دختر مىگفتند: آيا بشارت مىدهيد دخترى را كه... و اگر از كلام خدا باشد بيان واقع است چنانكه الميزان گفته.