النجم ٦٠
کپی متن آیه |
---|
وَ تَضْحَکُونَ وَ لاَ تَبْکُونَ |
ترجمه
النجم ٥٩ | آیه ٦٠ | النجم ٦١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَضْحَکُونَ»: میخندید. یعنی همچون استهزاء کنندگان میخندید. «لا تَبْکُونَ»: گریه نمیکنید. یعنی چرا باید همچون متقیان از خوف خدا گریه نکنید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ «59» وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ «60»
پس آيا از اين سخن، تعجّب مىكنيد. و مىخنديد و گريه نمىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60)
وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ: و مىخنديد از روى استهزاء و گريه نمىكنيد از خوف وعيدى كه در او است از ترس عقوبت عصيان و طغيان كه از شما صادر مىشود. از حضرت صادق عليه السّلام مروى است مراد از حديث اخبار سابقهاند «1»، يعنى آيا از اين خبرها كه شنيديد تعجب مىكنيد و مىخنديد بر سبيل استهزاء، و نمىگرييد از ترس آنكه مبادا مثل آن بر شما واقع شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين
نزديك شد نزديك شونده
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مىخنديد و نمىگرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 98
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمِن هذَا الحَدِيثِ تَعجَبُونَ (59) وَ تَضحَكُونَ وَ لا تَبكُونَ (60) وَ أَنتُم سامِدُونَ (61) فَاسجُدُوا لِلّهِ وَ اعبُدُوا (62)
آيا از اينکه حديث تعجب ميكنيد و ميخنديد و گريه نميكنيد و شما در غفلت و لهو و لعب هستيد پس واجب است سجده كنيد و عبادت كنيد.
أَ فَمِن هذَا الحَدِيثِ تَعجَبُونَ از حضرت صادق عليه السلام است، مراد از حديث قضاياييست که خبر داده از امم سابقه که در اثر شرك و كفر و ظلم بچه بلاهايي هلاك شدند، ولي بعضي مفسّرين گفتند: مراد قرآن است بمناسبت اينكه يكي از اسامي قرآن حديث است، چنانچه ميفرمايد: ما كانَ حَدِيثاً يُفتَري وَ لكِن تَصدِيقَ الَّذِي
جلد 16 - صفحه 345
بَينَ يَدَيهِ وَ تَفصِيلَ كُلِّ شَيءٍ وَ هُديً وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونَ يوسف آيه 111 لكن ظاهر آيه شريفه مطابق فرمايش حضرت صادق است.
وَ تَضحَكُونَ از روي سخريه و استهزاء مضحكه خود قرار دادهايد.
وَ لا تَبكُونَ بخود نميآئيد که عاقبت شرك و كفر اينکه است و بحال خود بگرييد ولي هيهات قلب سياه قسي و هواي نفس مانع از گريه است.
وَ أَنتُم سامِدُونَ يعني ساهون غافلون لاهون لاعبون هيچ گونه توجّه نميكنند بايد متذكر شويد.
فَاسجُدُوا در پيشگاه حضرت احديت بخاك بيفتيد و تسليم شويد و توبه و انا به كنيد و ايمان آوريد.
وَ اعبُدُوا و در تدارك آن معاصي و لعب و لهو و ظلم و شرك و كفر عبادت كنيد که فرمود: إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ هود آيه 116 و اينکه آيه شريفه يكي از چهار آيه است که سجده واجب دارد چه قرائت كند يا استماع كند و بهمين مناسبت اينکه چهار سوره که سجده واجب دارد عزائم گفتند سوره سجده و فصّلت و النجم و علق هذا آخر ما اردنا في تفسير هذا السورة المباركة و يتلوها انشاء اللّه تعالي سورة القمر الي سورة و النّاس بحول اللّه و قوّته و تأييده و توفيقه و تسديده و نصرته و انا العبد الحقير المقصر السيّد عبد الحسين طيب.
جلد 16 - صفحه 346
سورة القمر
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 60)- سپس میگوید: «و میخندید و نمیگریید»؟ (وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ).
نکات آیه
۱ - نکوهش کافران، به خاطر باورنداشتن به قیامت و جدى نگرفتن تهدیدهاى الهى (و تضحکون و لاتبکون)
۲ - توجه به انذارهاى الهى و واقعیت قیامت، مایه نگرانى انسان و پرهیز از سرخوشى ها (أفمن هذا الحدیث تعجبون . و تضحکون و لاتبکون) لحن توبیخى آیه شریفه، مى رساند که توجه به حقانیت معاد و مفاهیم وحى، مقتضى این است که آدمى، بر فرجام خویش گریان و اندوهناک باشد; نه سرمست و خندان.
۳ - مؤمنان راستین، دور از سرمستى، و گریان و اندوهناک در برابر انذارهاى الهى (و تضحکون و لاتبکون) از توبیخ کافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود که مؤمنان - بر خلاف ایشان - از خوف انذارهاى الهى، گریان و از سرمستى ها به دوراند.
۴ - زندگى آکنده از خنده و سرخوشى و به دور از اندوه معنوى، مورد نکوهش الهى است. (و تضحکون و لاتبکون)
موضوعات مرتبط
- خدا: آثار انذارهاى خدا ۳; آثار تکذیب تهدیدهاى خدا ۱; سرزنشهاى خدا ۱، ۴
- خنده: خنده ناپسند ۴
- ذکر: آثار ذکر انذارهاى خدا ۲; آثار ذکر قیامت ۲
- سرمستى: موانع سرمستى ۲
- سرور: سرور ناپسند ۴
- غفلت: سرزنش غفلت از خدا ۴
- قیامت: آثار تکذیب قیامت ۱
- کافران: عوامل سرزنش کافران ۱
- مؤمنان: صفات مؤمنان ۳; عوامل اندوه مؤمنان ۳; عوامل گریه مؤمنان ۳; مؤمنان و سرمستى ۳
- نگرانى: عوامل نگرانى ۲
منابع