المؤمنون ٢٤
کپی متن آیه |
---|
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هٰذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْکُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلاَئِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ |
ترجمه
المؤمنون ٢٣ | آیه ٢٤ | المؤمنون ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمَلَؤُاْ»: اشراف. بزرگان (نگا: بقره / اعراف / ).
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۵۴ سوره مؤمنون
- معنای این که نوح «ع» به قوم خود: «أعبُدُوا الله...»
- احتجاجات قوم نوح «ع»، در مقام انكار رسالت آن حضرت
- اشراف و بزرگان قوم نوح «ع»، مردم را عليه پيامبرشان مى شورانند
- آغاز نزول عذاب الهى، با صيحه اى آسمانى
- اشاره اى به رسالت موسى و هارون «ع»
- بحث روايتى: (روايتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ «24»
پس اشراف قوم او كه كافر شدند، گفتند: اين نوح جز انسانى همانند شما نيست، او مىخواهد بر شما برترى جويد، اگر خداوند مىخواست (براى ما پيامبرى بفرستد) قطعاً فرشتگانى مىفرستاد. ما اين (دعوت نوح) را در ميان (تاريخ) پدران قبلى خود نشنيدهايم.
پیام ها
1- اشراف، در خط مقدّم مخالفان انبيا بودند. «ملأ»
2- حُبّ ذات، غريزهاى عميق در انسانهاست. (انسان از اين كه كسى بر او برترى يابد نگران است) «يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ»
3- تهمت برترىجويى، وسيلهى تبليغات كفّار است. «يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ»
4- انسان متكبّر، براى خدا هم تكليف معيّن مىكند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً»
5- كافران كمال را نقص مىپندارند. ما هذا إِلَّا بَشَرٌ ... لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً (انسان بودن انبيا براى راهنمايى بشر كمال است، امّا كفّار مىگفتند: او نبايد بشر باشد)
6- در برابر منطق صحيح، به تاريخ و تقليد نياكان و فرهنگ ملّى خود تكيه نكنيد و مدافع وضع موجود نباشيد. «ما سَمِعْنا بِهذا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ «24»
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: پس گفتند اشراف آنانكه كافر شده بودند از قوم او در مقام انكار نبوت او به القاى شبهات كه: ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ: نيست اين شخص مگر بشرى مثل شما.
بيان: تقرير شبهه و جواب آن: چون اين شخص، مساوى ساير مردم باشد در قوت و فهم و علم و غنى و فقر و صحت و مرض، ممتنع است پيغمبر خدا باشد، زيرا پيغمبر لابد بايد عظيم القدر باشد نزد خدا، و البته چنين شخصى ممتاز است از غير به صفات خاصه، و چون مشاهده نكنيم آن صفات را، پس پيغمبر نخواهد بود. غافل از آنكه پيغمبر داراى صفات روحانيه معنويه و ملكات حميده ربانيه مىباشد، و جاهل غافل مست شهوات، عالم طبيعت را كجا احساس و ادراك مقام روحانى خواهد بود تا امتياز براى او محقق گردد.
شبهه ديگر آنكه اين انسان مساوى شما باشد در تمام امور، و لكن حب رياست او را به ادعاى رسالت گماشته: يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ: مىخواهد اينكه برترى يابد بر شما به فرمانفرمائى. تصور نمودند كه ادعاى نبوت كاشف است از حب رياست دنيوى، و حال آنكه مقام منيع رسالت رياست الهيه، منصب خاصهاى است كه خدا به بندگان خاص خود افاضه فرمايد و ايشان را فرمانفرماى قوم و امت سازد هر يك در عصر خود.
جلد 9 - صفحه 126
شبهه سوم آنكه: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً: و اگر خدا خواستى پيغمبر فرستى، هر آينه ملائكه نازل نمودى، غافل از آنكه مناسبت و مجانست، يكى از اركان رسالت است تا امت انس و الفت يابند، و غرض كه تكميل نفوس است حاصل آيد. ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ: نشنيديم ما به اين كلام كه دعوت به توحيد باشد در پدران پيشين ما، يا نشنيديم ما به اين شخص در پدران پيشين ما، يعنى پدران ما، ما را نگفتند كه پيغمبرى خواهد آمد از بشر.
اين شبهه سوم است كه اشراف كفار القاء كردند براى عوام بدين تقرير: چون قومى بودند كه اعتماد نمىكردند به چيزى از مذاهب مگر بر تقليد و رجوع به قول پدرانشان و در نبوت نوح عليه السّلام نيافتند اين طريقه را، لذا حكم نمودند به فساد آن و گفتند: نشنيديم از پدران خود اين كلمات را كه ستايش و پرستش يك خدا باشد و به ما خبر ندادند كه چنين كسى از پيغمبر مبعوث خواهد شد.
بدين حرفهاى واهيه مردم را از پيروى حق باز داشتند غافل از آنكه در اتخاذ دين، كيش پدران و اجداد مدخليت ندارد، بلكه بايد در تديّن نهايت جد و جهد و سعى را شخص بنمايد و از روى انصاف و حكم عقل حق را قبول كند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ «23» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ «24» إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ «25» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
ترجمه
- و هر آينه بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او آيا پس نميپرهيزيد
پس گفتند گروهى كه كافر شدند از قومش نيست اين مگر انسانى مانند شما ميخواهد كه افزونى يابد بر شما و اگر خواسته بود خدا هر آينه فرو فرستاده بود فرشتگانى را نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند
نيست او مگر مردى كه در او است جنونى پس چشم داريد باو تا زمانى
گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند مرا.
تفسير
- خداوند متعال بعد از بيان قدرت و نعمت خود در آيات سابقه بندگانرا متذكر بنعمت اهمّ و حجّت اتمّ خود فرموده كه ارسال رسل و انزال كتب است و در بدو امر شمهئى از احوال حضرت نوح را كه ابو البشر ثانى است و براى كثرت نوحه نمودن او بر نفس خويش نوحش خواندهاند بيان فرموده باين تقريب كه ما فرستاديم نوح را برسالت نزد قومش پس آنها را اوّلا دعوت بتوحيد فرمود كه اهمّ مقاصد انبياء است و فرمود اى قوم من كه دلالت بر مهربانى و ملاطفت دارد عبادت و پرستش كنيد خداى يگانه را كه نيست خدائى غير از او و بعضى غير را مجرور قرائت نمودهاند آيا نميترسيد كه خداوند نعمت خود را از شما زائل گرداند و عذاب بر شما نازل فرمايد پس جماعت اشراف از قوم كه كافر بودند بسايرين گفتند
جلد 3 صفحه 636
اين آدمى است مانند شما ميخواهد بر شما برترى و مزيّت و رياست پيدا كند اگر خدا خواسته باشد پيغمبرى بفرستد از ملائكه پيغمبرانى مبعوث ميفرمايد و نازل ميكند آنها را از آسمان بزمين پدران و پيشينيان ما چنين سخنى كه خدا يكى است و شريك ندارد بما نگفتهاند و ما نشنيديم اين مردى است كه در او يك نوع جنون پيدا شده كه اين سخنان را ميگويد صبر كنيد تا زمانى كه بميرد يا خوب شود شايد مقصودشان جنون رياست طلبى بوده كه اولا اثبات آنوصف را نموده بودند و حضرت نوح در جواب آنها از خداوند طلب نصرت فرمود بر آنها براى آنكه تكذيبش نمودند نه براى نسبت رياست طلبى و جنون كه باو دادند چون تكذيب براى انبيا و اوليا اهمّ است و مقصودش از نصرت خدا عذاب او بود كه بعدا اشاره بآن ميشود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثلُكُم يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم وَ لَو شاءَ اللّهُ لَأَنزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعنا بِهذا فِي آبائِنَا الأَوَّلِينَ «24»
و گفتند: جماعتي که كافر بودند از قوم او نيست اينکه نوح مگر بشري مثل شما اراده ميكند اينکه که برتري كند بر شما و اگر خدا ميخواست هر آينه انزال ميكرد ملائكه را ما نشنيديم باين نحو در پدران پيشينيان خود. اعذاري که كفار در مقابل انبياء ميآوردند اموري بود که يكي آنكه نبيّ نبايد از بشر باشد چون او هم مثل بقيه افراد بشر است و در چند آيه بعد ميآيد که ميگويند (يَأكُلُ مِمّا تَأكُلُونَ مِنهُ وَ يَشرَبُ مِمّا تَشرَبُونَ) (فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ ما هذا إِلّا بَشَرٌ مِثلُكُم).
ديگر آنكه اراده دارد بر ما برتري پيدا كند و ما را تحت اطاعت و فرمان خود قرار دهد و بر ما آمر و ناهي باشد.
(يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم) عذر سيم اينکه که بايد فرستاده خدا ملك باشد که بتواند از خدا اخذ كند و به ما برساند که مفاد [وَ لَو شاءَ اللّهُ لَأَنزَلَ مَلائِكَةً] است، عذر چهارم آن که اينکه دعوي رسالت سابقه ندارد که مفاد [ما سَمِعنا
جلد 13 - صفحه 380
بِهذا فِي آبائِنَا الأَوَّلِينَ] است و ما دست از تقليد و متابعت پيشينيان و دين آبائي و اجدادي خود بر نميداريم لكن جواب از همه آنها اينست که اولا بايد رسول از بشر باشد که حسب و نسب او معلوم باشد و شرايط رسالت در او مشاهده شود بلكه بايد به لسان قوم باشد.
و ثانيا ملك اگر فرستاده شود اما به صورت ملكي که قابل مشاهده نيست و اگر به صورت بشري باشد يك شخص گمنام به نظر ميآيد بلكه محتمل است شيطان باشد به اينکه صورت در آمده باشد و اگر به طريق الهام به قلب باشد معلوم نميشود که الهام ملك است يا وسوسه شيطان به علاوه هر که هر چه عمل كند ميگويد به من چنين الهام شده خوب يا بد و اما عدم سماع غلط صرف است زيرا در هر عصر و زماني زمين خالي از حجت نبوده بالاخص از زمان آدم تا نوح انبياء بسيار بودند و همين نحو که شما اعراض ميكنيد پدران شما هم اعراض ميكردند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- «جمعیت اشرافی (و مغرور که چشمها را در ظاهر پر میکنند و از درون خالی هستند) از قوم نوح که کافر بودند، گفتند: این مرد جز بشری همچون شما نیست که میخواهد بر شما برتری جوید» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ).
و به این ترتیب انسان بودنش را نخستین عیبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند که او یک فرد سلطهجو است.
سپس افزودند: «و اگر خدا میخواست (رسولی بفرستد) فرشتگانی نازل میکرد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً).
و برای تکمیل این استدلال واهی گفتند: «ما هرگز چنین چیزی را از نیاکان پیشین خود نشنیدهایم» که انسانی دعوی نبوّت کند و خود را نماینده خدا بداند! (ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ).
نکات آیه
۱ - قوم نوح، متشکل از مردم عادى و گروه اشراف (فقال الملؤا الذین کفروا من قومه ما هذا إلاّ بشر مثلکم) «ملأ»، به رؤسا و اشراف گفته مى شود. «الذین کفروا» وصف توضیحى است نه احترازى; زیرا با توجه به آیه ۲۷ سوره هود(و ما نراک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادى الرأى)، معلوم مى شود که هیچ یک از اشراف قوم نوح، به وى ایمان نیاورده بودند.
۲ - پیشگامى اشراف، در موضع گیرى خصمانه علیه نوح(ع) (فقال الملؤا ... ما هذا إلاّ بشر مثلکم)
۳ - کفرورزى و حق ناپذیرى، بارزترین مشخصه اشراف قوم نوح (فقال الملؤا الذین کفروا)
۴ - احساس خطر اشراف، از پیام توحیدى نوح(ع) (یقوم اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره فقال الملؤا الذین کفروا من قومه ما هذا إلاّ بشر مثلکم)
۵ - تلاش اشراف، براى مخدوش ساختن رسالت نوح(ع) در نظر توده مردم (فقال الملؤا ... ما هذا إلاّ بشر مثلکم)
۶ - «از جنس بشر بودن نوح(ع)» دستاویز اشراف کافر در انکار رسالت آن حضرت (فقال الملؤا ... ما هذا إلاّ بشر مثلکم)
۷ - اعتقاد اشراف قوم نوح، به عدم صلاحیت بشر براى رسالت الهى (فقال الملؤا ... ما هذا إلاّ بشر مثلکم)
۸ - اشراف کافر، نوح(ع) را به سلطه جویى و برترى طلبى متهم کردند. (یرید أن یتفضّل علیکم) «إرادة» (مصدر «یرید») به معناى خواستن و «تفضّل» (مصدر «یتفضّل») به معناى برترى جستن است; یعنى: «مى خواهد بر شما برترى جوید».
۹ - تنها فرشتگان، شایسته رسالت الهى در بینش اشراف کافر قوم نوح (و لوشاء اللّه لأنزل ملئکة) «مشیئة» (مصدر «شاء») به معناى خواستن و اراده کردن و «إنزال» (مصدر «أنزل») به معناى فرو فرستادن است. «ملائکة»، جمع «ملک» (فرشتگان) مى باشد; یعنى: «اگر خدا مى خواست، قطعاً فرشتگانى فرو مى فرستاد».
۱۰ - اعتقاد مردم عصر نوح به وجود فرشتگان (و لوشاء اللّه لأنزل ملئکة)
۱۱ - بعثت رسولى از میان نسل بشر، پدیده اى نو و بى سابقه در نظر قوم نوح (ما سمعنا بهذا فى ءابائنا الأوّلین) کلمه «هذا» به قرینه «و لوشاء اللّه لأنزل ملائکة» اشاره دارد به موضوع بعثت رسولى از میان نسل بشر.
۱۲ - اتکاى قوم نوح، تنها به آرا و اندیشه هاى پدران و نیاکان خویش (ما سمعنا بهذا فى ءابائنا الأوّلین)
۱۳ - تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان و فرهنگ ملى، مانع از شناخت درست حقایق و ره یابى به آن (ما سمعنا بهذا فى ءابائنا الأوّلین)
۱۴ - اشراف مرتجع قوم نوح، مدافع وضع موجود و مخالف دگرگونى و تحول (فقال الملؤا ... ما سمعنا بهذا فى ءابائنا الأوّلین)
۱۵ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: دعا نوح(ع) قومه علانیة ... فأمّا ولد قابیل فإنّهم کذّبوه و قالوا: (ما سمعنا بهذا فى آبائنا الأوّلین)...; از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: نوح(ع) دعوت خود را در میان قوم خویش آشکارا بیان کرد; اما فرزندان قابیل، نوح(ع) را تکذیب کردند و گفتند «ما سمعنا بهذا فى آبائنا الأوّلین»...» ۱- قصص الأنبیاء رواندى، ص ۸۱، فصل ۳، ح ۶۵; بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۳۲۳، ح ۳۴.
موضوعات مرتبط
- تعصب: آثار تعصب قومى ۱۳
- تقلید: آثار تقلید کورکورانه ۱۳
- شناخت : موانع شناخت ۱۳
- عقیده: عقیده به ملائکه ۱۰
- قوم نوح: احساس خطر اشراف قوم نوح ۴; ارتجاع اشراف قوم نوح۱۴; اشراف قوم نوح ۱; بهانه جویى اشراف قوم نوح ۶; بینش اشراف قوم نوح ۷، ۹، ۱۴; بینش قوم نوح ۱۱; تاریخ قوم نوح ۱، ۲، ۷، ۱۲; تحجر اشراف قوم نوح ۱۴; تلاش اشراف قوم نوح ۵; تهمتهاى اشراف قوم نوح ۸; حق ناپذیرى اشراف قوم نوح ۳; دشمنى اشراف قوم نوح ۲، ۵; صفات اشراف قوم نوح ۳; طبقات اجتماعى قوم نوح ۱; عقیده قوم نوح ۱۰; عقیده نیاکان قوم نوح ۱۲; کفر اشراف قوم نوح ۳; مبانى عقیده قوم نوح۱۲
- ملائکه: نبوت ملائکه ۹
- نبوت: مکذبان نبوت بشر ۷; نبوت بشر ۱۱
- نوح(ع): بشر بودن نوح(ع) ۶; تعالیم نوح(ع) ۴; تکذیب نبوت نوح(ع) ۶; تهمت برترى طلبى به نوح(ع) ۸; تهمت سلطه جویى به نوح(ع) ۸; دشمنان نوح(ع) ۲، ۵; مکذبان نوح(ع) ۱۵
- نیاکان: تقلید از نیاکان ۱۳
- هدایت: موانع ۱۳
منابع