الشورى ٤٠

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ‌ عَفَا وَ أَصْلَحَ‌ فَأَجْرُهُ‌ عَلَى‌ اللَّهِ‌ إِنَّهُ‌ لاَ يُحِبُ‌ الظَّالِمِينَ‌

ترجمه

کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛ و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد!

|و سزاى بدى، بدى همانند آن است. پس هر كه در گذرد و اصلاح كند، پاداش او بر خداست. همانا ظالمان را دوست نمى‌دارد
و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‌] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى‌دارد.
و انتقام بدی (مردم) به مانند آن بد رواست (نه بیشتر) و باز اگر کسی عفو کرده و (بین خود و خصم خود را به عفو) اصلاح نمود اجر او بر خداست، که خدا ستمکاران را هیچ دوست نمی‌دارد.
پاداش بدی [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال] مانند همان بدی است؛ ولی هر که بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید. پاداشش بر عهده خداست؛ یقیناً خدا ستمکاران را دوست ندارد.
جزاى هر بدى بديى است همانند آن. پس كسى كه عفو كند و آشتى ورزد مزدش با خداست، زيرا او ستمكاران را دوست ندارد.
و جزای هر بدی، بدیی همانند آن است، پس هر که عفو و نیکوکاری پیشه کند، پاداش او بر خداوند است، که ستمکاران را دوست ندارد
و كيفر بدى بديى باشد مانند آن- نه بيشتر-، پس هر كه درگذرد و اصلاح كند- ميان خود و ستمكار خود- پاداش او بر خداست. همانا او ستمكاران را دوست ندارد.
(ولی از آنجا که یاری کردن نباید از مسیر مساوات و عدالت خارج شود و به انتقامجوئی و کینه‌توزی و تجاوز از حدّ منتهی گردد، باید توجّه داشته باشند که) کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است. اگر کسی (به هنگام قدرت، برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی از بدکار) گذشت کند (و میان خود و میان او) صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خدا است. خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمی‌دارد.
و جزای بدی، بدی‌ای همانند آن است. پس هر کس درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر خداست. بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد.
و کیفر بد بدیی است مانندش و آنکه درگذرد و اصلاح کند پس پاداش او بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمگران را

The repayment of a bad action is one equivalent to it. But whoever pardons and makes reconciliation, his reward lies with Allah. He does not love the unjust.
ترتیل:
ترجمه:
الشورى ٣٩ آیه ٤٠ الشورى ٤١
سوره : سوره الشورى
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»: این نکته قابل ذکر است که تسلیم شونده ظلم، و دفاع‌کننده از ظلم، و کننده ظلم، و کمک‌کننده ظلم، همه محکوم و بزهکارند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ «40»

و جزاى بدى بديى مانند آن است، پس هر كه عفو كند و اصلاح نمايد پس پاداش او بر خداست همانا او ستمكاران را دوست ندارد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)

بعد از آن حق تعالى بيان وجه انتصار را فرمايد بر اين وجه كه:

وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ: و پاداش كردار بد، سَيِّئَةٌ مِثْلُها: كردارى است مثل آن بدون زياده و نقصان، خواه قصاص جراحات باشد يا قول قبيح بدون تعدى، فَمَنْ عَفا:

پس هر كه در گذرد از ستمكار خود و ترك انتقام نمايد از او، وَ أَصْلَحَ‌: و به اصلاح آورد ميان خود و طرف، فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌: پس اجر او در قيامت بر خدا باشد. وعده مبهمه دال است بر عظم موعود و شرافت آن.

در تبيان- از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله: چون روز قيامت شود، منادى ندا كند هر كه او را بر خدا اجرى هست برخيزد و اجر خود را از او بگيرد.

پس جماعتى برخيزند و ملائكه به ايشان گويند شما را بر خدا چه جزا هست، گويند: ما جماعتى هستيم كه عفو نموديم از كسانى كه ظلم كردند، پس به‌

جلد 11 - صفحه 438

ايشان گويند داخل بهشت شويد بدون حساب اعمال.

إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ‌: بدرستى كه خداى تعالى دوست نمى‌دارد ستمكاران را، يعنى كسانى كه ابتدا كنند به ستم و در انتقام از حد درگذرند.

اين كلام دال است بر آنكه انتصار مأمون نيست از تجاوز سويه و تعدى خصوصا در حال غضب.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36) وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37) وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (38) وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39) وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)

ترجمه‌

پس آنچه داده شديد از چيزى پس مايه تعيّش زندگانى دنيا است و آنچه نزد خدا است بهتر و پاينده‌تر است براى آنانكه گرويدند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند

و آنانكه اجتناب ميكنند از گناههاى بزرگ و كارهاى زشت و چون خشمناك شوند ايشان درميگذرند

و آنانكه اجابت نمودند پروردگارشان را و بر پاى داشتند نماز را و كارشان مبنى بر مشورت است ميانشان و از آنچه روزى داديمشان انفاق ميكنند

و آنانكه چون رسيد ايشانرا ستمى آنها انتقام مى‌كشند

و پاداش بدى بدى‌ء مانند آنست پس هر كه درگذشت از آن و صلح و سازش نمود پس مزدش بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمكاران را.

تفسير

خداوند متعال براى آنكه از اقبال مردم بمال و جاه و ساير امتعه دنيوى كه منشأ معاصى است كاسته و بر توجه آنها بآخرت بيفزايد ميفرمايد كه آنچه بشما داده شده است از رياست و مال و اولاد و غيرها بهره چند روزه دنيوى است و بالاخره نابود ميشود ولى آنچه نزد خدا است از نعيم آخرت و اجر اعمال و ثواب انفاق در راه خدا بهتر و برتر و بالاتر و باقى و برقرار است و اختصاص دارد بكسانيكه ايمان بخدا و پيغمبر و امام دارند و بر پروردگارشان در امور توكّل مينمايند و ميدانند كه او امور ايشانرا بر طبق حكمت و مصلحت منظّم ميفرمايد و چشم اميد بغير او ندارند و كسانيكه از معاصى كبيره كه خداوند وعده عذاب بر آنها داده و در سوره نساء ذكر شد و كارهاى بسيار زشتى كه قبح آنها ظاهر باشد اجتناب مينمايند و وقتى بر كسى غضب نمايند خوددارى از اعمال آن ميكنند و از او


جلد 4 صفحه 585

ميگذرند اگر تعدّى بحق خودشان كرده باشد نه بحق خدا و ساير خلق و اخبار در ثواب كظم غيظ و فرو نشاندن خشم و عفو از خطايا زياد وارد شده خصوصا در صورت قدرت بر اعمال و تلافى كه آتش جهنّم بر چنين كسى حرام ميشود و با قلب مملوّ از امن و ايمان در محشر حاضر ميگردد و كسانيكه اجابت نمودند دعوت حق را در كليّه امور دينى مخصوصا نماز كه سعى كردند در اقامه و بر پا داشتن آن بخواندن خود و وادار نمودن مردم را بآن و عمران مساجد و رواج معابد و هر چه مدخليّت در اقامه آن داشته باشد و آنانكه با مشورت از امام عليه السّلام در امور دينشان اقدام مينمايند چنانچه قمّى ره فرموده يا با مشورت يكديگر بكارهاى خودشان اقدام ميكنند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه هيچ مردى نيست كه مشورت نمايد با كسى مگر آنكه هدايت شود به رشد و صلاحش و ظاهرا مراد كسى است كه بايد با او مشورت نمود و آن مرد عاقل خير خواه خير گو است و از آنچه خداوند روزى آنها نموده در راه خير صرف ميكنند بتفصيلى كه در اوّل سوره بقره ذكر شد و آنكسانيكه وقتى تعدّى بحقوق و حدود آنها شود آرام نمى‌نشينند و داد خود را از ظالم ميستانند و اين از لوازم شهامت و شجاعت است و منافى با عفو نيست كه از صفات اهل ايمان است و ذكر شد چون اين در برابر غالب قاهر متجاهر است كه اگر دادخواهى نشود متجرّى ميشود و بر تعدّى خود مى‌افزايد و آن در مقابل عاجز نادم معتذر است كه بزرگى و بزرگوارى نسبت باو عفو است و بعبارت ديگر عفو و انتقام هر دو از صفات حسنه ممدوحه است و شرعا مظلوم مختار است در اختيار هر يك ولى هر كدام محلّى دارد كه بملاحظه آن راجح ميشود و بعضى ينتصرون را بمعناى يتناصرون گرفته‌اند يعنى با يكديگر در دفع ظلم كمك ميكنند و در هر حال چون پاى انتقام بميان آيد بايد از حدّ تعدّى و كار بدى كه در باره او نموده‌اند تجاوز ببدى ننمايد و اينكه از انتقام در اين مقام تعبير ببدى شده با آنكه بد نيست براى تناسب لفظى با صدر كلام است كه بدى طرف باشد علاوه بر آنكه بدى بخودى خود بد است نهايت آنكه اينجا بملاحظه مصالحى خوب شده است و مراعات اين تناسب لفظى و ازدواج كلام را در علم بديع صنعت مشاكله ناميده‌اند و از محسّنات كلام شمرده شده است و اگر كسى‌


جلد 4 صفحه 586

عفو كند در جائيكه مقتضى براى عفو باشد و اصلاح نمايد با طرف اجرا و بقدرى زياد است كه نميشود تعيين نمود و بايد گفت با خدا است چون خدا اصلا ظلم و ظالم را دوست ندارد اين مقدار هم كه تجويز فرموده در مقام انتقام براى تشفّى قلب مظلوم و تأديب ظالم است ولى بايد از مثل تجاوز نشود و ابتداء بظلم ننمايند و تفصيل اين مقام در سوره بقره ذيل آيه الشّهر الحرام بالشّهر الحرام گذشت و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه كسانيكه اجرشان با خدا است و آنها عفو كنندگان از مردمند بيحساب وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها فَمَن‌ عَفا وَ أَصلَح‌َ فَأَجرُه‌ُ عَلَي‌ اللّه‌ِ إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ الظّالِمِين‌َ (40)

و جزاء ‌هر‌ بدي‌ تلافي‌ بمثل‌ ‌است‌ زياد روي‌ نشود ‌پس‌ ‌اگر‌ كسي‌ عفو كرد و اصلاح‌ نمود ‌پس‌ اجر ‌او‌ ‌بر‌ خداوند ‌است‌ محققا ‌او‌ دوست‌ نمي‌دارد ظالمين‌ ‌را‌.

چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد وَ كَتَبنا عَلَيهِم‌ فِيها أَن‌َّ النَّفس‌َ بِالنَّفس‌ِ وَ العَين‌َ بِالعَين‌ِ وَ الأَنف‌َ بِالأَنف‌ِ وَ الأُذُن‌َ بِالأُذُن‌ِ وَ السِّن‌َّ بِالسِّن‌ِّ وَ الجُرُوح‌َ قِصاص‌ٌ فَمَن‌ تَصَدَّق‌َ بِه‌ِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَه‌ُ‌-‌ مائده‌ آيه 49‌-‌ وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها ‌اگر‌ ممكن‌ ‌است‌ تدارك‌ بمثل‌ بمثل‌ تدارك‌ كنند مالي‌ برده‌ همان‌ مال‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ تعداد مساوي‌ ‌آن‌ ‌را‌ دريافت‌ كنند ‌اگر‌ آسيبي‌ رسانده‌ مطابقش‌ تلافي‌ كنند و ‌اگر‌ تدارك‌ بمثل‌ ممكن‌ نيست‌ ‌در‌ شرع‌ مطهر ديه‌ معين‌ فرموده‌ ‌حتي‌ ارش‌ خدش‌ و ارش‌ سيلي‌ ‌اگر‌ سياه‌ شود ‌ يا ‌ قرمز شود كتاب‌ حدود و ديات‌ ‌را‌ ‌در‌ فقه‌ مراجعه‌ كنيد و ترك‌ حدود شرعيه‌‌-‌ مخالفت‌ امر الهي‌ ‌است‌ مربوط بطرف‌ نيست‌ و اما تدارك‌ ‌ يا ‌ ديه‌ حق‌ طرف‌ ‌است‌ ميتواند گذشت‌ كند و عفو نمايد لذا ميفرمايد:

فَمَن‌ عَفا وَ أَصلَح‌َ فَأَجرُه‌ُ عَلَي‌ اللّه‌ِ ‌ يا ‌ بكلي‌ عفو كند ‌ يا ‌ بنحوي‌

جلد 15 - صفحه 500

‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اصلاح‌ دهند و ‌با‌ يكديگر تصالح‌ كنند البته‌ بهتر و افضل‌ ‌از‌ تدارك‌ ‌است‌ چنانچه‌ خداوند ‌هم‌ نسبت‌ بحق‌ ‌خود‌ همين‌ معامله‌ ‌را‌ ميكند ‌اگر‌ طرف‌ قابليت‌ عفو ندارد بمقدار معاصي‌ عذاب‌ ميكند ‌که‌ ميفرمايد وَ مَن‌ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجزي‌ إِلّا مِثلَها، وَ هُم‌ لا يُظلَمُون‌َ‌-‌ انعام‌ آيه 161‌-‌ و ‌اگر‌ قابليت‌ عفو دارد عفو ميفرمايد إِن‌َّ اللّه‌َ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ‌-‌ حج‌ آيه 59‌-‌ وَ إِن‌َّ اللّه‌َ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ‌-‌ مجادله‌ آيه 3‌-‌ إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ الظّالِمِين‌َ عدم‌ محبت‌ ‌خدا‌ عدم‌ شمول‌ رحمت‌ ‌است‌ و الا حب‌ و بغض‌ ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ‌او‌ نيست‌ و ظالم‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ظلم‌ ميكند و كسي‌ ‌که‌ زائد ‌بر‌ حقش‌ تلافي‌ ميكند و مكرّر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ ظلم‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌: ظلم‌ بنفس‌، ظلم‌ بغير، ظلم‌ بدين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- ولی از آنجا که یاری کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود، و به انتقامجویی، و کینه‌توزی، و تجاوز از حد منتهی گردد، در این آیه فورا آن را مشروط ساخته، می‌افزاید: توجه داشته باشید «کیفر بدی، مجازاتی همانند آن است» (وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها). زیده تفسیر نمونه، ج‌4، ص: 349

البته کار ظالم باید «سیّئه» و بدی نامیده شود، اما کیفر او مسلما «سیّئه» نیست، و اگر در آیه از آن تعبیر به «سیّئه» شده، به خاطر این است که مجازات، آزار و ایذاء است و آزار و ایذاء ذاتا بد است، هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کار خوبی محسوب می‌شود.

ولی به هر حال این تعبیر می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای دستور عفو که در جمله بعد آمده، گویی می‌فرماید: مجازات هر چه باشد یک نوع آزار است، و اگر طرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است.

در این گونه موارد عفو کنید چرا که «هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او برخداست» (فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ).

و در پایان آیه می‌فرماید: «خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ).

عفو و مجازات هر کدام جای ویژه‌ای دارد، عفو در جایی است که انسان قدرت بر انتقام دارد، و اگر می‌بخشد از موضع ضعف نیست، این عفو سازنده است.

و کیفر و انتقام و مقابله به مثل در جایی است که هنوز ظالم از مرکب شیطان پیاده نشده، مظلوم پایه‌های قدرت خود را محکم نکرده، و عفو از موضع ضعف است، اینجاست که باید اقدام به مجازات کند.

نکات آیه

۱ - جزاى بدى و کیفر خطاها در حد مقابله به مثل، مجاز و مشروع است. (و الذین إذا أصابهم البغى ... و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها)

۲ - انسان، در مسیر یارى مؤمنان و مظلومان، نباید از جاده عدالت و اعتدال خارج شود. (و الذین إذا أصابهم البغى هم ینتصرون . و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها)

۳ - انتقام جویى، کینه توزى و تجاوز از حد در مسیر مجازات ستمگر، ممنوع و نامشروع است. (و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها)

۴ - لزوم رعایت عدالت، حتى در انتقام گرفتن از متجاوزان ستمگر (إذا أصابهم البغى هم ینتصرون . و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها)

۵ - قصاص و مجازات بدى و خطا، باید مطابق و مماثل با خطا باشد; نه متفاوت با آن (و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها)

۶ - عفو و اغماض از خطاى دیگران و اصلاح بدى آنان با نیکى و گذشت، موجب اجر و پاداش ویژه خداوند است. (و جزؤا سیّئة سیّئة مثلها فمن عفا و أصلح فأجره على اللّه)

۷ - در مقابله با بدى، تنها عفو و گذشت کارساز نیست; بلکه باید درصدد هدایت خطاکار برآمد.* (فمن عفا و أصلح) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «أصلح» توضیح و نتیجه «عفى» نباشد بلکه حامل پیام مستقل باشد.

۸ - تلاش در راه رفع کدورت هاى پیشین، به دنبال عفو و گذشت از خطاى دیگران، داراى ارزشى والا و پاداش فراوان الهى است. (فمن عفا و أصلح فأجره على اللّه) ذکر «أصلح» پس از عفو، نشان مى دهد که صرف عفو و اغماض در دستیابى به پاداش والاى الهى کفایت نمى کند، بلکه مى بایست پس از گذشت، در راه رفع اختلافات گام برداشت و طرح صمیمیت و آشتى افکند.

۹ - قوانین جزایى اسلام، برخوردار از روح عدالت و تعادل (و جزؤا سیّئة ... و أصلح فأجره على اللّه) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که از یک سو به حقِّ مظلوم توجه گشته و به او اجازه مقابله به مثل داده شده است. از سوى دیگر براى اصلاح خطاکار اصل عفو و اغماض مورد تمجید قرار گرفته است.

۱۰ - ظالمان و متجاوزان، محروم از محبت الهى (إنّه لایحبّ الظلمین)

۱۱ - مجریان احکام الهى، در صورت زیاده روى از حد عدالت و مقابله به مثل، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود. (جزؤا سیّئة سیّئة مثلها ... إنّه لایحبّ الظلمین) ممکن است «إنّه لایحبّ الظالمین» ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

۱۲ - ستمدیده اى که در گرفتن انتقام افراط کند، خود ستمگر است. (جزؤا سیّئة ... إنّه لایحبّ الظلمین)

۱۳ - انسان، در معرض افراط و زیاده روى، به هنگام انتقام گرفتن و دستیابى به قدرت (جزؤا سیّئة سیّئة مثلها ... إنّه لایحبّ الظلمین) هشدار الهى، مى تواند ناظر به این نکته باشد که انسان هاى ستمدیده، در معرض خطر افراط در انتقام گیرى اند.

۱۴ - تشویق به عفو و گذشت، در جهت تحکیم همبستگى اجتماعى است; نه حمایت از متجاوزان (فمن عفا و أصلح ... إنّه لایحبّ الظلمین) جمله «إنّه لایحبّ الظالمین» ممکن است براى دفع این توهم باشد که ارزش نهادن به عفو و اغماض، به معناى حمایت خدا از ظالمان نیست; بلکه صرفاً براى رفع اختلافات و استحکام پیوندهاى اجتماعى است.

موضوعات مرتبط

  • اتحاد: عوامل اتحاد ۱۴
  • احکام: ۱، ۳
  • اسلام: عدالتخواهى اسلام ۹
  • اصلاح: پاداش اصلاح ۶
  • افراط: آثار افراط ۱۱
  • انتقام: اهمیت عدالت در انتقام ۴; زمینه افراط در انتقام ۱۳; ظلم افراط در انتقام ۱۲
  • انتقام جویى: ممنوعیت انتقام جویى ۳
  • بدى: عفو از بدى ۷; کیفر بدى ۱
  • پاداش: موجبات پاداش ۶، ۸
  • خدا: محرومان از محبت خدا ۱۰، ۱۱
  • خطاکاران: هدایت خطاکاران ۷
  • خوبى: خوبى در مقابل بدى ۶
  • ظالمان: ۱۲ تجاوز به ظالمان ۳; روش کیفر ظالمان ۳; عدالت با ظالمان ۴; محرومیت ظالمان ۱۰، ۱۱
  • عدالت: اهمیت عدالت ۲
  • عفو: آثار عفو ۷; ارزش عفو ۸; پاداش عفو ۶، ۸; فلسفه تشویق به عفو ۱۴
  • قصاص: مماثلت در قصاص ۵
  • کارگزاران: مسؤولیت کارگزاران ۱۱
  • کیفر: عدالت در کیفر ۵
  • کینه: ارزش رفع کینه ۸; پاداش رفع کینه ۸
  • مؤمنان: امداد به مؤمنان ۲
  • متجاوزان: عدالت با متجاوزان ۴; محرومیت متجاوزان ۱۰
  • محرمات: ۳
  • مظلومان: امداد به مظلومان ۲
  • مقابله به مثل: ۵ جواز مقابله به مثل ۱
  • نظام جزایى: ۹
  • نظام کیفرى: ۳، ۵
  • نیکى: پاداش نیکى ۶

منابع