الزخرف ٣٢
کپی متن آیه |
---|
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً وَ رَحْمَةُ رَبِّکَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ |
ترجمه
الزخرف ٣١ | آیه ٣٢ | الزخرف ٣٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَحْمَة»: در رسمالخطّ قرآنی با تاء کشیده نوشته شده است. «مَعِیشَتَهُمْ»: قوت زندگی ایشان، از قبیل: خوردنی و نوشیدنی. «دَرَجَاتٍ»: مراتب. مراد تفاوت در استعدادها و لیاقتها و اعمال و ارزاق است. «سُخْرِیّاً»: مسخّر. زیر فرمان. به کار گرفته شده. منسوب به (سُخْرَه) است. «لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً»: تسخیر در اینجا به معنی بهرهکشی ظالمانه نیست، بلکه منظور به کار گرفتن عموم مردم برای خدمت به یکدیگر و چرخاندن زندگی تعاونی و ایجاد نظم در اجتماع است. چرخش زندگی و نظم بدون تفاوتها امکانپذیر نیست. همه انسانها آزادند و باید نیروهای متفاوت و خلاّق خود را به کار گیرند و نبوغ جوراجور خود را شکوفا سازند و از نتایج فعّالیّتهای خویش بیکم و کاست بهره گیرند و در رفع نارسائیها بکوشند. انسانها همچون ظروف یکدستی نیستند که در یک کارخانه، یک شکل و یک نواخت و یک اندازه و با یک نوع فایده، ساخته شده باشند. همچنین انسانها مانند پیچ و مهرههای یک ماشین هم نیستند که سازنده مربوطه آنها را تنظیم کرده باشد و به گونه اجبار به کار معیّن خود ادامه دهند. بلکه انسانها در عین تفاوت استعدادها و لیاقتها، آزادی اراده و مسؤولیّت دارند. اگر جز این بود، زندگی برای انسانها ناممکن میگردید. «رَحْمَةُ»: مراد نبوّت، و سعادت دارین مترتّب بر آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
از طریق ضحاک از ابن عباس نقل شده که وقتى که خداوند حجج و بینات خود را براى منکرین عرب بیان فرمود. اینان مى گفتند: اگر بنا باشد خداوند از جنس بشر پیامبرى برگزیند غیر از محمد کسان دیگرى هستند که به این کار سزاوارترند و مقصود آنها ولید بن مغیرة از مکه و مسعود بن عمرو الثقّفى از طائف بوده است سپس این آیه نازل شد.[۱]
قتادة گوید: که ولید بن مغیرة میگفت: اگر سخنانى که محمد میگوید، راست باشد. باید این قرآن بر من نازل بشود یا بر مسعود ثقفى.[۲]
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف
- وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده
- سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه
- رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان
- تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه
- مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...
- آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند
- بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت
- اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...»
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ «32»
آيا آنان رحمت پروردگارت (در مورد تعيين پيامبر) را (ميان خود) تقسيم مىكنند در حالى كه ما معيشت آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم (تا چه رسد به اعطاى مقام والاى نبوّت) و درجات بعضى انسانها را بر برخى ديگر برترى داديم تا برخى از آنان برخى ديگر را به خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است.
نکته ها
برترى يافتن برخى انسانها بر ديگران دو گونه است:
- يكى برترى در ساختار جسمى، فكرى و استعدادهاست كه اين امر سبب احساس نياز به يكديگر و خدمت به همديگر است و بدين وسيله جامعه تشكيل مىشود. انسان در اين برترى نقشى ندارد. «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ»
- نوع ديگر، برترى است كه خداوند بر اساس تلاش انسان عطا مىكند، نظير آيه: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» «1» كه خداوند كسانى را كه به سراغ علم و ايمان رفتند برترى مىدهد.
وقتى معيشت انسانها در دست خداست، چگونه بعضى انتظار دارند مقام نبوّت با آنان باشد و آنها تصميم بگيرند كه وحى بر چه كسى نازل شود؟
تفاوتهايى كه ميان مردم است بايد سبب پيوستگى و تعاون و استخدام بعضى توسط بعضى باشد، نه سبب استثمار و فخر فروشى و تحقير ديگران. «سُخْرِيًّا» يعنى گروهى از انسانها گروه ديگر را به كار گيرد و آنها را استخدام كند.
«1». مجادله، 11.
جلد 8 - صفحه 451
پیام ها
1- انسان بايد قدر و جايگاه خود را بداند و پا را از گليم خود درازتر نكند.
(انتخابپيامبر در حوزه اراده الهى است، نه توقّع و انتظار مردم) «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ»
2- نبوّت، رحمت خاص الهى است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ»
3- كسى از خداوند طلبى ندارد هر چه هست لطف و رحمت اوست. «رَحْمَةِ رَبِّكَ»
4- رزق فقط به دست خداست. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ»
5- برترىهاى جسمى و فكرى سبب غرورتان نگردد زيرا همه از خداست.
«نَحْنُ قَسَمْنا- رَفَعْنا»
6- انديشه جامعه بى طبقه، خيالى بيش نيست. (خداى حكيم خود تفاوتهايى قرار داده تا مردم به يكديگر احساس نياز كنند و با كمك به يكديگر در سايه اجتماع رشد كنند.) «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ»
7- اجير شدن و اجير گرفتن و استخدام بعضى انسانها توسط بعضى ديگر، امرى مجاز و مشروع است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»
8- جامعهى پايدار و اقتصاد سالم، وابسته به تعاون و بهرهگيرى از توان نيروهاى مختلف انسانى است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»
9- رحمت، از شئون ربوبيّت است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ»
10- وحى و رسالت را با ماديات مقايسه نكنيم. «رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
11- برترىهاى مادى، شما را از رحمت الهى غافل نكند. «وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 452
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ: آيا ايشان تقسيم مىكنند بخشايش پروردگار تو را كه نبوت است، يعنى نه آنست كه مفاتيح رسالت در قبضه اقتدار ايشان باشد تا به هر كه بخواهند فتح باب نبوت كنند، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ: ما تقسيم كنيم در ميان ايشان، مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا: چيزى كه سبب زندگانى ايشان است در ارزاق در زندگانى دنيا و ايشان از تدبير و تعيين آن عاجز مطلقاند. و هر گاه ايشان از تدبير قسمت ارزاق عاجزند با آنكه مخصوص به مصالح دنيويه آنها است، پس چگونه در امر رسالت كه أعلى مراتب انسان و ربط با عالم غيب است تصرف نمايند و آن را به اراده خود معلق سازند.
و نيز به جهت تأكيد قول مذكور فرمايد: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ: و برترى داديم
جلد 11 - صفحه 469
بعضى از آدميان را، فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ: فوق برخى ديگر درجهها از روزى، بعضى به نهايت ثروت، و بعضى به نهايت فقر، و بعضى متوسط، و بعضى به زور و بازوى خود مغرور، و بعضى به ضعف و ناتوانى خود ملول، تمام بر حكمت و مصلحت، لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا: اين تفاوت درجه به جهت آنست كه فراگيرند برخى از آدميان برخى ديگر را مسخر سازنده و رام كننده در عمل، يعنى يكديگر را كار فرمايند به اين وجه كه يكى به مال معاون ديگرى شود، و ديگرى به اعمال مساعدت ديگرى نمايد. و به سبب آن مهمّات آنها اصلاح و معاش ايشان مهيا گردد و موجب انس و الفت آنها و تعاون عمومى در ميان و سبب قوام نظام عالم شود؛ و هر گاه تفويض امور معيشت به بندگان شدى، باعث اختلاف و افساد گرديدى، پس چگونه تدبير امور دينيه امر نبوت كه رحمت كبرى و رأفت عظمى و واسطه حيازت حظوظ عقبى است، در قبضه تصرف ايشان تواند بود. وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ: و بخشش پروردگار تو، يعنى نعمت نبوت و آنچه تابع آنست از فوز و نجات و وصول به روضات جنات، خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ: بهتر است از آنچه جمع مىكنند كافران از زخارف دنيا و آن را سرمايه بزرگى خود دانند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد
آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجههائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند
و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانههاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام
و براى خانههاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند
و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.
تفسير
كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين
جلد 4 صفحه 602
فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پارهئى منعم و دستهئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بىقابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانههاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانههاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار
جلد 4 صفحه 603
ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ هُم يَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّكَ نَحنُ قَسَمنا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ رَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِيًّا وَ رَحمَتُ رَبِّكَ خَيرٌ مِمّا يَجمَعُونَ (32)
آيا اينها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كردهايم بين آنها معيشت زندگاني آنها را در حيات دنيوي و بالا برديم بعضي را فوق بعضي از حيث درجات تا اينكه بعضي بعض ديگري را بكار بگيرند و تسخير كنند و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه اينها جمعآوري ميكنند.
توضيح كلام اينكه انسان در امر معيشت مدني بالطبع است بيك ديگر كمال احتياج را دارند: بنّا، نانوا، قصاب، بقال، خياط، تاجر، كاسب، نجار صانع، كارگر، كارفرما و غير اينها بسا يك مملكت ايران که سي ميليون جمعيت آن است كافي نيست براي رفع كليه حوائج احتياج به ممالك خارجه دارند لذا ميفرمايد:
أَ هُم يَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّكَ که رسالت بايد به ثروتمندان برسد و بصاحبان قبيله و عشيره.
نَحنُ قَسَمنا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم يكي را غني و يكي را فقر يكي را توسعه يكي را ضيق اشاره به اينكه امور معيشت بدست شما نيست اگر بود همه ميخواستند سلطنت داشته باشند و ميليونر باشند و صاحب قوه و قدرت.
مهندسي که به کل نكهت و به گل جان دادبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 32)- قرآن مجید برای کوبیدن این طرز تفکر زشت و خرافی پاسخهای دندان شکنی میدهد و دیدگاه الهی و اسلامی را کاملا مجسم میسازد، نخست میگوید: «آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند»؟! (أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ). تا به هر کس بخواهند نبوت بخشند، و کتاب آسمانی بر او نازل کنند.
از این گذشته اگر تفاوت و اختلافی از نظر سطح زندگی در میان انسانها وجود دارد هرگز دلیل تفاوت آنها در مقامات معنوی نیست، بلکه: «ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را برای بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده» و با هم تعاون نمایند (نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا).
آنها فراموش کردهاند که زندگی بشر یک زندگی دسته جمعی است، و اداره این زندگی جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امکان پذیر نیست.
«و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری میکنند (از مال و جاه و مقام) برتر و بهتر است» (وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).
ج4، ص369
بلکه تمام این مقامها و ثروتها در برابر رحمت الهی و قرب پروردگار به اندازه بال مگسی وزن و قیمت ندارد.
نکات آیه
۱ - انتخاب پیامبر و تعیین جایگاه رسالت و وحى، تنها در حوزه اراده و انتخاب الهى است. (أهم یقسمون رحمت ربّک ) مراد از «رحمت ربّک» - با توجه به آیه قبل - نبوت است.
۲ - منوط دانستن نبوت و رسالت، به اشرافیت و توانمندى هاى مادى، امرى نامعقول (لولا نزّل ... أهم یقسمون رحمت ربّک ) از استفهام توبیخى «أهم» استفاده مى شود که هیچ نوع ارتباطى بین دستیابى به مقام نبوت و برخوردارى از امکانات مادى، وجود ندارد.
۳ - تعیین روزى و تقسیم معیشت دنیایى آدمیان، تنها در اختیار خداوند است. (نحن قسمنا بینهم معیشتهم فى الحیوة الدنیا)
۴ - توانمندى مادى انسان ها، دلیل شرافت و لیاقت معنوى آنان نزد خداوند نیست. (و قالوا لولا نزّل هذا القرءان ... نحن قسمنا بینهم معیشتهم ...لیتّخذ بعضهم بعضًا) قرآن در مقام نفى تفکر خرافى عرب (لزوم اعطاى نبوت به ثروتمندان و اشراف)، این نکته را متذکر مى شود که تفاوت آدمیان در بهره هاى مادى، نشانگر تفاوت آنها در مقامات معنوى نیست; بلکه اختلافات معیشتى در راستاى سامان بخشى به نظام اجتماع است.
۵ - تأثیر نداشتن تلاش آمیخته با حرص و ولع انسان ها، در دستیابى آنان به بهرهورى بیشتر مادى (نحن قسمنا بینهم معیشتهم) ذکر ضمیر «نحن» و تقدم آن بر «قسمنا» - که نقش بى چون و چراى خداوند در تقسیم معیشت را بازگو مى کند - بیانگر مطلب بالا است.
۶ - هر انسانى در زندگى مادى خویش، داراى سهمى از قبل تعیین شده است. (نحن قسمنا بینهم معیشتهم فى الحیوة الدنیا)
۷ - طبقات اجتماعى و تفاوت سطح زندگى آنان، بسته به تدبیر الهى و تابع تقدیر و برنامه ریزى او است. (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجت )
۸ - طبقات مختلف اجتماعى و تفاوت سطح زندگى آنان، در جهت گردش نظام اجتماعى و بهرهورى انسان ها از نیروى خدماتى یکدیگر است. (و رفعنا بعضهم ... بعضًا سخریًّا)
۹ - تفاوت سطح معیشت و جایگاه اجتماعى انسان ها، مبتنى بر حکمت و تدبیر الهى است. (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجت لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا) بیان تفاوت سطح زندگى انسان ها همراه با فلسفه آن، نشانگر آن است که این کار از روى حکمت صورت گرفته است.
۱۰ - جامعه بى طبقه، امرى خیالى و موجب اختلال و به هم ریختن نظام اجتماعى است. (و رفعنا بعضهم ... لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا) این که خداوند اصل تفاوت را به خویشتن نسبت مى دهد و سپس فایده آن را در گردش نظام اجتماعى بیان مى دارد، سستى و بى پایگى اندیشه جامعه بى طبقه را مى رساند.
۱۱ - اجیر شدن و اجیر گرفتن و بهرهورى انسان ها از توان یکدیگر، امرى مجاز و مشروع (لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا) با توجه به واژه «سخریّاً» (استخدام شده) و این که خداوند آن را فلسفه عمل خویش قرار داده، مطلب بالا برداشت مى شود.
۱۲ - ضرورت بهره گیرى از توان نیروهاى مختلف انسانى، در ساختن اقتصاد و جامعه اى پایدار (نحن قسمنا بینهم ... لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا)
۱۳ - حفظ سلامت و تعادل اجتماعى، در پرتو به کارگیرى توانایى ها و استعدادهاى مختلف نیروهاى انسانى (نحن قسمنا بینهم ... لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا) از حکمت الهى و برترى خداوند در برنامه ریزى - که به طور غیر مستقیم از آیه استفاده مى شود - مى توان مطلب بالا را نتیجه گرفت.
۱۴ - نیاز متقابل و ارتباط ناگسستنى انسان ها با یکدیگر در زندگى اجتماعى (و رفعنا بعضهم فوق بعض درجت لیتّخذ بعضهم بعضًا سخریًّا)
۱۵ - نبوت و رسالت، تبلور رحمت الهى بر انسان ها (لولا نزّل ... أهم یقسمون رحمت ربّک ... و رحمت ربّک خیر ممّایجمعون) از آن جا که آیات پیشین در مورد رسالت پیامبر(ص) بوده است، معلوم مى شود که مراد از «رحمت ربّک» نبوت است.
۱۶ - وحى و رسالت، داراى ارزشى والا و غیرقابل قیاس با اندوخته هاى مادى (أهم یقسمون رحمت ربّک ... و رحمت ربّک خیر ممّا یجمعون)
۱۷ - دستیابى پیامبر(ص)، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبیت ویژه الهى (و رحمت ربّک خیر ممّا یجمعون) اضافه «ربّ» به کاف خطاب گویاى برداشت یاد شده است.
۱۸ - مال و اندوخته هاى مادى، نمى تواند با موهبت ها و ارزش هاى معنوى برابرى کند. (و رحمت ربّک خیر ممّا یجمعون)
موضوعات مرتبط
- اجاره: احکام اجاره ۱۱
- احکام :۱۱
- اختلاف: حتمیت اختلاف طبقاتى ۱۰; فلسفه اختلاف طبقاتى ۸
- ارزشها: برترى ارزشهاى معنوى ۱۸; ملاک ارزشها ۴
- اقتصاد: عوامل شکوفایى اقتصاد ۱۲
- امکانات مادى: ارزش امکانات مادى ۱۶، ۱۸; زمینه امکانات مادى ۵
- امور: امور نامعقول ۲
- انبیا: منشأ برگزیدگى انبیا ۱
- انسان: استفاده از استعداد انسان ها ۱۳; تفاوت اقتصادى انسان ها ۷; زندگى اجتماعى انسان ها ۱۴; فلسفه تفاوت اقتصادى انسان ها ۸; منشأ تفاوت اجتماعى انسان ها ۹; منشأ تفاوت اقتصادى انسان ها ۹; منشأ تفاوت انسان ها ۷; نیاز متقابل انسان ۱۴
- تلاش: آثار تلاش ۵
- جامعه: جامعه بى طبقه ۱۰; زمینه خدمات متقابل در جامعه۸
- حرص: آثار حرص ۵
- خدا: آثار اراده خدا ۱; اختصاصات خدا ۱، ۳; اختیارات خدا ۱; تدبیر خدا ۷، ۹; حکمت خدا ۹; مقدرات خدا ۶، ۷; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۷; نشانه هاى رحمت خدا ۱۵
- خدمات: اجاره خدمات ۱۱
- روزى: تقدیر روزى ۶; منشأ تقسیم روزى ۳; منشأ تقدیر روزى ۳
- سلامت: منشأ سلامت اجتماعى ۱۳
- طبقات اجتماعى: منشأ طبقات اجتماعى ۷
- عدالت: منشأ عدالت اجتماعى ۱۳
- قدرت: آثار قدرت مادى ۴
- مال: ارزش مال ۱۸
- محمد(ص): مربى محمد(ص) ۱۷; مقامات محمد(ص) ۱۷; منشأ نبوت محمد(ص) ۱۷
- نبوت: ارزش نبوت ۱۶; شرایط نبوت ۲; منشأ نبوت ۱۵; نبوت و اشرافیت ۲; نبوت و امکانات مادى ۲
- نظام اجتماعى: عوامل اختلال نظام اجتماعى ۱۰
- نیروى انسانى: نقش نیروى انسانى ۱۲
- وحى: ارزش وحى ۱۶; منشأ وحى ۱
منابع