الجمعة ٣

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ آخَرِينَ‌ مِنْهُمْ‌ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ‌ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ‌

ترجمه

و (همچنین) رسول است بر گروه دیگری که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند؛ و او عزیز و حکیم است!

و گروه ديگرى از ايشان را نيز كه هنوز به آنها نپيوسته‌اند، [تعليم مى‌دهد] و او مقتدر حكيم است
و [نيز بر جماعتهايى‌] ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوسته‌اند. و اوست ارجمند سنجيده‌كار.
و نیز قوم دیگری از آنان را (که به روایت از پیغمبر مراد عجمند) که هنوز به عرب (در اسلام) ملحق نشده‌اند هدایت فرماید که او خدای مقتدر و همه کارش به حکمت و مصلحت است.
و [نیز پیامبر را] بر مردمی دیگر [از عرب و غیر عرب] که هنوز به آنان نپیوسته اند [برانگیخت]. و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
و بر گروهى ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوسته‌اند. و اوست پيروزمند و حكيم.
و دیگرانی از آنان که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، و اوست پیروزمند فرزانه‌
و [نيز آن پيامبر را برانگيخت به‌] ديگران از ايشان- مؤمنان- كه هنوز بديشان نپيوسته‌اند و اوست تواناى بى‌همتا و داناى با حكمت.
او مبعوث برای دیگران نیز هست، آنانی که هنوز به اینان نپیوسته‌اند (و بعدها به دنیا می‌آیند). خدا چیره‌ی کار بجا است.
و (نیز) بر گروه‌هایی دیگر از ایشان، هنگامی که در پی‌شان می‌آیند و اوست (همان) عزیز حکیم.
و دیگران از ایشان که هنوز نپیوستند بدانان و او است عزّتمند حکیم‌

And others from them, who have not yet joined them. He is the Glorious, the Wise.
ترتیل:
ترجمه:
الجمعة ٢ آیه ٣ الجمعة ٤
سوره : سوره الجمعة
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«آخَرِینَ»: دیگران. غیرعربها. عطف بر (الأُمِّیِّینَ) یا بر ضمیر (هُمْ) در فعل (یُعَلِّمُهُمْ) است. «مِنْهُمْ»: از أُمِّیِّین. از مسلمین. «آخَرِینَ مِنْهُمْ»: مسلمانان عرب و غیرعربی که بعدها به دنیا می‌آیند. ضمیر (هُمْ) درست است که به (أُمِّیِّین) برمی‌گردد، ولی هر کس که اسلام را بپذیرد از زمره ایشان می‌باشد، چرا که مسلمانان از هر نژادی که باشند، امت واحدی بشمارند و دوستان یکدیگرند (نگا: توبه / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «3»

و (اين بعثت، مخصوص زمان پيامبر نيست، بلكه براى) ديگرانى از مردم كه هنوز به آنان ملحق نشده‌اند (و در آينده متولّد مى‌شوند، خواهد بود) و اوست خداى مقتدر حكيم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «3»

وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ‌: «عطف بر اميين» يعنى مبعوث ساخت او را در ميان جماعتى ديگر از ايشان، لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ‌: كه هنوز ملحق نشده‌اند به ايشان، اما لاحق خواهند شد و در عقب ايشان خواهند آمد. مراد تابعين‌اند. وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌: و او است غالب بر همه، و استوار در اقوال و افعال.

تنبيه: در روايت صحيحه وارد شده كه چون اين آيه نازل شد، اصحاب گفتند: يا رسول اللّه اينها چه كسانند؟ حضرت دست مبارك بر دوش سلمان رضوان اللّه عليه نهاد، و فرمود: لو كان الايمان منوطا فى الثّريّا لنالته رجال من هؤلاء «1»: اگر ايمان به ثريا بسته باشد، هر آينه او را فراگيرند مردانى كه از اين جماعت باشند، يعنى اهل عجم.

عبد الرحمن بن ليلى روايت كند كه رسول فرمود: خواب ديدم كه مى‌روم و گوسفندان سياه در عقب من مى‌آيند، و از عقب آنها گوسفندان خاكى رنگى پديد آمدند، و متابعت كردند؛ تعبير آن چه باشد؟ حضرت امير المؤمنين عليه السّلام گفت: من تعبير آن مى‌دانم، عرب مسخّر تو شوند، بعد از آن عجم نيز سر خط فرمان تو نهاده، اسلام آرند. حضرت فرمود: جبرئيل، همين را تعبير نمود. «2» از سعيد بن جبير مروى است كه: هم العرب و كلّ من لا يتكلّم بلغتهم من‌


«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 274.

«2» مدرك ياد شده.

جلد 13 - صفحه 163

الاعاجم فان النّبى مبعوث الى من شاهده و الى من بعدهم من العرب و العجم، يعنى: اين جماعت عربند، و تمام آنانكه تكلم ننمايند به لغت عرب از عجمها.

پس بدرستى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث شد بر هر كه مشاهده نمود آن حضرت را، و به هر كه بعد از ايشان است از عرب و عجم. و اين قول از امام محمد باقر عليه السّلام نيز مروى است. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1» هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «2» وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «3» ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «4»

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «5»

ترجمه‌

تسبيح ميگويد خدايرا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است پادشاه پاك از عيب و نقص تواناى درست كردار

او است آنكه برانگيخت در ميان غير اهل كتاب پيغمبرى از خودشان كه ميخواند بر آنان آيات او را و پاك ميگرداند ايشانرا و مى‌آموزد بآنان كتاب و حكمت را و همانا بودند پيشتر در گمراهى آشكار

و دسته ديگرى را از آنان كه هنوز ملحق نشده‌اند بايشان و او است با اقتدار درست كار

اين فضل خدا است عطا ميكند آنرا بهر كه بخواهد و خدا صاحب فضل بزرگ است‌

مثل آنانكه تحميل كرده شدند باحكام تورية پس عمل ننمودند و تحمّل نكردند آنرا مانند مثل خر است كه حمل ميكند كتابهائى را بد است مثل گروهى كه تكذيب كردند آيات خدا را و خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.

تفسير

تسبيح و تنزيه تمام موجودات خالق و نگهدار خودشان را از نقائص و عيوب بلسان حال و مقال و نكته تعبير از آن بصيغ مختلفه در سوره قبل و آيات مناسبه سابقه مكرّر ذكر و بيان شده است و سلطنت حقّه حقيقيّه خداوند و منزّه و


جلد 5 صفحه 201

مبرّى بودن ذات اقدس او از هر عيب و نقص واضح است و عزّت و حكمت او كه ملازم با قدرت و علم است كه مرجع صفات كماليّه ميباشند محتاج به بيان جديد نيست و اين نكته مكرّر ذكر شده و بايد بشود چون مهمّ است و امّى اگر چه در لغت بمعناى بى‌خط و سواد است ولى قمّى ره در ذيل في الامّيّين از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنها مينوشتند ولى با آنها كتابى از نزد خدا نبود و پيغمبرى بر آنها مبعوث نشده بود لذا خداوند نسبت داد آنانرا بامّيّين و از بعضى از روايات استفاده ميشود كه پيغمبر اكرم را كه امّى خواندند براى آن بوده كه اهل امّ القرى بوده كه كنيه مكّه است نه آنكه العياذ باللّه خطّ و سواد نداشته چگونه شخص بى سواد معلّم كتاب و حكمت ميشود بلى ممكن است گفته شود براى آن امّى خوانده شده كه نزد كسى درس نخوانده و خط ننوشته بود براى آنكه مؤكّد اعتقاد بشر باشد بآنكه علوم او از جانب خدا بوده و شمّه‌ئى از اينمقال در سوره اعراف گذشت در هر حال اينجا مراد از امّيّين كليّه عرب يا اهل مكّه است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها بوده و آيات قرآن را براى آنها تلاوت ميفرموده و پاك مينموده آنها را از شرك و ساير عقائد باطله و اخلاق رذيله و مى‌آموخته بآنها كتاب خدا و احكام مقدّسه اسلام را كه تمامى بر طبق حكمت و مصلحت است و آنها قبلا در گمراهى شرك و جهل و فساد از حيث عقائد و اعمال بسر ميبردند و بعدا موحّد و عالم و مؤمن شدند و ديگران از اهل ايمان كه بتدريج بآنان ملحق ميشوند تا روز قيامت همه از تعليمات او بهره‌مند خواهند شد در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها عجمها هستند و كسانيكه بلغت عرب تكلّم ننمودند و فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيه را قرائت فرمود پرسيدند آنانكه هنوز ملحق نشده‌اند كيانند آنحضرت دست مبارك خود را بر كتف سلمان نهاد و فرمود اگر ايمان در ثريّا باشد هر آينه نائل ميشوند بآن مردانى از اين قبيل و بنابراين و آخرين عطف است بر مفعول يعلّم و اينكه آخرين را از آنها شمرده باعتبار آنستكه همه اهل ايمان و شاگردان يك دبستانند و بعضى آخرين را عبارت از تابعين دانسته‌اند كه بعد از اصحاب بشرف اسلام مشرّف شدند و بنابراين و آخرين عطف است بر امّيّين و مراد


جلد 5 صفحه 202

از آن موجودين و مراد از آخرين غير موجودين از آنها ميباشد و اين منصب رسالت و تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس امّت بزرگترين تفضّل الهى است بر بشر قابل كه عطا ميكند آنرا بهر كس بخواهد بمقتضاى مصلحت و خداوند داراى فضل بى‌نهايت است كه بندگانرا هيچ گاه بى‌رهبر و زمين را خالى از حجّت يعنى پيغمبر و امام نميگذارد نهايت آنكه مردم بايد قابل براى تعليم و تربيت باشند و بكتاب الهى و احكام آن علم پيدا كنند و عمل نمايند نه مانند يهود باشند كه مكلّف شدند بتورية و احكام آن و علم بآن پيدا نكردند و عمل ننمودند و خداوند آنها را تشبيه بخر باركش كتب فرموده در آنكه علم بآنچه در آنها است ندارند و عمل نمينمايند و نفع از آن نميبرند فقط زحمت حمل آن بر گرده آنحيوان است چنانچه زحمت جمع و تدوين و حفظ تورية بدوش يهود است و اين تشبيه بحمار مثل بدى است مناسب با حال كسانيكه تكذيب نمودند آيات قرآن و تورية را كه دلالت بر نبوّت خاتم انبياء دارد و اوصاف او در آن ذكر شده و خداوند راه بهشت را بكسانيكه اعراض از كتب آسمانى نموده‌اند ارائه نميدهد چون اين قبيل اشخاص ظلم نمودند بخودشان و به پيغمبران خدا كه براى هدايت آنها آمده بودند بتكذيب و افترا و غيره و اين عمل شخص را از قابليّت هدايت ساقط مينمايد و از اين امّت هم كسانيكه علم باحكام قرآن پيدا نكردند و عمل ننمودند و آنرا حفظ و حمل و نقل مينمايند حال آنها را دارند و اين مثل آنها هم هست اختصاص بيهود ندارد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ آخَرِين‌َ مِنهُم‌ لَمّا يَلحَقُوا بِهِم‌ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيم‌ُ «3»

و ديگران‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ملحق‌ بآنها نشدند و ‌او‌ ‌است‌ خداوند عزيز حكيم‌.

وَ آخَرِين‌َ مِنهُم‌ ضمير منهم‌ راجع‌ ‌به‌ اميين‌ ‌است‌ و مدخول‌ اذ بعث‌ ‌يعني‌ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ خداوند ‌در‌ اميين‌ مبعوث‌ فرمود ‌رسول‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تلاوت‌ آيات‌ كند و تزكيه‌ كند و تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌ كند ‌بر‌ ‌غير‌ اميين‌ ‌هم‌ مبعوث‌ ‌شده‌ زيرا پيغمبر (ص‌) مبعوث‌ ‌بر‌ كليه جن‌ و انس‌ ‌است‌.

لَمّا يَلحَقُوا بِهِم‌ بعضي‌ گفتند: مراد كساني‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اميين‌ ايمان‌ آوردند بعضي‌ گفتند: مراد ‌لما‌ يلحقو بهم‌ ‌در‌ فضل‌ و مثوبات‌ لكن‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) ‌است‌ فرمود:

مراد عجم‌ هستند ‌که‌ ايمان‌ آوردند و درك‌ زمان‌ صحابه‌ ‌را‌ نكردند، و ‌از‌ پيغمبر روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ چون‌ ‌آيه‌ تلاوت‌ فرمود پرسيدند ‌که‌: اينها كيانند!‌-‌ حضرت‌ دست‌ مبارك‌ ‌را‌ ‌بر‌ كتف‌ سلمان‌ گذارد و فرمود:

«‌لو‌ ‌کان‌ الايمان‌ ‌في‌ الثريا لناله‌ رجال‌ ‌من‌ هؤلاء»

وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيم‌ُ مكرر تفسير ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- ولی از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم «امی» نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را در بر می‌گرفت در این آیه، می‌افزاید: «و رسول است بر گروه دیگری (از مؤمنان) که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند» (و آخرین منهم لما یلحقوا بهم).

به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامی را که بعد از صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل می‌شود.

و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سر چشمه می‌گیرد، در پایان آیه می‌افزاید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).

نکات آیه

۱ - مشعل هدایت از سوى خداوند، همواره فروزان است. (و ءاخرین منهم لمّا یلحقوا بهم) کلمه «آخرین» منصوب و مفعول فعل محذوف است و جمله عطف بر «هو الذى بعث...» مى باشد; یعنى، «و سیبعث اللّه رجالاً آخرین من الاُمّیین [أى من غیر اهل الکتاب] رجالاً لم یلحقوا بهم بعد»; خداوند در آینده نیز شخصیت هایى را از میان امیین (غیر اهل کتاب) برمى انگیزد و تا مشعل هدایت (اسلام و قرآن) را فروزان نگه دارند و به تلاوت آیات او براى مردم، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت به آنان بپردازند.

۲ - تاریخ آینده بشریت، شاهد برانگیخته شدن مردانى بزرگ براى هدایت خلق و زنده نگه داشتن اسلام و قرآن (یتلوا علیهم ءایته ... و ءاخرین منهم لمّا یلحقوا بهم)

۳ - برانگیختن هادیان خلق و احیاگران دین، نمودى از عزّت و حکمت خداوند (بعث فى الأُمّیّن رسولاً ... و ءاخرین منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم)

۴ - خداوند، «عزیز» (پیروزمند شکست ناپذیر) و «حکیم» (سنجیده کار) است. (و هو العزیز الحکیم)

۵ - رسالت پیامبر(ص)، منحصر به مردم زمان او نبوده است و او مبعوث براى همه نسل ها و عصرها است. (هو الذى بعث فى الأُمّیّن ... و ءاخرین منهم لمّا یلحقوا بهم) در صورتى که «آخرین» عطف بر «اُمّیین» باشد، مطلب بالا قابل استفاده است.

۶ - پیامبراکرم(ص)، معلم تمامى انسان ها در همه عصرها و همه نسل ها (و یعلّمهم الکتب و الحکمة و ... و ءاخرین منهم) برداشت یاد شده، بدان احتمال است که «آخرین» عطف بر «هم» در «یعلّمهم الکتاب» باشد.

۷ - هدف بعثت پیامبر(ص) تعلیم کتاب و حکمت به همه انسان هاى عصر خود و نسل هاى بعد است. (و یعلّمهم الکتب ... و ءاخرین منهم)

روایات و احادیث

۸ - «[فى المجمع] فى قوله تعالى «و آخرین منهم ...» قال: هم الأعاجم و من لایتکلّم بلغة العرب فإنّ النبىّ(ص) مبعوث إلى من شاهده و إلى من بعدهم من العرب و العجم ... روى ذلک عن أبى جعفر(ع);[۱] در مجمع البیان در توضیح آیه «و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم» آمده است: آنان عجم ها و کسانى اند که با لغت عرب سخن نمى گویند; زیرا پیامبراسلام(ص) مبعوث شده براى کسانى که او را دیده اند و تمامى کسانى که بعد از آنان - از عرب و غیر عرب - مى آیند و این مطلب از امام باقر(ع) روایت شده است».

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: حکیم ۴; عزیز ۴
  • انسان: اهمیت هدایت انسان ها ۲; معلم انسان ها ۶
  • حکمت: اهمیت تعلیم حکمت ۷
  • خدا: تداوم هدایتهاى خدا ۱; نشانه هاى حکمت خدا ۳; نشانه هاى عزت خدا ۳
  • دین: برگزیدگى احیاگران دین ۳
  • قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۲
  • محمد(ص): جهان شمولى رسالت محمد(ص) ۵، ۶، ۷، ۸; ویژگیهاى رسالت محمد(ص) ۵
  • هدایتگران :۲ برگزیدگى هدایتگران ۳ ۲

منابع

  1. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۲۹; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۳۲۳، ح ۲۱.